Atch_33_zit2uto0rz0.mp3
2.77M
#بشنوید
#پیشنهاد_دانلود
♥️ #روایت_فتح
🎤 #شهید_آوینی
🕊شهادت پایان نیست آغاز است
تولد ستاره ایست که پرتو نورش زمان را در می نوردد و زمین را به نور رب الارباب اشراق می بخشد...
اگر شهید نباشد چشمه های اشک می خشکد و دلها سنگ می شود ...
#یاد_شهدای_تفحص_شده_با_صلوات
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍂 🔻 #خاکریز_اسارت 💢 قسمت دویست و بیستم: سرطانی به اسم حسین مجید مدتی که گذشت و داشت
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢 قسمت دویست و بیست و یکم:
گوشه گیری ممنوع!
یه ویژگی بارز بچه ها این بود تا فرصت مناسبی پیش میومد و امکان فعالیت آموزشی و فرهنگی مهیا میشد سریع جنب و جوش هم شروع میشد و هیچ وقت انزوا و گوشهگیری و غصه خوردن در دستور کار بچهها نبود. به استثای ماه اول که اختناق کامل حاکم بود. تو سه ماه دیگه واقعا استفادههای خوبی کردیم و بصورت چهره به چهره و کلاسای متعدد چند نفره برگزار میشد و عراقیا هم نمیتونستن تشخیص بدن که داریم صحبت معمولی میکنیم یا برنامۀ کلاسی و آموزشیه. چون همیشه بصورت متراکم کنار هم بودیم و هر وقت می پرسیدن چی میگید؟ میگفتیم: داریم از خاطراتمون تو ایران برای هم میگیم که حوصله مون سر نره. لا مصبا انگار اگه ما دو کلمه به هم یاد میدادیم از اونا چیزی کم میشد و خسارتی بهشون میخورد.
یکی دیگه از مشکلات بزرگ بچه ها در فصول گرما، تشدید بیماریهای پوستی مانند گال بود که قبلا اینو تو خاطرات تکریت یازده توضیح دادم. ولی اینجا بخاطر کمبود جا و شرجی بودن داخل اتاق این مشکل مضاعف شده بود. چند نفر از بچه ها مبتلا شدن و تکرار همون معالجه کذایی عراقیا. این طفلکیها رو اینقد جلو آفتاب گذاشته بودن که مثل قیر سیاه شده بودن و پوست بدنشون سوخته بود. ما هم تنها کاری که تو این جور مواقع از دستمون بر میومد این بود که دستامون رو به درگاه خدا دراز کنیم و برای شفای عزیزانمون دعا کنیم. یه نفر هم به بیماری سل مبتلا شد و خطر شیوع این بیماری میرفت که خوشبختانه بردنش بیمارستان و مداوا شد. دوران پر از فراز و نشیب زندان ملحق داشت طولانی می شد و به ماه چهارم خودش رسید و ما باورمون شده بود که دیگه تا آخر اسارت همین جا جامونه و باید خودمون رو با شرایط موجود وفق بدیم ، ولی خیلی وقتا هم به درگاه خدا التماس میکردیم که شرایطی فراهم بشه که دوباره برمون گردونن اردوگاه ۱۱ پیش بچه ها.
تنگی جا و نداشتن هواخوری بشدت آزارمون میداد. بالاخره خداوند همیشه بندههای مضطر و گرفتار خودشو دائم در سختی قرار نمی ده و اونا را رها نمیکنه. دعای بچهها که با اخلاص تموم باخدا مناجات میکردن مستجاب شد و از گوشه و کنار زمزمههایی بگوش میرسید که احتمالا دوباره برمون میگردونن اردوگاه. بالاخره انتظارات به سر رسید. چهار ماه تموم در اون زندان تنگ، همراه با اعمال شاقه و بدون حق استفاده از هواخوری سپری شد. زمزمههایی از برخی نگهبانهای عراقی بگوش میرسید که بزودی جابجا میشید ، اما کجا ؟معلوم نبود!!
ادامه دارد ⏪
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢 قسمت دویست و بیست و دوم:
شهر پرتقال و سال پایانی اسارت
پانزدهم مهر ماه سال ۶۸ عراقیا اومدن و گفتن وسایلتون رو جمع و جورکنید و آماده حرکت بشید. حالا طوری می گفتن وسایلتون رو جمع کنید که انگار هر کدوم یه وانت وسیله داشتیم. سر و تهش یک کیسه بود که یه دست لباس اضافی با یه خمیر دندون و مسواک و یه حوله ویه دونه صابون و دو تخته پتو توش بود. این همۀ اموال و وسایلی بود که باید جمع و جور میکردیم.
همه خوشحال شدیم و تصورمان این بود که دوران تبعید و زندان چهار ماهه تموم شده و ما رو بر میگردونن پیش بچهها در اردوگاه ۱۱، لحظه شماری میکردیم و با لبخند به صورت یکدیگه نگاه میکردیم.
تصور اینکه همرزمانمون در اردوگاه از بازگشت دوباره ما چقدر جا میخورن و خوشحال میشن، مثل نسیمی فرحبخش ما رو نوازش میداد، اما این خوشخیالیها دوام زیادی نداشت و با اومدن اتوبوسها رشتۀ همه این افکارِ خوب و خوشایند پاره شد. ظاهر قضیه این بود که تصمیم گرفته بودن ماها رو به جایی دیگه بفرستن. به همین خاطر فرمانده اردوگاه دستور داده بود تموم مخالفین رو جمع کنن و تبعید کنن تا از سرشون خلاص بشن. برامون محرز شد که قراره دوباره به مکان دور دستی تبعیدمون بکنن. اگه میخواستن ببرن اردوگاه ۱۱ که دیگه نیازی به اتوبوس نبود. حدود صد نفری هم از مشعوذینِ(خلافکارها) جدید از اردوگاه خودمون -یازده تکریت- بهمون اضافه شد و سوار تعدادی اتوبوس شدیم و به راه افتادیم.
حالا باید منتظر جای جدید با نگهبانایِ جدید و روحیههای متفاوت بودیم و باز آینده مون در هاله ای از ابهام قرار گرفت. از همه نگران کنندهتر همون تکرار تونل مرگ بود که دیگه واقعاً طاقتشو نداشتیم. اگه آدم بفهمه مثلاً قراره ببرنش جوخۀ اعدام، باور کنین تحملش از بلا تکلیفی و تشویش ذهن خیلی بهتره. یکی از تشویشای همیشگیمون تو جابجاییها سردرگمی و مبهم بودن آینده بود.
ادامه دارد ⏪
خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
وقتی معرفتت بره بالا
میشی رسول تُرڪ..
رسول تُرڪ میدونی
چطورۍ روضه میخوند؟!
میومد مینشست میگفت:
میدونید با امامحسین(ع) چیکار کردند؟!
به حسین گفتند: "تو"..
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💔
کاش......حتی، یک بار
لابه لای غم دلتنگى من
#تو گذر می کردی!!!!
و مرا #میدیدی
که چو رگبـــار بهار
در پی ات می بارم
گفته بودند که:
"از #دل_برود، آنکه از دیده برفت"
تو که همچون #نفسی
تو که از دیده برفتی و #نرفتی از یاد
مبر از یاد #مرا !!
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 از شهید هم حق الناس طلب می شود!
🔸 وقتى خداوند از حق خود مىگذرد و نه از حق الناس..
💭 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊
رفیق شهید داری؟
✨❤️✨
#شهید،شهیدت میکند؛
باورنمیکنی....؟؟؟
بیدار که بشی،
جاده خاکی انحرافی رفته را برمیگردی به صراط مستقیم...✌
شهادت میوه ی درختان جاده صراط مستقیم است...!😍
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💠اشتیاق به امام، نشانه طاعت
و اخلاص
◀️امام عسکری علیهالسلام به امام
مهدی عجّلاللهتعالیفرجه فرمودند:
«وَ اعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الْإِخْلَاصِ
نَزَعَ إِلَيْكَ مِثْلَ الطَّيْرِ إِلَى أَوْكَارِهَا»
«بدان، همان گونه که پرنده به سوی
لانهاش میرود، دلهای اهل طاعت
و اخلاص به سوی تو کنده میشود»
◀️میزان اشتیاق ما به حضرت ولی
عصرعجّلاللهفرجه، نشان دهنده میزان
مطیع بودن و خالص بودن ما در عرصه
بندگی است .
◀️کسی که نسبت به امام زمان
عجّلاللهتعالیفرجه اشتیاق ندارد،
اعمالش طاعت محسوب نشده و
عبادات خالصانهای ندارد.
💠امام، ملجأ اهل طاعت
◀️لانه، مأمن و مأوای پرنده است،
لانهای که بلندا قرار دارد.
پرنده صرفاً برای خوردن دانه و
تأمین نیاز از لانه خارج میشود
و دوباره به آن باز میگردد.
◀️مطیعان و خالصان نیز این گونه اند.
بهره مندی آن ها از امور مادی و
ارتباطشان با دنیای دنی، به میزانی
است که نیازهای لازم و ضروری آنها
تأمین شود، و میل و شوقشان در پر
کشیدن به سوی عالم اعلاست.
◀️اهل طاعت و اخلاص، زندگی را با
ولایت سپری میکنند و برای هر نزول
و عروج خود، از دلالت و راهنمایی
ولی الله بهره میگیرند.