eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
:  ناصر یارمحمدیان نهم خرداد ۱۳۴۶، در شهرستان چشم به جهان گشود. پدرش ، آهنگر و جوشکار بود. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سال ۱۳۶۱ به عنوان در جبهه ها حضور يافت. چهاردهم آبان ۱۳۶۲، در بر اثر اصابت به سر و پا توسط نیروهای ملعون عراقی به فیض نائل آمد. او شهید از شهید خانواده است. مزار و این شهید بزرگوار در گلستان شهدا اصفهان واقع است. فرازهای از شهید: اولین وظیفه ای که بر گردن تمامی ما مسلمین است از است، از این احکام برای انسان ها آمده است و این موضوع باعث می شود که به خدا نزدیکتر شویم. در مجالس عزاداری شرکت کنید که این مجالس است. از می خواهم کامل اسلامی را رعایت کنند که حفظ این سد محکمی در مقابل ابرقدرت های جهان است و در غیر اینصورت را پایمال کرده اید. مواظب باشید از حد اسلام خارج نشده و هیچ موقع را تنها نگذارید. از دعاهای ، ، و غافل نشوید. از نترسید و به طرف و بروید. در آخر بدانید: سعادتی برای یاران واقعی اسلام است. https://eitaa.com/piyroo
📚 ⛅️ 4⃣3⃣ 💢این ، دل💗 ابن سعد را مى لرزاند و ناخودآگاه فریاد مى کشد: دست بردارید از خیمه 🏕ها.و همه پا پس مى کشند از ها و به مى پردازند.حسین دوست دارد به تو بگوید:خواهرم به خیمه برگرد. اما اش دیگر یارى نمى کند. و تو دارى کلام نگفته اش را کنى ، اما زانوهایت تو را راه نمى برد.مى دانستى که کربلایى هست ، مى دانستى که خواهد آمد. آمده بودى و مانده بودى براى همین روز. 🖤اما هرگز گمان نمى کردى که تا بدین حد و باشد. مى دانستى که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت... و بر محمل سفر خواهد کرد... اما گمان نمى کردى... که کشتن پسر پیامبر پس از گذشت چند ده سال از او این همه داوطلب داشته باشد....شهادت ندیده نبودى . مادرت کبرى و پدرت على مرتضى و برادرت حسن مجتبى همه هنگام سفر رخت پوشیدند. 💢چشمت با و ضربت و خون ناآشنا نبود. این همه را در و بازوى مادر، فرق سر پدر و طشت پیش روى برادر دیده بودى اما هرگز تصور نمى کردى که دامنه تا این حد، باشد.تصور نمى کردى که بتوان پیکرى به آن قداست را آنقدر تیر باران☄ کرد... که شکل به خود بگیرد.مى دانستى که روزى از روز اباعبداالله نیست . 🖤این را از ، و از خود شنیده بودى... اما گمان مى کردى که روز حسین ممکن است از روز فاطمه و روز على ، کمى سخت تر باشد یا خیلى سخت تر.... اما در مخیله ات هم نمى گنجید که ممکن است جنایتى به این در اتفاق بیفتد... و همچنان آسمان و زمین برپا و برجا بماند. به همین دلیل این سؤ ال از دلت مى گذرد که چرا آسمان🌫 بر زمین نمى آید و چرا کوهها🏔 تکه تکه نمى شوند... 💢مبادا که این سؤ ال و ، رنگ نفرین و نفرت به خود بگیرد. زینب! دنیا به آخر نرسیده است . به ابتداى خود هم بازنگشته است . اگر چه یک صدا مویه مى کنند: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الماء. و خدا به مهدى منتقم اشاره مى کند و مى گوید: انى اعلم ما لا تفعلون. ✨ اما این به ابتداى عالم نیست . 🖤این بلندترین تاریخ است. حساسترین مقطع آفرینش است . خط استواى خلقت است . حیات در این مقطع از زمان ، دوباره متولد مى شود و تو نه فقط شاهد این جدید که قابله آنى . پس صبور باش و لب به شکوه و نفرین باز مکن ! صبور باش و و رى مخراش ! صبور باش و و کار خلق پریشان مکن.بگذار با دست و پاى خونین از قتلگاه بیرون بیاید، سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند... 💢و به دست خولى و زیر لب به او بگوید:_✨یک لحظه چهره او و صورت او آنچنان مرا به خود کرد که داشتم از غافل مى شدم . اما به خود آمدم و کار را تمام کردم . این سر! به امیر بگو کهکار، کار من بوده است.... بگذا ر این ندا در آسمان 🌫بپیچد که : _✨قتل الامام ابن الامام(17) 🖤اما حرف از فرو آسمان نزن! سجاد را ببین که چگونه مشت بر زمین مى کوبد... و هستى را به آرامش دعوت مى کند. را ببین که چگونه بر سرکائنات فریاد مى کشد که_✨این منم حجت خدا بر زمین !و با دستهاى لرزانش تلاش مى کند که ستونهاى آفرینش را استوار نگه دارد. ات را از دست مده زینب ! که آسمان بر ستون صبر تو استوار ایستاده است . اینک این ملائکه اند که صف به صف پیش روى تو زانو زده اند... 💢و تو را به صبورى دعوت مى کنند. این تمامى پیامبران خداوندند که به تسلاى دل مجروح تو آمده اند. جز اینجا و اکنون ، زمین کى تمام پیامبران را یک جا بر روى خویش دیده است.این صف اولیاست ، تمامى اولیاءاالله و این خود محمد (صلى االله علیه و آله و سلم ) است . پیامبر خاتم است که در میانه معرکه ایستاده است ، را در دست گرفته است و اشک مثل باران🌨 بهارى 🌸بر روى گونه هایش فرو مى ریزد. 🖤 یا جداه ! یا رسول االله ! یا محمداه ! این حسین توست که...نگاه کن زینب ! این خداست که به تو آمده است.خدا!... ببین که با فرزند پیامبرت چه مى کنند! ببین که بر سر عزیز تو چه مى آورند؟ ببین که نور على را... نه . نه ، شکوه نکن زینب ! با خدا شکوه نکن ! از خدا نکن . فقط سرت را بر روى شانه هاى آرام بخش خدا بگذار و هاى هاى گریه کن. خودت را بسپار. ... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚 ⛅️ 5⃣4⃣ 💢چهار دست به اندام نحیف او مى برید و آنچنانکه بر درد او نیفزاید، آرام از جا بلندش مى کنید... و با و بر شتر مى نشانید. تن، طاقت نگه داشتن سر را ندارد.... سر فرو مى افتد و پیشانى بر گردن شتر مماس مى شود.... هر دو، دل رها کردن او را ندارید و هر دو همزمان اندیشه مى کنید که این تن و چگونه فراز و نشیب بیابان و محمل لغزان را تاب بیاورد. 🖤 فریاد مى زند: _غل و زنجیر! و همه به او نگاه مى کنند که :_براى چه ؟! اشاره مى کند به محمل سجاد و مى گوید: _ببندید دست و پاى این جوان را که در طول راه فرار نکند.عده اى .. و تنى چند فرمان مى کنند و تو سخت دلت مى شکند. 💢بغض آلوده مى گویى: _✨چگونه فرار کند کسى که توان ایستادن و نشستن ندارد؟! آنها اما کار خودشان را مى کنند.... را 🔗 به گردن مى آویزند و را باز با زنجیر از به هم قفل🔒 مى کنند. شدن مویت را در زیر مقنعه ات احساس مى کنى... و خراشیدن قلبت را و تفتیدن جگرت را. 🖤از اینکه توان هیچ ندارى ، را با همه وجودت لمس مى کنى. براى رفتن ، سخت شتابناك است و هنوز تو و سکینه بر زمین مانده اید... اگر دیر بجنبید دشمن پا پیش مى گذارد و در کار سوار شدن مى کند.دست سکینه را مى گیرى.. و زانو خم مى کنى و به سکینه مى گویى: _✨سوار شو!سکینه مى خواهد بپرسد: پس شما چى عمه جان! 💢اما شما را بر خواهش دلش ترجیح مى دهد.اکنون مانده اى... و آخرین شتر بى جهاز و... یک دریا دشمن و...کاروان پا به راه که معطل سوار شدن توست.نگاه دوست و دشمن ، خیره تو مانده است... چه مى خواهى بکنى زینب ؟! چه مى توانى بکنى ؟! 🖤شب 🌙هنگام... وقتى با آن جلال و جبروت ، به زیارت قبر پیامبر مى رفتى ، دستور مى داد که را خاموش کنند، در ... و در ،... گام به گام تو را همراهى مى کردند که مبادا چشم_نامحرمیبه بیفتد.... و ، زینب على را بیازارد.... 💢اکنون.... اى ایستاده تنها! اى بلندترین قامت استقامت ! با سنگینى اینهمه نگاه نامحرم ، چه مى کنى ؟ تقدیر اگر چنین است چاره نیست ، باید سوار شد. اما چگونه ؟!پیش از این هر گاه عزم سفر مى کردى ، بلافاصله پیش مى دوید، زانو مى زد و رکاب مى گرفت... و تو با تکیه بر دست و بازوى بر مى نشستى. در همین آخرین سفر از مدینه ، پیش از اینکه پا به کوچه بگذارى ،... 🖤 دویده بود و پهلوى مرکبت کرسى گذاشته بود، زانو بر زمین نهاده بود، پرده کجاوه را نگاه داشته بود، حسین دست و بازو پیش آورده بود تا توآنچنانکه عقیله یک قبیله است ، بر مرکب سوار شدى.آرى ،... پیش از این دردانه بنى هاشم ، عزیز على و مجلله اهل بیت اینگونه بر مرکب مى نشست.... 💢 و اکنون ... و مانده اند تا تو را ببینند... و براى ناگزیر تو، پاسخى از یا یا بیاورند. خدا هیچ عزیزى را در طوفان قرار ندهد.خدا هیچ را دچار نکند.امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء(21) 🖤چه کسى را صدا کردى ؟ از چه کسى مدد خواستى ؟آن کیست در عالم که خواهش را اجابت کند؟ هم او در گوشت زمزمه مى کند... ... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
⚠️ ازخواجه عبدالله انصاری پرسیدند: چیست؟ فرمود: "خدمت کردن به خلق" است. پرسیدند:چگونه؟! گفت:اگرهرپیشه ای که به آن اشتغال داری، "رضای خداومردم"رادرنظرداشته باشی؛این نامش است. پرسیدند:پس"نمازوروزه وخمس..."اینهاچه هستند؟ گفت:اینها هستندکه بایدبنده برای "نزدیک شدن به خدا"انجام دهدتا"انوارحق"گیرد ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
⚠️ ازخواجه عبدالله انصاری پرسیدند: چیست؟ فرمود: "خدمت کردن به خلق" است. پرسیدند:چگونه؟! گفت:اگرهرپیشه ای که به آن اشتغال داری، "رضای خداومردم"رادرنظرداشته باشی؛این نامش است. پرسیدند:پس"نمازوروزه وخمس..."اینهاچه هستند؟ گفت:اینها هستندکه بایدبنده برای "نزدیک شدن به خدا"انجام دهدتا"انوارحق"گیرد ‍‌ https://eitaa.com/piyroo