eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
پلاکش را کند گفتم: اِ ... چی کار می‌کنی اصغر؟ گفت:شهادت هم یه‌جورشهوته.میخوام گمنام بمیرم تااسیراین شهوات نباشم.پلاکش را انداخت توی کانال ماهی گفت:حتی به این هم نمی‌خوام وابسته بشم
🔹حتما این مطلب را چند بار بخوانیم یا امیرمؤمنان ✋ رفیقی دارم مانند برادر ، ڪه است و به درستی ایمانش اطمینان دارم ولی جدیدا پشت سر او مطالبی را میشنوم، چه ڪنم ؟ خطبه ی ۱۴۱ ی شریف حضرت میفرماید : آنڪس ڪه از برادرش اطمینان و استقامت در دین ، و‌درستی راه و‌ رسم را سراغ دارد ، ✅ باید به گفته ی مردم درباره او گوش ندهد ... ❌ گاهی تیرانداز تیر میافڪند و تیرها به خطا میرود سخن نیز چنین است . ❌ درباره ی ڪسی چیزی میگویند ڪه واقعیت ندارد ، ✅ و گفتار باطل تباه شدنی است.. ✅ و بدانید میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست ، ❌ باطل آن است ڪه بگویی شنیدم ✅ و حق آن است ڪه بگویی دیدم ⭕️ میگویم آیا ما شیعه ی امیرالمؤمنین هستیم ⁉️ اگر نهج البلاغه میخواندیم این چنین گرفتار شایعات و پخش ڪردن اخبار غیر موثق نمیشدیم .
💞🍀🍂 🍀🍂 🍂 👇👇👇👇 🌹برای زیبایی دستها؛ با دستهایتان صدقه بدهید. 🌹برای زیبایی صدا؛ قرآن کریم را تلاوت کنید. 🌹برای زیبایی چشمها؛ از ترس خدا اشک بریزید. 🌹برای زیبایی صورت؛ عادت وضو را ترک نکنید. 🌹برای زیبایی اعصاب؛ در بارگاه خدا سجده کنید. 🌹برای زیبایی دل؛ در دلتان یاد خدا  را جای دهید.
فقط چند ساعت دیگه وقت مونده تا بتونیم بگیم اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ خدایا شتر دیدی ندیدی از ما بگذر
✍اسمم :رمضان ⏰عمرم:چهارهفته 💚قلبم:یکی ازبناهای اسلام ❣موجودم‌:ثواب 😍وجودم‌:برکت مرابه دوستیت قبول داری⁉️ 🎁به عنوان هدیه به بهترین دوستات ارسال کن😊 🎉ماه رمضان پیشاپیش مبارک🎉
گلزار شهدای بجنورد قطعه یک
😂❤️🍃 این قسمت: ڪرایه اورژانس😂 ماموریت ما تمام شد. همه آمده بودند جز «بخشی» ، بچه خیلی شوخی بود.😍 همه پکر بودیم ، اگر بود همه مان را الان می خنداند ، یهو دیدیم دونفر یه برانکارد دست گرفته و دارن میان😀 یک غواص روی برانکارد آه و ناله میکرد ، شک نکردیم که خودش است ، تا به ما رسیدند بخشی سر امدادگر داد زد:«نگه دار!»😐 بعد جلوی چشمان بُهت زده‌ی دو امدادگر پرید پایین و گفت:«قربون دستتون! چقدر میشه؟!!»😂❤️🍃 و زد زیر خنده و دوید بین بچه ها گم شد ، به زحمت ، امدادگرها رو راضی کردیم که بروند...💞🌸
🌷🌷🌷 🔸توصیه‌های مخصوص ماه مبارک رمضان 🔻شربت های ضد عطش سحر کدامند؟ شربت ابلیمو شربت خاکشیر شربت بیدمشک 🔻زمان افطار تا سحر از عرقیات خنک مثل شاطره و کاسنی استفاده کنید تا حرارت کبد و قلب فروکش کند و تشنگی برطرف شود 🔻بدترین کاری که با بدن خود می توانید بکنید این است که از افطار تا سحر بیدار بمانید و مداوم غذا بخورید 🔻این کار آسیب های بسیار جدی به بدن وارد می کند 🔻پیشگیری از تشنگی روزه داران نوشیدنی تخم شربتی به دلیل نگه‌داشتن آب در دانه‌های این گیاه در ساعات پایانی سحر توصیه می‌شود 🔻نوشیدن سه قاشق گلاب در هنگام افطار گلاب به دلیل خاصیت ضد «سودا» که دارد، خاصیت دارویی داشته و برای تقویت معده مفید است 🔻دوغ افطار ممنوع دوغ موجب بیحالی و بی حسی بیشتر بدن می شود علل نوشیدن آب گرم بعد از افطار به جای آب سرد و یخ جلوگیری از ترک خوردگی دندان ها و سلامت کبد و معده است 🔻در ماه رمضان از مصرف میوه غافل نشوید قبل از خواب با مصرف یک عدد سیب می توانید هم به کاهش وزن خود کمک کنید و هم دهان خود را ضد عفونی نمایید
پلاکش را کند گفتم: اِ ... چی کار می‌کنی اصغر؟ گفت:شهادت هم یه‌جورشهوته.میخوام گمنام بمیرم تااسیراین شهوات نباشم.پلاکش را انداخت توی کانال ماهی گفت:حتی به این هم نمی‌خوام وابسته بشم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ها بخونن انرژی بگیرن... هم بخونن امید بگیرن... نمیشه که فقط از خانوما بگیم همیشه وقتی از و حرف میزنیم از ها میگیم... از ها میگیم... اما امروز میخوام بگم: سلامت باشه اون پسری که، محاسن داره و بهش میگن داعش،عصر حجری،پاچه بزی... ولی خم به ابرو نمیاره! سلامت باشه اونی که، پاتوقش مزار س...😊 سلامت باشه کسی که، جای و تزریق_بازو...💪 پرورش میکنه و!️ سلامت باشه پسری که، سرش و خم می کنه تا سنگ فرشای خیابونا رو ببینه... نه مردمو! 👀 سلامت باشه هر چی پسره که، آستین بلند میپوشه و ... نه و ! سلامت باشه اونی که، نه میشناسه نه ...👸👱♀ دختر رویاهاشم نیست! سلامت باشه اون مردی که، وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشستن، نمی ره وسطشون بشینه.. سلامت باشه اون پسری که، بلده مکبر باشه و اول وقتش حجته.. سلامت باشه هرکی که، پیشش، روبروش، کنار دستش، تو کلاس، با "امنیت" میشینی و انگار نه انگار کنارش نشسته...
💠🌟💠 نگاه نکردن به فایده ای هم دارد؟ 🔻1⃣رهایی از حسرت💔 👈کسی که چشم👀 خود را برای دیدن نامحرم آزاد می گذارد حسرتش💘 بیشتر می گردد. 👈آنچه را چشم به قلب انتقال🔃میدهد مضر است، چون چشم چیزهایی را می بیند که رسیدن به آن، مقدور نیست❌ او نمی تواند صبر کند و این نهایت رنج است.😭 🔻2⃣نورانی شدن قلب💖 👈چشم پوشیدن🙈 از نامحرم قلب را روشن می سازد و این درخشش در چشم، روی دیگر اعضای بدن نمایان می گردد. 🔻3⃣غلبه💪بر نفس 👈این عمل یک خوشحالی روانی به قلب می دهد که از لذت نظر به نامحرم به مراتب خوبتر و زیباتر است، چون این شخص با دشمن خود یعنی 👹 قهر نموده، خود را لبیک نگفته🔞 و بر نفس خود غالب آمده است.
4_5904526540946801243.mp3
5.37M
احساسی 🌴دلمو دست تو دادم یاحسین 🌴میرسی آخر به دادم یا حسین 🎤 👌فوق زیبا 🔴 https://eitaa.com/piyroo
✨﷽✨ ✨امام الصادق علیه السلام فرمودند: 💠سه چیز نزد خدا شکایت می کنند: 👈مسجد ویرانه ای که مردم در آن نماز نمی گذارند؛ 👈دانشمندی که در میان مردم نادان قرار دارد؛ 👈قرآنی که برای زیبایی  در منزل  گذاشته شده که گرد و خاک روی آن نشسته است و کسی آن را نمی خواند. 📚:خصال ج1 ص142
ابراهیم هادی: خدایا! بنده ات را ناز ڪردی، چه زیبا در به رویم باز ڪردی. دوباره بوے باران،بوی رحمت، نشان تازه اے از ڪوے رحمت سلام اے سفره داران ضیافت، سلام اے بندگان باشرافت سلام اے افتتاح نیمه شبها ، ابوحمزه،دعای زیر لبها دلم تنگ مناجات است اے دوست، که اوقات ملاقات است اے دوست پیشاپیش حلول ماه ضیافت خدا برتمام شما عابدان مبارک باد 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
باباے شمـا ، همان ، باباے خوبِ قصه هاست ، ڪہ پـــرواز ڪرد ... آرامشش سهم ِ مـا شد و طعنه ها ، نصیبِ شمــا ....
