eitaa logo
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
104 دنبال‌کننده
472 عکس
38 ویدیو
0 فایل
ناشناس: https://daigo.ir/secret/61740839862 ناشناس دوم اگه دایگو نیاورد: https://harfeto.timefriend.net/17647742862820
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شماره "۱"
صدای بوق بیمارستان داخل گوشامه. همه رو بیرون کردن و در آخرین لحظاتم فقط تد کنارمه، دستم رو گرفته روی صندلی خوابش برده. امید من خیلی خیلی قشنگه. با دستان لرزان وصیت‌نامه می‌نویسم، آخرین کاری که از لیستم باقی مونده: تد، منبع امید زیبای من. یک ماه آخری که برایم مانده بود را با اشتیاق برای نرگ سپری می‌کرد تا اینکه تو آمدی، تو آمدی و همه چیز را تغییر دادی. آنقدر که شب آخر با هم بودنمان در گاراژ آرزوی زنده ماندن کردم. اما چه میشه کرد، خدا به آرزو های قبلیم گوش میده و باید از هم خداحافظی کنیم. خواهش می‌کنم زیاد خودتت رو ناراحت نکن و حتما عشق و ازدواج رو از خودت دریغ نکن. عشق من، کتابم رو کامل کن و به چاپ برسونش و به همه بگو من ناراحتی نداشتم و حالا حالم خوبم است. درد نمی‌گذارد زیاد چیزی بنویسم امیدوارم متوجه شده باشی که اندازه تمام دنبا ها و فراتر دوستت دارم، آنقدر که در کلام و اشک نگنجد. آنقدر که می‌خواهم برایت زنده بمانم. تدیاس ماینر، امید من. عاشقتم. عاشقتم. عاشقتم. عاشقتم. عاشقتم. عاشقتم. عاشقتم. عاشقتم. عاشقت... عاشق... عاش.. عا.. ع.. صدای بوق یک‌نواخت و رها شدن قلم و کاغذ روی زمین تدیاس را از خواب بیدار و پرستاران را به اتاق کشاند. دختری از دنیا رفته بود، اما همه می‌توانستند لبخند را روی لبانش تشخیص دهند. پایان.
از این پوسترا دوباره😔🤣