eitaa logo
✳️حکایات فرزانگان✳️
978 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
521 ویدیو
13 فایل
حکایات جالب ،پنداموز و شیرین از ائمه اطهار علیهم السلام ، بزرگان و فرزانگان @pharzanegan شالیزار سبز @shalizar_sabz ویراستی @azims برای ارتباط و ارسال پستهای مناسب این کانال ،از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/a_sanavandi
مشاهده در ایتا
دانلود
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هنگامی که کسی را دوست میداری، او را از این محبت آگاه کن، زیرا این کار، دوستی بین شما را محکم تر می کند. (کافی ، ج 2 ، ص 644 ، حدیث 2) 🌸 کانال حکایات شیــخ نخــودکی🌸 @nokhodakee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜فرقی نمی‌کند شب چگونه گذشت، 🧡هر صبح دوباره زنده می‌شوم ❤️صبح بزرگترین پاداش برای کسانی است 💜که روز قبل زنده مانده‌اند 🧡صبح مثل معجزه می‌ماند، ❤️آغاز یک زندگیست که به پایان رسیده بود 🌸 کانال حکایات شیـــخ نخــــودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
ماجرای عجیب معلق شدن سینی در هوا..... «««««««»»»»»»   آقا سید ابراهیم شجاع رضوی از قول پاسبانی که پیشخدمت منزل سرهنگ نوایی رئیس نظمیه آن زمان مشهد بود، نقل می‌کرد که: یک شب، چند تن میهمان از تهران به خانه سرهنگ وارد شدند. سرهنگ نامه ای نوشت به من گفت تا آن را به خانه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی برسانم. طبق دستور نامه را به آن مرد بزرگ دادم و ایشان پس از مطالعه نامه، همراه من، به منزل سرهنگ نوائی آمدند و با میهمانان وی مشغول گفتگو شدند. من سخنان ایشانرا از پشت در می‌شنیدم و مراقب بودم. سخن از قدرت پروردگار بود و آنان انکار می‌ورزیدند. پس از ساعتی، شیخ دستور دادند تا سینی بزرگی را که روی کرسی بود از آب لبریز کردند. آنگاه سینی را بلند و همچنان در هوا رها کردند، بدون آنکه بیفتد یا از آب آن بریزد و سپس به میهمانان گفتند: اگر می‌توانید آب این سینی را خالی کنید ولی ایشان هر چه کوشیدند نتوانستند حتی قطره ای از آب سینی را که همانطور در هوا معلق ایستاده بود، خالی کنند. پس از دیدن این قدرت از شیخ، همگی تسلیم شدند و از روی احترام و تمکین بر دست او بوسه دادند. 🌸 کانال حکایات شیـــخ نخــــودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
🌸🌸سلام دوستان یک پست برای میلاد حضرت جواد علیه السلام آماده کردم . انشالله که آقامون امام رضا خشنود بشوند.🌸🌸 تمایل داشتید برای دوستانتان ارسال کنید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸امشب به شبستان ولایت قمر آمد 🌸خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد 🌸طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد 🌸در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد 🌸میـلاد جـواد‌بـن جـوادبـن جـواد است 🌸این باب مراد است مراد است مراد است @sobheziba | کانال صبــــــح زیبــــــا https://eitaa.com/joinchat/3582132467C4a49277d69
(سرود٣٢) گل مراد آمد،امام رضا تبریک مولا جواد آمد،امام رضا تبریک امام رضا تبریک۴ صاحب جود آمد،نور سجود آمد از سوی حق امشب،گل وجود آمد امام رضا تبریک۴ شمس ولا آمد،جود و سخا آمد از لطف خاص حق،ابن الرضا آمد امام رضا تبریک۴ مادر بود خندان،امام رضا شادان ز مقدمش گشته،مدینه گل باران امام رضا تبریک۴ تویی دوای ما،شور و نوای ما کویت بود مولا،دارالشفای ما امام رضا تبریک۴ کویت بهشت ما،حبت سرشت ما نگه نما امشب،به روی زشت ما امام رضا تبریک۴ نگاه خود مولا،بر این گدایت کن برات کویت را،بر ما کرامت کن امام رضا تبریک۴ مولا جواد امشب،از تو عطا خواهم نجف مدینه هم،کرب و بلا خواهم امام رضا تبریک۴ امشب به ما مولا،عیدی عطا فرما بر فرج مهدی،با ما دعا فرما امام رضا تبریک۴ 🌸 کانال حکایات شیـــخ نخــــودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
سبک سرود شماره ۳۲ توسط دوست ارجمند آقای یعقوبیان.
ماجرای نماز اول وقت خواندن مهندس گرایلی مسئول اجرای طرح ساخت تونل کندوان و مواجهه او با سردارسپه(رضا شاه) بسیار جالب است ،چون این حکایت طولانی است در دو قسمت تقدیم میشود. 🌸🌸🌸🌸 داستان نماز اول وقت بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم. پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت. چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند. آقای پیر کراواتی، با شنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد!! برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد. بعد از اینکه همه نمازشان را خواندند، من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم! و او هم قضیه نماز و مرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد... در جوانی مدتی از طرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان در جاده چالوس بودم. از طرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظر مرگ بچه ام بودم!! روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم... آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم... رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه بچه را گرفت و گریه کنان داخل ضریح آقا رفت پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و @nokhodakee
نماز اول وقت .قسمت دوم مردم صف ایستاده بودند و هر کسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت! به خودم گفتم ما عجب مردم احمق و ساده ای داریم پیرمرد چطور همه را دل خوش کرده آن هم با انجیر و تکه ای نبات!! حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟ گفتم: چه شرطی و برای چی؟ شیخ گفت: قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه را سر وقت اذان بخوانی! متعجب شدم که او قضیه مرا از کجا میدانست؟! کمی فکر کردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد... خلاصه گفتم: باشه قبوله و با اینکه تا آن زمان نماز نخوانده بودم و اصلا قبول نداشتم گفتم: باشه! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته و خوب شده بود!! من هم از آن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم! اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه جهت بازدید در راهه و ترس و اضطراب عجیبی همه جا را گرفت چرا که شوخی نبود، رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد! درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد. مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدید شاه نمازم را بخوانم. چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم اول وضو گرفتم و ایستادم به نماز... رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود... نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم و گفتم : قربان در خدمتگذاری حاضرم شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و... رضاشاه هم پرسید: مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی؟! گفتم: قربان از وقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون در حرم امام رضا(ع) شرط کردم رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد و با چوب تعلیمی محکم به یکی زد و گفت: مردیکه پدرسوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفا بده و نماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه! اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد! بعدها متوجه شدم، آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نماز خواندن من، نظرش را عوض کرده بود و جانم را خریده بود!! از آن تاریخ دیگر هرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سلام مهربان ها.🌸 امروز روز 🌸ولادت امام جواد علیه السلام ،نور دیده ی امام رضا جان است، امام رضا (ع) جوادش روخیلی دوست داره،پس هرکجای این کره خاکی هستی، دست به سینه بزار ،یه سلامی به آقا بده و طلب عیدی کن ، مسلما روز ولادت نور دیده اش ناامیدت نمی کنه .یا امام رضا(ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقصر دانستن دیگران همیشه خیلی آسان است. میتوانی تمام عمرت را به مقصر دانستن دنیا بگذرانی، اما بِدان مسئولیت تمام موفقیت ها یا شکست هایت فقط با خودت است . پائولو_کوئلیو 🌸 کانال حکایات شیـــخ نخــــودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
خدمت اعضای بزرگوار کانال حکایات شیخ نخودکی : به منظور دسترسی آسان و سریع اعضای محترم، به حکایات درج شده در کانال، لیست حکایات در بالای صفحه سنجاق شده و دوستان محترم با کلیک بر روی آنها می‌توانند مستقیم به حکایت مذکور دسترسی داشته باشند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از مرحوم ابوالقاسم اولیائی، دبیر شیمی دبیرستانهای مشهد شنیدم که میگفت: هر روز جمعه به خدمت حاج شیخ که در خارج شهر سکونت داشتند، می‌رفتم. یکروز در میان راه، به عبارتی از ابوعلی سینا می‌اندیشیدم و آن عبارت را خطا و اشتباه میدیدم. چون به حضور حضرت شیخ رسیدم: بدون آنکه مطلبی را طرح کنم، ایشان عبارت ابن سینا را قرائت فرمودند و مشکل آنرا برای من حل کردند. سپس فرمودند: شایسته نیست که آدمی بدون تأمل به مردان بزرگ دانش، همچون ابو علی سینا، نسبت غلط و اشتباه دهد. 🌸به جمـــــــع مــــــــــا بپیــــــوندید🌸 🌸 کانال حکایات شیـــخ نخــــودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
در این دوره زمونه که معمولا صاحبخانه ها کرایه مستاجرها رو با فرزنددار شدن اونها بالا میبرن رفتار مرحوم رجبعلی خیاط درس است برای ما . رجبعلی خیاط مستاجری داشت.که زن وشوهربودندبا 20 ریال اجاره بعدازچندوقت این زن وشوهرصاحب فرزندشدن رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت: " داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت " 🌸به جمـــــــع مــــــــــا بپیــــــوندید🌸 🌸 کانال حکایات شیـــخ نخــــودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
به ابوسعید ابوالخیر، گفتند : فلانی قادر است پرواز کند، گفت : این که مهم نیست، مگس هم میپرد. گفتند :فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود! گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند. گفتتند : پس از نظر تو شاهکار چیست؟ گفت: این که در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سوءاستفاده نکنی، و کسی را از خود ناراحت نکنی. این شاهکار است.!!! 🌸به جمـــــــع مــــــــــا بپیــــــوندید🌸 🌸 کانال حکایات شیـــخ نخــــودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 طمع انسان پرهیزکار، در پی انتخاب درست است و فرد طمع کار، در پی انتخاب درشت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
خدمت اعضای بزرگوار کانال حکایات شیخ نخودکی : به منظور دسترسی آسان و سریع اعضای محترم، به حکایات درج شده در کانال، لیست حکایات در بالای صفحه سنجاق شده و دوستان محترم با کلیک بر روی آنها می‌توانند مستقیم به حکایت مذکور دسترسی داشته باشند.
🌸🌸🌸کمی لبخنـــــد🌸🌸🌸🌸
يارو ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺭﺗﺒﻪ 1 ﺷﺪه ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺳﻨﺠﺶ بهش ﺯﻧﮓ زدن ﮔﻔﺘﻦ : ﭼﻪ ﺣﺴﻰ ﺩﺍﺭﻯ؟ ﮔﻔﺘه : ﻻﻣﺴﻪ ➕ﺑﻮﯾﺎﯾﻰ➕چشایی➕شنوایی➕ بینایی ﮔﻔﺘﻦ : ﺷﻤﺎ یه بار دیگه بیا ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺑﺪﻩ 😐😂 @sobheziba
از یه مردی 👨میپرسن چرا زن دوم گرفتی میگه زنم هی خونه رو ول میکرد میرفت پیش دوستش، منم رفتم دوستشو گرفتم که همیشه پیش هم باشن. .😂😂😂 @sobheziba