یکی که دلش شکسته ،
گوشه ی صحنت نشسته ،
دخیل درداشو بسته ،
عاشق دلخسته ، ، ،
نشون به این نشونه ،
صدای نقاره خونه ،
منو به تو میرسونه ،
ببین دلم خونه ، ، ،
ضامن_آهو بطلب #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
نامهای عجیب از شهید "سیدمجتبی میرغفاری" که ۳۰ سال پس از شهادت به خانوادهاش رسید.
در بخشهایی از این نامه آمده است:
وقتی در شلمچه با دشمن نبرد میکردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی کربلا میآید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای ملکوتی را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکهای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خود را در صحن اباعبدالله الحسین در کنار سرور شهیدان یافتم، آری مادر، آری مادر شهید مجتبی و ای مادران و همسران شهدا، این است مقام شهیدان.
مادر ماها پشت سر سرور شهیدان نماز میخوانیم، هنوز باور ندارم چه میبینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچههای فلاح به من خوشآمد میگویند، همه بچهها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچهها جویای حال خانوادهشان بودند... مادر حال میفهمم من اینجا زنده هستم، در آنجا بیجانی بیش نبودهام...
شهید سیدمجتبی میرغفاری
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱
🌸💜 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #پنجاه_وهفت
دستمو رو اسمش کشیدم وگفتم:
_میدونی قهرمان! دلم خیلی برای عباس تنگ شده!😒
نفس عمیقی کشیدم و ادامه دادم:🙁
_یعنی اونم دلش برام تنگ شده؟!!
نگاهمو به سنگ سردی کشوندم
که چند سال بود شده بود همدرد من
با بغض گفتم:😢
_بابا جونم! برای عباس دعا کن، دعا کن که سالم …
نتونستم جمله ام رو کامل کنم،
سرمو گذاشتم رو زانوهام و آروم آروم اشک ریختم، دیگه روم نمیشد اینو بخوام،😭😣
#چه_عباسایی_که_رفتن_و_هنوزم_برنگشتن،
#چه_عباسایی که #هنوزاونجان و #خونواده_هاشون خیلی وقته #ندیدنشون،
اونوقت من تو این دوسه هفته اینجوری بی تابی میکردم…😣
ان شاالله که عباس من برمیگرده،
ان شاالله برمیگرده،
من هنوز برای نفس کشیدن به 🌸عطر یاسش 🌸احتیاج دارم …
.
.
.
از اتوبوس🚌 پیاده شدم،
احساس سبکی میکردم، همیشه همینجوری بود،
شهدا خوب پذیرایی میکردن ازم،جوری که تا چند وقت حالم خوبِ خوب بود😊
#ادامه_دارد....
💚💛💚
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_ذکرنام_نویسنده حرام_است
🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱🍂🌱
🌳🍁🌳🍁🌳🍁🌳🍁🌳
💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #پنجاه_وهشت
از ایستگاه تا رسیدن به سر کوچه مون کمی باید پیاده میرفتم،
هوا یه کمی گرم☀️ بود اما نه اونقدر که نشه تحمل کرد،
به هر حال پیاده روی رو دوست داشتم،
نگاهم به ماشینا بود به آدما، به بچه هایی که درحال بازی بودن،
#حس_خیلی_خوبیه وقتی ببینی همه در یک روز #پرامنیت دارن زندگی میکنن،
دیگه #دشمنی نیست که #موشک بریزه #برسرشون،
دیگه اثری از #تانک و #تفنگ نیست، همه چیز #آروم داره پیش میره …
با سرخوشی قدم میزدم و افکارای عجیبی تو ذهنم میساختم،😇
یه دفعه سر کوچه نگاهم افتاده به سه نفر 👤👥که باهم درگیر شده بودن،
دو نفر با یه نفر گلاویز شده بودن،
به اون پسره که داشتن میزدنش نگاه کردم،
کمی دقت کردم،
یه لحظه احساس کردم خیلی گرمم شد،
وای نه …😳😧
امکان نداره …
قدمامو تند تر کردم و تقریبا با حالت بدو رفتم سمتشون،
در همین حین یه آقایی از مغازه اومد بیرون و رفت تا جداشون کنه
که اون دو تا سوار ماشینشون شدن و در رفتن،💨🚗
خودمو رسوندم بهش،
نفس نفس میزدم، با نگرانی نگاهش کردم وگفتم:😨😳
_چیشده؟؟؟؟ چیکارت داشتن؟!!!!!!
#ادامه_دارد....
💚💛💚
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_ذکرنام_نویسنده حرام_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
#ایام_فاطمیه
💢فاطميه اول يا فاطميه دوم؟ کدام #معتبر است؟
#پاسخ
✅درباره تاريخ شهادت حضرت زهرا (س) روايات مختلف است. از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پيامبر (ص). ميان علماي شيعه، دو تاريخ مشهور و مقبول است: يكي هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پيامبر (ص) و ديگري نود و پنج روز.
✅با توجه به رحلت پيامبر اسلام (ص) در بيست و هشتم صفر، بنا به روايت ۷۵ روز، در مورخة سيزدهم تا پانزدهم جمادي الاوّل ، شهادت حضرت زهرا(س) است و اين ايام را فاطمية اوّل مي خوانند اما بنا به روايت ۹۵ روز، شهادت حضرت زهرا (س) در سوم تا پنجم جمادي الثاني است و اين ايام را فاطمية دوم مي خوانند.
✅ظاهراً علت اينکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت معرفي شده است به اين دليل است که اين احتمال وجود دارد که ماههاي قمري از رحلت پيامبر (ص) تا شهادت حضرت زهرا (س)،۲۹روز بوده باشند، حال آنکه در صورت کامل بودن ماههاي قبل، روز شهادت ۱۳ جمادي الاول و يا سوم جمادي الثاني خواهد بود.
چرا که طبق تقويم، حداکثر سه ماه قمري ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه قمري ۳۰ روزه مي توانند پشت سر هم قرار گيرند.
✅اما در عرف، به دهه دوم جمادي الاول، از دهم تا بيستم جمادي الاول که بنابر قول ۷۵روز، شهادت آن بانوي بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطميه اول و به دهه اول جمادي الثاني از اول تا دهم جمادي الثاني، که طبق قول ۹۵روز، شهادت حضرت زهرا سلاماللهعليها در آن واقع شده است،دهه فاطميه دوم گفته مي شود. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شــــ💔ــهدایی قسمت 198
رهبرمعظم انقلاب: در شرح حال یکی از شهدای حرم خواندم که به همسرش میگوید شما نمیگذاری من شهید بشوم...😔
#سلام_من_بر_تمامی_شهدا
#سلام_بر_شهدای_والامقام_بجنورد
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
...من و مرحوم کافی
🔸مرحوم آیت الله انصاری شیرازی خاطرات زیادی از مرحوم کافی داشتند، ازجمله این که میفرمودند:
زمانی که من در دوران شاه در نائین اصفهان تبعید بودم ، دچار یک پادرد و زانودرد بسیار شدیدی شدم و بدلیل فقر زیاد و حصر شدید ما از طرف حکومت واز طرفی عدم دسترسی به پزشک متخصص در آن منطقه ، مدت ها این درد را تحمل میکردم تا در نهایت از شدت درد زمین گیر شدم.
.
🔸در همان ایام خبر آمد که آقای کافی میخواهند از آن شهر عبور کنند و پیام دادند که میخواهند به منزل ماهم تشریف بیاورند (حجت الاسلام محسن کافی فرزند مرحوم کافی افزودند: از سیره معمول مرحوم کافی این بود که در طول سفرهای تبلیغی به هر شهری میرسیدند به علمای تبعیدی در آن شهر سر میزدند و در حد وسع خود به آنها کمک مالی میکردند تا بتوانند ازین طریق در آن دوران اختناق از علمای دینی حمایت کنند ، لذا علمای بسیار زیادی ازین دیدار ها خاطرات شیرینی دارند)
.
🔸مرحوم انصاری میفرمودند من بسیار شرمنده بودم و پیام دادم که با این اوضاع پایم نمیتوانم از مرحوم کافی پذیرایی کنم و مقابل ایشان بنشینم
ایشان فرموده بودند مشکلی نیست و ما خدمت میرسیم.
.
🔸وقتی مرحوم کافی آمدند با زحمت زیادی خدمت ایشان نشستم ، ایشان فرمودند: چه شده آقای شیخ یحیی؟
گفتم مدت هاست به یک پادردی مبتلا شدم و علت آنراهم نمیدانم
مرحوم کافی گفتند اشکالی نداره ،" ما الآن شفای شمارو می گیریم!"
.
🔸بعد ایشان به یک نوجوانی که همراهشان بود و ما بعداً فهمیدیم حاج محسن طاهری از مداحان مشهور فعلی هستند فرمودند که یک روضه حضرت زهرا بخوان، ایشان شروع به روضه خواندن کرد و من و مرحوم کافی و حاج محسن طاهری شروع به گریه کردیم در اتاق کوچکی که غیر از ما سه نفر نبودیم ، بعد که اشعار حاج محسن تمام شد.
.
🔸خود مرحوم کافی شروع کردند به روضه حضرت زهرا خواندن و سه نفری مفصل گریه کردیم و بعد ایشان اشک چشم خود را به زانوی من مالیدند و فرمودند انشا الله خوب میشود.
.
🔸مرحوم انصاری میفرمودند از همان شب من احساس کردم درد از پای من کاملا رفته و تا الآن که در حدود ۳۰ سال از آن ماجرا میگذرد از آن درد خبری نیست و می افزودند که از آن جلسه به بعد من عنایت خاصی به مرحوم کافی پیدا کردم و در رحلت ایشان بسیار گریه کردم و الآن سفری نیست که به مشهد بروم و برای زیارت، سر قبر آقای کافی نروم "
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
4_721038705925554763.mp3
2.08M
❣🎤❣🎤❣🎤❣
✨ واعظ: مرحوم #شیخ_احمد_کافی
❣ تمام این سرو صداها تموم میشه فقط خدا می مونه!
♻️ حجم: 1.9 mb
⏰ زمان: 5 دقیقه 17 ثانیه
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo