#از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 28
#فصل سوم
☑️یعنی سال ۱۳۹۵ بارها این اتفاق برام افتاد...
❤️خدا به زبون اینو اون مدام باهام حرف میزد.
💠خیلی وقتا الکی الکی یه سایت برام باز میشد که میدیدم جواب تموم سوالاتم توشه...
😳یا خیلی وقتا میزدم شبکه مازندران و میدیدم مجری داره درمورد مشکل من حرف میزنه...
بعدش به خودم گفتم :
وای رضا #هیچ_اتفاقی_اتفاقی_نیست
👌👌
حس میکردم جهان داره منو هدایت
میکنه...
هر چقدر پیش میرفتم کلامم پر نفوذتر و اراده و انگیزم بیشتر میشد...
دیگه آذر ماه سال ۹۵ حس میکردم کوه عزت نفس شدم و نکته جالب اینجاست !
بعد ها فهمیدم دلیل اصلی اینکه خیلی ها گناه میکنن دقیقا #کمبود_عزت_نفسه...
چون هر چقدر آدم به خودش بیشتر احترام بذاره کمتر گناه میکنه...
همه چی داشت برام توپ پیش میرفت که یهو از دی ماه سال ۹۵ از درون مدام #احساس_غم میکردم...
میدونی چرا؟
☑️حس میکردم دین اسلام جلو شادیمو میگیره...
☑️نمیذاره شاد باشم...
☑️هی میگه گناه نکن...
☑️دهن آدمو سرویس میکنه...
☑️خب این چه دینیه...
☑️همش باید نماز بخونم گناه نکنم چشم پاک باشم.
😐☹️😣
خب مردم از بس شاد نبودم...
😕
من جوونم...
این چه وضعشه آخه...
از طرفی خدارو خیلی دوست داشتم و عاشقش بودم
اما دین برام یه جوری بود که انگاری جلو دست و پامو میگیره...
تا اینکه ۱۵ دی یه اتفاق عجیبی افتاد...
👌👌✅
دستنویس های #داداش_رضا
#زندگینامه_واقعی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo