eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.4هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
16هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
1_33104800.mp3
4.17M
استاد پناهیان : شهدا از فرشته ها موثرترند! ازشهدا مدد بگیرید چطور به مقام راضیه مرضیه شهدا برسیم؟! 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
همزمان با آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی، مقام معظم رهبری صبح امروز (شنبه) پس از حضور در مرقد مطهر امام عظیم‌الشأن ملت ایران در گلزار شهیدان بهشت زهرا (س) حضور یافتند. در میان تصاویر منتشر شده از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر سر مزار شهدا، یک عکس نگاه‌ها را به خود جلب می‌کند و آن حضور رهبر انقلاب بر سر مزار شهیدان شیرازی است؛ دو برادر شهید که مجیدشیرازی در عملیات بدر جاویدالاثر شده و محمد امین شیرازی که نوجوانی ۱۷ ساله بوده، در عملیات والفجر ۸ به فیض شهادت نائل آمده است. بیشتر ببینید: رهبر انقلاب اسلامی در مرقد امام خمینی(ره) و گلزار شهدا حضور یافتند. https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
⭕️ ؟! 🔺دیگر زبان از گفتن این جمله كه "يک دست صدا ندارد" شرمش می‌آید؛ چون دستی را می‌شناسم که همچنان در حالِ سیلی زدن بر صورتِ دشمنانِ است👊 دستی را سراغ دارم که آوای ، ، ، به گوش می رسد https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن، زمان تشیع و تدفینم گریه نکن، زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛ فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را. شهید سعید زقاقی https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شهید سپهبد قاسم سلیمانی از نقش امام در پیروزی انقلاب 👈 در اوج ناامیدی حاکم بر مردم، امام خمینی انقلاب کرد و انقلابی‌ها را از زندان خارج کرد؛ نه [اینکه] انقلابی‌ها امام را وارد کردند! 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 درج نام حاج‌قاسم سلیمانی بر گلوله‌هایی که عملیات آزادسازی خان طومان را به جهنم تکفیری‌ها بدل ساخت. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
خـــادم الشــღـدا: رخسار تـو سپید در پیش زینب (س) است جانـا ؛ شفاعتـی بہ رُخ تیـره و تـار ما ... ولادت : ۶۴/۰۳/۱۵ مینودشت شهادت: ۹۵/۱۱/۱۳ حمص‌سوریه 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری دیده نشده از وضعیت مردم پایتخت در تهران پیش از انقلاب! حتما باید شبکه‌های ماهواره‌ای در ذهن جوان ایرانی اینطور جا می‌انداختند که ایرانِ زمان شاه سوئیس بوده تا صداسیما رضایت دهد و بعد از 40 سال این فیلم‌ها را از آرشیو خارج کند!؟ https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و چهل و ششم: عملیات نیدو و شعار یا زهرا(۲) فرمانده از ما خواست ساکت بشیم و شروع کرد به تهدید‌ کردن ولی بچه‌ها اصلا اعتنا نکردن و با صدای بلند‌تر و هماهنگ به شعار یا زهرا رو ادامه دادیم. می‌دونستیم حضرت زهرا خودش به داد زندانیا و همه ما می‌رسه و کمک‌مون می کنه. اون بعثی خبیث وقتی دید کار داره خراب می‌شه و اگه گزارش به مقامات بالا برسه احتمالاً کار براش مشکل می شه، گفت خیلی خوب ساکت بشین آزادشون می‌کنیم. عنایت حضرت زهرا شامل حالمون شده بود و به فریاد فرزندای گرفتارش رسید. درِ زندان رو وا کردن و بچه‌ها رو که غرق در کثافت شده بودن و از شدت گرما و کتک کاری بیحال بودن و بدناشون همه سیاه و کبود بود رو از شکنجه‌گاه بیرون آوردن. اجازه بهش دادن که برن حموم و بچه‌های ما هم لباس تمیز بهشون دادن و به لطف بی بی دو عالم برگشتن سرِ جاهاشون تو سوله ها. این مسئله عاملی شد برای پیوند بیشتر بین ما و سوله‌ها که اکثرا ارتشی بودن و همدلی بین ما و اونا دو چندان شد. شکستن دهان منافق بعضی در اسارت شده بودن سمبل مقاومت و نترسی. یکی از اونا جوهر محمدیان بچه اسلام آبادِ غرب بود. جوهر‌ از پاسدارای قدیمی بود که دو تا بچه داشت و بچه سومش تو راه بوده که اسیر شده بود و نمی‌دونست بچه‌ش پسره یا دختر یا اصلا سالم بدنیا اومده یا نه. سی و خورده ای سالش بود و سرِ بی باکی داشت. از کسانی بود که علاقه ویژه ای به حضرت امام خمینی داشت و کوچیک‌ترین بی احترامی به امام رو نمی تونست تحمل کنه. روزی یکی از جاسوسا در حضورش به امام توهین کرده بود. نمی دونست جوهر چجور آدمیه و الّا به گور باباش می‌خندید که همچین غلطی بکنه. جوهر با مشت کوبیده بود توی دهانش و فکشو پایین آورده بود. بچه ها هم دخالت کردن و بهش گفتن اگه چیزی به بعثیا بگه تکه پاره‌ش می کنن. بیچاره با فکِ آویزون تا مدتا درد می‌کشید و مثل موش مرده یه گوشه‌ای کز می‌کرد و تا آخر هم جرات نکرد بِره گزارش بده. به شوخی بین خودمون می‌گفتیم این نتیجه دهن لقی کردنه. جوهر شده بود قهرمان مشت زنی و مثل محمد‌علی‌کلی که فکِ جوفریزر رو پایین آورد، کاری کرد موندگار. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.mp3
8.21M
『  📚🎧 』 " حاج قاسم" خاطرات خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی 6⃣قسمت ششم https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
ماکه دیگه اثرنداره دعامون همنشین حسین دعاکن برامون ♥️ https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
📩 🍁 شهــید هادی ذوالفــقاری: از برادرانم‌ میخواهم که غیر حرف حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگـر در حال طبیعی نیست الان‌دو در پیش داریم اول جهادنفس که واحب تر است زیرا همه چیز لحظه ی معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهـــشت. https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
🌙 نیمه پنهان ماه کاظمی به روایت همسر شهید🌷 🍃🌺ناصر کاظمی تولد: ۱۰ خرداد ۱۳۳۵ ازدواج با منیژه ساغرچی: ۲٨ اسفند ۱۳۶۰ شهادت: ۶ شهریور ۱۳۶۱ همیشه در بهترین روزهای عمرش باران آمده، روزی که به عقد ناصر درآمد، روزی که تنها پسرش در آن همه تنهایی به دنیا آمد و شب هایی که خواب ناصر را دیده است. عاشق باران بود و در همین باران ها عاشق ناصر شد. فقط می دانست پاسدار است و در کردستان است. در کردستان، حتی آن هایی که او را ندیده اند، می شناسندش. از پدر و مادرهاشان شنیده اند: کاک ناصر؛ فرمانده سپاه کردستان، فرماندار پاوه، معلم بچه ها، برادر بچه ها. قرار بود دست منیژه را بگیرد، با هم بروند پاوه برای بچه ها کار کنند، کار فرهنگی؛ کاری که جنگ فرصتش را به هیچ کدامشان نداد. نه به او، نه به ناصر و نه به بچه هایی که زیر آتش عراقی ها و وحشت از دموکرات و منافق و کومله، این فرصت را پیدا نکردند که خودشان را نشان بدهند. کاک ناصر می خواست این کار را بکند. " اگر جنگ امانم بدهد" کتاب نیمه پنهان ماه ٧ نویسنده: نفیسه ثبات https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌙 نیمه پنهان ماه کاظمی به روایت همسر شهید🌷 🍃🌺ناصر کاظمی تولد: ۱۰ خرداد ۱۳۳۵ ازدواج با منیژه ساغرچی:
🌷 شهید کاظمی به روایت همسر 🔹 قسمت اول •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• جلوی در ورودی حرم، همان جایی که مریض ها را می بندند، نشست. فکر می کرد ضریح همان جا است. خیلی وقت بود که زیارت امام رضا(علیه السلام) نیامده بود، شاید بیشتر از سیزده چهارده سال؛ از همان وقتی که چهار پنج ساله بود. نمازش را که خواند، چشم هایش را روی هم گذاشت. توی خواب رودخانه پر آبی را دید؛ آن قدر زلال که سنگ های کف رودخانه معلوم بود. چشم هایش را بست، نفس عمیقی کشید، رد آب را گرفت. کنار رودخانه قدم می زد، یک دفعه از پشت سرش یک شاخه گل سرخ پرت شد توی آب. بهش گفتند: دنبال گل را بگیر و برو. رودخانه توی خانه ای رفت، او هم رفت. آقای سیدی با ریش های سفید و صورت نورانی نشسته بود بالای اتاق، پشت یک میز کوچک، دور تا دور هم کتاب چیده بودند، سلام کرد و نشست بغل دست آقا. او برایش خیلی حرف زد، بعد یک سیب سرخ توی یک دستش گذاشت، دست یک پسر بچه ی یکی دو ساله را هم توی یک دستش و گفت: برو این رو قوام بیار. تا آن روز امام خمینی(ره) را ندیده بودم حتی عکسش را. سال پنجاه و شش بود. همه از امام حرف می زدند، بعضی وقت ها هم اعلامیه ای توی دانشگاه رد و بدل می شد، ولی هیچ تصویری از امام توی ذهنم نبود. با آن چیزهایی که از امام شنیده بودم، عاشقش شده بودم. خیلی دلم می خواست یک عکس ازش داشته باشم. آن روز توی حرم امام رضا(علیه السلام) با خودم فکر می کردم امام رضا(علیه السلام) را توی خواب دیدم یا شاید هم یکی از امام ها را، تا این که بالآخره عکس امام را توی دانشگاه دیدم. تازه فهمیدم که خواب کی را دیده ام... حتما چون خیلی دوستش داشتم آمده بود به خوابم. کی می داند سرنوشت آدم چه می شود؟ آن سال، بعد از سال ها، مادربزرگ من را به آرزویم رساند و دوتایی با هم رفتیم مشهد. چه قدر هم زیارت خوبی بود. پدر نمی توانست ما را ببرد. بچه ها بزرگ شده بودند. با هفت تا بچه سفر کردن سخت بود. از طرفی نمی توانست مغازه را تعطیل کند، مغازه نزدیک خانه بود. هر وقت می توانستم برای کمک می رفتم، خیاطیم بد نبود. بعضی از خرده کاری ها را برایش انجام می دادم. شب های عید کارش خیلی زیاد می شد. یک وقت هایی دوتایی تا صبح می ماندیم مغازه و کار می کردیم. مادر هم خانه مواظب بچه ها بود. خیلی با هم صمیمی بودیم، تنها که می شدیم، کلی با هم درد دل می کردیم؛ از دانشگاه می گفتم، از درس ها، از دوست هام. پدر همیشه اصرار داشت دوست هام را دعوت کنم خانه، هم آن ها را بیش تر می شناخت، هم من احساس راحتی بیشتری می کردم. حتی از حزب ها و گروه هایی که توی دانشگاه صحبتش بود می گفتم، پدر هم با احتیاط حرف هایی می زد؛ از دختر یکی از دوست هایش که دستگیر شده بود و چه ها که به سرش نیاورده بودند. بعضی روزها پدر مغازه را تعطیل می کرد و با بقیه ی کاسب های محل و مسجدی ها می رفتند تظاهرات، من و مادر و برادرها هم دنبالشان. توی دانشگاه خیلی نمی شد از این کارها کرد. .... https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*بیرون آوردن دو شهید جنگ سوریه در شهر درعا از قبر بعد از دوسال که همینجوری با هم دفن شدن توسط مردم بیرون آورده می شوند و ببینید سبحان الله بعد از دو سال جسد این دو شهید کاملاً سالم و صحیح می باشد لطفاً این ویدیو را تا آخر تماشا بفرمایید.* 😭😭😭 مردم سوریه راببینید با چه احترام شهیدا را پیدا می کنند و به ایران بر... 🌷🌷🌷🌷🌷 شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️سالم بودن پيكر پاك قبر كنار شهید یوسف الهی که تاریخ شهادتش ۲۷ بهمن سال ۶۴ هست بدنش همچنان در قبر سالم مانده حالا فهمیدین که چرا سردار اصرار داشت قبرش کنار قبر این شهید باشه..؟!!! اگر با شنیدن این روایت منقلب شدین التماس دعا 🙏 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹اگر بعضی از کارها با دیپلماسی قابل حل بود، هیچکس مصلحتر از امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) نبود 🔹البته از نظر بعضی‌ها درس عاشورا مذاکره... https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