دیروز من با اتوبوس وسط اتوبان نیایش پیاده شدم🤣از یه آقایی پرسیدم راه دانشگاه رو نشونم داد رفتم
رفتم
رفتم تو آمفی تئاتر نشستم هِی چشممو چرخوندم حانیه رو پیدا کنم پیدا نکردم
گفتم ول کن دیگه نیست
بعد وسطا خیلی اتفاقی برگشتم سمت راستمو نگاه کردم دیدم حانیه ردیف پایینی من ته ته نشسته (من سر نشسته بودم)
۲۰ بار حانیه برگشت سمت منو نگاه کرد من دست تکون دادم ندید🤣🤣ینی ۲۰ باااار🤣
آخر دیگه تقریبا اواخر ایونت بود بلاخره منو دید از دور اینجوری گفت سلااام🤣
هیچی دیگه آخرِ ایونت بعد از مدت ها که ندیده بودمش بغلش کردم خنگولو دلم تنگ شده بود🤣
این خیابونی که نمیدونم اسمش چیه که انتهاش میرسه به خونمون پر از اشکای منه
هتوز لک اشکام کف این خیابونه هست انقدر گریه کردم تو این خیابون🤣
بچه ها باید فعلا دوستایی که الان دارم باحال تریناشونو اسماشونو بگم نمیشه دیگه🤣🤣🤣
زاویه دید من تو دانشگاه اینجوریه که:
رامتین و صبا چرت و پرت میگن دعوا میکنن میخندن،علی رندوم ترین حرفای ممکن رو با عجیب ترین صداهای ممکن در میاره و من اینور پاره میشم🤣🤣🤣
امروز رامتین و صبا داشتن دعوا میکردن که کی یه دنده تره؟بعد علی از اونور با صدای این فروشنده های مترو میگه هندزفری شارژر ۸۰ تومن وای
یک عاااالمه فیلم دارم از این رخداد های دانشگاه ولی متاسفانه نمیشه پخش کنم🤣
بعد همون همزادم گفتم پیدا کردم صباست🤣بعد یه جاهایی میبینی دوتایی داریم میپاچیم از خنده حیییییغ میزنیم
منِ عَجیبُ غَریب.
حلتطتبوجلجیتبجثابحصت مچکرم زنننن😭😭😭😭 وای مرسی بتینبوجبوبنستبجوسح خدایا نظر خودت چیه؟ ها چیشد؟آقای
وای🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 میگه نظر خودت چیه🤣🤣🤣🤣