eitaa logo
قدم در راه...
86 دنبال‌کننده
129 عکس
17 ویدیو
116 فایل
اگر #عمل کنیم، شاید در راه ایم.... @SamanMasoomi
مشاهده در ایتا
دانلود
وصیتی از جناب ، درباره‌ی حضور در کشور‌های غیرمسلمان. ترجمه فتوحات مکیه، جلد ۱۷، ص۵۴ و ۵۶ (باب ۵۶۰)
متن عربی: (وصية) و عليك بالهجرة و لا نقم بين أظهر الكفار فإن في ذلك إهانة دين الإسلام و إعلاء كلمة الكفر على كلمة اللّه فإن اللّه ما أمر بالقتال إلا لتكون كلمة اللّه هي العليا و كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلى و إياك و الإقامة أو الدخول تحت ذمة كافر ما استطعت و اعلم أن المقيم بين أظهر الكفار مع تمكنه من الخروج من بين ظهرانيهم لا حظ له في الإسلام فإن النبي ص قد تبرأ منه و لا يتبرأ رسول اللّه ص من مسلم و قد ثبت عنه أنه ص قال أنا بريء من مسلم يقيم بين أظهر المشركين فما اعتبر له كلمة الإسلام و قال اللّه تعالى فيمن مات و هو بين أظهر المشركين إِنَّ الَّذِينَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قال اللّه لهم أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً و لهذا حجرنا في هذا الزمان على الناس زيارة بيت المقدس و الإقامة فيه لكونه بيد الكفار فالولاية لهم و التحكم في المسلمين و المسلمون معهم على أسوإ حال نعوذ بالله من تحكم الأهواء فالزائرون اليوم البيت المقدس و المقيمون فيه من المسلمين هم من الذين قال اللّه فيهم ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً و كذلك فلتهاجر عن كل خلق مذموم شرعا قد ذمه الحق في كتابه أو على لسان رسوله ص. الـفتوحات المکیة - 4، صفحه 460
پیام زیبایی که امشب یکی از دوستان برام فرستاد: پیدا کردن نیمه گم شده، دیر نمیشه ولی قبل از اون باید خودمونو پیدا کنیم وگرنه، همه، نیمه گمشدمون میشن
📚 در نهج‌البلاغه از امام على عليه السّلام نقل شده که فرمودند: 🔷 قلب‌ها، «شهوت» و «روى‌آوردن» و «پشت‌كردن» دارند. پس از زاویه‌ی شهوتش و به وقت روى‌آوردنش سراغ‌ش روید، زيرا كه قلب چون با اكراه به كارى واداشته شود، مى‌گردد. 📚 نقل عن علی علیه السلام فی نهج‌البلاغة، أنه قال: 🔷 إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً. فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ اَلْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ. http://noo.rs/umZrs
بعضی افراد، فهم ناقصی دارند و بعضی کامل؛ ما فکر می‌کنیم که کامل‌ها، می‌توانند بیان دقیق و درستی ارایه دهند، ولی افرادی که قصه می‌گویند و خاطراتشان را بیان می‌کنند، هنوز به فهمِ درست، نرسیده‌اند. ما خیال می‌کنیم که هر کسی که دقیق‌تر و مستدل‌تر سخن گفت، حتما عالم‌تر و مهم‌تر است! گویا نظر ، چنین نیست!! این عبارت ابن‌عربی، طنز جالبی در این زمینه داره (بحث درباره یکی از مقام‌های عرفانی است): شیوخ ما درباره این مقام، تعاریفی فراهم آورده‌اند؛ من تا حدی که بتوانم بیان می‌کنم، تا مقصود آنها را در این مورد بر اساس آنچه طریقت اقتضا می‌کند روشن سازم؛ اگر خدا خواهد من این کار را در هر مقامی که سخنی از آنها بیابم، انجام خواهم داد. ◀️ گرچه وقتی از آنها درباره «چیستی» یک چیز پرسیده میشود، با فراهم کردن حد ذاتی [:تعریف منطقی و دقیق و فلسفی] پاسخ نمی‌دهند؛ ◀️ بلکه آنها با نتیجه‌ای که مقام برای شخصِ متصف به آن مقام، به ارمغان می‌آورد، پاسخ می‌دهند. [یعنی حال و هوا و رفتار و ... کسی که در آن مقام است را بیان می‌کنند و حتی شروع به بیان قصه زندگی این افراد می‌کنند!] همین جوابِ آن‌ها اثبات می‌کند که مقام را با ذوق و حال به دست آورده‌اند؛ ⛔️ چند نفری هستند که حد ذاتی آن را می‌شناسند، اما هیچ رائحه‌ای از آن دریافت نکرده‌اند! بلکه چنین افرادی از آن دور‌ هستند. در واقع اینان اصلا مومن نیستند؛ اما تعاریف حدی و رسمی [: بیان دقیق منطقی و فلسفی] را می‌دانند. ✅ لذا همگی موافقند که پاسخ با نتایج و حال ، کامل تر است، چون مقامات اگر آثاری در شخص به وجود نیاورند، فایده ای ندارد! چون آنها مطلوب برای آن آثار‌اند نه مطلوب به خودی خود. و لشيوخنا في هذا المقام حدود أذكر منها ما تيسر و أبين عن مقاصدهم فيها بما يقتضيه الطريق و هكذا أفعل إن شاء اللّه في كل مقام إذا وجدنا لهم فيه كلاما على أنهم إذا سألوا عن ماهية الشيء لم يجيبوا بالحد الذاتي لكن يجيبون بما ينتج ذلك المقام فيمن اتصف به فعين جوابهم يدل على إن المقام حاصل لهم ذوقا و حالا و كم من عالم بحده الذاتي و ليس عنده منه رائحة بل هو عنه بمعزل بل ليس بمؤمن رأسا و هو يعلم حده الذاتي و الرسمي فكان الجواب بالنتائج و الحال أتم بلا خلاف فإن المقامات لا فائدة فيها إلا أن يكون لها أثر في الشخص لأنها مطلوبة لذلك لا لأنفسها و اللّه المرشد (الفتوحات المکیة ج۲ ص۱۴۳)
: «شبی در سال ۶۰۸ در بغداد در واقعه‌ای مشاهده کردم که درهای آسمان گشوده شده و خزائن مانند بارانِ عام، فرو می‌آید؛ شنیدم فرشته‌ای میگفت: «امشب از مکر، چه فرود می‌آید!!» 📛 بیمناک و ترسان، از خواب بیدار شدم...»(۱) مکر! مگر خدا هم مکر می‌زند؟ آری! ظاهراً خداوند، افرادی را در راهی قرار می‌دهد که به ظاهر خوب و عالی است، ولی نهایتش، جهنم! از نظر ابن‌عربی، مکر مصادیقی دارد، یکی از آن‌ها، از این قرار است: ◀️ «علمی که لوازم عملی دارد، روزی بنده شود، ولی از عمل به آن علم، محروم شود.»(۲) یعنی مثلاً سر راه کسی، این علم قرار می‌گیره: «رفق خوبه» بعد با هزار دلیل عقلی و نقلی هم اثباتش می‌کنه! کلی هم سرش حرف می‌زنه. اما باز به راحتی عصبانی می‌شه! این یعنی دچار مکر الهی شده و باید یه فکر جدی به حال خودش بکنه! مسأله این نیست که «علم غلط است!» بلکه مسأله اینه که «علم آنچنان ممکنه من را به خودش مشغول کنه، که واقعا احساس کنم دارم در راستای توحید، قدم برمی‌دارم! ولی چون از عمل محرومم، عملا قدم به قدم، به سمت جهنم می‌رم» از این جهت، زیاد به علم مشغول بودن، واقعا می‌تونه نقش مانع را هم، ایفا کنه! در ادامه خاطره اول پیام، این آمده: «در سلامت از آن [:حجم بسیار زیاد مکر] نظر کردم؛ و آن را جز در «علم به میزان مشروع» نیافتم، پس خداوند، خیر هر کسی را که بخواهد، و بخواهد که از شرور و تباهی‌های مکر محفوظش دارد، میزان شرع را از دستش و شهود حالش فرو نگذارد، این حالتِ معصوم و محفوظ است.»(۱) در نهایت، ابن‌عربی، علم به شرع، و عمل به این علم، و شهود حال خود را، راه رهایی از مکر می‌داند؛ هرچند که در مواردی بیان می‌کنه، که حتی اگر تا کنون، کاملا به شرع عمل کرده‌ایم، بازهم تضمینی برای این نداریم که در آینده، به شرع عمل کنیم. از این رو، کلا هیچ راهی برای ایمن بودن از مکر الهی نیست. (۱) و لقد رأيت في واقعة و أنا ببغداد سنة ثمان و ستمائة قد فتحت أبواب السماء و نزلت خزائن المكر الإلهي مثل المطر العام و سمعت ملكا يقول ما ذا نزل الليلة من المكر فاستيقظت مرعوبا و نظرت في السلامة من ذلك فلم أجدها إلا في العلم بالميزان المشروع فمن أراد اللّه به خيرا و عصمه من غوائل المكر فلا يضع ميزان الشرع من يده و شهود حاله و هذه حالة المعصوم و المحفوظ. الـفتوحات المکیة - 2، صفحه 529 (۲) و اعلم أنه من المكر عندنا بالعبد أن يرزق العبد العلم الذي يطلب العمل و يحرم العمل به الـفتوحات المکیة - 2، صفحه 529
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خمینی (ره) : گاهی عرفان، انسان را به جهنم می‌رساند❗️
بیان اهل عرفان و صوفیه، از علم و معرفت و ... کمی متفاوت است. در باب ۱۷۷ فتوحات ، چنین می‌گوید: ✳️ و معرفت نزد قوم [:اهل عرفان و صوفیه و ...] یک است؛ 🛤 ◀️ در نتیجه: تنها علمی که از طریقِ «عمل و تقوا و سلوک» به دست می‌آید، معرفت است. و المعرفة عند القوم محجة فكل علم لا يحصل إلا عن عمل و تقوى و سلوك فهو معرفة. الـفتوحات المکیة - 2، صفحه 297 به بیان دیگر ، «شرط لازم معرفت» حاصلِ عمل و تقوی و سلوک بودن است. البته این که «شرط کافی» چیست، سوال دیگری است. اصلا با صحت و سقمِ دیگر علوم (:علومی که از راه دیگری به دست می‌آید) فعلا کاری ندارم! ولی مسأله اینه که در قرآن، اشاراتی به این نوع شناخت، شده. مثلا در این آیه: يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوٓا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا...(انفال: ۲۹) نوعی درک (:فرقان) مشروط به ایمان، و سپس تقوا شده. ما در مباحث عقلی و فلسفی، دنبال علمی هستیم که شرط نداشته باشد! رد و شک اثباتش، توسط هر موجودی ، به اثباتش منجر شود! یعنی علمی که برایش امروز و فردا و مومن و کافر و زمین و آسمان و تابستان و زمستان و ... هیچ فرقی نکند! خیلی هم عالی! اما آیا معرفتی وجود ندارد که مخصوص شرایط خاصی باشد؟ مخصوص روحیات خاصی باشد؟ مخصوص اشخاص خاصی باشد؟ به نظر می‌رسد که جذابیت «علمِ همه‌جایی» ما را از علوم دیگر، غافل کرده است. علومی که ارزشی کمتر از علوم فلسفی، ندارند! اگر نگوییم ، باارزش‌ترند!
گفتیم که علومی هستند که در به‌دست می‌آیند؛ و در نتیجه، متناسب با حالات فرد هستند (سلوک ؛ تقوا ؛ عمل) چه تصوری از این دست علوم داریم؟ معمولا علم را با «قطعیت» و «ثبات» درک می‌کنیم؛ اصلا علمی که «گاهی باشد و گاهی نه!» چه معنایی می‌دهد؟ اما اگر علمی حاصل یک راه باشد، در طی مسیر، با تحول مسیر، متحول می‌شود! درباره معرفت، در رساله‌ی «ما لایعول علیه» می‌گوید: (شماره مبتنی بر چاپ آقای رحیمیان است) ✅ کل معرفة لاتتنوع، لایعول علیه. (۱۳۵) هر معرفتی که تنوع نداشته باشد ، بر آن اعتمادی نیست. شاید بگویید، «خب! تنوع قبول! نگفته که چقدر متنوع است!» اما در همان رساله می‌گوید: ✅ التجلی المتکرر فی الصورة الواحدة، لایعول علیه. (۲۵.الف) بر تجلی‌ای که با صورتی واحد، دو یا چند بار تکرار شود، اعتمادی نیست. [«تجلی» یکی از انواع درک‌هایی است که در سلوک، به دست می‌آید.] شاید بگویید: «خب، بالاخره تهش عارف کامل، یک علم واحد به همه‌ی این معلومات داره، و این آدم ناقصی که در مسیر است ، هی حالش عوض میشه!» اما یک قاعده مشهور نزد اهل عرفان، و مورد قبول ابن‌عربی، این است: ✅ لایتجلی الله فی صورة واحدة لشخصین، و لا فی صورة واحدة لشخص مرتین. (قوت القلوب، ابوطالب مکی، ج۲ ص۱۶۶) خداوند به یک صورتِ واحد، برای دو شخص، تجلی نمی‌کند! و همچنین به صورت واحد، دوبار برای یک شخص، تجلی نمی‌کند. ❓این چه درکی از خداوند است که در آن به تعداد اشخاص و زمان‌ها ، تنوع وجود دارد؟ به نظر می‌رسد ، تمایل به «علم همه‌جایی» و «علمی که مبتنی بر احوال من نباشد» ما را از این دست علوم، محروم کرده است. ما چون اهل این دست علوم نیستیم ، نیاز آنچنانی به نداریم! حس می‌کنیم که «علم را خودمان داریم و اگر نداریم ، خودمان به دست می‌آوریم!» در صورتی که عارفی که به این سنخ علوم نظر دارد، هر زمان، و هر فردی را، مجرای جدید و متفاوتی، برای درک حقیقت می‌داند، که تکرار نخواهد شد.
قطعا اگر اهل بحث نظری و فلسفی باشیم، سوال جدی و مهمی را خواهیم داشت: ❓ ما می‌دانیم «یک خدای واحد وجود دارد» و می‌دانیم که شخص ابن‌عربی ، خود از مشهورترین افراد، در زمینه این توحید است. در حدی که مشهور است که ایشان، مبدا اعتقاد تفصیلی به بحث است. و همچنین می‌دانیم که ملاصدرا هم، متاثر از ایشان، بحث «اصالت وجود واحد» را مطرح کرده‌اند. اما چگونه چنین شخصی، به این شدت، بحث از می‌کند؟ این تناقض نیست؟! به نظر می‌رسد نه تنها با وحدت وجود ، بلکه با هر درک عادی از وحدت خداوند نیز،‌ این حد از کثرت، نامعقول است! 🔁یک دور می‌زنم و به مسأله باز می‌گردم: ❓اگر دنبال درکی هستیم که متنوع و متکثر است، کدام قوه‌ی شناختی، می‌تواند ما را به این درک برساند؟ از جمله قوای شناختی ما هستند؛ اما معمولا در امور عمیق، به آن‌ها رجوع نمی‌کنیم،‌ چون آن‌ها را سطحی و محدود می‌دانیم. قوه‌ی دیگر، عقل است، اما عقل (به معنای قوه‌ی استدلال) همواره به دنبال احکام کلی و جهان‌شمول و ثابت است! عقل می‌خواد عِقالی(:بندی) باشد محکم و بدون تغییر! پس اساسا، عقل، به خودی خود، و بدون کمک دیگر قوا، ورودی به این حیطه ندارد! (شنیده‌اید که بعضی از حکما گفته‌اند : عقل، «حرکت» را با کمک حس، درک می‌کند!) از این رو عارف، به دنبال قوه‌ی دیگری است که همواره در حال «تقلب» و تحول است. این قوه‌ی شناختی، نام دارد. (در همین کانال، روایاتی با هشتک درباره قلب آورده شده) برگردیم به سوال: چگونه جمع این وحدت و آن کثرت را درک کنیم؟ جواب: اگر‌ تنها با ، به دنبال این جمع باشیم، به جایی نمی‌رسیم! چراکه هر قوه‌ای، جایگاهی و درکی و توانایی خاص خودش را دارد! (با گوش نمی‌توان چیزی دید! و با زبان نمی‌توان چیزی شنید!) باید فعالی داشت که بتوان با حقیقتِ جاری و متنوع عالم، روبرو شود. ⛔️ اما مشکل این‌جاست که مدت زیادی است که از قلب‌ها بهره نبرده‌ایم! قلب‌های امثال من (دانش‌آموز سمپادی که بیشتر کارش با ریاضی و فلسفه بوده) مدتهاست که تنبل شده است، یا حتی خدای نکرده، به دلایل متنوع، یا سنگ شده است...
از هوش مصنوعی خواستم که تصویر شیخ محی‌الدین ابن‌عربی را برام بسازه!
از ابایزید بسطامی نقل شده: ✅ «العارف فوق ما یقول، و العالم دون ما یقول» (۱) عارف برتر از چیزی است که می‌گوید؛ و عالم پایین‌تر از آنچه می‌گوید. دو تمایل جدی داریم: » حرف عالی زدن! » عالی شدن! بعضی از عرفا با خود عهدی داشتند که تا چیزی را خود نچشیده باشند، از آن حرفی نزنند! مدت کوتاهی، حرف‌های خوب‌مان را بررسی کنیم! کدام یک را چشیده‌ایم؟ کدام یک خاطره‌ای چشیده‌شده است، و‌ کدام یک آرزوی دور و دراز؟ ۱) حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱۰ ص۳۹
36.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 راهی به سلامت روان 🎞 قسمت اول: اهمیت صداقت در احادیث و رویکرد عرفانی و رویکرد روان پویشی 🔸تاثیر حالت های روحی بر جسم ⏯ استاد سامان معصومی از مشاوران مرکز سبک زندگی عرشیان با ما همراه باشید 👇👇👇👇 [@arshianzendegi]
🔷 به مناسبت ۶ ربیع، سالگرد وفات آیت الله قاضی. آیا تدریس سخنان و ترویج افکار آیت الله قاضی، یعنی همچون قاضی بودن؟ یا لااقل، در مسیر قاضی بودن؟ شاید بتوان دقیقا همان سخنان آیت الله قاضی را به زبان آورد، ولی کاری که او کرد، بخشی از جامعه دینی بود. و نشانه‌ی این اصلاح، بخشی از جامعه در برابر این آیت الله قاضی است. چراکه بعضی از افراد جامعه، دغدغه‌ی اصلاح نداشتند، و بلکه با اصلاح، مخالف بودند. اما امروز، خودت را با مطالب و نکات و ... آیت الله قاضی، خفه هم که بکنی، باز هم با مقاومتی روبرو نمی‌شوی! چرا؟ چون در جهت اصلاح نیستی! چون در برابر مشکلی نیستی! چون خرابی در برابر تو نیست تا آبادش کنی! بلکه فقط داری از بنایی که قبلاً ساخته شده، تعریف و تمجید می‌کنی! ابراز دوباره‌ی سخنان آیت الله قاضی، یا هر بزرگ دیگری، چیزی شبیه به اختراع دوباره‌ی چرخ است! مگر این که درکی پیدا کنی و خرابی را پیدا کنی و آبادش کنی!