#درون قسمت سوم 💠برویم رستوران یا نون و پنیر بخوریم! 🎋دو تکنیک مهم برای تقویت روح و پرواز 💡تا جهان ، جهان است این قوانین جاری است ♨️چشم ها خیلی مهم هستند حتی اگر ما متوجه نشیم به ضمیمه توضیحی در مورد واجب اخلاقی و واجب احکامی😁 @Pishgu 🌱با نشر این مطالب در ثوابش شریک باشید

#قمر_در_عقرب Moon in Scorpius 🔹تاریخ حدودی شروع قمر در عقرب تیر ماه:👇 🦂آغاز : ۲۶ تیر ساعت ۱۸ عصر ☘️اتمام : ۲۹ تیر ساعت ۲ بامداد 🧙‍♂️ این زمان بر اساس صورت فلکی و صحیح می باشد. @Pishgu 💞همچنین #انعقاد_نطفه در زمان قمر در عقرب نیکو نیست 💠💠💠💠💠💠 👇برای توضیحات در مورد قمر در عقرب لینک زیر رو ببینید👇 🔹قمر در عقرب و چهار ابهام و 🔹علت تفاوت تقویم های قمر در عقرب

#دست_خط_مهربانی هشتک #عجایب را در کانال سرچ‌کنید 👑 طالع بینی نجومی نه یک فال روزانه و اقدام خرافی است! ❇️تکینکی است که خیلی از علما و بزرگان ازش استفاده میکردند و فراموش شده 🧙‍♂حتما لینک زیر رو ببینید👇 ✨نحوم احکام یک معجزه پنهان✨ 🌱🌾🌱🌾 🪐 شرایط چکاب طالع شما👇 @tale_hamedi

سلام و روز بخیر خدمت شما عزیزان❤️ امروز میخوام خاطره ای براتون تعریف کنم که به قول باختری اینگونه است: 🔹دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین 🔹خود نعشِ خود به شانه گرفتم گریستم 👇سعی میکنم خلاصه و مفید حرف بزنم👇

1⃣ #نیم_من 🔹سال ۹۱ بود، یک جوون جویای نام که داشت سعی میکرد کنار کارهای علمی و چاپ اولین کتابش ، فعالیت تجاری و فروشگاه اینترنتی هم راه بندازه و موفق هم شده بود 😎 🚀روز به روز از نظر مالی و علمی رشد و رشد و تا جایی که اون سال ماهی ۲۰ میلیون سود خالصم بود (تقریبا ۶۵۰۰ دلار!) 🌱همه چیز خوب بود، حلال و حروم، رعایت موازین شرعی ، جلسه، روضه و... ⚠️ولی کم کم حس کردم :«من خیلی مهم ام» منم که میتونم، منم که موفقم ، منم که سری توی سرا دارم و منم که خریم😁 📛ان الانسان لیطغی و طغیان کردم و دیگه فکر کردن همه‌چیز توسط من مدیریت میشه😒 👑یکی از شب های قدر خدا خیلی دوست داشت، عارفی بهم حرفی زد که رفت مغز استخونم و یاد خدا و معاد افتادم ☀️فرداش اومدم و همه کارها رو تعطیل کردم برای رسیدن به خدا و ورشکست شدم چون بدهی زیاد داشتم 🐲 تقریبا ۸۰ میلیون معادل دو میلیارد امروز

2⃣ #نیم_من 💢اون حجم از بدهی زیاد با اون تصمیم من و نداشتن کمترین درآمد اوضاع رو سخت کرد 😢 ❌اون همه پول، انگار هیچ‌ برکتی نداشت و همه یک شبه تموم شد و هیچ به هیچ 🔸کم کم زنگ ها، ایمیل ها و پیگیری های طلبکارها شروع شد... 🟡ولی حسن ورشکست بود، پولی نداشت فشار و فشار ، زنگ و فحش و تهدید و ... کسی مهلت نمیداد 🔸من خدا رو صدا میزدم ولی هر روز کار سخت تر میشد! انگار من رو نمیدید من برای خدا اومده بودم سمتش ولی نتیجه ترش و اضطراب بود و تهدید و بدبختی