افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌸#شهيدعلي_جان_چشني
در سال 1348 شمسي در يكي از روستاهاي توابع استان ايلام در خانواده اي مكتبي و مستضعف به دنيا آمد پس از سپري شدن دوران كودكي در دبستان همان روستا مشغول تحصيل شد در سال 1355 هنگامي كه خانواده اش به شهرستان انديمشك مهاجرت كردند وي نيز راهي آن ديار شد و در آنجا اقامت دائم گزيد ادامه دوران دبستاني را در يكي از دبستانهاي شهر پشت سر گذاشت و پس از آن جهت ادامه تحصيل در مدرسة راهنمايي شهيد مطهري ثبت نام و مشغول تحصيل شد . شهيد در سن خردسالگي پدرش را از دست داد و بي سرپرست شد .وي در تمام تظاهرات و راهپيمايي ها همگام با ديگر همشهريان فعاليت داشت . او به كسب معارف ديني و الهي و تبليغ احكام اسلام وياديگري كلام قرآن مجيد و آموزش آن به ديگران بخصوص فشر جوان علاقه و اشتياق فراوان داشت با وجود آنكه تحصيلات خود را در دبيرستان مولوي ادامه ميداد و در حوضه علمية شهر جهت آموختن دروس طلبگي ثبت نام ومشغول شد. در سال 1364 شهيد عليجان و برادرش شهيد علي محمد در گردان حمزه سید الشهدا از لشکر 7ولیعصر (عج) در عملیات والفجر 8( آزاد سازی فاو) شرکت نمود که در همين عمليات شهيد عليجان برادرش علي محمد را كه همراه او بود از دست داد ه به شهادت رسيد.
از همين موقع بود كه عشق عليجان براي رفتن و تداوم خون شهيدان بخصوص ادامه راه برادرش علي محمد اوج گرفت . در پايگاه مقاومت مسجد امام حسين(ع) فعاليت فراوان داشت ودر مسجد امام رضا(ع) نونهالان انقلاب اسلامي را آموزش قرآن و احكام اسلامرا به آنان مي آموخت.
در عمليات هاي مختلف به خصوص عمليات نصر4 و والفجر10 در غرب كشور و عمليات بيت المقدس در جنوب شركت داشت. دراين اواخر با وجود اينكه سپاه منطقه با رفتن وي به جبهه موافقت نكرده بود ولي شهيد با اصرار فراوان يكماه ماموريت گرفته و راهي جبهه هاي حق عليه باطل شد تا اينكه در تاريخ 1/4/67 در منطقه عملياتي غرب كردستان منطقة رشن در حالي كه شهيد با چندين تن كه براي شناسايي موقعيت دشمن به آنجا رفته بودند با مين برخورد كرد وبر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد.
📜#وصيتنامه_پاسدارشهيدعلي_جان_چشنی
الحمد لله الذي هدينا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هدينا الله .
سپاس خداي را كه ما را هدايت فرمود به راه راست ، بدرستيكه اگر او ما را هدايت نمي فرمود و خود را در نمي يافتيم ، خدايا خداوندا تو را شكر مي كنم به خاطر اينكه توفيق جهاد در راهت را نصيب من كردي و آن شعور را به من دادي تا بتوانم خوبي ها را از بد ناحق تشخيص دهم و پا در عرصة پيكار گزارم .
پروردگارا تويي كه به من درس دادي اكنون آنچنان ايماني اعطا كن تا بتوانم مسؤليتي را كه شهدا با ريختن خون خود بر گردنم گذاشتند را تا اندازه اي ادا كنم . بار الها از تو استعانت مي جويم تا دستم ، پايم ، زبانم ، فكرم و فطرتم جز رضايت تو را نطلبد .خدايا سعادت و خوشبختي خويش را در آمرزش و مغفرت از جانب تو مي دانم . الهي قلبم پوشيده از زنگارهاي جهلو خرافات است . خدايا تو خود آنرا با نورانيت بودنت روشن بگردان زيرا كه تو نور سماوات و ارضي . خدايا ما بسيجيان اگر اين لباس را به تن كرده ايم به عشق شهادت و جهاد است و دوست نداريم كاروان سرخ امام حسين (ع) بگذرد و ما از اين غافله عقب بمانيم.
مردن براي كساني دشوار است كه شيفته و دلباختة دنيا ، مال و ثروت و مقام قدرت و لذت دنيا باشند . امام حسين (ع) در روز و شب عاشورا به ياران وفادارش كه در انتظار شهادت بودند فرمود : اي ياران وفادار من اي بلند پايگان در جهاد با دشمن و در دفاع از دين پايداري كنيد بايد گفت كه در زمان ما هم همينطور است بايد گفت تا زمين است و زمان است ظلم وجود دارد و تا ظلم وجود داشته باشد در مقابل آن مبارزة پيگير اوليا، الله وجود دارد ، چهرة حق زماني به صورت حسين (ع) و راه خونين او تجلي مي كند و روح حسين به صورت خميني عزيز تجلي كرده است . دوستان عزيز اينك من با سلاح ايمان وعشق به الله همچون كوهي استوار ودريايي خروشان به جنگ مزدوران متجاوز عراقي و دست نشاندگان آمريكا مستكبر مي روم باشد كه جان ناچيزم را در اين راه فدا كنم و به اين بعثي ها درسي بدهم كه ديگر فكر تجاوز به مرزو بوم ما را ننمايند .
من الان به بهترين لحظه هاي زندگي خود رسيده ام و با گام هاي استوار به طرف معشوق خود مي روم از همة آشنايان عزيز مي خواهم اگر خداوند بزرگ جهان شهادت را نصيبم كرد و مرا به مهماني خود دعوت كرد به هيچ وجه براي من گريه نكنند . از برادران و خواهران و سايرين مي خواهم كه براي فرزند حسين (ع) علي اكبر گريه كنند كه بعد از او كسي از مردان بني هاشم براي نگهداري مادر و خواهر و عمه اش زينب باقي نمانده است .
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