eitaa logo
✳️حکایات فرزانگان✳️
977 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
517 ویدیو
13 فایل
حکایات جالب ،پنداموز و شیرین از ائمه اطهار علیهم السلام ، بزرگان و فرزانگان @pharzanegan شالیزار سبز @shalizar_sabz ویراستی @azims برای ارتباط و ارسال پستهای مناسب این کانال ،از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/a_sanavandi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
079.mp3
1.11M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖 تلاوت نور هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای از قرآن کریم. امروز: صفحه ۷۹ 🎙استاد شهریار پرهیزکار ━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید. نذر سلامتی صلوات ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای نوشتن دیدگاه تان اینجا را کلیک کنید.📝 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
✨﷽✨ * معامله احمقانه * از مردی که صاحب یکی از بزرگترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای در جهان است، پرسیدند: «راز موفقیت شما چه بوده؟» او در پاسخ گفت:« زادگاه من انگلستان است. در خانواده‌ی فقیری به دنیا آمدم و چون خود را به معنای واقعی فقیر می‌دیدم، هیچ راهی به جز گدایی کردن نمی‌شناختم. روزی به طرف یک مرد متشخص رفتم و مثل همیشه قیافه‌ای مظلوم و رقت‌بار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم. وی نگاهی به سرتاپای من انداخت و گفت: به جای گدایی کردن، بیا با هم معامله‌ای کنیم. پرسیدم: چه معامله‌ای ...!؟ گفت: ساده است، یک بند انگشت تو را به ده پوند می‌خرم. گفتم: عجب حرفی می‌زنید آقا، یک بند انگشتم را به ده پوند بفروشم ...!؟ - بیست پوند چطور است؟ - شوخی می کنید؟! - بر عکس، کاملا جدی می گویم. - جناب من گدا هستم، اما احمق نیستم! او همانطور قیمت را بالا می‌برد تا به هزار پوند رسید! گفتم : اگر ده هزار پوند هم بدهید، من به این معامله‌ی احمقانه راضی نخواهم شد. گفت : اگر یک بند انگشت تو بیش از ده هزار پوند می‌ارزد، پس قیمت قلب️ تو چقدر است؟ در مورد قیمت چشم، گوش، مغز و پای خود چه می‌گویی؟ لابد همه‌ی وجودت را به چند میلیارد پوند هم نخواهی فروخت!؟ گفتم : بله، درست فهمیده‌اید. گفت: عجیب است که تو حسابی ثروتمند هستی، اما داری گدایی می‌کنی...! از خودت خجالت نمی‌کشی .!؟ گفته‌ی او همچون پتکی بود که بر ذهن خواب‌آلود من فرود آمد. ناگهان بیدار شدم و گویی از نو به دنیا آمده‌ام اما این بار مرد ثروتنمدی بودم که ثروت خود را از بدو تولد به همراه داشت. از همان لحظه، گدایی کردن را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم زندگی تازه‌ای را آغاز کنم ... |عضوشوید👇 @PHarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🔴 حکایات علماء ده لیره طلای عثمانی؛ از آسمان غیب! مرحوم سیّدمحسن امين (صاحب تألیفات عدیدة، از جمله أعیان الشّیعة) در شرح احوال خود، در دوران تحصيل و تدريس در نجف اشرف حكايت كرده است که: در عراق سه سال قحطى و گرانى به وجود آمد و هم زمان با آن در لبنان (جبل عامل) هم قحطى شده بود و در سال فقط پنج ليره عثمانى براى ما كه آن موقع هفت سر عائله بوديم مى‌آمد و به جائى نمى‌رسيد. از هيچ جاى ديگرى هم چيزى به ما نمى‌رسيد و من خودم را به متوسّل شدن به اين و آن عادت نداده بودم. پس در سال اوّل، قسمتى از لوازم منزل را كه مى‌شد، از آن دست كشيده، فروختم و در مخارج قناعت به كم و اكتفاء به اغذيه نامناسب را در پيش گرفتيم. سال اوّل با قحطى و گرانى روز افزون در عراق و لبنان گذشت و ما همچنان به درس و بحث مشغول بوديم و از مراجعه واستمداد از اين و آن روى گردان بوديم و به گرانى و كمبود اعتنائى نمى‌كرديم؛ مثل اينكه وضع عادّى است. در سال دوّم، قسمتى از كتابهائى را كه ممكن بود بفروشيم، فروختيم و آن سال را گذرانديم و در سال سوّم، زيور آلات خانواده را فروختيم و سال چهارم آمد... در حالى كه ما هيچ چيز براى فروختن و امرار معاش نداشتيم و قحطى و گرانى هم همچنان ادامه داشت؛ ما نيز بدون اعتناء به آن وضع به مطالعات و درس و بحث خود مشغول بوديم. خدا نيز ما را به حال خودمان رها نكرد و به فضل جارى و هميشگى‌اش ما را متنعّم ساخت. یک روز عصر كه در منزل مشغول مطالعه بودم با صداى درب برخاستم و درب را باز كردم، ديدم شيخ عبداللطيف العاملى الحداثى است. نامه‌اى به من داد. آن نامه از مردى به نام شيخ محمّد سلامه عاملى بود. در آن نامه نوشته بود كه: حاج حسين مقدار ده ليره يا بيشتر، ليره طلاى عثمانى به من داده است تا آن را براى شما بفرستم. - و من نه حاج حسين را مى‌شناختم و نه تا آن وقت از شيخ محمّد سلامه چنين سابقه‌اى ديده بودم، دانستم كه اين قضيه كار خداست! |عضوشوید👇 @PHarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
080.mp3
