تا حالا مـــــادر شـــــهید رودیدی؟؟
تا حالا حس یه مادرکه بچه اش رو تکه تکه بر گردونن لمس کرده ای ؟؟
دیدی یه مادر شهید با عکس پسرش حرف بزنه؟!!
دیدی یه مادر شهید استخونهای جوان قد بلندش رو بغل کنه و باحسرت بگه پسرم روزی که برای اولین بار بغلت کردم از الان سنگین تر بودی؟!!
دیدی یه مادر شهید هر وقت جوانی رو همراه با مادرش می بینه نگاهش رو تا اونجایی که چشم کار می کنه دنبالشون بدرقه می کنه و اشک از چشماش می ریزه؟!!
دیگه کسی نیست دست پدر پیر شهدا رو بگیره و بیاره اون ور خیابون!!!
#ما_بعد_از_شـــــهدا_چه_کردیم
#شهدا_شرمنده_ایم
https://eitaa.com/piyroo
🌙ماه رمضان آمد . . .🌙
✅راستی ،
حسرت شما را خوردن
روزه را باطل نمی کند؟😔
#شهدا_شرمنده_ایم
پیشانےبند بسته ،
پرچم دست گرفته بود و
بی سیم را هم روی کولش ،
خیلی با نمک شده بود ...
گفتم :
"خودت رو مثل علَم درست کردی؟
می دادی روی لباست را هم بنویسند...."
پشت لباسش را نشان داد نوشته بود:
« #جگرشیرنداریسفرعشقمرو »
گفتم :
"به هرحال ، اصرار نکن
بیسیم چی لازم دارم
ولی تو را نمی برم
چون هم سن ات کم است ،
هم برادرت شهید شده...!"
با ناراحتی دستش رو گذاشت روی کاپوت ماشین و گفت:
"باشه ، نمیام ...
ولی فردای قیامت شکایتت رو به فاطمة الزهرا « علیها السلام » می کنم ،
می تونی جواب بده...!"
گفتم : برو سوار شو...
دربحبوحه عملیات پرسیدم :
بی سیم چی کجاست ...؟
گفتند :
"نمی دانیم ، نیست"
به شوخی گفتم :
"نکنه گم شده ،
حالا باید کلی بگردیم تا پیدایش کنیم."
بعد عملیات نوبت جمع آوری شهدا شد...
یکی از شهدا ترکش سرش را برده بود...
وقتی برگرداندیمش
پشت لباسش نوشته بود :
« #جگرشیرنداریسفرعشقمرو »
#شهدا_شرمنده_ایم
چشمهایمان را می بندیم که مبادا
#نگاهمان به نگاهش گره بخورد...
#خیلی_کم گذاشتیم برایشان
#خیلی_کم...
#شهدا_شرمنده_ایم 🍂
#التماسدعایشهادت
#تاشـہدا...❤️
#وصیت_نامه_شــهید
متنِے تڪان دهنده از وصیت نامه شهید شوشترِے
دیروز ازهرچه بودگذشتیم❕
امروزازهرچه بودیم، گذشتیم❗
آنجاپشت خاڪریزبودیم❕
واینجادرپناه میز❗
دیروزدنبال گمنامِے بودیم❕ امروزمواظبیم ناممان گم نشود❗
جبهه بوِے ایمان میداد❕
و اینجا ایمانمان بومیدهد❗
آنجا درب اتاقمان مینوشتیم یا حسین فرماندهِے از آن توست❕
الان مینویسیم بدون هماهنگِے واردنشوید❗
الهِے نصیرمان باش تا بصیرگردیم
بصیرمان ڪن تا ازمسیربرنگردیم
آزاد(رها) مان ڪن تا اسیرنگردیم
#شــهدا_شرمنده_ایم
4_5902313735141195867.mp3
زمان:
حجم:
1.96M
روایتگری شهدایی قسمت 29
یکی از دلسوزترین جریانات دفاع مقدس زندگی عباسعلی فتاحی است
حتما گوش بدهید😭😭
بعد از شهدا چه کردیم؟
#شهدا_شرمنده_ایم
کانال پیروان شهدای بجنورد https://eitaa.com/piyroo
گفت:راستی جبهه چطور بود؟؟
گفتم:تا منظورت چه باشد؟
گفت:مثل الان رقابت بود؟؟
گفتم:آری در خواندن نماز شب!!
گفت:حسادت بود؟؟😒
گفتم:آری در توفیق شهادت!!....😍
گفت:جر زنی هم بود؟؟🙊
گفتم:برای شرکت در عملیات...😊
گفت:بخور بخور هم بود؟؟🍔🍕
گفتم:تا دلت بخواهد ترکش میخوردیم...🔫
گفت:پنهان کاری هم بود؟؟🙈
گفتم:آری ،نصف شب ها در واکس زدن کفش بچه ها!...👟
گفت:آواز هم میخواندید؟؟🎼
گفتم:با نوای دلبرانه، شب های جمعه ،دعای کمیل....❤️
گفت:استخر هم میرفتید؟؟
گفتم:شنا در اروند،کانال ماهی و مجنون حال دیگری داشت!!...☺️
گفت:گفت سونا خشک هم داشتید؟؟😂
گفتم:تابستان سنگر های کمین،شلمچه ،طلائیه...🙂
گفت:زیر ابرو هم برمی داشتید؟؟😁
گفتم:دشمن با تک تیرانداز و قناصه بر میداشت...
گفت:پس بفرما رژلب هم میزدید؟؟😅😅
گفتم،:آری ،وقتی بوسه بر پیشانی خونی دوستان میزدیم....😘
گفت:.......چیزی نگفت،سکوت کرد....😞
گفتم:بگو .... بگو...
آهسته زیر لب گفت :شهدا شرمنده ایم....😔😔
#شهدا_شرمنده_ایم
#حزب_الله
خدایا...
هیچ نسبتی با #شهدا ندارم...
اما دلم به دلشان بند است...
خون سرخشان بد جوری پاگیرم کرده...
میدانم لایق #شهادت نیستم...
اما آرزویش را داشتن که عیب نیست...
فریاد میزنم تو را...
در لابلای شعر هایم...
شاید انعکاسش جواب تو باشد...
اما میدانم پاسخی نمیدهی...
وقتی #شرمنده تر از همیشه بگویم...
#شهدا_شرمنده_ایم