eitaa logo
✳️حکایات فرزانگان✳️
977 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
519 ویدیو
13 فایل
حکایات جالب ،پنداموز و شیرین از ائمه اطهار علیهم السلام ، بزرگان و فرزانگان @pharzanegan شالیزار سبز @shalizar_sabz ویراستی @azims برای ارتباط و ارسال پستهای مناسب این کانال ،از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/a_sanavandi
مشاهده در ایتا
دانلود
امام موسی کاظم علیه السلام درمورد ماه رجب فرمودند : رجب نهر فى الجنه اشد بياضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام يوما من رجب سقاه الله من ذلك النهر. رجب نام نهرى است در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين‏تر هركس يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد خداوند از آن نهر به او مى ‏نوشاند. من لا يحضره الفقيه، ج 2 ، ص 92 ، ح 1821 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
به حیف نون میگن یه موجود نام ببر میگه: ماست 😳 میگن: ماست که موجود نیس میگه:من خودم دیدم روی درِ یه مغازه نوشته بود ماست موجود است😅😂😅🤣😂😂🙏 کانال حکایات شیخ نخودکی https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
سلام دوستان یکی دیگر از حکایات مرحوم نخودکی را بصورت صوتی و تصویری آماده کردیم که تقدیم حضور میگردد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرمردی نقل کرد که: در سابق به اتفاق دو نفر از همدستان خود، دزدی می کردیم. محل سکونت ما در «محمد آباد بود. هر روز بین الطلوعین، بر سر راه به کمین می نشستیم و اشخاص را لخت می کردیم. اما همه روز می دیدیم شیخی عبا بر سر کشیده از جاده می گذرد و به نقطه نامعلومی می رود. پیش خود اندیشیدیم که او مردی معامله گر است و صبح زود می رود تا پیش از دیگران به قافله برسد و جنس خریداری کند و لذا تصمیم گرفتیم که راه را بر او ببندیم. روز دیگر، سحرگاه که شیخ پیدا شد، به دنبال او راه افتادیم از جاده بیرون رفت. به این سبب خوشحالتر شدیم که دیگر در بیابان کسی مزاحم ما نخواهد شد. پس از آنکه مقداری راه پیموده شد، ناگهان دیدیم که بیابان از مارهای فراوان پر شد مارها بما حمله ور گردیدند؛ فریاد برداشتم: ای شیخ بداد ما برس، هم اکنون مارها ما را هلاک خواهند کرد. شیخ به عقب برگشتند و فرمودند: با من چکار داشتید؟ گفتیم پرسشی می خواستیم بکنیم، گفتند: چرا تا در جاده بودم، نپرسیدید،؟ پس شما قصد دزدی در سر داشتید، حال اگر از کار بد خود توبه کنید، از شر این مارها خلاصی خواهید یافت وگرنه هلاکتان خواهند کرد. با اشاره شیخ، مارها، بی حرکت شدند و ما هم از کار خود توبه و اظهار ندامت کردیم. به این ترتیب از شر مارها نجات یافتیم. اکنون از ما سه نفر، فقط من زنده هستم و دو نفر دیگر از دنیا رفته اند. 🌸🌸 کانال کرامات شیخ نخودکی 🌸🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
🌸امیرالمؤمنین علی(ع): 🌸از زمین خوردن کسی شاد مشو 🌸که نمیدانی گردش روزگار برای تو 🌸چه در آستین دارد. https://eitaa.com/joinchat/3582132467C4a49277d69
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: دل‌ها نیز مانند بدن‌ها خسته و افسرده می‌شوند، پس برای شادابی دل‌ها سخنان حکمت‌آمیز و جالب بجویید. نهج البلاغه. https://eitaa.com/joinchat/3582132467C4a49277d69
🌸امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید : آدمی در پشت زبان خود پنهان است. او را از آنچه که ناگهان میگوید ، میتوان شناخت. 🌸کانال حکایات شیخ نخودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اي غريب مدينه‌ی دوم مرد خلوت نشين سامرّا التماس هميشه‌ی باران حضرت عشق التماس دعا آه آقا تو خوب مي داني که دل بيقرار يعني چه پشت دروازه هاي شهر ستم آن همه انتظار يعني چه شهادت امام هادی علیه السلام را تسلیت می گوییم https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
درست لحظه ای که از همه چیز وهمه کس دلسردشده ای گرمی دست خدا را در دستت احساس میکنی...🦋 حکایات شیخ نخودکی 🆔 @nokhodakee ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
امام على عليه السلام :  اَلتَّوَكُلُّ عَلَى اللّه نَجاةً مِنْ كُلِّ سوءٍ وَحِرْزٌ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ؛  توكل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است. بحارالأنوار، ج78، ص79، ح56 صبح زیبا 🆔 @sobheziba ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
حاج شیخ حسین از غدی ساعت ساز می‌گفت: برادری داشتم مصروع (بیمار صرعی)که در اثر حمله صرع در جوی آب افتاده و مرده بود. آب جنازه او را برده بود و جسد در زیر پلی مانده بود. چون جسد مانع جریان آب می‌شد، آبیاران به جستجوی علت بند آمدن آب پرداختند و جنازه را پس از یکی دو ساعت از زیر پل بیرون کشیدند. خلاصه جنازه را روی زمین خوابانیدیم و با پارچه ای آنرا پوشاندیم. در آن هنگام، حاج شیخ حسنعلی اصفهانی در ده ما که «حصار» [۱] نام داشت، ساکن و به ریاضتی مشغول بودند. باری، گریه کنان به خدمتشان رفتم و ماجرا را برای ایشان تعریف کردم. آن مرد بزرگ بالای سر جسد برادرم حضور یافتند و با انگشت خود، بر پیشانی او اشارتی کردند و دعائی خواندند. ناگاه برادرم که قریب دو ساعت، زیر پل در آب مغروق مانده بود، عطسه ای کرد و برخاست.[۲] ---------- ۱- «حصار، قریه ای است در چند فرسنگی شهر مشهد ۲_منبع کتاب نشان از بی نشانها حکایات شیخ نخودکی 🆔 @nokhodakee ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
 «امام جعفرصادق علیه‌السلام»: الـمُنکِرُ لآخِرِنا كاَلمُنکِرِ لِأَوّلِنا. کسی که آخرین ما را قبول نداشته باشد مانند کسی است که اولین ما را هم قبول نداشته است. (بحار، ج ٢٧، ص ٦١) حکایات شیخ نخودکی 🆔 @nokhodakee ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره خنده دار و جالب مرحوم آیت الله مجتهدی رحمت الله علیه از حجت الاسلام قرائتی حکایات شیخ نخودکی 🆔 @nokhodakee ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
امام صادق (ع) به همراه بعضی از اصحاب و دوستان خود، برای انجام مناسک حجّ خانه خدا، به سوی مکه معظّمه حرکت کردند. در مسیر راه، جهت استراحت در محلّی فرود آمدند، آن گاه حضرت به بعضی از افراد حاضر فرمود: چرا شما ما را سبک و بی ارزش می کنید؟ یکی از افراد از جا برخاست و گفت: یاابن رسول اللّه! به خداوند پناه می بریم از این که خواسته باشیم به شما بی اعتنائی و توهینی کرده و یا دستورات شما را عمل نکرده باشیم. حضرت صادق (ع) فرمود: چرا، تو خودت یکی از آن اشخاص هستی آن شخص گفت: پناه به خدا، من هیچ جسارت و توهینی نکرده ام. حضرت فرمود: وای بر حالت، در بین راه که می آمدی در نزدیکی جُحفه، تو با آن شخصی که می گفت: مرا سوار کنید و با خود ببرید، چه کردی؟ و سپس حضرت افزود: سوگند به خدا، تو برای خود کسر شأن دانستی، و حتّی سر خود را بالا نکردی؛ و او را سبک شمردی و با حالت بی اعتنائی از کنار او رد شدی! و سپس حضرت در ادامه فرمایش خود افزود: هرکس به یک فرد مؤ من بی اعتنائی و بی حرمتی کند، در حقیقت نسبت به ما بی اعتنائی کرده است؛ و حرمت و حقّ خدا را ضایع کرده است. 🔹منبع: کافی، ج 8، ص 88 - وسائل الشّیعة: ج 12، ص 272 حکایات شیخ نخودکی 🆔 @nokhodakee ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
آرزو کن هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو امشب از آن شب هاست آرزو شیرین و زیباست بگو هرچه خواهی، خدا امشب در دل همه ی ماست دعایم کن که محتاج دعایم 💐 آرامشی دلنشین را در کانال صبح زیبا تجربه کنید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3582132467C4a49277d69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح که می شود دنبالِ اتفاقاتِ خوب بگرد دنبالِ آدم هایِ خوبی که حالِ خوبت را با لبخند هایشان به روزگارت سنجاق کنی یک روزِ خوب، اتفاق نمی افتد ساخته می شود❤️ سلام صبح بخیر 🌸 آرامش دلنشین ، در صبح زیبا 🌺 https://eitaa.com/joinchat/3582132467C4a49277d69
چگونه غذای حرم امام رضا (ع) را بگیریم؟ 🔸برای دریافت غذای حضرت باید ابتدا نرم افزار رضوان نصب شود که یکی از قسمت‌های این نرم‌افزار مربوط به غذای حضرتی است که زائران پس از دانلود کردن این اپلیکیشن و ورود به نرم‌افزار رضوان و پس از ورود به قسمت غذای حضرتی، باید از طریق تلفن همراه خود، مکان‌یاب مربوط را داخل حرم مطهر امام هشتم (ع) روشن کرده تا از طریق سامانه نسیم رضوان به عنوان زائر شناسایی شده و با وارد کردن کد ملی دعوت‌نامه غذای مهمانسرای حرم مطهر حضرت رضا (ع) را دریافت کنند. 🔸بر این اساس سامانه‌ای توسط مرکز فناوری اطلاعات و فضای مجازی آستان قدس رضوی طراحی شد که زائران با نصب نرم‌افزار رضوان از طریق دانلود از سایت app.razavi.ir و یا با مراجعه به اپلیکیشن بازار می‌توانند این نرم‌افزار را دانلود کنند. 🔸آنچه تا به حال بیان شد مربوط به زائرانی است که دارای گوشی تلفن همراه هوشمند و نرم‌افزار (سیستم) اندروید هستند، اما زائرانی که گوشی تلفن همراه آنان ساده و غیرهوشمند است هم می‌توانند از غذای متبرک مهمانسرای حضرت رضا (ع) استفاده کنند. 🔸بدین منظور این گروه از زائران باید عدد ۳ (به لاتین) را به سرشماره ۸۸۰۰ ارسال و پس از آن پیامکی که بیان‌کننده قرار گرفتن در مرحله قرعه‌کشی غذای حضرتی است را دریافت می‌کنند و در صورت پذیرفته شدن مانند مرحله قبل (مربوط به تلفن‌های همراه هوشمند دارای نرم‌افزار اندروید) پیامک دعوت‌نامه برای این افراد ارسال می‌شود. 🌸عضویت در کانال حکایات شیخ نخودکی🌸 https://eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
سلام.تبادل لینک. @sanavandi
دعا کن هر گلی پرپر نمیرد کسی با چشم های تر نمیرد دوباره جمعه ای رد شد، دعا کن دلم تا جمعه دیگر نمیرد بهار آشنای باغ برگرد! برای ما، برای باغ، برگرد! به خون ما تبرها تشنه هستند به جَدِّ لاله های باغ، برگرد! دوباره فصلی از بی رنگی باغ غم ما و نگاه سنگی باغ تو برمی گردی و یک صبح روشن به پایان می رسد دل تنگی باغ درختان بیشتر قد می کشیدند برای برگ و بر، قد می کشیدند به شوق دیدن خورشید رویت علی رغم تبر قد می کشیدند نوای رفته از نی خواهد آمد و بارانی پیاپی خواهد آمد چه قدر اندوه این پاییز تلخ است بهارِ ناگهان کی خواهد آمد؟ در این دنیای خاک آلود، ای مرد! عطش جاری ست، رودارود، ای مرد! تو با یک آسمان باران می آیی کدامین جمعه موعود ای مرد؟ ز گل ها یک اقاقی مانده، برگرد! که آن هم اتّفاقی مانده، برگرد! نمی دانی مگر از عمر این گل فقط یک جمعه باقی مانده، برگرد! دل ما و کویر تفته؟ برگرد! خدا را ای بهار رفته؟ برگرد! تمام جمعه ها را صبر کردیم اقلاً جمعه این هفته برگرد! شب و آواری از دلواپسی ها و تکرار همین «کی می رسی»ها نشد این جمعه، شاید جمعه بعد رهایم می کنی از بی کسی ها سیدحبیب نظاری 🌸 آرامش دلنشین ، در صبح زیبا 🌺 https://eitaa.com/joinchat/3582132467C4a49277d69
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمد جواد دری برای من تعریف کرد که: روزی سر مزار حاج شیخ حسنعلی اعلی الله مقامه فاتحه می‌خواندم، مردی آمد و بسیار گریست. سبب را پرسیدم، گفت: روزی صاحب این قبر را با اتومبیل خود به شهر تربت میبردم؛ در راه بنزین تمام شد و وسیله من از حرکت باز ماند و ناچار بودم که قریب دو فرسنگ راه را پیاده بپیمایم، تا به جاده تهران مشهد برسم و از اتومبیلهای عبور مقداری بنزین بگیرم. اما حاج شیخ به من فرمودند: ماشین را روشن کن. عرض کردم: بنزین نداریم. باز اصرار فرمودند و من انکار کردم، ولی به سبب اصرار مسافرین دیگر که گفتند: تو ماشین را روشن کن، شاید این آقا توجهی فرموده باشند، ناچار پشت فرمان نشستم و کلید را چرخاندم. با کمال شگفتی اتومبیل روشن شد و مسافران را سوار کردم و به مقصد رسانیدم. حاج شیخ به من فرمودند: تا آن زمان که مخزن بنزین را باز نکرده باشی، این اتومبیل احتیاجی به بنزین نخواهد داشت. من مدت پانزده روز با آن بدون ریختن بنزین، مسافرتها کردم تا یکروز وسوسه شدم و با اتومبیل را باز کردم که ببینم چه در آن است، دیدم همچنان خشک و خالی از سوخت است، ولی با کمال تأسف تا مجددا بنزین در آن نریختم اتومبیل حرکت نکرد. حکایات شیخ نخودکی 🆔 @nokhodakee ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سناوندی
در کتاب مذکور داستان قبل (در کتاب ثمراة الحیوة جلد سوم صفحه سیصدو هفتاد و هفت) فرموده: در زمان حضرت موسی - علی نبینا و آله و علیه‏السّلام - در بنی ‏اسرائیل از نیامدن باران قحطی شد. مردم خدمت حضرت موسی (ع) جمع شدند که یا موسی باران نیامده و قحطی زیاد شده بیا و برای ما دعا کن تا مردم از این مشکلات درآیند. حضرت موسی (ع) به همه مردم دستور داد که در صحرائی جمع شوند و نماز استسقاء خوانند و دعا کنند که خداوند متعال باران را برآنها نازل کند. جمعیت زیادی که زیادتر از هفتاد هزار نفر بودند در صحرا جمع شدند و هر چه دعا کردند خبری از باران نشد. حضرت موسی (ع) سر به آسمان کرد و فرمود خدایا من با هفتاد هزار نفر هر چه دعا می‏کنیم چرا باران نمی ‏آید؟! مگر قدرت و منزلت من پیش تو کهنه شده؟! خطاب رسید ای موسی،نه، در میان شما یک نفر است که چهل سال مرا معصیت میکرد به او بگو از میان این جمعیت بیرون رود تا باران را بر شما نازل کنم. فرمود خدایا صدای من ضعیف است چگونه به هفتاد هزار نفر جمعیت می‏رسد. خطاب شد ای موسی تو بگو من صدای تو را به مردم میرسانم حضرت موسی به صدای بلند صدا زد ای کسیکه چهل سال است معصیت خدا را میکنی برخیز از میان ما بیرون رو، زیرا خدا بخاطر شومی تو باران رحمتش را از ما قطع کرده. آن مرد عاصی برخواست نگاهی باطراف کرد دید کسی بیرون نرفت، فهمید خودش است که باید بیرون رود. باخود گفت چه کنم اگر برخیزم از میان مردم بروم، مردم مرا می ‏بینند و می‏شناسند و رسوا می‏ شوم اگر نروم خدا باران را نازل نمی ‏کند. همانجا نشست و از روی حقیقت و صمیم قلب از کارهای زشت خود پیشمان شد و توبه کرد. یکدفعه ابرها آمدند بهم متصل شدند و چنان بارانی آمد که تمام سیراب شدند. حضرت موسی (ع) فرمود الهی کسیکه از میان ما بیرون نرفت چطور شد که باران آمد خطاب شد «سقیتکم بالّذی منعتکم به»، به شماباران دادم بسبب آن کسیکه شما را منع کردم و گفتم از میان شما بیرون برود. حضرت موسی (ع) فرمود: خدایا می‏ شود این بنده معصیتکار را به من نشان دهی؟! خطاب شد ای موسی آن وقتیکه مرا معصیت می کرد رسوایش نکردم حالا که توبه کرده او را رسوا کنم حاشا من نمامین را دشمن می‏ دارم خودم نمامی کنم من ستار العیوب هستم برکارهای زشت مردم روپوشی می‏ کنم خود بیایم آبرویش را بریزم. يارب توئى پناه دل بى پناه ما خم گشته پشت و سينه زبار گناه ما يارب بحق روح بزرگ روزگار بنما ترحمى تو بحال تباه ما ما عاجزيم و مضطر و مغموم ودلفكار آه و فغان و ناله دل شده سپاه ما يارب توئى كريم و رحيم و عفور و حىّ باشد هميشه بر در لطفت نگاه ما ما بنده ايم و بيكس و محزون و بيقرار يارب توئى بحال و جهان پادشاه ما محتاج و بى پناه و فقير و بلاكشيم عاريّت است عزت و عفوان و جاه ما صابر حجاب راه نجات تو غفلت است افغان مزن كه هست خطرناك راه ما