eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 وَقتےچآدرسَرِتہ ، وَقتےحِجآبٽ ڪآملہ۔۔۔ یَعنے:تَعَھُددٰار؎بہ "اِمٰام‌زمآنت♡، یَعنے:تَعَھُددٰار؎ بہ "حَضرت‌زَهراۜ☆، وَقتےهَم‌‌ْتَعَھُددٰار؎ ۔! -بآیَدسِفٽُ ومُحڪَم‌‌بٰاشے۔۔۔*🙂 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_ 💥مبارزه با نفس 👈🏻یعنی مخالفت با بعضی دوست داشتنی ها.... 🔥یعنی یه مواقعی باید مقابل خواسته ی دلت بایستی... تو برای این کار آفریده شدی... حواست هست؟...☺️ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مـا‌بـچـہ‌انـقـلابـےهـا‌یـاد‌گـࢪفـتـیـم‌دُنـیـا‌ جـاےِآࢪزو‌کـࢪدن‌نـیـسـت...! جـاےِبـہ‌دسـت‌آوࢪدنـہ‌. شـهـادت‌مـال‌بـچـہ‌انـقـلابےهـاسـت. حـقـتـوبـگـیـࢪ ...🖐🏽🌱 🕊 https://eitaa.com/piyroo
فاطمه ناهیدی نخستین بانوی آزاده ایرانی است که با مدرک مامایی به خط مقدم جبهه رفت و در مهر ماه ۵۹ اسیر شد بعد از چند سال اسارت(بهمن ۶۲)به ایران بازگشت «چشم در چشم آنان» خاطرات دوران اسارت خانم فاطمه ناهیدی در سال ۱۳۷۵ به کوشش خانم مریم شانکی در دفتر ادبیات و هنر مقاومت تدوین شد و در انتشارات سوره به چاپ رسید. تعداد صفحات کتاب ۱۴۰ صفحه در قطع وزیری است. خانم فاطمه ناهیدی پرستار است. با آغاز جنگ، در پنجم مهرماه ۱۳۵۹ از بندرعباس به تهران می آید و علی رغم اصرارهای بستگان، برای کمک و مداوای مجروحان به خرمشهر می رود. در بیستم مهرماه در حین اعزام برای مداوای مجروحان خط مقدم، به اسارت نیروهای بعثی درمی آید. https://eitaa.com/piyroo
ای سرفه ات ردیف غزل های سوخته جا مانده ای میان دکل های سوخته در روز های خردلی سرفه ات، چقدر گُل می کنند در تو دُمل های سوخته https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢صدام و بشکه باروت هر روز تهدید آمریکا جدی تر و بیشتر می‌شد و صدام هم که فکر می‌کرد این صرفا تبلیغات و جنگِ زرگریه، کاملا بی‌اعتنایی می‌کرد. من به بچه‌ها می‌گفتم صدام نشسته رویِ یه بشکه باروت و فتیله شو روشن کرده و آخرش منفجر می‌شه. فقط خدا کنه این زمانی باشه که ما اینجا نیستیم. علی‌رغم دو نگرانی بزرگِ گروگان موندن و یا طعمه موشکای آمریکایی شدن، اما یأس و نا‌امیدی در بین بچه ها اصلاً وجود نداشت و دلمون رو بخدا سپرده بودیم و ته دلمون گواهی می‌داد همان طوری که حماقت صدام کار رو به اینجا رسونده که زمینۀ آزادی اسرا داره فراهم می‌شه، همون خدا هوای ماها رو هم داره و فضل و کرمش شامل حال ما هم می‌شه. فعلا بازگشت به اردوگاه و دسترسی راحت به حموم و دستشویی و هواخوری بزرگ و آزادی‌های نسبی که عراقیا به ما داده بودن غنیمت بود و با امیدواری شروع کردیم به برنامه ریزی برای استفاده بهینه از وقتمون. با برگشتمون به اردوگاه ملحق ۱۸ مجددا و بسرعت فعالیتای فرهنگی و آموزشی از سر گرفته شد و کانون فرهنگی اردوگاه با محوریت حاج آقا باطنی و مرحوم مهندس خالدی شکل گرفت و برنامه‌ها با وسعت و کیفیت بهتر و بالاتری به اجرا دراومد. گروه‌های متعدد تحت پوشش کانون فرهنگی با انسجام و برنامه‌ریزی خوب برای ایجاد محیطی بانشاط و پویا به رقابت با هم پرداختن. گروه مراسمات و مناسبت‌ها، گروه فرهنگی، گروه خدمات، گروه آموزش و غیره همگی، هرکدوم برنامه های زیبایی رو تدارک می‌دیدن. مسئولیت فرهنگی اردوگاه به عبدالکریم مازندرانی سپرده شد. ایشان از من تقاضای کمک و همکاری کرد. من گفتم عبدالکریم اگه هم نمی‌گفتی من رهات نمی‌کردم. یه روز من مسئول فرهنگی بودم و تو کمکم کردی حالا من وظیفه دارم جبران کنم. دو نفری می‌نشستیم و با مشورتِ جامعه روحانیت اردوگاه با محوریت آقای باطنی و سایر چهره‌های علمی و فرهنگی، تلاش می‌کردیم فضای اردوگاه در روزهای پایانی یک فضای کاملا سرزنده، با نشاط و انقلابی باشه و با بیشترین بهره‌وری علمی، آموزشی و معنوی، همراه بشه. کاغذ و قلم هم آزاد شده بود و این کمک خوبی بود تا بتونیم بیشتر فضا رو به سمت آموزش و پرورش ببریم. گروهای متعدد سرود و تئاتر شکل گرفت. سخنرانی در سطح آسایشگاها به صورت منظم انجام می‌شد و در جای جای اردوگاه کلاسای متعدد در حال برگزاری بود. خلاصه ابتکار عمل به صورت کامل، از دست بعثیا خارج و در اختیار بچه‌های خودمون قرار گرفته بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 تاریخ تولد : سال 1363 محل تولد : روستای سیدمیران - گرگان تاریخ شهادت : 1394/4/21 محل شهادت : تدمر - سوریه وضعیت تاهل : متاهل با 2 فرزند محل مزار شهید : گرگان - روستای سیدمیران ✯فرازی از وصیت نامه شهید📜 همسرم؛ اکنون حرمین شریفین در خطر تخریب به دست داعشیان ملعون و پست مسلمان نماست و تکلیف بر این است که چمران گونه از شهر و دیار و زن و فرزند و زندگی خود دل بکنم و برای یاری ناموس شیعه حرم اهل بیت به آن دیار بروم باشد که مورد قبول درگاه احدیت قرار گیرد. همسرم همان‌گونه تا بحال مومن و محجبه بوده‌ای همواره در همین مسیر حق باقی بمان و پشتیبان ولایت فقیه باش و فرزدانم را نیز ولایی تربیت نما. مواظب باش تا در مسیر انحراف قرار نگیرند و از خط ولایت دور نشوند. به امورات تحصیلی آنان توجه کن تا بتوانند فرد مفیدی برای جامعه شوند. فرزندانم؛ امیر عباس و محمد امین جان، امیدوار زندگی سرشار از معنویت داشته باشید و به گفته رهبر عزیزمان به سه امر تحصیل و تهذیب و ورزش بپردازید. از خط ولایت جدا نشوید و درسختی و ناملایمات جامعه گوش به فرمان رهبر عزیزمان خامنه‌ای بزرگ باشید. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا