گاهے،فاصلہ ما و شهدا؛
یہ سیم خاردار است به اسمِ نَفْس!
از این ها کہ بگذریم ،
مے رسیم...
#اللهمارزقناشهادت
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🚨 #خبر_فوری
🌷ورود پیکرهای مطهر #شهدای تازه تفحص شده به کشور
💠پیکرهای مطهر #44شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس روز 📆پنجشنبه ۲۰تیر ماه ساعت ۹ صبح از مرز #شلمچه وارد کشور خواهند شد.
🔸این شهدا🌷 مربوط به #عملیات های ✓رمضان، ✓محرم، ✓خیبر، ✓کربلای پنج ✓و تک دشمن در #سال۶۷ هستند.
💐 مراسم #استقبال از پیکرهای شهدا توسط یگان تشریفات نیروی انتظامی استان خوزستان و با حضور مردم شریف آبادان و خرمشهر در مرز شلمچه برگزار خواهد شد
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
شهید بالاتر است یا عفیف؟
🔻امام علی علیه السلام:
ما المُجاهِدُ الشَّهيدُ في سَبيلِ اللّه ِ بِأعظَمَ أجرا مِمَّن قَدَرَ فعَفَّ
🔹كسى كه در راه خدا جهاد كند و به شهادت رسد، اجرش بيشتر از آن كسى نيست كه بتواند گناه كند و عفّت ورزد.
📚 #نهج_البلاغة، الحكمة 474 #تلنگر #صلوات
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#عاشقانه_شهدا
{ماه عسل پس از 12 سال!}
سال 88 سعادت زیارت ضریح شش گوشه ی امام حسین(ع) نصیبمان شد. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم . بچه ها را در آن سفر همراه خود نبردیم. آنها را به پدر و مادر سپردیم و راهی شدیم . یک سفر عاشقانه زیبا..در این سفر از توجه های زیاد جلیل و محبت های فراوانش نسبت به من باعث شد تا تمام افراد کاروان فکر کنند که ما برای ماه عسل به کربلا آمده ایم . خنده ام گرفته بود که بعد از 12 سال زندگی مشترک همه این فکر را می کنند.
#شهید_جلیل_خادمی
#یادش_باصلوات
#سالروزولادت
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:9⃣1⃣
🍃مصطفی کمی دیگر برای بچه ها صحبت کرد و رفت به اتاقی که خانه ما در موسسه بود.موسسه جایی در بلندی و مشرف به شهر صور بود .به دنبال مصطفی رفتم ودیدم کنار پنجره به دیوار تکیه داده و بیرون را تماشا می کند .غروب آفتاب بود، خورشید در حال فرورفتن توی دریا ، آسمان قرمزی گرفته و نور آفتاب روی موج دریا بازی می کرد ،خیلی منظره زیبایی بود .دیدم مصطفی به این منظره نگاه می کرد و گریه می کرد خیلی گریه می کرد ،نه فقط اشک ، صدای آهسته گریه اش را هم می شنیدم .
🍃من فکر کردم او بعد از اینکه با بچه ها با آن حال صحبت کرد و آمد ،واقعاً می دید ما نزدیک مرگ هستیم و دارد گریه می کند.گفتم: مصطفی چی شده ؟او انگار محو این زیبایی بود به من گفت: نگاه کن چه زیبا است !و شروع کرد به شرح ، و جملاتی که استفاده می کرد به زیبایی خود این منظره بود.من خیلی عصبانی شدم ،گفتم: مصطفی ، آن طرف شهر را نگاه کن .تو چی داری می گویی ؟مردم بدبخت شهر شان را ول کردند ، عده ای در پناهگاه ها نشسته اند و شما همه اینها را زیبا می بینید ؟
🍃چرا آن طرف شهر را نگاه نمی کنید ؟ به چی دارید خودتان را مشغول می کنید ؟در وقتی که مردم همه چیزشان را از دست داده اند وخیلی خون ریخته ، شما به من میگوئید نگاه کنید چه زیباست ! ؟حتی وقتی توپها می آمد و در آسمان منفجر می شد او می گفت: ببین چه زیباست !این همه که گفتم مصطفی خندید و با همان سکینه ، همانطور که تکیه داده بود،گفت: این طور که شما جلال می بینید سعی کن در عین جلال جمال ببینی .این ها که می بینید شهید داده اند ، زندگی شان از بین رفته ، دارید از زاویه جلال نگاه می کنید .
🍃این همه اتفاقات که افتاده ، عین رحمت خدا برای آن ها است که قلبشان متوجه خدا بشود
.بعضی از دردها کثیف است ولی دردهایی که برای خداست خیلی زیباست .برای من این عجیب بود که مصطفی که در وسط بمباران خم به ابرویش نمی آورد ،در مقابل این زیبایی که از خدا می دید اشکش سرازیر می شد .در وسط مرگ متوجه قدرت خدا و زیبایی غروب بود .اصلا او از مرگ ترسی نداشت.در نوشته هایش هست که : من به ملکه مرگ حمله میکنم تا او را در آغوش بگیرم. و او از من فرار می کند.بالاترین لذت ،لذت مرگ و قربانی شدن برای خدا است .
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌷شهــید حامــد جوانی:
آرزو دارم #مــانند حضرت عباس
علیه السلام در دفـاع از اهل بیت
علیه السـلام به شـــــهادت برسم.
👈به این عکس خوب باید نگاه کرد!
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:0⃣2⃣
🍃هیچ وقت نشد با محافظ جایی برود.می گفتم: خب حالا که محافظ نمی برید ، من می آیم و محافظ شما می شوم .کلاشینکف را آماده میگذارم ، اگر کسی خواست به تو حمله کند تیراندازی میکنم .میگفت: نه ! محافظ من خدااست .نه من ، نه شما، نه هزار محافظ اگر تقدیر خدا تعلق بگیرد برچیزی نمی توانید آن را تغییر دهید .در لبنان این طور بود و وقتی به ایران اهواز و کردستان آمدیم هم .یاد حرف امام موسی افتادم شما با مرد بزرگی ازدواج کرده اید .خدا بزرگترین چیز در عالم را به شما داده .
🍃خودش هم همیشه فکر می کرد بزرگترین سعادت برای یک انسان این است که با یک روح بزرگ در زندگیش برخورد کند،اما انگار رسم خلقت این است که بزرگترین سعادت ها بزرگترین رنجها هم در خودشان داشته باشند .مصطفی الان کجا است ؟زیر همین آسمان ، اما دور ، خیلی دور از او، چشمهایش را بست و سعی کرد به ایران فکر کند، ایران، خدایا ممکن است مصطفی دیگر برنگردد ؟آن وقت او چه کار کند؟
🍃چه طور جبل عامل را ترک کند؟چطور دریای صور را بگذارد و برود ؟آن روز وقتی با مصطفی خداحافظی کردم و برگشتم به صور در تمام راه که رانندگی می کردم ، اشک می ریختم .برای اولین بار متوجه شدم که مصطفی رفت و دیگر ممکن است برنگردد. آیا می توانم بروم ایران و لبنان را ترک کنم ؟ آن شب خیلی سخت بود .البته از روز اول که ازدواج کردم ، انقلاب و آمدن به ایران را می دانستم ، ولی این برایم یک خواب طولانی بود.فکر نمی کردم بشود.خیلی شخصیتها می آمدند لبنان به موسسه ،شهید بهشتی ، سید احمد خمینی ، بچه های ایرانی می آمدند و در موسسه تعلیمات نظامی می دیدند .می دانستم مصطفی در فکر برگشتن به ایران است .یک بار مصطفی میخواست مرا بفرستد عراق که نامه برای امام خمینی ببرم
🍃و حتی می گفت: برو فارسی را خوب یاد بگیر. امام که در پاریس بود در جریان بودم و انقلاب که پیروز شد همه ما خوشحال شدیم و جشن گرفتیم ولی هیچ وقت فکر این که مصطفی برگردد ایران نبودم.وارد این جریان شدم و نمی دانستم نتیجه اش چیست ،تا یک روز که مصطفی گفت: ما داریم می رویم ایران .با بعضی شخصیتهای لبنانی بودند.پرسیدم: برمی گردید ؟ گفت: نمی دانم!مصطفی رفت ، آن ها برگشتند و مصطفی بر نگشت .نامه فرستاد که: امام از من خواسته اند که بمانم و من می مانم
.در ایران ممکن است بیشتر بتوانم به مردم کمک کنم تا لبنان . البته خیلی برایم ناراحت کننده بود .هرچند خوشحال بودم که مصطفی به کشورش برگشته و انقلاب پیروز شده است .پانزده روز بعد نامه دوم مصطفی آمد که: بیا ایران!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔘 گاهی از خدا چیزی میخواهیم که نمیتوانیم از عهدۀ امتحانش بر بیاییم!
🔻 #گناه_و_توبه (ج۲۵)- ۲
🔸 گاهی ما یک چیزی را از خدا میخواهیم و یک شرایطی را از خدا طلب میکنیم که برایمان خوب نیست یا به مصلحت ما نیست، اما اینقدر اصرار میکنیم که خدا به ما میدهد.
🔸 وقتی خدا آن را به ما داد، میبینیم که شرایط ما برای گناهنکردن، خیلی سخت شده؛ یعنی در فضایی قرار گرفتهایم که نمیتوانیم از عهدۀ امتحاناتِ آن فضا، بر بیاییم. میگوییم: خدایا چرا اینطوری شد؟ میفرماید: خودت خواستی و اصرار کردی!
🔸 مثل اهلبیت(ع) دعا کنیم: خدایا با تدبیر خودت مرا از تدبیر خودم مستغنی کن «أَغْنِنِي بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ تَدْبِيرِي» البته خودمان هم باید فکر کنیم و برنامهریزی کنیم اما از خدا بخواهیم که برای ما تدبیر کند.
🔸 گاهی ممکن است برخی از مشکلات، ما را بیتاب کند و از خدا بخواهیم این مشکلات برطرف بشود، اما غیر از این موارد، برخی از شرایطی را که فکر میکنیم برایمان خوب است، بهزور میخواهیم از خدا بگیریم!
🔸 برخی از خواستههایمان را چون به مصلحت ما نیست، خدا به ما نمیدهد، اما در برخی موارد هم خدا بهخاطر اصرار خودمان به ما میدهد، آنوقت در شرایطی قرار میگیریم که میبینیم امتحاناتش سخت است و از عهدۀ آن بر نمیآییم و دچار خطا و گناه میشویم.
👤علیرضا پناهیان
🚩مسجد امامصادق(ع)- ۹۸.۰۳.۱۲
👈🏻متن کامل:
📎 Panahian.ir/post/5534
#شهادت
شرط #زیبا دیدن است
یا دل بہ #دریازدن ؟
ولے هرچہ هست
جز #دریادلان ،
دل بہ #دریا نمیزنند...❤️
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
اخلاق امام حسینی ⬇️
سرباز بعثی آمد سمت رودخانه
و شروع کرد به خوردن آب
یکی از بچهها آمد با تیر بزند،
علیاکبر مانعش شد.
گفت: مگر نمیبینی آب میخورد؟!
مثل امام حسین(ع) بادشمن رفتار کن
نه مثل دشمن امام حسین(ع)
شهید علی اکبر حسینی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo