eitaa logo
🌸 خاله شکوفه 🌸
20.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
425 فایل
✔ فهیمه فلاح هستم مدیر و مربی مهد و پیش دبستان ( برگزاری کلاس ها بصورت حضوری و مجازی ) تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/4054122936C60eaf666fd 🌷اگر میخوای وقتی فرزندت رفت کلاس اول ، راحت باشی ، با آموزشهای خلاق و رایگان ما همراه شو 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌓 قصه ی امشب: گرگی که نگین انگشترش گم شد به نام خدای مهربان آقا گرگه از جلوی خانه خانم بزی رد می شد. چشمش به یک عالمه کفش افتاد که جلوی در خانه خانم بزی بود. آقا گرگه نفس عمیقی کشید، آب دهانش را قورت داد و گفت: چه خبره! حتما شنگول می خواهد عروسی کند که این قدر مهمان آمده. آقا گرگه پشت در گوش داد. صدای شادی و بزن و بکوب می آمد. آرزو کرد کاش می توانست با خوردن یکی از بزغاله ها شکمی از عزا در آورد. تصمیم گرفت صبر کند تا عروسی تمام شود و وقتی همه رفتند با کلکی که در ذهنش داشت، به آرزویش برسد. مدتی دور و بر خانه بزی رفت و آمد و نشست و بلند شد، اما عروسی تمام شدنی نبود. مدتی که گذشت حوصله آقا گرگه سر رفت اما دوباره صبر کرد. دوباره رفت و برگشت. دوباره بلند شد و نشست. تا این که یک دفعه در خانه خانم بزی باز شد. مهمان ها با سر و کله گل گلی و لباس های رنگی بیرون آمدند. خانم بزی هم همراه عروس و داماد رفت. او به منگول و حبه انگور سفارش کرد توی خانه باشند و در را برای هیچ کس باز نکنند. کمی گذشت، آقا گرگه رفت و در زد. منگول گفت: کیه کیه در می زنه؟ آقا گرگه صدایش را نازک کرد و گفت: منم خاله جان. کیفم را جا گذاشتم در را باز کن تا کیفم را بردارم. منگول گفت: ببخشید خاله جان اجازه ندارم. صبر کنید خودم آن را پیدا کنم. منگول توی خانه را گشت و گفت: خاله جان این جا نیست. حتما جای دیگری گذاشتید. آقا گرگه رفت و کمی بعد آمد و در زد. حبه انگور پرسید: کیه کیه در می زنه؟ آقا گرگه صدایش را نرم کرد و گفت: منم منم عمه جان باز کن ساعتم را جا گذاشتم. حبه انگور گفت: معذرت می خواهم. اجاره ندارم در را باز کنم. صبر کنید. آقا گرگه منتظر شد. کمی بعد حبه انگور گفت عمه جان خانم این جا نیست. آقا گرگه دور و بر چرخی زد و دوباره در زد. منگول گفت: کیه کیه در می زنه؟ آقا گرگه صدایش را نرم و نازک کرد و گفت: منم همسایه عزیزتان! نگین انگشترم توی خانه تان گم شده. منگول گفت: معذرت می خواهم همسایه جان نمی توانم. صبر کن بگردم نگین انگشترت را پیدا کنم. آقا گرگه گفت: نگین انگشترم خیلی ریز است باید خودم دنبالش بگردم. منگول در را باز نکرد. منگول خیلی گشت اما آن را پیدا نکرد. جاروبرقی را روشن کرد. تمام خانه را جارو زد. ناگهان صدای تیک تیک چیزی که از لوله جاروبرقی بالا می رفت را شنید. با خودش گفت حتما نگین انگشتر خانم همسایه است. بعد کیسه جارو برقی را که پر شده بود در آورد. کیسه را از بالای در بیرون انداخت و گفت: حتما نگین انگشتری توی این کیسه است. آقا گرگه که نتوانست بود سر منگول و حبه انگور کلاه بذارد کیسه جارو برقی را برداشت و به خانه اش رفت. فکر کرد حتما در کیسه چیز به درد بخوری پیدا خواهد کرد. عزیز دلم، اگه جای منگول و حبه انگور بودی، چکار میکردی؟ 🌸  @pishdabestanaye  🌸
🔸️شعر نماز ای کودک خوش خبر ای دختر و گل پسر وقت نماز خوندنه بگو الله اکبر وقت نماز رسیده گوشات چه خوب شنیده وقتی ‌که گفتن اذان لباس بپوش پاکیزه خبر بده به دوستات با شادی و با نشاط برو به سمت مسجد نماز بخون با دوستات به سمت قبله بایست صف نماز دیدنیست نیت و تکبیر بگو خدایی جز الله نیست سوره ی حمد را بخوان با نام خدای رحمان بعدش بخوان یه سوره ای کودک مسلمان الله اکبر بگو برو به سمت رکوع ذکر رکوع را بگو حالا بایست با خشوع بعدش برو به سجده  نماز گل بهشته حالا باید بشینی یه ذکر کوتاه بگی بعدش سجده ی دوم خدایا تو بهترینی رکعت اول تمام برو به سوی قیام رکعت دومین را ادا بکن با امام حالا تشهد بخوان دو رکعتت شد تمام صل علی محمد حالا بخون تو سلام # 🌸  @pishdabestanaye  🌸
کاربرگ نماز 🌸  @pishdabestanaye  🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاربرگ شباهت و تفاوت 🌸  @pishdabestanaye  🌸
کاربرگ تفاوت ها 🌸  @pishdabestanaye  🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بخشی از کلاس تصویری مون 😍 دوره مجازی🌸 خاله شکوفه🌸 مربی : خاله ستاره 🌸  @pishdabestanaye  🌸
. رضایت یکی از اولیای مجازی مون 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا