🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_385
.چشم های مهربان به اشک نشسته بود.
-باشه عزیزم.
ترنج گونه مهربان را بوسید و گفت:.
-پس دخترتو صدا کن یه شماره حساب بده من پول و که بابا داد بریزم به حسابتون.
بگو زودترم برن دنبال کارای عمل.
مهربان اشکش را که کش امده بود روی گونه اش گرفت وگفت:
-عاقبت بخیر بشی عزیزم.
بعد هانیه را صدا زد و ماجرا را گفت.
انگار هانیه هم زیاد راضی نبود و با اکراه شماره حساب را داد.
ترنج موقع رفتن گونه هانیه را بوسید ودر حالی که او بهت زده ترنج را نگاه می کرد گفت:
-فکر کن منم خواهرت.
حق ندارم به مادرم کمک کنم؟
بعدم هم رفت. بچه های گروه گرافیک جلوی برد گروه جمع شده بودند و داشتند
درباره نوشته توی برد صحت می کردند.
ترنج وقتی جمعیت مقابل برد را دید کنجکاو رفت سمت برد و از روی سر
بقیه سرک کشید:
-کلاس های آقای مهرابی این هفته تشکیل نمی شود.
ترنج برگشت و رفت سمت کلاسش که مهتاب از
وسط جمعیت او را دید و دستش را کشید.
-هی سلام.
ترنج برگشت و جوابش را داد:
-سلام خونه خوش گذشت؟
-معلومه خونه همیشه خوش می گذره.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_386
-صرفت میکنه این همه راه و هر هفته بری و بیای.؟
-کجا بوده این همه راه همش دو ساعت دو ساعت و نیم راهه. اره می ارزه.
ترنج شانه ای بالا انداخت و گفت:
-مامانت چطوره؟
-بد نیست بهتره. فکر کنم تا یکی دو ماه دیگه بیاریمش همین جا عملش کنیم.
ترنج فقط سر تکان داد. مهتای زد به دست ترنج که دادش را هوا برد:
-هی چه خبرنه؟
مهتاب شوکه ایستاد و گفت:
-چی شد؟
ترنج تند تند پله ها را بالا رفت و وارد کلاس شد. وسایلش
را روی میز پخش و پلا کرد و آستین مانتویش را بالا زد.
مهتاب هم که دوان دوان پشت سرش آمده بود با تعجب به
حرکات او خیره شد.
-چکار می کنی؟
دستم آش و لاشه.
بعد نگاهی به پانسمان تازه دستش انداخت. از خون خبری نبود.ترنج استینش را با دقت پائین کشید که که مهتاب پرسید:
-چی شده؟
ترنج چادرش را برداشت و درحالی که تا
می زد گفت:
-هیچی یه تصادف کوچولو.
- ای وای.کی؟
-چهارشنبه.داشتم می رفتم خونه. یه موتوری از پیاده رو داشت رد میشد زد بهم.
مهتاب هم وسایلش را گذاشت روی میزش و گفت:
-عجب بی شعوری بوده. موتوری تو پیاده رو چه
غلطی میکرد؟
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_387
ترنج چادرش را گذاشت توی کیفش و گفت:
-حرفای می زنی موتوریا اگه زورشون برسه با موتورطبقه سوم پاساژ میان پیاده رو که جای خود داره.
-اینقدر لجم می گیره.
ترنج از حرص خوردن مهتاب خنده اش گرفته
بود.
-لجت نگیره.
-چرا مهرابی نمیآد این هفته؟
ترنج از این تغییر موضوع ناگهانی این بار واقعا زیر خنده زد.
-مرض کجاش خنده داشت؟
-آخه این سوال چه ربطی به اون قبلی داشت؟
مهتاب خودش هم خنده اش گرفت.
-آخه همون اول می خواستم همین و بپرسم ولی تو نذاشتی. خوب حالا چرا نمیاد؟
ترنج دستی به کمر زد و گفت:
-مهتاب مگه من مفتش مردمم. من چه می دونم؟
-مگه نمی گی رفیق فاب داداشته اونوقت نمی دونی.
