تفکیک میان خود و داراییهای خود از منظر عرفا ( قسمت دوم)
♈️تا اینجا میشود جمعبندی مطالب را در دونکته خلاصه کرد.
۱⃣اول اینکه از چهار ساحت ما، سه تای آنها جزو داراییهای ما هستند و خود ما نیستند. من نفس دارم، ذهن دارم، تن دارم، اما روح هستم. عرفا میگفتند باید بپذیریم که ما بدن نیستیم، ذهن و نفس هم نیستیم، ما روحیم و دارای بدن و ذهن و نفس.
۲⃣ اینکه، تو هم روح هستی و او هم روح است و هر کسی در حقیقت، روح است و یک روح هم بیشتر وجود ندارد، بنابراین ما بالمآل یکی هستیم. من توام و تو منی. این ساحت، ساحت جمعیت ماست. ما وحدت داریم. وحدت و نه اتحاد، یعنی یکی هستیم و نه اینکه باید یکی شویم. عرفا نمیگفتند با هم متحد شوید، میگفتند اساساً شما با هم وحدت دارید. یکی هستید. حتی این یکی بودن با حیوانات و نباتات و جمادات هم هست، چرا که کلّ جهان را یک چیز به نام «روح» پُر کرده است. من روحم و تو روحی.
اما این سؤال طرح میشود که چرا ما نمیفهمیم یکی هستیم؟ عارف میگوید چون شما خودتان را با بدن و ذهن و نفستان همهویت کردهاید، در حالیکه آنها مملوک و دارایی شما هستند و نه شما. ما از نظر یک عارف، در تمام عُمر، با ناخودهای خودمان، احساس یگانگی کردهایم تا وقتی من احساس یکی بودن و همهویتی با نفسم دارم که جزو من نیست، بلکه دارایی من است، نمیتوانم بفهمم که من روحم و هیچیک از اینها نیستم.
وقتی موهای سفیدتان را میبینید یا چین و چروک صورتتان را، غمناک میشوید، چون فکر میکنید شما بدنتان هستید. اما در باب جورابتان اینگونه نیستید و اگر کسی گفت جورابتان کهنه شده است دلگیر نمیشوید. علت اینکه وقتی میشنویم کسی به ما میگوید چاق شدهای یا چالاکی سابق را نداری، ناراحت میشویم، این است که خودمان را با بدنمان همهویت کردهایم.اما این همهویتی ما تنها به ساحت بدنمان محدود نمیشود. ما با ساحت نفس و ذهنمان نیز خودمان را همهویت کردهایم. اگر کسی به ما بگوید آیکیویمان پایین است یا فهممان عمیق نیست، احساس میکنیم به ما تعرض شده است، چرا که خودمان را نفس و ذهنمان میدانیم. عارف میگوید اگر بدانی که تو نفس و ذهن و بدنت نیستی، «بر دامن کبریات ننشیند گَرد».
تفکیک میان خود و دارایی های خود از منظر عرفا (قسمت اول)
https://eitaa.com/philtheo/1223
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
📚نهم ربیعالاول و جشن ممنوع «عمرکشان»؛ نگاهی اجتماعی📚
#فاطمه_لطفی
📕 نهم ربیعالاول برای بسیاری یادآور تجربهای متفاوت از شرکت در جشنهای مذهبی و شیعی است. برای بسیاری که در کودکی دست در دست بزرگترها به این جشن رفتهاند، یادآور صحنههایی عجیب، نمایشهایی کمیک، لباسهای قرمز حتی بر تن سن و سال دارهای مجلس، شنیدن اشعاری که گاه تا بنا گوش شنونده از شرم سرخ میشود و مشاهده افراطکاری و اشارههای ممنوعی است که کمتر میتوان نظیری برای آن یافت؛ تعلیق و وارونگی در همهی آنچه تا آن لحظه، شکلی عادی داشته است.
📙 این یادداشت مروری است بر تجربه حضور در این جشن ممنوع؛ در عین حال معطوف به تمایزات میان آن با دیگر اشکال جشن است. اهمیت بررسی این جشن ناشی از آن است که اولا علیرغم مخالفت ساخت رسمی(نهاد حکومت) با برپایی این جشن و ممنوعیت برگزاری، افرادی همه ساله در این ایام اقدام به برپایی آن مینمایند. تناقض مهم این جشن با سیاستگذاریهای ساخت رسمی از اینجا نمایان میشود که این مراسم همزمان با جشنهای هفته وحدت برگزار میشود. دیگر اینکه برخلاف ممنوعیت برپایی، این جشن سرشار از تخطی، افراط، تعلیق، غلیان و از خود بیخود شدن شرکت کنندگان است.
📔 "عیدالزهرا"، "فرحه الزهراء"، روز "رَفعُ القلم"(برداشته شدن قلم)، "غدیر دوم" و در تداول عامیانه، "عمرکُشان" یا "عمرکُشون"، نامهای جشنی است که گاه از نهم تا هفدهم ربیعالاول(روز فوت عُمَر) برگزار میشود. این جشن در بین عموم، بیش از همه با نام "عمرکُشون" شناخته میشود. از آنجا که برگزار کنندگان عقیده دارند سالروز مرگ عمر، روز انتقام شیعیان و شاد شدن حضرت زهرا(س) است، از این جشن با نام "عیدالزهرا"("فرحه الزهراء") هم یاد میشود.
📗 تحول عمدهای که در رابطه با این جشن صورت گرفته این است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برگزاری این مراسم در زمان رهبری امام خمینی(ره) در ایران ممنوع شد. سابقا این مراسم، همه ساله در کاشان در مکانی موسوم به آرامگاه "ابولوءلوء" و نیز در شهرهای دیگر به روشهای مختلف برگزار میشد. در سال ۱۳۸۶ این آرامگاه به دلیل برگزاری این مراسم برای همیشه تعطیل شد و هم اکنون این مکان به نام «معاونت اجتماعی ارشاد» تغییر نام و کاربری داده است. برگزاری این مراسم در مناطقی که اهل سنت سکونت داشتهاند، همواره با درگیریهایی همراه بوده است.
📓 همچنین از نقطه نظر طرفداران این جشن، انجام انواع تخطیها و هنجارشکنیها، به کار بردن ادبیات غیر معمول و هجوآمیز از پشتوانهای مذهبی به نام "رفع القلم" برخوردار است.
📙 شاید بتوان گفت عمرکشان تنها جشنی است که سرشار از عناصر تخطی و افراط است و شرکتکنندگان، شکسته شدن تابوها و تعلیق زمان عادی را به میزان زیادی تجربه میکنند. مشهودترین ویژگی این جشن، " ادبیات ممنوع و نامتعارف" به کار رفته در آن و "بازی و نمایش" است. از آنجا که در جامعه ما، جدیترین تابوها، تابوهای جنسی است، به کار بردن این ادبیات در مکانهای عمومی، در زمان عادی امری پذیرفته شده نیست. در جشن عمرکشان، این تابو به شکل مشهودی شکسته میشود.
📘 «مکان» برگزاری جشن و به صورت صرفا «مردانه» یا «زنانه» برگزار شدن این جشن، امکان بالایی از تخطی و تعلیق را فراهم میآورد؛ از آنجا که محل برگزاری جشن، خانه افراد است و خصوصیترین حوزهایست که هیچگونه نظارتی از سوی نهاد رسمی بر آن حاکم نیست، افراد امکان تخطی از عرفها و هنجارهای عمومی جامعه را مییابند. ویژگی "تک جنسی" بودن جشن به شرکتکنندگان اجازه میدهد تا حد زیادی تابوها را زیر پا گذاشته و به حد بالایی از افراط دست زنند.
📕 به نظر میرسد که جشن ممنوع عمرکشان نتیجه حمایت، سیاستگذاری و تاکید دولتهایی همچون صفویه بر هویت شیعی است که به مرور زمان، برگزاری آن توسط بخشهایی از مردم به یک عادت و جزئی از فرهنگ عامیانه بدل شده است؛ به طوریکه ممنوعیت و محدودیتهای ساخت رسمی و نیز فتوای مراجع مبنی بر حرمت برپایی این جشن چندان کار ساز نیفتاده است.
مطالعه متن کامل مقاله:
http://www.socio-shia.com/index.php/sociology-of-shia-fields/shia-rituals/187
#مناسک_شیعی
#جامعهشناسی_تشیع
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
استاد حین انصاری در کانال تلگرامیش نوشت
الگوی تحقیق
یکی از بهترین نمونه های مقالات تحقیقی در حوزه تراجم نگاری که من در سرتاسر عمرم خوانده ام مقاله عمیقا محققانه فقیه و رجالی برجسته آیه الله شبیری زنجانی است درباره فهرست منتجب الدین. این مقاله در واقع شاهکار تتبع و تحقیق و دقت نظر است و بر هر طالب علمی که در جستجوی آموختن شیوه پژوهش محققانه است فرض است که این مقاله را نه یکبار که چندین بار با دقت بخواند. این مقاله را کسی باید به انگلیسی ترجمه کند تا شناخت بهتری از شیوه های پژوهش های محققانه سنتی خودمان برای اهالی مطالعات اسلامشناسی در غرب فراهم شود.
سنت دانش رجال ما در تشیع نمونه های متعددی از این دست الگوهای تحقیقاتی برای عرضه دارد. کتاب قاموس الرجال مرحوم آقای شوشتری از این قبیل آثار است که تحقیقاتش باید الگوی تحقیق قرار گیرد.
دقت در نقل سند در سنت قدمایی ما در تشیع
اگر بخواهید با دقت ورزی های سنت قدمایی در تشیع در نقل روایات و اخبار آشنا شوید خوب است سه جلد کتاب جرعه ای از دریا اثر محققانه و خواندنی نادره دوران فقیه و محقق آیه الله شبیری زنجانی را بخوانید. در این کتاب با وجود آنکه مجموعه ای است از گفتارهای شفاهی و به تعبیر خود کتاب طریقیات (مطالبی که عموما در مسیر پیاده روی از و به درس های روزانه القا شده) با این وصف در نقل هر حکایتی و لو از معاصران و درباره آنان کمال دقت در سند مربوطه و اختلاف در نقل و یا ابراز شک در چگونگی سند هر سخن گفته شده. محدثان قدیم آن دسته که از محققان بوده اند چنین دقت ورزی هایی داشته اند.
https://t.me/azbarresihayetarikhi/1182
جرعه ای از دریا
کتاب جرعه ای از دریا اثر فقیه و محقق بزرگ شیعه و فخر حوزه های علمیه آيه الله شبیری زنجانی اثری است که نباید تنها یکبار که باید چند بار آن را خواند. نکات تاریخی و علمی و دقت نظرهای دقیق رجالی و حکایات مهم در این کتاب در صفحه صفحه آن موج می زند. بسیاری از مطالب این کتاب سه جلدی برای نخستین بار است که مکتوب و منتشر می شود. دقائق بسیاری از خلال مطالعه دقیق این کتاب درباره تاریخ سنت های علمی در نجف و قم به دست می آید که خود می تواند موضوع تحقیقات متعدد آکادمیک باشد. کاش دوره ترتیب اسانید و طبقات رجال ایشان هم منتشر می شد. همینطور شرح کوچک و بزرگ رجال شیخ. سال ۱۳۷۰ بود که به لطف فرزند دانشمند ایشان دوست گرامی آقای حاج سید جواد شبیری با دوره آثار رجالی آیه الله شبیری آشنا شدم و به دلیل آنکه کپی آنها را داشتم تا سال ها که در تهران بودم یکی از کتاب هایی بود که روزی نمی گذشت الا مگر صفحاتی از آن مجموعه را که شاید بالای ده هزار صفحه باشد مطالعه نکنم.
https://t.me/azbarresihayetarikhi/1183
4_5958306339015885573.pdf
283.1K
گفتوگو با حسن اسلامی اردکانی، استاد فلسفه، درباره انتحال و سرقت
علمی که به زعم او نوع خاصی از حرامخواری محسوب میشود
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
💎 امام صادق علیه السلام می فرمایند:
✨ کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
📚کامل الزیارات، ص 269
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
🍂«سرم شلوغ است» «خیلی گرفتارم» «به خدا اصلا وقت ندارم» از جمله شایعترین دروغهایی است که ما در متن زندگی مدرن به خود و دیگران میگوییم. ما در غالب موارد بسیار کمتر از آنچه وامینماییم، گرفتاریم.
🍃اما در زندگی مدرن «گرفتار بودن» و «وقت نداشتن» تبدیل به نوعی ارزش شده است. یعنی گویی کثرت مشغله و کمبود وقت نشانه اهمیت و منزلت فردی و اجتماعی فرد است. وقتی که به دیگری می گوییم «به خدا خیلی گرفتارم، اصلا وقت ندارم» ته دلمان غنج میزند، پنهانی احساس غرور می کنیم.
🍂زندگی مدرن به ما القاء می کند که انسان مفید باید تمام لحظههای روزش را برنامه ریزی کند و هر لحظهاش را باید مشغول به کاری باشد؛ حتّی ساعات استراحت و فراغت فرد هم باید به دقت برنامه ریزی شود تا کارآیی او را در ساعات اشتغال بالا ببرد. زندگی مدرن، زندگی سرعت و اشتغال مداوم است و کسی که در میانه این کوران آهسته و فارغ باشد یا کاهل است یا ناتوان و همین است که آهستگی و فراغت را به نوعی ضدارزش و مایه عذاب وجدان تبدیل کرده است. «بی کار بودن» و «وقت آزاد داشتن» رفته رفته مایه شرم شده است.
🍃زندگی مدرن البته به طور طبیعی برای ما مشغله می آفریند، اما خود ما هم آگاهانه یا ناخودآگاه تلاش میکنیم زندگیمان را شلوغ کنیم و برای خود مشغله بتراشیم. ما از «بی کار ماندن» یا «وقت آزاد داشتن» احساس گناه میکنیم، و غالبا آن را نشانه برنامه ریزی بد یا اتلاف وقت میدانیم. برای همین است که حتّی اگر در خانه بیکار باشیم، ترجیح میدهیم ساعتها بیهوده در اینترنت پرسه بزنیم اما به تلفن یک دوست پاسخ ندهیم.
🍂تظاهر به گرفتاری و کثرت مشغله یا راهی برای خودنمایی و خودبزرگ نمایی شده است یا شیوهای که در پشت آن احساس گناهمان را از «بی کار بودن» پنهان میکنیم. به نظرم خوبست که گه گاه به خودمان نهیب بزنیم که هرچند آدمهای مهم گرفتارند، اما همه آدمهای گرفتار مهم نیستند!
🍃بی کاری و فراغت همیشه بد نیست که برعکس، در غالب موارد، سرچشمه خلاقیت و مجالی برای تأمل است. آدمهایی که همیشه گرفتارند و هیچ وقت وقت ندارند، غالبا آدمهای بی نظم و پریشانی هستند که ناتوانیشان را در تنظیم مناسبات انسانی در پس تظاهر به گرفتاری پنهان میکنند. اگر کسی برای دوستی با شما وقت ندارد، همان بهتر که وقتتان را برای دوستی با او تلف نکنید.
✍دکتر #آرش_نراقی
پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
⚡️اخلاق در عرصه عمومی معطوف به پرسش از خیرات عمومی است
✔️محمد مهدی مجاهدی در نشست «اخلاق و فرهنگ عمومی»🔻
🔹در دورهای زندگی میکنیم که ورزیدنهای اخلاقی در مقیاس فردی و جمعی دشوار شده است و نیازمند مقاومت و جزم است که این بحثها باید در انجمنها بیان شود تا راهی برای آنها گشوده شود. انجمنها نقش کلیدی درباره ورزیدن اخلاق در فرهنگ عمومی و ارتقا تراز اخلاق در فرهنگ عمومی دارند، انجمنهای علمی بخش تزئیناتی یا سرگرمی و اوقات فراغت نیستند بلکه جزء مهمترین ورزیدنها در هر جامعهای هستند؛ این انجمنها در هر جامعهای نقشهای مهمی را بر عهده دارند.
🔹در این حوزه جامعه ما ضعیف است، دولتی که معطوف به جامعه ضعیف شکل میگیرد با توجه به وجه اجبار قوی است اما زمانی که وجه مشروعیت مورد توجه باشد، چنین دولتهایی ضعیف هستند. فرهنگ عمومی زمانی دچار ضعف میشود و خودآگاهی اخلاقی خود را از دست میدهد که سپهر عمومی ضعیف میشود و سپهر عمومی به دلیل اینکه فضای عمومی مجال نشو و نما و فعالیتهای مؤثر ندارد، ضعیف میشود، یکی از مهمترین علل سستی فضای عمومی معاملههایی است که با سیاست ایجاد میشود.
🔹بین غیرسیاسی و سیاسی بودن تفاوت وجود دارد و این دو مهمترین آسیب فضای عمومی در جامعه به شمار میروند؛ مشکل این است که فضاهای عمومی یعنی فضاهایی که در جامعه مدنی شکل میگیرند، انجمنها، نهادها و… گرفتار وضعیت سیاسی و غیرسیاسی میشوند و این نقطه آغاز غیر اخلاقی شدن است.
🔹اگر ما به شکل ناخودآگاه، خودآگاه، اجباری یا داوطلبانه به سمت سیاسی شدن یا غیرسیاسی شدن برویم آغاز غیراخلاقی شدن است، به این معنا که ما دیگر نسبت به مسائل سیاست و اجتماع آن طورکه باید در مقیاس کلان اجتماعی، سیاسی دیده شود حساسیتزدایی میکنیم، وجوه سیاسی آن را کنار میگزاریم و تنها مجموعهای از امور فنی باقی میماند.
🔹دو گرایش در حوزه اندیشه سیاسی وجود دارند گروهی معتقدند تصحیح نظام اخلاق در مقیاس اجتماعی و اصلاح عرصه عمومی تابع تئوریهای جدید است، ما باید تئوریهای جدید ایجاد کنیم و این تئوریها باید این قابلیت را داشته باشند که واقعیت را اصلاح کنند، تئوری بر جامعه مقدم است. گروه قدرتمند دیگری معتقدند مهمتر از تئوریها و شرط شکلگیری تئوریها نهادها هستند و مقدم بر تئوریها باید شرایط امکان تئوریها فراهم شود.
🔹در چند دهه اخیر کشف جدیدی ایجاد شده است که ما را در فراز دعوای تئوری در برابر نهاد دعوت میکند تا از این نظام فراز بگیریم و چیزی در عمق تئوری یا نهاد ببینیم، این کشف جدید نه تنها تئوریها را ممکن میکند و نهادها را میسازد، بلکه تقریبا همه افراد جامعه را در برمیگیرد و همان انگارهی اجتماعی است که راهنمای عمل ما است و حدود امکان کنش اجتماعی را تأمین میکنند.
🔹از مهمترین مکانیسمهای شکلگیری انگارههای اجتماعی انجمنها هستند، انجمنها میتوانند انگارههای اجتماعی مردم را تغییر دهند و تراز اخلاق سیاسی را ارتقا و تغییر دهند. اخلاق در عرصه عمومی و فردی تفاوت دارد و در عرصه عمومی برای پاسخ به اینکه خیرات عمومی چیستند باید در درجه اول درباره چگونگی پرداختن به این سؤال بحث شود که با هر پاسخ تراز اخلاقی ما متناسب با آن تغییر میکند، پرسش دوم این است که چگونه باید منابع عمومی برای تأمین خیرات عمومی تخصیص داده شود و پرسش سوم پس از تشخیص خیرات عمومی و تخصیص منابع سود و زیان باید در نظر گرفته شود که باز توزیع چگونه ایجاد شود.
🔹اگر این سه پرسش به سامان نرسند، عدالت اجتماعی نکاویده باقی میماند، پاسخ این پرسشها در واقع پاسخ عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی در جامعه ما پاسخ نمیگیرد و ما هنوز نتوانستیم به این سه پرسش پاسخ دهیم زیرا سه حلقه مفقوده در جامعه وجود دارد، در مقام پاسخگویی به این پرسشها تکثرهای موجود در جامعه را به رسمیت نشناختهایم به این ترتیب منابع انگارهی اجتماعی خود را سست و ضعیف کردهایم، تکثرها در ساخت سخت قدرت، نمایندگی نمیشوند یعنی صداهای مختلف در جامعه نه تنها به رسمیت شناخته نمیشوند بلکه نمایندگی نمیشوند؛ بنابراین نظام سیاسی، اجتماعی و فضای عمومی به شدت دچار عدم تقارن میشوند و این انعکاسی از بیعدالتی نخستین است و جامعه نمیتواند خود را آنطور که هست نمایش دهد.
🔹آنچه به اخلاق در فرهنگ عمومی باز میگردد، توانمندی انسانها برای کنش اخلاقی است و توانمندی برای گفتوگو کردن است، در خلال گفتوگو از یکدیگر فهم ضمنی پیدا میکنیم و تراز اخلاقی ما در آنجا کشف و فهم میشود. (از سایت صدانت)
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
پژوهشکده فلسفه و کلام
⚡️اخلاق در عرصه عمومی معطوف به پرسش از خیرات عمومی است ✔️محمد مهدی مجاهدی در نشست «اخلاق و فرهنگ ع
⚡️جامعه خوب جامعه ای است که زیست اخلاقی را تسهیل کند
⚡️احساس بیقدرتی، نابرابری و محرومیت بر اخلاق عمومی لطمه می زند
✔️مقصود فراستخواه در نشست«اخلاق و فرهنگ عمومی»🔻
🔹سیاستهای عمومی، فرهنگ عمومی، ساختار قدرت و مدیریت در کشور، ساختار ثروت و حساب سیستماتیک در ایران، سیاستهای علمی از عوامل تأثیرگذار بر تسهیل زیست اخلاقی و دشواری زیست اخلاقی است. مجموعه سیاستهای ایران در چهار دهه اخیر پایداری را کاهش داده است. یعنی حس پایداری و ضریب اطمینان در ایران کاهش پیدا کرده است.
🔹بین نخبگان حکومتی تعارض وجود دارد و راههای نهادینه در ایران وجود ندارد تا نخبگان با یکدیگر گفتوگو کنند و تعارضهای خود را به نحو رضایتبخشی حل کنند، تعارض نخبگان به شکل خشونت به جامعه منتقل میشود، در نتیجه بیثباتی سیاسی و سیاستهای سلب اعتماد ایجاد میشود، روز به روز اعتماد مردم و حس مشارکتجویی آنها کم شده است و آنها سرکوب شدهاند.
🔹به دلیل سیاستهای نظام حکمرانی در کشور ارزشهای خودشکوفایی روز به روز در ایران کم شده است و به جای آن ارزشهای بقا اهمیت پیدا کرده است، چون محیط ناپایدار و نامطمئن است در نتیجه مردم میخواهند خود را حفظ کنند و راهی برای خودشکوفایی، خودابرازی، مشارکت، مصالح عمومی وجود ندارد خودشکوفایی، خودابرازی و زندگی معطوف به پیشرفت از ارزشهایی ایجاد میشود که اخلاق در آنها وجود دارد، اما در در حال حاضر زندگی را تنها گذاراندن معیشت میبینیم که این سیستم به اخلاق ربطی ندارد.
🔹اختیارات کلان در ایران وجود دارد که نمیتوان درباره آنها بازخواست کرد، ضعفهای شایستهگرایی در مدیریت نظام علمی و عمومی وجود دارد و در نظام مدیریت ما شایستهگرایی محل اعتماد مردم نیست، شایستهگرایی در نظام مدیریت دانشگاهی نیز با ضعفهایی روبرو است که همه اینها بر اخلاق عمومی و علمی تأثیرگذار است.
🔹مردم در سرزمینی زندگی میکنند که احساس بیقدرتی میکنند، حس بیقدرتی دلبستگی ملی و همبستگی اجتماعی را کم میکند، حس نابرابری و محرومیت تنش ایجاد میکند و همه این عوامل بر اخلاق عمومی و علمی لطمه میزند.
🔹جامعهای که در آن ساختار ثروت رضایتبخش نباشد و فساد سیستماتیک وجود داشته باشد، حس اخلاقی مردم دشوار میشود، شاخص پالما یکی از شاخصهای برابری در حوزه منابع ثروت است که در ایران رضایتبخش نیست، فساد به صورت سیستماتیک وجود دارد و مردم احساس درماندگی میکنند و نمیتوانند با این فساد مواجه شوند، تنها راه آنها سهیم شدن در فساد است که در لایههای پایین این فساد منابع روزمره خود را تأمین میکنند.
🔹سیاستهای علمی دشواری اخلاق علمی ایجاد میکند، سیاستهای علمی در ایران به گونهای است که به حس اخلاقی کمک نمیکند و زمینهساز شکوفایی اخلاق علمی نیست، مثلا سیاستهای علمی کمینگر، ظاهرگرا و رتبهبندیهای ظاهری سبب میشود که اخلاقیات وظیفهگرایی سازمانی در ایران اتفاق افتد؛ یعنی دانشگاهیان یک نوع آدمهای سازمانی شوند تا ارتقا پیدا کنند، مقاله تولید کنند که از آنها شور علمی به وجود نمیآید و سیاستهای علمی ما به نوعی به حیات اخلاق علمی جامعه لطمه زده است.
🔹وقتی یک دانشگاهی، دانشجو دکتری، محقق و… بخواهد با اخلاق علمی عمل کند، سیاستهای علمی، فرهنگ عمومی، ساختار قدرت و مدیریت با او مساعد نیست، یعنی جامعه با او مساعدت نمیکند، اخلاق به شکل اجتماعی و فرهنگی ساخته نمیشود که این موجب از بین رفتن اخلاق علمی در جامعه میشود؛ مردم دچار فرسایش ذهنی میشوند و خودانگارهی ملی مردم مخدوش میشود که ما ایرانیها دچار یک خودانگارهی مخدوش ملی، فرسایش ذهنی و خستگی عاطفی شدهایم که این برای نشاط اخلاقی مناسب نیست. جامعه خوب جامعه ای است که زیست اخلاقی را تسهیل کند و شانس اخلاقی بودن را برای گروههای اجتماعی افزایش دهد و هزینه اخلاقی بودن را کاهش دهد، مردم میتوانند با هوش متوسط، درک عمومی و عقل سلیم خود زندگی اخلاقی داشته باشند و لازمه آن شنیدن صدای دیگری و ارتباط با دیگران است.
🔹اخلاق اندرز نیست که در کلاس آموزش داده شود، ما باید برای اخلاقی بودن از طریق عمل صالح و عمل اجتماعی در اجتماع شرکت کنیم تا بهبود اخلاقی پیدا کنیم مردم از طریق مشارکت اجتماعی یاد میگیرند که الگوهای آموخته خود را تغییر دهند، به دیگران احترام بگذاریم و….(از سایت صدانت)
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
چرا ما در مسیر علوم خودی، رو به بالا حرکت نمی کنیم و در یک خط مستقیم پیش می رویم?
مقصود علومی است که عجالتا از آن خودمان است و در باره آنها، میراث مکتوب عظیمی هم داریم و بسیاری از آنها در طول هزاران سال به گونه پیش رفته که از نقطه نظر دانشی پیشرفت که نداشته، پسرفت هم داشته است.
سردرگمی های موجود در اندیشه های موجود جامعه ما ریشه در استفاده از گزاره های متعارضی دارد که دایما علیه یکدیگر و برای اثبات مدعاهایی متفاوت خود طی بیش از هزار سال بکار می بریم. شاید در ابتدا، این کار ما را شبیه به مباحثات و گفتگوهای طولانی سقراط نشان دهد و این توهم را ایجاد کند که ما در حال پیشرفت برای رسیدن به گزارهای واقعی تر و مشترک هستیم. ولی به نظرم، در بیشتر موارد، و با توجه به محصولی که در اختیار داریم، این فقط یک توهم است که تصور کنیم مثل سقراط بحث می کنیم. این تفاوت در نبودن یک منطق و متد برای بحث علمی برای رسیدن به نقطه پیشرفت در انباشت معلومات برای کشف مجهولات و نشستن روی معلوم بعدی برای رسیدن به مجهول پسین است. دلایل دیگری هم مانند استفاده از روش های مجادله ای و اخلاقیات مربوط به آن وجود دارد که مجادلات ما را طولانی و تقریبا بی خاصیت کرده است. همه اینها سبب شده است ما دایما علیه یکدیگر سخن بگوییم، اما به هیچ نتیجه روشنی و پیشرفتی نرسیم. در حوزه تاریخ اسلام که آن را با کلام درهم آمیخته ایم شاهدیم که افراد برای اثبات مدعاهای خود، از هر جایی از آن، موارد و شواهدی را اخذ کرده و علیه دیگری استفاده می کنند، استدلالهایی که تمامی ندارد. آن قدر استدلالها و استنادهای متعارض و به هم پیچیده از چند طرف عرضه می شود که هیچ کس برای خرد کردن طرف مقابل کم نمی آورد. برای صلح با دشمن می شود به حدیبیه، به صلح در صفین، به گفتگوی امام حسین با عمر سعد استناد کرد و همزمان می توان به عدم سازش امام حسین با دشمن، به اصرار امام علی بر جنگ با اصحاب جمل و بسیاری از موارد دیگر پرداخت. در باره مصلحت اندیشی و کنار آمدن با آن هم داستان همین طور است. سر جمع، حس می کنیم این استنادها چنان کلاف در گمی شده که هیچ راه خلاصی از آن نیست و افراد با مطالعه کتابها، توانسته اند برای خط و ربط سیاسی خود مشتی اتفاق و استناد را دست و پا کنند و از آنجا که مشتریان هر جناح، حرفهای کُبَرای خود را می خوانند، از آن برای کشاندن جمعیت به این طرف و آن طرف بهره ببرند. فکر می کنم در بسیاری از مسائل کلامی و سیاسی دیگر هم همین طور است. به سابقه تاریخی بر میگردیم. وقتی بسراغ استدلالهای کلامی تو در تو در باره قدیم بودن قرآن یا نبودن آن مراجعه می کنیم، در میابیم که تا چه اندازه با استدلالهای متعارض روی دست هم بلند می شدیم و تجربه نوعی مجادله های بی سرانجام را تکرار می کردیم. استثناءا آن بحث را رها می کنیم و در میابیم که آن مباحث هیچ خاصیتی نداشته و ما را به هیچ نقطه ای نرسانده است. سوال این است: چرا این مباحث واین سبک از گفتگوهای بی سرانجام در میان ما تا این حد گسترده است. هزار بار رد یک فرقه و باورهای آن می نویسم و مرتب حرفهایی را تکرار می کنیم و باز از نو همان راه را می رویم. ما در گزاره های دینی ـ تاریخی، یا کلامی ـ دینی و مشابه اینها، گرفتار رفت و برگشت هایی هستیم که به نقطه فصل الخطاب منتهی نمی شود. انباشت علم پدید نمی آورد. ما را با مجهولات تازه «مسأله» و راه حل آنها آشنا نمی کند. این مشکل باید به نوعی مشکل معرفتی که در دل این قبیل استنادها وجود دارد، بازگردد. شاید نبودن متد درست بحث، شاید ناصوابی سبک استدلال یا اساسا مشکل در اصل این گزاره ها سبب این وضع باشد. ظاهرا در بحث های فقهی ـ حقوقی، و آنچه نیاز عملی جامعه است، راه هموارتر است، اما در یک محدوده گسترده ای از مباحث کلامی از هر نوع آن، این گلاف سردرگم سبب نوعی رکود و رفت و برگشت بی نتیجه را در پی داشته است.
@jafarian1964
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
پژوهشکده فلسفه و کلام
⁉️ کار علمی یا خم رنگرزی؟ واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در اقدامی عجیب اعلام کرده است که
✳️ پاسخ موسی اکرمی و توضیح فلسفهسنج
موسی اکرمی، استاد فلسفه در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد، در پاسخ به این مطلب فلسفهسنج نوشته است:
«...من پرس و جو کردم. ... ☘به من گفته شد 1) موضوع به بیش از سه ماه پیش مربوط می شود و اینک چنین چیزی منتفی است. 2) در آن زمان هم چنین درخواستی از افراد وجود نداشته. صرفاً فرمی را جلوی نام فرد مورد نظر می گذاشته اند که وی شخصاً فقراتی را تیک می زده و مثلاً می گفته من می پذیرم که ظرف یک سال چنین مواردی را انجام دهم. ... ☘البته به نظر من طبیعی است که فرد به امید مثبت بودن فرمی که پر می کند مواردی را تیک بزند که تحقق بخشیدن به آن ها خارج از توان او در یک سال است.☘ به هر حال فلسفهسنج طی این مدت نشان داده است که از عقلانیت انتقادی یا نقادی عقلانی قابل قبولی برخوردار است. شاید انتشار خبری که اولاً مربوط به بیش از سه ماه پیش است و اینک منتفی است و ثانیاً روایتش تا حدی متفاوت است، کمی دور از دقت به نظر می رسد. ☘آشکار است که این واکنش من در تأیید سیاستهای حاکم بر آموزش و پژوهش و استخدام دانشگاه آزاد نیست. ولی معتقدم که در نقد آن، همچون نقد در موارد دیگر، رعایت اخلاق نقد ضروری است. با بهترین آرزوها برای شما . موسی اکرمی»
✅ فلسفهسنج از توجه و پاسخ دکتر موسی اکرمی سپاسگزار است. با این حال، تحقیقات بعدی همچنان نشان میدهند که متأسفانه خبر اولیه صادق است، با این تفاوت که به صورت شفاهی به افراد گفته شده است در صورت تمایل به تمدید قراردادشان در سال آینده، موظفاند فقرات گفتهشده را تیک بزنند.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
🔆 دین، وسیله ای برای توجیه رفتارها 🔆
✍✍ امیر عزتی
#یادداشت_اختصاصی
@naghd_name
دین از این رو که پدیده ای جمع گراست، ذاتاً امکان ارتباط با عرف را پیدا می کند. ارتباطی که گاه در جهت تکمیل و گاه در جهت تضعیف آن صورت می گیرد. تا زمانی که هویت دین در ارتباط با عرف دچار تحریف نشود و اصالت آن از بین نرود، تبعات این ارتباط برای دین سودمند خواهد بود اما اگر دین به پدیده ای عرفی تبدیل شود و به تعبیر دیگر، از عرف تبعیت کند، جنبه ی منفی و مخرب پیدا خواهد کرد. به گمان من مفهومی که دین در ایران پیدا کرده، مفهومیست که در عرف ساخته و پرداخته شده است؛ و این به معنای عرفی شدن دین است. عرفی شدن دین همانا تبدیل شدن اعمال دینی به عادات عرفی است که نتایج زیان باری به دنبال خواهد داشت.
در جوامعی که دین در آنها پدیده ای عرفی است، برخی اعمال دینی به هنجار تبدیل شده اند و دگراندیشان به عنوان هنجارشکن شناخته می شوند. جامعه نیز طبعاً برای مبارزه با ناهنجاری ها، هنجارشکن را مجازات و مجبور به انجام امور دینی می کند. بنابراین این نوع جوامع به سختی توانایی سازگاری با عقاید متکثر را پیدا می کنند؛ حتی اگر این توانایی هم حاصل شود، به ندرت می توان اندیشه ای یافت که با اندیشه ی حاکم بر جامعه در تعارض باشد چرا که دگراندیشان بنا بر فشار جامعه خود را ملزم به همرنگی با آن کرده اند. این روند همسوسازی افکار عمومی و تفرد آرا، موجبات تقلید در دینداری را به میان می آورد. تحصیل معرفت دینی به وسیله ی تحقیق و بازجویی امر پسندیده ای ست اما دینداری به تقلید هماره موضع نقد و تخفیف متفکران بوده است. با عرفی شدن دین، دینداری غالب بر افراد، دینداری تقلیدی خواهد بود چنانچه هیچ دلیلی برای دینداری ندارند و تنها بر ردپای اکثریت قدم می گذارند.
دین در معنای عرفی آن با تحریفات بسیاری روبروست؛ بعضی مسائل که ما اکنون آنها را بخشی از فروعات دین اسلام می دانیم، تحریفات کذایی عوام است که در گذشته شکل گرفته و به دین راه یافته اند. به تعبیری، هویت دین در دین عرفی به شدت آسیب پذیر است چرا که ذات اجتماعی دین، بذر عوام زدگی را از آغاز در خاک جوامع دینی نشانده و از دینی که ملعبه ی دست عوام باشد، انتظار تحریف و داستان سرایی را هم باید داشت. در جوامع دینی هرآنچه به مذاق مردم خوش نشیند آمادگی ورود به دین پیدا می کند و اگر مرز بین دین و عرف هم از میان برود، هرآنچه در دین است می تواند وارد عرف شود و رنگ عادت به خود گیرد.
به عقیده ی من، با عرفی شدن دین در ایران، دین با شکست مواجه شده است چرا که ایدئولوژی دین عملاً در کالبد عرفیات نمود پیدا کرده و تنها به وسیله ای برای توجیه رفتارها تبدیل شده است.
💠نقدنامه💠
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo