عجیبدلمگرفته..
دلمیکدنیآمیخواهدشبیهدنیآیشما
کههمهچیزش
بویخـــدابدهــد . .
شهداگاهینگاهی . .
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
گریه حاج قاسم هنگام ماساژ کمر فرزند شهید
کنار مهرههای کمر حاج قاسم چند ترکش بود و گاهی کمردرد هم داشت. یک روز یکی از فرزند شهدا از درد کمر پیش حاج قاسم شِکوِه میکند.
حاجی به میگوید بخواب تا ماساژت بدهم.
همین که حاج قاسم مشغول ماساژ شد، فرزند شهید هم از نامهربانی روزگار و برخورد دیگران با خودش درددل کرد و حاج قاسم اشک ریخت.💔
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آرامگاه
🔹روایتی از زندگی
🌷شهید یاسر افضلی بر گرفته از کتاب در مسیر آسمان
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
11.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۰ باش، مثل حاج عیسی!🥀
🔴 از کجا بفهمیم خدا از ما چه انتظاری داره؟
#استاد_پناهیان
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
درجریان آسفالت«حسین آباد»، «علی آباد»و«جوادآباد»بودکه خود پیشاپیش کارگران کارمیکردو حتی خودکارگرهانیز نمیدانستند که او#شهردار است.
یک روزصبح زودبه یکی ازاین مناطق میرودو ازکارگرهادمپایی وگونی میخواهد.آنها هم فکر میکننداو#کارگر_جدید است. به او دمپایی وگونی میدهند و او شروع به کارمیکند. و وقتی #آقامهدی به حالت نصیحت به آنها میگویدشما درمقابل پولی که میگیریدمسؤولیت دارید، به شدت پاسخ میدهندکه: مگرتو چه کارهی مملکتی که امروز آمدی و در کار مادخالت میکنی! سرت به کارخودت باشد!
اوقات به همین منوال سپری میشود، تااینکه معاون شهردار همراه با بازرس برای سرکشی به آنجا میآیند ومبهوت وهیجان زده میبینندکه #شهردارخودپیشاپیشکارگرانمشغولکاراست.
سلام علیک متواضعانهی بازرس و معاون شهردار باآقامهدی، کارگران رابه خود میآورد. متوجّه میشونداین#شهردار است که از صبح زود باآنها کارکرده. نگران و ناراحت میشوندومنتظر برخوردمهدی میشوند.
آقامهدی برای تسکین خاطرآنان بایک یک آنها دست میدهد و صورتشان را میبوسد،خدا قوّت میگویدو می رود.
#شهید_مهدی_باکری🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
9.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ #دختر_رهبر یک جامعه اینقدر عالی توصیف میشه حتما کلیپ را ببینید و نشرش بدید
متاسفانه کم کار کردیم برای معرفی دقیق ایشون به مردم
☝️☝️☝️
#فاطمیه 🖤 🥀
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
👈یڪ انقلابی دو آتیشه!
🔻 ...حالا من یڪ «انقلابی دوآتیشه» بودم و بدون ترس از احد؎، بیمحابا [علیه رژیم] حرف میزدم... با تعداد؎ از جوانها؎ کرمان بر دیوارها شعارنویسی میکردیم... عمده؎ شعارها مرگ بر شاه و درود بر خمینی بود.
🔸.. اواخر سال ۵۶ بود. مدتها امتحان برا؎ گواهینامه رانندگی میدادم. قبول شدهبودم. به مرکز راهنمایی و رانندگی برا؎ گرفتن گواهینامه خود مراجعه کردم. افسر؎ بود به نام آذر؎نسب. گفت: «بیا تو، اتفاقاً گواهینامهات رو خمینی امضا کرده؛ آمادهاست تحویل بگیری.» من از طعنه او خیلی متوجه چیز؎ نشدم. مرا به داخل اتاقی هدایت کردند. دو نفر درجهدار دیگر هم وارد شدند... هیچ راه گریز؎ نبود. آنها با سیلی و لگد و ناسزا؎ غیرقابل بیان میگفتند: «تو شبها میرو؎ دیوارنویسی میکنی؟!» آنقدر مرا زدند که بیحال رو؎ زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جار؎ بود. یکی از آنها با پوتین رو؎ شکمم ایستاد و آنچنان ضربها؎ به شکمم زد که احساس کردم همه احشا؎ درونم نابود شد. بهرغم ورزشکار بودن و تمرینات سختی که میکردم، توانم تمام شد و بیهوش شدم ... سه روز از شدت درد تکان نمیتوانستم بخورم؛ اما انرژ؎ جدید؎ در خود احساس میکردم. ترس از کتک خوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر کردم هر چه باید بشود، شد! ...با هر ضربه و لگد؎ کلمه «خمینی» در عمق وجود من حک شدهبود.
📚 از چیزی نمیترسیدم | زندگینامه؎ خودنوشت سردار شهید حاج
#قاسم_سلیمانی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
. 🌱
#آیھراهنما
بِسْمِ اللُّهُِ الْرَّحْمنِ الْرَحِیم
وَاذکُراسمَربّكوتبَتَّلإلیهِتَبتیلاٰ
انسان ۵۲
•┈—┈—┈✿┈—┈—┈•
نامخدارایادکنوتنهابهاودلببند.
#دعا
#نماز_اول_وقت
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹شهید_برونسی
شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، یازهرا(س)
🔹چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم.
🔸دیدم گوشهای نشست، اسم حضرت فاطمه را صدا میزد و از شدت گریه شانههایش میلرزد؛آرامتر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم.
#نقل از همسر شهید عبدالحسین برونسی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: عزیزتر از جان
🔻بر اساس زندگی شهید مدافع حرم ابوالفضل راه چمنی به روایت همسر شهید
✍نویسنده: کبری خدا بخش دهقی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo