eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 🔰 نیت کردم چهــل روز بگیــرم و دعای بخوانم! بعد از چهـل روز هر کسی آمد، جوابم باشد. شب سی و نهم یا چهلم بود که ابراهیــم آمد ؛آمده بود بله را بگیـــرد... گفتم: "من نمی‌خوام، خانواده‌م رو شمـا راضـــی کنید."☺️ خیلی راحــت گفت: "من این کارها رو نـدارم."😑 از حرفش عصبـانی شدم😡 "شما وقـت ندارید، چـرا می‌خواید کنید؟" گفت: "درسته که وقشــت ندارم؛ ولی که دارم😊." به روایت شھید💚 🌹: یک سنت و است. این را پیامبر اکرم(ص) به سنت خودشان تعبیر می کنند. معنایش این است که در روی این مسئله تاکید ویژه‌ای شده به خاطر اهمیـــت این مسئله، به خاطر تاثیر عمیق تشکیل در انسان، رشد در فضایل، در ساخت و ساز انسان سالم از لحاظ ، ، و های بعدی...
🔸من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازشڪار و بی تفاوت ... 🔹جامعه ما انقلاب ڪرده و چندین سال طول می ڪشد تا بتواند ڪم ڪم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ، 🔸ولی روشنفڪران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند ، زیرا نه آن را می شناختند و نه برایش زحمت و رنجی متحمل شده اند ، 🔹از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ؛ ولی خداوند ، مقتدر است . 🔴 اگر مسلما خواهند شد . ✍ فرازی از وصیت نامه اول سردار خیبر ، فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله (ص)
گاه گاهـے ... با نگاهـے حال ما را خوب ڪن ... خلوت این قلب تنها را ڪمـے آشوب ڪن ... 🕊 https://eitaa.com/piyroo
. . نگاهت به ڪجاست😔 ڪه آسمان را هدف رفته اے؟ زمین لایق بودن‌وماندن نبود💔 زمین حقیر بود براے داشتنت آسمان به بیشتر مےآید...🕊 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
😅 « ده نفر بودیم. ، ، اسماعیل قهرمانی، نصرت الله قریب، بنده و... سوار یک تویوتا بودیم. مسیر ما به طرف شمال کانال پرورش ماهی در بود. کمی که پیش رفتیم، دیدم که لولۀ توپ ها رو به سمت جاده آرایش گرفته و دارند به سمت خودی شلیک می کنند. تعجب کردم. از پرسیدم: اینا کین؟ گفت: «باید بچه های زرهی امام حسین (ع) باشند.» گفتم: دلیلی نداره که اینا این طرفی پدافند کنند؛ باید جلوتر پدافند کنند. چشممان که به انبوه تانک و ادوات افتاد، به راننده گفت: «نگه دار!» پیاده شدیم. به طرف خاکریز رفتیم تا سر از وضعیت منطقه دربیاوریم. در همان لحظه، یک استیشن تویوتا لندکروزر را دیدیم که به سرعت، به سمت ما می آید. از خاکریز جدا شدیم، رفتیم و با علامت دست، جلوی آن را گرفتیم تا وضعیت منطقه را از سرنشینان این خودرو جویا شویم. ماشین ایستاد. سه نفر بودند. جلوتر که رفتیم، دیدیم هر سه اند و افسر درجه دار!😮 هر دو طرف، از دیدن یکدیگر حسابی متعجب بودند. آنها مسلّح بودند، در حالی که بین ما فقط بود که یک قبضه کلت به کمر بسته بود. تا ما فارسی حرف زدیم، راننده گازش را گرفت و به سرعت برق در رفت!😨 با سروصدای ما و ماشین فراری، هایی که آن طرف خاکریز بودند، از سنگرهایشان بیرون آمدند. تازه فهمیدیم آنها آنجا را بازپس گرفته اند و ما در قلب نیروهای دشمن هستیم. بی درنگ به سمت تویوتا رفتیم. در این گیر و دار، ها به طرف نفربرهایشان می رفتند تا پیش از خارج شدن ما از منطقه، راه را بر ماشین ما ببندند و دستگیرمان کنند.😕 صیّاد استارت زد و وانت روشن شد. بچه ها در حال سوارشدن بودند که ماشین به سرعت حرکت كرد، این در حالی بود که سربازان مسلح دوان دوان به سمت ما می آمدند و دستپاچه فریاد می زدند: قِف! قِف! ( ایست، ایست! )🚫 مصیبت وقتی بیشتر شد که دیدیم ماشین نمی تواند از روی خاکریز عبور کند.سریع پریدیم پایین و همه دستپاچه و پُرزور، هل دادیم و...در یک چشم به هم زدن، آنجا را ترک کردیم. چندصدمتر که دورتر شدیم، ها شروع به تیراندازی کردند. هیجان زده به آنها نگاه می کرد و از ته دل می خندید.😂 https://eitaa.com/piyroo