eitaa logo
پیش دبستانی کیامهر🔰
16هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
4.6هزار ویدیو
1.3هزار فایل
اموزشهای پیش از دبستان را با ما دنبال کنید http://eitaa.com/joinchat/2204762126Cc6dc2e98aa @PISHDABESTANIKIA لینک گروه جهت پرسش و پاسخ و تبادل تجارب https://eitaa.com/joinchat/3881041938Cc08fe3fa34 آیدی جهت تبلیغات و تبادل : @kimiarhn8379
مشاهده در ایتا
دانلود
نام نمایش:صابون، دوست خوب آدمها (این می تواند، یك نمایش بسیار ساده برای اجرا در مدارس ابتدایی باشد. مربی بهداشت برای تأثیرگذاری بیشترمی تواند ابتدا نمایشی ترتیب بدهد و بعد مطالبش را ارائه دهد. همچنین ، مربی بهداشت مدرسه می تواند بچه ها را برای اجرای آن آموزش بدهد. نیاز چندانی هم به دكوراسیون و لوازم دیگر نیست .) بازیگران: 1- صابون  2- كودك مهربون  3- چند كودك در كنار كودك مهربون(3 یا 4 نفر كافیست ، ) 4- میكروب صحنه: دكور ساده و با رنگی ملایم به سلیقه مربیان آراسته می شود.  یكی از بچه ها باید لباسی بپوشد كه اورا شبیه یك صابون  نشان دهد تا نقش صابون را بازی كند. چند كودك ( 3 یا 4 نفر) با لباسهای تمیز و متحد الشكل روی صحنه ظاهر می شوند.  بهتر است لباس آنها سفید و بسیار  تمیز باشد. میكروب ( لباس كثیف و تیره رنگ و چهره ی سیاه داردكه چشمانش را براق تر نشان دهد.) اجرای نمایش: ابتدا صابون روی صحنه ظاهر می شود و به تماشاچیان تعظیم می كند و با صدای بلند و رسا خطاب به بچه ها ، می گوید: « سلام من برشما .ای بچه ها نوگلها. من صابونم من صابونم .برای جنگ با میكروبها. همیشه توی میدونم . وقتی سیاهه دستاتون  . وقتی كثیفه موهاتون .وقتی  پر از عرق می شه. لباسها و پیرهنتون . اونوقت میام به میدون . دستاتونو شسته و خوشبو می كنم . میكروب رو بیچاره و نالون می كنم .» صابون كمی عقب می ایستد. كودك مهربون  می آید و با او دست میدهد و میگوید: « من كودك مهربونم .قدر تو را  خوب می دونم . وقتی دستام كثیف میشن . اونها را باتو می شورم .دستهای من تمیزه  .بوی گلها رو می ده هر كی منو می بینه. فكر می كنه گل دیده .  با هر كسی دست میدم . حس می كنه گل چیدم. از بس دستام لطیفه. بوی بهارو می دم. وقتی میرم دستشویی  . دستامو خوب می شورم.دستم همیشه خوشبوست . چون با صابون می شورم. صابون رو بر می دارم .روی دستات می مالم . میكروبهای كثیف رو . از دستام دور می سازم. هر وقت دلم میگیره . دست به دعا می گیرم .چونكه دستام تمیزه  . هر چی بخوام می گیرم.» بقیه بچه ها هم می آیند و كنار آنها می ایستند و  دست همدیگر را گرفته به دور صابون حلقه زده  و با هم به دور صابون می چرخند و با هم می خوانند: ای صابون ای صابون .ای قهرمان میدون .تویی یه دوست باوفا. دوست تمام آدما. با میكروبا می جنگی . راستی كه توزرنگی . ما بچه ها تمیزیم . پیش همه عزیزیم . قدر تو رو می دونیم . دستامونو با كمكت می شوریم . بوی قشنگ و خوبت . از یاد مون نمی ره . در همین هنگام، میكروب  در حالی كه یك كوله پشتی بزرگ را به پشت گرفته است از گوشه ای جلوی بچه ها می پرد .  میكروب بچه ها را میترساند . بچه ها با دیدن او وحشت كرده و دست همدیگر را رهانموده و هر یك به طرفی می دوند. میكروب بعد از ترساندن بچه ها  داد می زند: آهای آهای بچه ها  . دارید چی می گید شما؟ اسم منو آوردید . با من چه كاری دارید ؟ میكروب منم ببینید .  خیلی نازم، می بینید؟  دستای تیره دارم . صورت تاری دارم . چشمای من همیشه . برق می زنه، ببینید .چون صورتم سیاهه . برق چشمام زیاده . بیاین جلو ببینید . دست بزنید به  گونه ام. دست بزارید رو شونه ام. بیاین اینجا ببینید. چه هدیه هایی دارم. صابون چیه می سوزونه چشماتونو. لیز می كنه انگشتا و دستاتونو.»  و سپس كوله پشتی اش را به زمین می گذارد و آن را باز می كند . داخل كوله پشتی پر از بادكنكهایی است كه روی هریك از آنها نام یك بیماری نوشته شده است .  و میكروب هر یك از آن بادكنك ها را به یكی از بچه ها  می دهد و در حالی كه با دستهای سیاهش به هر كجا دست می زند آنجا را سیاه می كند و گاهی دور از چشم بچه ها نیشخندی به تماشاچیان می زند دست و صورت بچه ها را هم سیاه می كند اما بچه ها كه مشغول بازی با باد كنك ها هستند متوجه كارهای میكروب نمی شوند . صابون در گوشه ای تنها می ایستد و هاج و واج به بچه ها و میكروب نگاه می كند .  بچه ها  به طرف میكروب می روند و با او دوست می شوند و این بار دور میكروب حلقه می زنند و می خوانند: (به به چه دوست خوبی  . چه دوست نازنینی . زیبا تر از میكروبها . ندیده ایم تا حالا . میكروب یه دوست خوبه. یه دوست مهربونه . دستاش به رنگ شبهاست .دوستی با هاش با صفاست .)2بار صابون با تعجب شروع به گریه می گند و  كودك مهربون با دیدن كارهای بچه ها نفس بلندی می كشد و به طرف بچه ها و میكروب می آید و  می گوید: بچه ها باور نكنید حرفشو  . میكروبه نابكاره .  از پاكی ها بیزاره . با هدیه های  زیبا .  فریب می ده  هر كی را. اون به همه می خنده .  چشماشونو  می بنده.  دشمن جونها می شه .  تشنه به خونها می شه. لباس اون سیاهه . قلبش یه سنگ تاره . مرگ و مرض میاره . همیشه ماندگاره .  هدیه داره فراوون . میده به فرد نادون. دست سیاه . موی كثیف و بد بو . ساده ترین هدیه شه .  میكروب یه دوست زشته . دستاش كثیف و زشته.
نمايشنامه ي : دندوناي بابابزرگ . اين نمايش تنها 2 بازيگر دارد: پدربزرگ و نوه اش يا مادربزرگ و نوه اش.(در مدارس پسرانه بهتر است پدربزرگ و نوه و در مدارس دخترانه مادربزرگ و نوه باشند. بستگي به نظر مربي دارد. اگر نوه و مادربزرگ بودند نام نمايشنامه مي شود:دندوناي مادربزرگ و مربي تغييرات لازم را در متن مي دهد.) اين نمايش براي بچه هاي دبستاني مناسب است. روي صحنه يك كودك و يك پيرمرد عصا به دست و عينكي با پشتي كمي خميده ظاهر مي شوند. پيرمرد پدربزرگ است و كودك نوه ي اوست. پيرمرد با يك دست عصا را گرفته و دست ديگرش را روي دهانش قرار مي دهد. كودك روبروي او و رو به تماشاچيها مي ايستد و با صداي بلند و رسا چنين مي خواند: «بابابزرگ پيرم دندوناشو كشيده واي واي واي باباجون عجب دردي كشيده!» ( پيرمرد دستش را از روي دهنش برمي دارد و با صداي بلند اما كمي لرزان مي گويد): « وقتي كه دندون داشتم هيچ غمي نداشتم خوراكياي خوشمزه تو دهنم مي ذاشتم مي جويدم و مي خوردم چه لذتي مي بردم! حالا شدم بي دندون خسته و زار و نالون!» كودك دست پيرمرد را مي گيرد و جواب مي دهد: «غصه نخور باباجون دندونپزشك مهربون برات مي سازه دندون» پيرمرد چند قدم با عصا راه مي رود و مي گويد: « اي نوه ي مهربون الهي نشي بي دندون مسواك بزن هميشه تا دندونات خراب نشه سياه و زشت و بد نشه تا وقتي لبخند مي زني مثل من خجالت نكشي» كودك با تعجب مي گويد: « واسه چي خجالت مي كشيد؟ واسه اينكه دندون نداريد؟» پدربزرگ جواب مي دهد: « آره عزيزم وقتي كه لبخند مي زنم ازاينكه دندون ندارم خيلي خجالت مي كشم دهن بي دندون لطفي نداره مثل يه غاره!» كودك كمي قدم مي زند و فكر مي كند سپس مي گويد: « وقتي كه دندون بذاري باز دهنت قشنگ ميشه دندوناي تازه ي تو سفيد ِسفيد و يه رنگ ميشه باز مي توني بخوري غذا با اشتها شب كه مي خواي بخوابي دندونو درمياري تو ظرف آب ميذاري صبح دوباره برميداري توي دهانت ميذاري به كلي ازياد مي بري كه دندون مصنوعي داري» پدربزرگ با لبخند پاسخ مي دهد: « يه كم اميدوار شدم ديگه غصه نمي خورم دندونپزشك مهربونه به فكر ِ منِ بي دندونه» كودك مي گويد: «بله باباجون، اون مي دونه چه جوري دندون بسازه اول بايد از دهنت يه دونه قالب بگيره از روي قالبِ دهنت يه دست دندون مي سازه ميذاريشون توي دهنت راحت و آسوده مي شي خوشگل ميشي ماه ميشي» پدربزرگ عصا زنان راه مي افتد و مي گويد: « پس راه بيفت بايد بريم وقت بگيريم دندونپزشك را ببينيم » كودك دست او را مي گيرد و مي گويد: « باشه باباجون منم ميام» پدربزرگ(باخنده) مي پرسد: «دندون مصنوعي مي خواي؟» كودك سرش را به علامت نفي تكان مي دهد و مي گويد: « نه نمي خوام دندوناي من سالمه هميشه مسواك مي زنم ميوه و سبزي مي خورم با دندوناي خوشگلم چيزاي سفت نمي شكنم شيريني زياد نمي خورم مواظبم تا دندونام سالم و خوشگل بمونه» پدر بزرگ دستي به سر نوه اش مي كشد و نوازشش مي كند و مي گويد: «آفرين خوشگل بابا آفرين عزيز بابا تو زرنگي مي دوني دندون بايد تميز و پاكيزه باشه تا فاسد و سياه نشه حالا بريم براي من دندون تازه بخريم» (مي خندد و دست نوه اش را در دست مي گيرد . نوه هم مي خندد و در كنار او راه مي افتد. هنگام خروج از صحنه رو به تماشاچيان مي ايستند با انگشت به آنها اشاره مي كنند و مي گويند): يه دوستِ خوب براي دندون شما ميدونين كيه؟ مسواكه بله مسواكه بله مسواكه دست تكان مي دهند و خارج مي شوند و نمايش به پايان مي رسد. بعد از نمايش مربي بهداشت روي صحنه مي آيد و با بچه ها صحبت مي كند. او مي تواند از بچه ها چنين سؤالهايي بپرسد: چرا دندانهاي بعضي از شما خراب ميشه؟ چطور بايد از دندانها مراقبت كنيم تا سياه و خراب نشوند؟ چرا بايد مسواك بزنيم؟ چه خوراكيهايي به دندانهاي شما آسيب مي رسانند؟ .......... و سؤال و جواب با بچه ها را طوري ادامه بدهد كه بچه ها راه صحيح مراقبت از دندانهايشان را بياموزند. @PISHDABESTANIKIA
ماشین لباسشویی و بهداشت لباسها با شستشو مهد ماهان-kia @PISHDABESTANIKIA
کاردستی، رعایت بهداشت فردی مراقبتهای بهداشتی،هنگام عطسه کردن مهد ماهان-kia @PISHDABESTANIKIA
🌀🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
کاردستی، رعایت بهداشت فردی مراقبتهای بهداشتی،هنگام عطسه کردن مهد ماهان-kia @PISHDABESTANIKIA
دندان روی طرحتون چسب بکشین با ماژیک سیاه کنین دندان هارو و با که سرش از جنس ریکا درست کردین های سیاه را پاک کنند 🌀🌀🌀 @PISHDABESTANIKIA
کردن مو و مرتب کردن ان عملی توسط خوده @PISHDABESTANIKIA