یگانه کمک✊🏻✋🏻✊🏻✋🏻✊🏻✋🏻✊🏻✋🏻
عربی چرا باید این وسط می زاییدددد
به شما هم اون ده صفحه تکلیف ترجمه و حفظه رو داده؟
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
یگانه کمک✊🏻✋🏻✊🏻✋🏻✊🏻✋🏻✊🏻✋🏻 عربی چرا باید این وسط می زاییدددد به شما هم اون ده صفحه تکلیف ترجمه و حفظه
ده صفحه حفظ؟
مگه فقط حفظ لغات نبود؟
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
ده صفحه حفظ؟ مگه فقط حفظ لغات نبود؟
نه کلاس ما لج کرده گفته بنویسید و معنی اون ترجمه هه رو حفظ کنید
البته از حق نگذریم خوش گذشت واسه همین غر نمی زنم که تا ۵ مدرسه بودم💔🤣
هدایت شده از پیوندگاه هستی ها
https://eitaa.com/boookcafe/6714
آممم...دلم نمیخواد این خاطره رو تعریف کنم ولی🤣
کلاس هفتم بودم ، امتحان املای نوبت دوم بود
ساعت هفت بلند شدم برم مدرسه ، اونموقع حیاط داشتیم و جا کفشی هم تو حیاط بود
بعد حالا من کفشامو پوشیدم رفتم نشستم تو اتوبوس ( با اتوبوس میرفتیم مدرسه )
فقط من بودم و دوستم و اون جلو هم راننده بود ...
نشسته بودیم همینطوری حس کردم یه چی تو کفشمه ، حرکت میکنه...
حالا هر طوری بود کفشمو در آوردم پرت کردم وسط اتوبوس...
چی از توش در اومد؟
عنکبوت ؟
نه خیر . رتیل بود اندازه دستم...
بله بله دوستم زد کشتش ( راننده یه نگاهم به عقب ننداخت )
تا آخر امتحان هی فکر میکردم رتیله نیشم زده و منتظر بودم غش کنم 🤣🤣
آخرش که برگشتم خونه فهمیدم رتیل ها زمانی نیش میزنن که از بالا بپرن...
آره...
این بود زندگی من
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
https://eitaa.com/boookcafe/6714 آممم...دلم نمیخواد این خاطره رو تعریف کنم ولی🤣 کلاس هفتم بودم ، ام
یعنی چییی
مامان منم بچه بوده بیدار شده دیده رتیل جلو صورتشه بقیه بیدار شدن جیغ زدن در رفتن مامان من خیلی ریلکس رتیل رو انداخته بیرون✅🤣