ترنج روی صندلی ولو شد و با دقت دستش را روی میز گذاشت و گفت:
- بازم دلیل نمیشه.
مهتاب زیر لب گفت:
-اه اینم رفیقه ما داریم. خوب میگفتی
من روت حساب نکنم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1158
🔰 خاطره ای شنیدنی از شهید مهدی باکری
باید شهیدان را در همه مراحل زندگی اسوه و سرمشق خودمان قرار دهیم.....
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم 💚
ای خوش آن روزی که آن سلطان نور
از کنار کعبه فرماید ظهور
ذولفقار حیدری در مشت او
خاتم پیغمبری انگشت او
چاه زمزم را بود این زمزمه
مرحبا لبیک یابن فاطمه
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#یاد_شهدا_با_صلوات
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
چہ ڪرده اے تو با دلم
ڪہ #نبض من صداے توست..
چہ ڪرده اے تو با سرم
ڪہ فڪر من هواے توست...
#شهید_محمود_رضا_بیضایی🕊
#صبحتون_شهدایی 🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ الحُسَین (ع)
در قنوت عاشقانه ات
چه دیده ای که عالم را
به طواف دستهایت کشانده ای
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔰صدای دسته عزاداری شنیده میشد پیاده راه افتادیم سمت دسته.
نشست روی زمین و پوتین هایش را باز کرد و انداخت دور گردنش و پای برهنه رفت توی دسته عزاداری !!
تا آن روز ندیده بودم فرمانده ای اینطوری عزاداری کند، پای برهنه و میان سربازان و پرسنل.....
#شهیدعباس_بابایی🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخت است ولے همیشہ برسر دارم
من »چادرے ام»نشان برتر دارم
بگذار ڪہ هرڪہ،هرچہ خواهدگوید
من ارثیہ «حضرت مادر» دارم
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
وعشقراخلاصہمیکنم...
درنگاهمادرےکہ،بہعشقفرزندگمنامش
سنگمزارتمامشهداےگمنامرا
بہآغوشکشید...:)
#شہداۍخوشمرام..💔!'
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔹 از وقتی یادم میآید یک لحظه از وقتش تلف نمیشد. برای تمام ساعاتش #برنامه داشت: #مطالعه، ورزش، تدریس و...
کملباس و کمخوراک اما #ولخرج_در_خرید_کتاب. توی تمام کتابها هم دیوانه #نهجالبلاغه بود و هرچه آن را مینوشید، عطشش بیشتر میشد. اول کتاب «الدلیل علی موضوعات (=راهنمای موضوعی) نهج البلاغه» نوشته بود: این کتاب متعلق به اینجانب سید حسین علمالهدی میباشد و به هیچ وجه رضایت ندارم که این کتاب را از من جدا کنید.
📕 منبع: #کتاب سید حسین
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✨یـازهـــرا(س)✨
✍به حاج قاسم گفتم:
تو ماشاالله رشیدی، کنار قبر یوسفالهی یک ذره است، خب جایت نمیشود!
گفت: از من گفتن بود.
وقتی شهید شد و دستی ازش ماند، فهمیدم چه میگوید.😭
#راوییوسفافضلی
#شهیدحاجقاسمسلیمانی❤️
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❬چشماشمجروحشدو
منتقلشڪردندتھران؛
محسنبعدازمعاینہازدڪترپرسید:
آقا؎دڪترمجرا؎اشڪچشممسالمہ؟
میتونمدوبارھبااینچشمگریہڪنم؟ッ
دڪترپرسید :
برا؎چۍاینسوالرومیپرسۍپسرجون
محسنگفت :
"چشمۍڪہبرا؎امامحسین
گریہنڪنہبہدردمننمیخورھ! . . .シ ❭
#شھیدمحسندرودی🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش شهيد محسن خزائى از حرم حضرت سكينه(س)، زمستان ١٣٩٢
آزادسازى منطقه داريا حرم حضرت سكينه س، شهريور ١٣٩٥
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo