eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.4هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
16هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 طرح | رهبر انقلاب: هر وقتی نامزدها در مناظرات تلویزیونی روش اهانت و توهین و تهمت و تخریب طرف مقابل و ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی ضرر کرد. ۱۴۰۰/۳/۶ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
⭕️ وقتی یادِ من افتادی، برای امام زمان دعا کن! 🔹 ذکر و یاد امام مهدی در رفتارهای او تاثیر فوق العاده‌ای داشت. و دعا برای سلامتی امام عصر، همیشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن یا زیارت عاشورا کند؛ انگار احساس می‌کرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نیست. 🔸 دعا برای تعجیل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهایش بود. هر وقت قرار بود کسی به زیارت برود، یا در التماس دعا گفتن‌های مرسوم، می‌گفت: «برای امام زمان خیلی دعا کنید!» اگر قرار بود دوستی به زیارت برود، نشانه‌ای می‌داد تا به یاد او بیفتد و بعد تأکید می‌کرد: «وقتی یاد من افتادی، برای امام زمان دعا کن!» هیچ وقت نشنیدم که برای خودش دعایی بخواهد. 🔺 بعد از شهادتش، یکی از دوستان، صحنه‌ی عاشورا را در خواب دیده بود و اینکه شهدای وطنمان نیز، در میدان جنگ در حال یاری امام حسین بودند. آن بنده‌ی خدا در بین شهدا، آقا جواد را دیده بود که جلو آمده و به او گفته بود: «ما در حال یاری کردن امام حسین هستیم، خیلی کار داریم. شما هم باید برای ظهور آماده شوید. چندان دور نیست. خودتان را برای ظهور آماده کنید تا بتوانید امام را یاری کنید. 📢 سیره مهدوی از زبان همسرش 📚 منبع: خبرگزاری شبستان 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔻در‌شبکہ‌هاۍاجتماعـے‌ فقط‌بہ‌فڪر‌خوش‌گذرانےنباشید شما‌افسران‌جنگ‌نرم‌هستید✋🏻 عر‌صہ‌جنگ‌نرم‌بصیرتـے‌عمارگونہ ومقاومتـے‌مالڪ‌اشتر‌وارمیطلبد🤞🏼 آیت‌الله‌خامنه‌ای 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
مقام معظم رهبری:👇 مردم همه در انتخابات شركت كنند، پرشور شركت كنند، آگاهانه شركت كنند، فكر كنند، تحقيق كنند و آن كسي را كه مي‌خواهند انتخاب كنند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 بلند شدم.من خیلی وقته اومدم.دسته گل و به طرفش گرفتم. -بفرما! لبخند گرمی زد و گفت: -چرا زحمت کشیدین. -خواهش می کنم. -پس شما بشینین من برم الهه رو پیدا کنم و بهش خبر بدم. بعد کمی کنار کشید و من تازه خانمی که پشت سرش ایستاده بود و دیدم. یه خانم حدود پنجاه پنچاه و پنج چادر مشکی. -ببخشید مامان ایشون ترنج خانم دوست الهه هستن. بعد رو به من به خانم چادری اشاره کرد و گفت: -مامان الهه جون و به خانم دیگه ای که کنار مامان الهه ایستاده بود اشاره کرد و گفت: -ایشون هم مامان خودم. ناخودآگاه دستم به طرف موهام رفت و در حالی که اونا رو زیر شالم بر می گردوندم آروم سلام کردم. -سلام خانم. مامان الهه لبخند زد و گفت: -سلام عزیزم. نگاهش جور خاصی گرم و مهربون بود. مامان سامان هم با مهربانی نگاهم کرد گرچه چادری نبود ولی اونم محجبه بود و بعد سامان ما رو نشوند و به دنبال الهه رفت. -من برم الهه رو پیدا کنم الان گم میشه.بازم بابت دسته گل ممنون. بعد به این حرف خودش خندید و از ما دور شد. با وجود مامان الهه کمی معذب شده بودم. اصلا همچین تصوری از مامانش نداشتم. همینجور ساکت نشسته بودم و هر چند دقیقه موهامو که داشتن روی پیشونیم سرک می کشیدن می چپوندم توی شالم.نمی دونم چقدر گذشت که الهه اومد. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 کمی دلخور بود بعد از سلام و احوال پرسی با مامانش و مادر شوهرش کنار من نشست.به طرم خم شد و با مهربونی گفت: _خیلی زحمت کشیدی! _یه دسته گل کوچیکه دیگه _نه محبت کردی واقعا. -خواهش میکنم. مادرها آرام صحبت می کردن و من و الهه سکوت کرده بودیم. خیلی دلم می خواست بدونم چه اتفاقی افتاده که الهه دلخوره. ولی احساس می کردم خیلی پروئیه که بخوام ازش بپرسم.الهه نگاهش را توی سالن چرخاند و گفت: -آقاجونم زیاد دلش نمی خواست مامان بیاد. داداشم دیگه بدتر ولی خوب مامان بالاخره راضیش کرد. از اینکه خودش سر حرف و باز کرده بود خوشحال شدم پرسیدم: -چرا؟ الهه آهی کشید و گفت: -با رشته سامان مشکل دارن. -چه مشکلی؟الهه شونه ای بالا انداخت و گفت: -بابام عقاید خاصی داره. نه که خیلی خشک باشه ولی با موسیقی خیلی جور نیست. خوب سامانم که موسیقی می خونه. از چیزاهایی که می شنیدم تعجب کرده بودم. با همون حالت داشتم نگاش می کردم که برگشت و گفت: -چیه باورت نمیشه؟ سر تکون دادم و گفتم: -پس چطوری موافقت کرده با ازدواجتون؟ الهه آه پر حسرتی کشید و گفت: -به این راحتی ها هم نبود. نمی دونی چقدر خون دل خوردم. سامان اینقدر اومد و رفت و حرف شنید تا بابام و قانع کرد. ولی بابام همون موقع گفت راضی نیست سامان از این راه پول دربیاره .الانم نبین راحت نامزد کردیم. بابا شرط گذاشته سامان یه کار درست و حسابی پیدا کنه وگرنه نامزدی رو به هم میزنه 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 دیگه نمی تونستم ساکت و بی تفاوت بشینم با ناراحتی گفتم: _وای الهه حالا چکار میکنین؟ الهه به دستاش نگاه کرد و گفت: _نمی دونم. اصلا نمی تونم فکر کنم زندگی بدون سامان چه شکلیه. غصه ام شد. می تونستم بفهمم الهه چی میکشه.دستشو گرفتم و گفتم: _هنوز که اتفاقی نیافتاده غصه نخور. الهه با لبخد کوتاهی نگام کرد: _نه من امیدم و از دست نمی دم سامان داره تمام تلاششو می کنه. می دونم موفق میشه. برام مهم نیست چکار کنه و درآمدش از کجا باشه همین که داره برای راضی کردن بابام تلاش میکنه یعنی منو خیلی دوست داره. با صدایی که از میکروفن سالن شنیده شد. سالن کم کم ساکت شد. الهه هم انگار که همه چیز یادش رفته بود. باخوشحالی گفت: _وای الان شروع میشه. الهه براشون دعا کن. این اولین کار جدیشونه. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 مولای من : گرچه یک عمر من از دلبر خود بی‌خبرم لحظه‌ای نیست که یادش برود از نظرم نه که امروز بود دیده من بر راهش از همان روز ازل منتظر منتظرم 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
صبــح یعنی؛ غزلی، رنگ پریشانی عشـق .. فرصتی ناب پر از بوسه ی پنهانی عشـق .. چشم بر باد صبا و نفس آبی اشک .. صبــح یعنی؛ گذری بر دل بارانی عشــق .. ❤️ 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا