🔰امروز قرارگاه امام حسین(ع) ایران است...
🕊شهید حاج قاسم سلیمانی: خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه دادهاید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشقبازی به سوق فروش آمدهاید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است
🔹امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص)
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_311
-ارشیا واقعا که. عزیز من گفتم بسپارش به من این کارا بالاخره یک مقدماتی داره من با مامانش صحبت
کردم.
ارشیا با یک گام پرید جلوی مادرش و گفت:
-خوب؟
مهرناز خانم چرخید و به راهش ادامه داد و گفت:
-درباره توکه چیزی نگفتم. ماجرا رو کشوندم به خواستگار ترنج و اینکه چرا ردش کرده و این حرفا
ارشیا سکوت کرده بود و شانه به شانه مادرش می رفت.
-ترنج گفته تا بعد از لیسانسش اصلا نمی خواد به ازدواج فکر کنه.
ارشیا همانجا خشک شد.
-یعنی دو سه سال دیگه؟
مهرناز خانم در را باز کرد و گفت:
-آره دیگه همین حدود میشه.
ارشیا کلافه دستی توی موهایش کشید و گفت:
-خوب شاید موردی که می خواسته پیدا نکرده اگه پیدا بشه قبول کنه
مهرناز خانم دست به کمر برگشت و گفت:
-اونوقت رو چه حسابی فکر میکنی که تو اون مورد دلخواهشی؟
دهان ارشیا باز شد و بعد هم بدون حرف بسته شد. مهرناز خانم با ابروهای بالا رفته داخل شد
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_312
راست میگه مامان من که هنوز از ترنج مطمئن
نیستم.
با این حرفی هم که امروز توی شرکت زد. اه لعنتی.با شانه های افتاده رفت توی خانه.
عصر با ترنج کلاس داشت.
هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت چطور باید از احساس ترنج درباره خودش مطمئن میشد.!
به آتنا بگم زیر زبونشو بکشه؟ نه بابا اینجوری خیلی ضایس
. مامان؟ اوه اون که عمرا. اگه ترنجم بگه آره از لج من بش میگه دیونه ای زن این تحفه ی من بشی.
ای خدا پس چه غلطی بکنم؟
کلافه رفت توی اتاقش و روی تخت دراز کشید:
-فقط یک راه مونده خودم باید باهاش صحبت کنم. خودم صحبت کنم اونوقت چی بگم بش؟
ارشیا نشست روی تخت.بگم من شما رو برای زندگی مشترک انتخاب کردم.نه بابا این چیه آخه. انگار دارم منت می ذارم سرش.
بلند شد و شروع به قدم زدن کرد.اصلا می پرسم معیاراتون برای همسر آینده تون چیه؟چنگی توی موهایش زد و گفت:خوب میگه به
تو چه. همین جوری بپرم بگم ترنج همسر آینده ات چه معیارای داره یه چک کن ببین به من نمی خوره.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_313
بعد هم دوباره کلافه نشست روی تخت و چنگی توی موهاش رد و گفت خدای ادعایی ارشیا حالا می خوای دو کلمه حرف
بزنی اگه تونستی؟
پس چه غلطی بکنم آخه؟
به ماکان بگم. نمی گه پسره پرو چرا به ناموس من نظر داری.
ای خاک بر سرت ارشیا.
بعد صاف ایستاد و توی آینه به قیافه پکر خودش نگاه کرد و دستی به چانه برد و به تصویرش
گفت:
-آقا یک کلام می گم ترنج ازت خوشم اومده. نمی دونم چرا.
تصویر توی آینه دست به سینه ایستاد و پوزخند
زد و گفت:نچایی؟ حتما توقع داری اون مثل این فیلمای هندی بگه وای ارشیا من منتظر همین حرف تو بودم و بپره
ماچتم بکنه.
ارشیا پشت کرد به تصویر توی آینه و گفت:
خوب اینو نمی گم.
و برگشت و دوباره به تصویر توی آینهکه هنوز طلب کار ایستاده بود نگاه کرد و با عصبانیت برگشت و گفت:
اصلا خفه میشم خوبه؟تصویر گفت:اوووم...این
بهتره. جرات داری حرفی بزن و دوباره برنجونش خودم حالتو می گیرم.
ارشیا روی تخت وا رفت و گفت:
خدایا خل شدم دارم با خودم کل کل می کنم. ترنج خدا بگم چکارت نکنه ببین چه به روز من بدبخت آوردی
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت1120
روایتی از حرمدافعان حرم ، شهید مجید قربانخانی... 😭
شاید بعد از چندسال پیکرش برگشت، که موقع غسل و کفن و وداع، نکنه خالکوبی هاش دیده بشه...
ما مدعیان صف اول بودیم....
#داداش_مجید
#حر_مدافعان_حرم
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداے بجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم 💚
مولاي غريبم
🖤به همراهیتان مشکی پوشیدم
به همدردیتان اشک میریزم و عاشورا ميخوانم ...
به رسم وفا و بندگی
فقط سلامتي و ظهورتان را میخواهم ...
و
تنها
دعاي فرج شما را ميخوانم .....
(((عزاداریم نذر ظهور مهدیست)))
🌸اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo