eitaa logo
🌸 خاله شکوفه 🌸
19.9هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
425 فایل
✔ فهیمه فلاح هستم مدیر و مربی مهد و پیش دبستان ( برگزاری کلاس ها بصورت حضوری و مجازی ) تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/4054122936C60eaf666fd 🌷اگر میخوای وقتی فرزندت رفت کلاس اول ، راحت باشی ، با آموزشهای خلاق و رایگان ما همراه شو 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ای یگانه معبود من
🌷سبزی‌های تازه 🌱🌱سبزی‌ها جزء بهترین غذاها برای کودکان هستند؛ اما این بدان معنا نیست که کودک خود را وادار کنید تا کلم بروکسل، کلم بروکلی و اسفناج بخورد! 🌿🌿سبزیجات زیادی هستند که کودکان آن‌ها را دوست دارند؛ مثل هویج پخته، ، و پخته؛ به خصوص پخته که یک گزینه سالم است؛ زیرا سرشار از ، ، ، و می‌باشد. 🍀🍀سعی کنید کودک خود را از سنین کم با انواع سبزیجات آشنا کرده و انتخاب‌های بسیاری را به او نشان دهید. با خوردن سبزیجات به صورت دسته‌جمعی، نمونه خوبی برای او باشید و وعده‌های غذایی بسیار کوچکی از را حتی اگر کودک آن‌ها را نمی‌خورد، آماده کنید و در بشقاب او بگذارید. اگر به این کار ادامه دهید، کودکان بالاخره آن‌ها را خواهند خورد. 👇👇👇👇👇👇 🦋آیه🦋
هدایت شده از ای یگانه معبود من
🌺 🌺 🌺 سلام حضرت بهار ، مهدی جان تو را آرزو میکنم چونانکه باغ ، بهار را ... یا چلچله ، پرواز را ... یا کبوتری دربند ، آسمان را ... تو را آرزو می کنم چونانکه تشنه ، آب را ... یا زمین عطشناک ، باران را ... یا آسمان ، رنگین کمان را ... تو را آرزو می کنم چونانکه بیمار ، طبیب را ... یا غمزده ، حبیب را ... 🌺بیا ای همه ی آرزوها ...🌺 🦋آیه🦋
هدایت شده از ای یگانه معبود من
کاربرگ ریاضی برای مهد کودکیهای گلم 🦋مهد آیه 🦋
هدایت شده از ای یگانه معبود من
‍ ❤️✨ من که کار بدی نکردم✨❤️ مریم دختر کوچکی بود. پدر و مادرش او را خیلی دوست داشتند و هر وقت کار خوبی انجام می‏داد و یا تولدش بود، برایش اسباب‏ بازی‏های قشنگی می‏ خریدند تا اینکه مدتی بود که اسباب‏ بازی‏ های مریم گم می‏شد ولی خود مریم زیاد ناراحت نبود. زیرا مریم یک جای مخفی برای خودش درست کرده بود. یک روز مادر مریم او را صدا زد ولی مریم جواب نداد و باز هم مادرش او را صدا زد اما مریم باز هم جواب نداد. مدتی گذشت.مریم صدای گریه مادرش را شنید.  پیش خودش گفت:مادرم چرا گریه می‏کند؟ مریم هم گریه‏ اش گرفته بود. او مادرش را خیلی دوست داشت. با خودش گفت بهتر است پیش مادرم بروم به خاطر همین از جای مخفی خودش بیرون آمد. پدر و مادرش او را دیدند. مادرش او را درآغوش گرفت و گریه کرد. مریم پرسید: «مامان چرا گریه می‏کنی؟» مادر گفت: از اینکه تو سالم هستی و اتفاقی برایت نیفتاده،خوشحالم. مریم گفت: «وقتی آدم خوشحال می‏شود، می‏خندد.» مادرش هم خندید و پدر پرسید: - تو کجا بودی؟ مریم گفت: «من جایی نرفته بودم، همین‏ جا بودم.» پدرش پرسید: «چرا جواب نمی‏دادی؟» مریم گفت: «آخر نمی‌‏خواستم جای مخفی مرا کسی پیدا کند.» مادرش پرسید: «جای مخفی؟ جای مخفی تو کجاست؟ می‏شود به ما هم نشان بدهی.» مریم گفت: «قول می‏دهید به کسی نگویید؟» پدر و مادرش قول دادند به کسی چیزی نگویند. مریم آنها را به طرف صندوق برد که گوشه‏ ی اتاق بود و پشت صندوق، کمی جای خالی بود که او آنجا مخفی شده بود و پدر و مادرش از دیدن آنجا و همین‏طور اسباب‏ بازی های زیادی که آنجا قایم کرده بود تعجب کردند. مادرش گفت: «اسباب‏ بازی‏ هایت گم نشده بود. آنها را اینجا مخفی کرده بودی!» پدرش پرسید: «اگر اینجا، جای مخفی تو است، دیگر چرا اسباب بازی‏ ها‏یت را مخفی کردی؟» مریم گفت: «چون دلم نمی‏ خواست کس دیگری با آنها بازی کند.» پدر و مادرش گفتند: «درست است؛ چون نمی‌‏خواستی کسی با آنها بازی کند، آنها را اینجا مخفی کردی.» مریم گفت: «ولی خودم هر روز با آنها بازی می‏کنم.» مادرش گفت: «دوست داری که روزها من هم با تو در اینجا بازی کنم؟» مریم گفت: «قول می‏دهی که کسی دیگر را اینجا نیاوری؟» مادرش گفت: «قول می‏دهم.» پدرش گفت: «اجازه می‏دهی من هم، گاهی وقت‏ها اینجا بنشینم و بازی تو را تماشا کنم.» مریم گفت: «شما هم با من بازی کنید و بازی کردن را یاد بگیرید.» پدرش گفت: «خیلی خوشحال می‏شوم که تو به من بازی یاد بدهی.» چند روزی گذشت و هر روز یک نفر دیگر می‏خواست با مریم بازی کند و این شد که حالا چند تا از بچه‏ های همسایه به جای مخفی او امدند و با هم بازی کردند و پدر و مادرش هم هر روز با او بازی کردند. مریم، پدر و مادرش را خیلی دوست دارد.   آی قصه قصه قصه 🦋مهد آیه 🦋
هدایت شده از ای یگانه معبود من
🐝اعتماد به نفس کودک... هیچ چیز به اندازه مسئولیت دادن به کودکان اعتماد به نفس آنها را افزایش نمی دهد، پس سعی کنید به فرزند خود مسئولیت های متناسب با سن اش را منتقل کنید. خواهید دید که هرگاه او مسئولیت اش را انجام می دهد چه رضایت خاطری پیدا می کند و احساس می کند که چقدر در خانواده اش فرد مهمی است. مثلا از کودک ۳ یا ۴ ساله خود بخواهید جعبه دستمال کاغذی را روی میز ناهارخوری بگذارد و یا از کودک ۷ ساله خود بخواهید لباس ها را پس از خشک شدن تا کند و در قفسه های مربوط به خود قرار دهد. 🦋آیه🦋
هدایت شده از ای یگانه معبود من
نقاشی 🕷🕷🕷🕷 🦋آیه🦋
هدایت شده از ای یگانه معبود من
آموزش گام به گام نقاشی برای پیش دبستانیهای گلم 👆👆👆👆
اینم نقاشی پسر گلم مهدی آزاد 👏👏
اینم نقاشی حدیثه جون 👏👏👏👏
💥طنین بانگ «یا مهدی ادرکنی» در شب نیمه شعبان 🔸شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، در اطلاعیه خود آحاد ملت شریف ایران را به بهره گیری از فرصت گرانبهای شب نیمه شعبان دعوت کرده و آورده است: از همگان برای قرائت زیارت آل یاسین، دعای فرج «الهی عظم البلا...» همزمان با پخش زنده ساعت ۲۰:۴۵ شامگاه چهارشنبه بیستم فروردین مصادف با شب نیمه شعبان از مسجد مقدس جمکران و حرم ملکوتی ثامن الحجج حضرت اباالحسن علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثناء) در منازل و جمع با صفای خانوادگی و سپس رأس ساعت ۲۱:۰۰ طنین شعار «یا مهدی ادرکنی» و «یا حجت ابن الحسن عجّل علی ظهورک» در فضای عطرآگین اقصی نقاط میهن اسلامی از فراز بام‌های منازل، پنجره‌ها و بالکن‌های مجتمع‌های مسکونی و مأذنه‌های مساجد و دیگر اماکن مذهبی توأم با نورافشانی دعوت به عمل می آید
سلام امام زمانم✋🌸 سلام آرام قلب خسته ما سلام ای مهربان آقای عالم سلام ای آسمان مرد زمینی سلام ای ناخدای کشتی عشق بگو یابن الحسن پس کی می آیی؟ 🦋آیه🦋