✋ السلام علیک یابقیه الله فی ارضه العجل یا مولانا یا صاحب الزمان
🌠 دعا کنید برای تعجیل فرج
🎆 پس قطعا تاثیر داره چون:
🌠 خود امام مهدی حجت بن الحسن علیهم السلام فرمودند
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیده الزینب سلام الله علیها و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام و اجعلنا من الباکین و المضطرین لغیبت امامنا
✋ السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا المُوَمِلُ لِاِحیاءِ الدَولَةِ الشَریفَه
🌠 قال المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف :
⁉️ بعضی از شما انگار همه چیز را فراموش کردهاند و انگار باور نمیکنند که
#من_لحظه_به_لحظه
بدون ِ هیچ کوتاهیای
به کارهای شما دلمشغولم
و مدام #به_یاد_شما هستم.
💌 بخشی از نامهی امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید
#امام_زمان
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیده الزینب سلام الله علیها و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام و اجعلنا من الباکین و المضطرین لغیبت امامنا
✅قسمت اول
داستان کشیکچی بازار اصفهان و مراوده او با حضرت حجّت(روحی له الفداء)!
داستانی از شخص بزرگواری میخواهم تعریف کنم که قبر شریف ایشان، در تخت فولاد اصفهان که وادی السّلام ثانی است، قرار دارد. گاهی بخواهید که مخصوص به تخت فولاد اصفهان بروید. دیدید برخی ایرانگردی میکنند و ...، امّا گاهی شما فقط برای تخت فولاد اصفهان بروید. اعاظم و بزرگان زیادی در آنجا مدفون هستند و حالات و مطالب و اوضاع خاصّی دارد.
این شخصی که میخواهم داستانشان را بگویم (هدف ما داستانگویی نیست، امّا اینها داستان راستان است و انسان را تکان میدهد)، مرحوم میرزا حسین کشیکچی هستند. ایشان توفیق پیدا کردند به محضر آقا جان، حضرت حجّت برسند و با حضرت در ارتباط بودند و متوفّی 1309 ه.ق هستند.
ایشان در بازار اصفهان، نگهبانی و کشیک میدادند و برای همین به این اسم معروف شدهاند. یک کولهباری هم بر دوش خودشان داشتند و بار حمل میکردند. اهل بازار، ایشان را چون خیلی ساده بودند، «هالو» صدا میزدند.
حاج آقا جمال اصفهانی که مدفون در تکیه مادر شاهزاده تخت فولاد هستند، ماجرای مرحوم میرزا حسین کشیکچی را به نقل از میرزا محمّد، یکی از تجّار اصفهان که بسیار مؤمن و اهل عبادت بود و خدمت آیتالله سیّد محمّد چهار سوقی، صاحب کتاب شریف روضات الجنّات، معروف به آیتالله روضاتی میرسید، نقل میکنند:
میرزا محمّد، یکی از تجّار بزرگوار، با دوستانشان عازم برای سفر مکّه میشوند. تصمیم داشتند که ابتدا به زیارت عتبات عالیات بروند و بعد از آن راهی مکّه شوند. در آن زمانها که هواپیما نبود، این سفر، چند ماهی طول میکشید. در راه، ایشان تمام وسایلش را گم میکند و از مسافران بیتالله جدا شده و در کربلا ماند.
میرزا محمّد میگوید: من بسیار ناراحت و اندوهگین شدم که از سفر جاماندم. از حضرت خواستم که به من کمکی کند. متوسّل به خود أبیعبدالله شدم که من تاجر آبرومندی بودم که تا حالا دستم را جلوی کسی دراز نکردم (بالاخره برخی مناعت طبع دارند و عمری در تجارت و کسب و کار هستند و آبرومند میباشند، در روایات هم داریم که اینها حرمت دارند و باید حرمتشان حفظ شود). امّا الآن همه چیزم را از دست دادم و میخواستم به بیت الله بروم، ولی نشد.
تصمیم گرفتم که شب را به مسجد کوفه بروم. به هر حال با هر زحمتی بود، خودم را به آنجا رساندم. صبح زود از کربلا حرکت کردم، اواخر شب به نجف اشرف رسیدم و بعد هم به مسجد کوفه رفتم. در راه که داشتم به تنهایی پیاده به مسجد میرفتم، دیدم سوارهای آمد و رو به من کرد و گفت: چه شده؟! چرا اینقدر غمگینی؟ او حتّی من را به اسم صدا زد و گفت: آمیرزا محمّد! چه شده، اوضاعت خراب است؟!
میرزا محمّد میگوید: من هم که وضع بسیار بدی داشتم، گفتم: هیچ! مسافری هستم و خستهام.
گفت: این خستگی تو، علّتی دارد و با خستگیهای دیگر فرق میکند.
گفتم: بله، حقیقتش این است که من از کاروان حجّ عقب ماندم و تمام وسایلم را بردند.
میرزا محمّد میگوید: آن فرد به فارسی سلیس صحبت میکرد، امّا آنقدر نورانی بود که من خیلی نمیتوانستم ایشان را نگاه کنم و سرم را پایین میانداختم و حرف میزدم. این سوارهی بزرگوار فردی را صدا زد. اتّفاقاً دیدم آن فردی که آمد، شبیه هالوی خود ماست. آن سوارهی بزرگوار به هالو گفت: اسباب سرقت شده این شخص را به او برسان و او را به مکّه ببر و بازگردان. هالو هم دو دستش را بر سینه گذاشت و گفت: سمعاً و طاعتاً یا مولای! یا سیّدی! آن سواره به راه افتاد و رفت.
میرزا محمّد میگوید: هالو به من گفت از کاروان جا ماندی؟ گفتم: آره، تو همان هالوی اصفهان ما نیستی؟!
گفت: بله، من همان هستم.
من متعجّب شدم و گفتم: خدایا! این چه میگوید؟!
هالو گفت: کاری به این کارها نداشته باش.
وقتی دیدم او اینچنین آمرانه صحبت میکند، دهانم بسته شد. من را به مسجد کوفه برد و گفت: برو اعمالت را انجام بده، بعد از نماز صبح بیا که من هم اثاثت را برایت بیاورم.
میرزا محمّد میگوید: من رفتم اعمالم را انجام دادم و نماز صبحم را خواندم، در حالی که همچنان متحیّر بودم و گریه میکردم، میگفتم: ما این را در اصفهان یک آدم ساده میدانستیم و برای همین به او هالو میگفتیم، حالا او اینجا در نجف اشرف چه میکند؟! گریه میکردم و میگفتم: ما چطور بندگان خدا را نمیشناسیم و ... .
بعد از نماز صبح، از مسجد کوفه خارج شدم و سر قراری که داشتیم، حاضر شدم. هالو من را به بیرون از شهر برد و همهی آن جهیزیهی شترم را به من داد و گفت: ببین همه چیز درست است. نگاه کردم و گفتم: بله، درست است، بعد پرسیدم: شما چطور به این مطالب رسیدی؟
#داستان_تشرف
#توسلات_مهدوی
✅قسمت دوم
گفت: آ میرزا محمّد! انسان اگر به عبادت خودش غرّه رفت، بیچاره میشود. اگر دیگران را به سخره گرفت، بیچاره میشود. اگر تصوّر کرد از دیگران به خاطر مال و منالش برتر است، بیچاره میشود. اگر تصوّر کرد، به واسطهی منصب و مقام و علمش از دیگران برتر است، بیچاره میشود. همهی اینها را مواظب باشید. بله، من هالو هستم، من هیچ چیزی از دنیای شما نمیفهمم، من فقط یک کسی را در دنیای شما میشناسم که آن هم آقا جانم، حضرت حجّت است. من با او مأنوس هستم.
میرزا محمّد میگوید: او همینطور اشک میریخت و میگفت و من متحیّر بودم که او چه میگوید. بعد هم به من گفت: از این جریان با کسی صحبت نمیکنی. حالا هم بیا برویم.
چند قدمی نگذشته بود که یکباره دیدم من در مکّه مکرّمه هستم. فرمود: اعمالت را انجام بده و بعد از اعمال، باز بیرون مکّه بیا، من مأموریت دیگری دارم که تو را برگردانم.
میرزا محمّد میگوید: دهانم بسته بود و اشک میریختم. دوستانم را دیده بودم، میگفتند: کجایی؟! چطور شد؟! من نمیتوانستم حرف بزنم و مأمور به سکوت بودم. امّا دیگر هیچ چیزی نمیفهمیدم و میگفتم: ما این همه شما را صدا میزنیم، امّا کسی که به او، هالو میگفتیم، یار و دوست و رفیق شماست. ما چه میکردیم و او چه میکرد.
یکی دو مرتبه هم میرزا حسین کشیکچی را در طواف دیدم، امّا حتّی جرأت نزدیک شدن نداشتم. قرارمان بود که بعد از اعمال به بیرون مکّه بروم. بعد از تمام شدن، از دوستانم جدا شدم و به آنها گفتم: من فعلاً میخواهم بمانم و بعداً برمیگردم. به بیرون مکّه رفتم، او را دیدم، به من گفت: اعمالت قبول باشد. دو قدمی بیشتر برنداشته بودم که دیدم در مقابل دروازهی مدینهی منورّه هستیم. گفت: حالا برو زیارتهایت را هم انجام بده. کاروانت بعد از چند روز به مدینه میرسند، امّا تو زودتر آمدی و بعد هم میتوانی با آنها برگردی، دیگر به من ربطی ندارد.
او خداحافظی کرد و رفت و من هنوز متحیّر بودم. امّا حال خاصّی داشتم و دوستانم هم مدام به من میگفتند: التماس دعا، عجب حالی داری، ما نمیدانستیم تو اینطور اهل گریه هستی، در بازار اصفهان شوخ طبع بودی و گریههایت را ندیده بودیم. آنها نمیدانستند موضوع چیست.
با کاروان از مدینه به اصفهان برگشتیم. مردم به دیدن ما آمدند، روز دوم بود که دیدم هالو به دیدن من آمد، تا آمد، خواستم بلند شوم، با اشاره گفت: بنشین. چون قدیمها رسمهایی داشتند. لذا او هم فقط سلام کرد و زیارت قبول گفت و در قهوهخانه پشتی که معمولاً برای خدام و ... بود، رفت و با آنها نشست و چایی خورد و رفت.
این چند روز که به دیدن من میآمدند، من مدام اشک میریختم. آنها هم متعجّب بودند و میگفتند: ما خانهی حاجیها که رفتیم، همه خوشحال بودند و از سفرشان تعریف میکردند. امّا هر چه به من میگفتند: تعریف کن، میگفتم: من چیز تعریفی ندارم و فقط اشک میریختم. آنها هم با تعجّب من را نگاه میکردند و میرفتند.
روز سوم دیگر طاقت نیاوردم و به خانهی هالو رفتم، در زدم، هالو آمد، او را بغل کرد و به پایش افتادم و گفتم: آخر تو چه کسی هستی؟! گفت: همان چیزهایی که در آنجا به تو گفتم، من بندهی ضعیف خدا هستم، هیچ چیزی نیستم. شما مردم را حقیر نپندارید. شما به عبادتتان، منصبتان، مالتان و ... غیره نروید. اینها همه اغواهای شیطان است.
چند روزی نگذشته بود که از سفر آمده بودیم، یک روز درب حجره من آمد. من هر موقع او را میدیدم، بلند میشدم و تعظیم میکردم. او به من گفت: بعد از نماز ظهر به خانهی من بیا، من کارت دارم.
گفتم: چشم.
بعد از نماز ظهر به خانهی او رفتم، دیدم آقایی با همان بوی خوش و قد رشید آن سواره بیرون آمد. خیلی نمیتوانستم او را ببینم. میرزا حسین هم دنبال آقا دوید و مدام میگفت: مولایی! مولای! سیّدی! سیّدی! ... . وقتی برگشت، به من گفت: فهمیدی این آقا چه کسی بود؟
گفتم: نه.
گفت: بیچاره، ایشان، مولایمان، آقایمان، سیّد و صاحب و سالارمان، حجّتبنالحسنالمهدی(روحی له الفداء و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) بودند.
گفتم: من همان بوی خوش را از ایشان حس کردم و دیدم که در همان قد و قامت هستند و ... . بر سرم زدم و گریستم.
او گفت: داخل خانه بیا. داخل رفتم، گفت: من دارم از دنیا میروم، تقاضایی از تو دارم. این شش ریال را بگیر و با آن کسب خود را تطهیر کن، این هشت ریال را هم پیش خود نگه دار و کفن و دفن من را انجام بده و من را در قبرستان تخت فولاد به خاک بسپار. اینها را مولایم به من داده است.
گفتم: من بالای سر شما بایستم؟
گفت: نه، برو. منتها صبح زود بیا.
#توسلات_مهدوی
#داستان_تشرف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ السلام علیک یا رجاءنا یا معیننا ویا صاحبنا یا مولانا یا بقیة الله الاعظم
🌅 عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود
😭 عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود
☝️از الطاف خداوند زمانی که نه زود است و نه دیر
🌟تنها معصوم حی حاکم برکل مناطق می شود
⁉️ محبوب ترین افراد :
💌 کسی که برای فرج بسیار دعا میکند محبوب ترین افراد نزد خداوند متعال است.
🎇 چون به عموم مؤمنین نفع رسانیده، و نیز ائمه اطهار -علیهم السلام- را شاد کرده است."
📚 مکیال المکارم جلد١ بخش۵ فایده ٣٨
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیده الزینب سلام الله علیها و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام و اجعلنا من الباکین و المضطرین لغیبت امامنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ السَّلامُعَلَیْکَ یَاسَبِیلَاللهِ الَّذِی مَنْ سَلَکَ غَیْرَهُ هَلَکَ
🌠 سلام بر تو ای راه خدا که هر کس غیر راه تو را پیمود هلاک شد
❣هرروز را باسلام برشما آغازمیکنیم!
☀️ سلام برشما...که صاحباختیارمایی!
🥀 هر چند بی ارزش!
هر چند ناخالص!
🌄 هر چند دیر واز راهی دور!
از فاصله ای که
بین خودم وخودتان ساخته ام!
🌇 سلام به مهربان پدر عالم ...
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیده الزینب سلام الله علیها و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام واجعلنا من الباکین والمضطرین لغیبت امامنا
💔 السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ یَا رَبَابَ بِنتَ إِمرَؤُالقَیس
🏴 با ذکر رباب صوت عجب خوش لحن است
🥀 از عشق رباب سفره ی رحمت پهن است
🖤 ۲۱ رجب ، شهادت همسر باوفای حضرت ارباب سیدالشهدا حسین بن علی علیه السلام ،حضرت رباب سلام الله علیها را خدمت حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف و شما محبین اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض مینماییم.
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیده الزینب سلام الله علیها و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام و اجعلنا من الباکین و المضطرین لغیبت امامنا
🏴🩸🖤
🔴 آیا میدانستید ترک دعا برای فرج از گناهان کبیره است؟
⭕️ در روایات بیشماری امر به اطاعت و یاری کردن معصوم علیه السلام شده است که سرپیچی کننده از آن مرتکب گناه کبیره میگردد و از جمله موارد نصرت و یاری دعا برای فرج میباشد؛
🌕 چنانچه پیامبر اکرم صلی ﷲ علیه و آله در مورد امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ اِلْعَنْ مَنْ ظَلَمَهُ»
یعنی: خداوندا! دوست بدار هرکس دوست بدارد علی را؛ و دشمن بدار هرکس که دشمنی کند با او و یاری کن هرکس که یاری دهد او را؛ و خوار و زبون کن کسی را که او را رها کند و لعنت کن هرکس که به علی ظلم نماید.
✅ پر واضح است که از مفهوم روایاتِ امر بر نصرتِ امیرالمؤمنین علیه السلام، اطلاق گناه کبیره بر یاری نکردن امیرالمؤمنین میشود.
🌕 امام سجاد علیه السلام فرمودند:
در بهشت سه درجه و در جهنّم سه درکه است؛ پس اعلی درجات بهشت مخصوص کسانی است که ما را با قلب خود دوست داشته و با زبان و دست خود یاری کنند؛ و در درجه دوم کسانیاند که ما را با قلب خود دوست داشته و با زبانشان یاری کنند؛ و در درجه سوم کسانیاند که مارا فقط با قلب خود دوست داشته باشد. و در اسفل درک آتش کسانیاند که ما را با قلب دشمن داشته و در ظلم بر ما با زبان و دست خود یاری کنند؛ و در درک دوم از آتش کسانیاند که دشمن دارند ما را با قلب خود و در ظلم بر ما با زبان خود یاری کنند؛ و در درک سوم کسانیاند که ما را با قلب خود دشمن بدارند. (المحاسن ج ۱، ص ۱۵۳)
✅ در نزد مسلمین و مؤمنین یاری نکردن، نصرت ننمودن و تنها گذاشتن امام معصوم علیه السلام از گناهان کبیره است؛ لذا ترک نمودن دعا برای فرج که اقل مراتب و مصادیق یاری کردن امام زمان علیه السلام در دوران غیبت است، مصداق بارز یاری نکردن و مستلزم فراموشی امام زمان میباشد که گناهی است بس بزرگ و باعث از دست دادن حالت انتظار نیز میگردد که امری قلبی و وجوبی و از تبعات اصل امامت و ولایت است؛ لذا ترک کردن دعا برای فرج از گناهان کبیره محسوب میشود. پس یاری و نصرت معصوم علیه السلام واجب است و تارک آن به حکم هر سه مورد فوق مرتکب گناه کبیره شده است؛ به این معنا که هر کس امام معصوم را یاری نکند و تنها گذارد مرتکب گناه کبیره شده است.
🤲 اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و العن و اهلک اعدائهم اجمعین واجعلنا من الباکین والمضطرین لغیبت امامنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_صبحگاهی🚩
✋ السَّلامُعَلَیْکَ یَابَابَاللهِ الَّذِی لایُؤْتَى اِلّا مِنْهُ
🌅 هر روز را با سلام بر شما آغاز میکنیم!
🌟 سلام بر شما ...که صاحب اختیار مایی!
📥 لابه لاى اين همه حرف و سخن
بين گنگى پيغام هاى روزانه...
وسط ازدحام گروههاى مختلف...
💌 روزم را باسلام برشما آغاز می کنم
😭 روز انتظار دیدن امامم بازم رسید
📌 عزیزان شیعیان دوباره جمعه اومد...
❣دم همه شما گرم
🌠 واسه آقامون هر کاری میتونید انجام بدید هر چی در توان دارید...
🤲 اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم و العن و اهلک اعدائهم اجمعین واجعلنا من الباکین والمضطرین لغیبت امامنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیده الزینب سلام الله علیها و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام و اجعلنا من الباکین و المضطرین لغیبت امامنا
﷽ ✋ سلام آقا جان یا صاحب الزمان
💔 قسم بہ سوره فرقان ظهور مےخواهیم
🌠 بہ آیہ آیہ ےقرآن ظهور میخـواهیم
🌄 ڪنارت اےگل نرگس جهان ما زیباسٺ
🌅 بس اسٺ این غم و هجران ظهور مےخواهیم
🤲 اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیده الزینب سلام الله علیها و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام و فرجنا بحق مولانا علی علیه السلام واجعلنا من الباکین و المضطرین لغیبت امامنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ امام علی علیه السلام می فرمایند:
🌅 شرافت به خرد و ادب است نه به مال و دینار
📚 غررالحکم
🤲 یا عالیُ بِحَقِ عَلی عَجِل لِوَلیکَ الفَرج