گفت عشق نه، بیا تاهمیشه دوست بمانیم.
دستش را رها کردم و گفتم: ببخشید، ما به کسی که برایش روزی چندبار از درون فرو میریزیم دوست نمیگوییم.
دلت میخواد بمیری ؟ خودتو بنداز توی دریا
ببین چجوری برای زنده بودن تقلا میکنی !
تو نمیخوای بمیری تو میخوای چیزی که درونته رو بکشی
کاش میشد یه کاغذ پرینت بگیرم که روش نوشته باشه "من حالم اونقدری که به نظر میرسه خوب نیست، لطفا مراقب تک تک کلماتی که استفاده میکنید باشید."
بعد بچسبونمش پشت لباسم
کاش فردا دنیا به آخر میرسید ، آنگاه شتابان سوار آخرین قطار میشدم و درِ خانهات را میکوبیدم و میگفتم : با من بیا ، دیگر میتوانیم بدونِ ترس و احتیاط به یکدیگر عشق بورزیم ، چون فردا دنیا به آخر میرسد.