1.23M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖 تلاوت نور هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای از قرآن کریم. امروز: صفحه ۸۰ 🎙استاد شهریار پرهیزکار ━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید. نذر سلامتی صلوات ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای نوشتن دیدگاه تان اینجا را کلیک کنید.📝 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️صدای پای صبح رو ☘با روح و فکری تازه آغاز کنید ☀️بزارید روحتون نفس بکشه ☘ و قلبتون آروم بگیره ☀️بزارید طراوت صبح شما رو 🍀شاداب و انرژیتونو افزون کنه سلام صبحتون حسینی ❤️ |عضوشوید👇 @PHarzanegan
💠 مسیر تنزّل انسان! 🔹انسان هر راهی را بدون تقید به قرآن و سنت برود، روز به روز تنزّل می کند و تاریخ، از جمله قضایای سقیفه و پیامدهای آن، هر روز تکرار می شود؛ 🔸زیرا هر روز حقی غصب یا احقاق می شود و همیشه حق و باطل مثل حسین علیه السلام و یزید وجود دارد 🔸و کار مردم هم یا جنگ در کنار یزید یا در رکاب امام حسین علیه السلام است. 🔸بنابر این، انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است یا باطل و پیرو آن. 📗 آیت الله بهجت، رحمت واسعه، ص۱۶۹ |عضوشوید👇 @PHarzanegan
🔰علت مهم آشوب دل‌ها ✍️علامه طباطبایی(ره): گردش زبان، دل را به گردش آورد؛ اگر زبان به ذکر خدا مترنم گردد، دل نیز در حرم خدا حرکت می‌کند و اگر زبان به گناه حرکت کند، دل نیز در این مرتع شیطان جولان می‌کند. یک علت مهم آشوب دل‌ها همانا تکثیر در کلام‌هاست. 🔹به روایت علامه حضرت رسول (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: اگر نبود تشویش و اضطراب در قلوب و زیاده سخن گفتن شما، قطعاً می‌دیدید آنچه را من می‌بینم و می‌شنیدید آنچه را من می‌شنوم. 📚تفسیر المیزان، ج ۵ |عضوشوید👇 @PHarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5714915861.mp3
2.75M
🎙 ✨اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَج✨ |عضوشوید👇 @PHarzanegan
081.mp3
1.15M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 📖 تلاوت نور هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای از قرآن کریم. امروز: صفحه ۸۱ 🎙استاد شهریار پرهیزکار ━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای تلاوت صفحات قبل قرآن کریم اینجا را کلیک کنید. نذر سلامتی صلوات ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای نوشتن دیدگاه تان اینجا را کلیک کنید.📝 حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇 ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای گرکانی نقل کرد که آقا شیخ محمد عبده میگفت وقتی روسها وارد ایران شدند پسرم - یا به علت مسافرت یا انجام وظیفه - نزد ما نبود و ما بسیار نگران بودیم. به قصد توسل به حضرت ثامن الائمه به مشهد مشرف شدیم و ضمنا به راهنمائی دوستی خدمت حاج شیخ رسیدیم. پس از عرض مطلب حضرت شیخ فرمودند نگران پسرتان نباشید، سالم است. شما هم از حضرت همان چیزی را بخواهید که خانم شما الساعه در حرم مطهر در باره فرزندش از حضرت استدعا می‌کند و به من راهنمائی فرمودند که از حضرت چه استدعا کنم. عرض کردم خانم من در طهران است. فرمودند ساعتی قبل به مشهد وارد شده است و الساعه در حرم می‌باشد. بسیار تعجب کردم چون قرار نبود ایشان به مشهد بیایند. از خدمت حاج شیخ مرخص و به حرم مشرف شدم. خانمم را در حرم ملاقات کردم و از علت مسافرتش پرسیدم گفت طاقت نیاوردم و آمدم تا از حضرت چنین استدعائی کنم. استدعای او همان بود که حضرت حاج شیخ به من تعلیم فرموده بودند. |عضوشوید👇 @PHarzanegan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی اورنگ زیب پادشاه مسلمان هندوستان در قرن 17 میلادی بود و دختر بسیار زیبا و شاعره‌یی داشت که مخفی تخلص می‌کرد و این شعر او نسبتآ معروف است - در سخن مخفی شدم ، مانند بو در برگ گل هر که دارد میل دیدن ، در سخن بیند مرا مخفی علیرغم خواستگاران فراوان ازدواج نمی‌کرد ، چون عاشق یکی از کاتبین دربار به نام عاقل خان شده بود . هر چه پدرش اصرار می‌کرد ، مخفی قبول نمی‌کرد و می‌گفت دوست دارم پیش شما بمانم . جاسوسان به اورنگ زیب گزارش دادند که مخفی عاشق عاقل خان شده . واضح است که یک کاتب معمولی دربار جرات حرف زدن با دختر پادشاه را هم به زور داشته چه رسد به عاشق شدن و خواستگاری کردن . اورنگ زیب باور نکرد ولی برای مطمئن شدن تدبیری اندیشید و گفت روزها رفت و آمد در کاخ زیاد است . کاتبین شب‌ها به کاخ بیایند و گزارشات و تواریخ را بنویسند تا خودش ملاقات مخفی و عاقل را در تاریکی ببیند . یکی از دوستان عاقل به وی هشدار داد که احتمالا" برنامه برای به تله انداختن اوست . از روز شروع نوشتن که یک هفته بود عاقل خان خودش را به بیماری زد و از رفتن به کاخ در شب اجتناب کرد . مخفی چند شب منتظر ماند ولی از آمدن عاقل خبری نشد . تا این‌که این نیم بیت را برای او فرستاد شنیدم ترک منزل کرد عاقل خان به نادانی و عاقل در جواب او نوشت - ....... چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی. |عضوشوید👇 @PHarzanegan