شهدا به چادری که ازمادرم به ارث برده ام قسم دیگرطاقت این زمینےها رانداریم اینجاهمه چیز بوی گناه مےدهد اینجاپاهایمان به زنجیر زمین بسته شده ماراآسمانی کنید...
1_8008095.mp3
3.45M
🔺 برشی از بیانات (مدظله‌العالی) ✅ از فــرشتــه‌هــا بــالـاتریــد، اگــر...👆 🎵 https://eitaa.com/piyroo
1_7991797.mp3
1.35M
🎵کلیپ صوتی شرط ورود به مهمانی خدا 🔻چگونه برای ورود به ماه رمضان آماده شویم؟ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 یعنے مهمان خدا بودن بهانه ے بخشش پاڪ و نورانے شدن😍 یتیمان راسر زدن یارے رساندن خدا رو بندگےڪردن ماه مبارڪ 🌹
*بسم الله* گاهی مسیر یک و نیم کیلومتریِ مترو تا سر خیابان را پای پیاده می آیم نگاهی به دور و برم می اندازم یک وقت هایی می شود که خودم را تنها - چادریِ- کلِ خیابان می بینم! لبخند می زنم ... رو به آسمان می کنم و می گویم: خدایا ! ممنونم که بهم اجازه دادی،بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ یه دونه باشم... شک ندارم که این یه فرصتِ ویژه اس تا برایِ تو هم یکی یک دونه باشم!
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ :نریمان  :مددی مژدهی   : ناصر : ۱۳۶۶/۶/۲۹ : ۱۳۹۰/۱۲/۲۷ 🔶 جزء هشت سال دفاع مقدس نبود؛ ولی یکی از شهدای چندین ساله ی و بوده که دائم با رمز (ع) به منظور دفاع از ، و با افکار شوم دوَل غرب در جنگ بود. 🔶 یکی از شاخص ترین چهره های فرهنگی استان گیلان و شهرستان رشت که با عمده ترین موسسه های کشور تعامل فراوان داشته و بعضاً  در برخی محافل و مجالس به عنوان هنرمند نیز از وی یاد می شود یکی از مدیران با قدرت در مقابل با و بود. 🔶 در زمینه های فراوان از قبیل و ، ، و همچنین و و... مهارت و تخصص خاصی داشته و به کرّات دیده شده که از این هنر ها جهت ایجاد فضا و جبهه ای قدرتمند در مقابله با حملات فرهنگی دشمنان ، و بکارگیری نموده است. 🔶وی زندگی بسیار ساده ای داشته و یکی از مدیران موسسه فرهنگی،مذهبی آفتاب هشتم واقع در مرکز شهرستان رشت بود که تقریباً تمامی اوغات شبانه روز خود را در این مکان فرهنگی سپری می نمود. 🔶 و قطعاً در زمان حیات یک مهره بسیار خوب و کشور بود. 🔶این یکی از خادمای خالص و فرهنگی استان گیلان-شهرستان رشت... 🔶همشهریا که خوب میشناسنش... 🔶اما جا داره دنیا بدونه این شهید کی بوده...؟ 🔶 یه بچه بود...اما تموم وقتشو واسه میذاشت کار اصلیش مدیریت موسسه آفتاب هشتم و طراحی و اجرای دکور بود اما به همه سپرده بود که هرکی دکور میخواد من بدون هزینه قبول میکنم...واسه همین بیشتر دکور هاش واسه و بود حتی دکور دیوار و سقف موسسه....راستی حوزه هنری گیلان در پروژه طراحی دیوار گلزار شهدای مرکز استان گیلان یه چهره شهدایی میخواست که طبق بررسی اساتید چهره این (البته در زمان زندگی آقا نریمان) شد الگوی طراحی دیوار گلزار شهدا... 🔶در ضمن یکی از نوکرای (ع) بود... 🔶واسه اینکه ۶ بار رکاب زنان و ۱ بار پیاده به پابوس (ع) رفته بود و ارادت فوق العاده ای به (ع) داشت همین بس که اسم محل کارش آفتاب هشتم ، هیئتش (ع) و زمان پیرهنی که تنش بود و گردنبندی که گردنش بود اسم زیبای (ع) روش بود موقع هم پرچم گنبد (ع) رو پیکرش بود... 🔶فکرشو بکن در زمان زنده بودن اول عکسشو بالای دیوار مزار کشیدن بعدشم وقتی از زیارت تربت برمیگشت(بر اثر صانحه تصادف)از همون جا پر کشیدو بالا رفت... 🔶...انشالله عاقبت همه بچه هیئتیا وصل بشه به عاقبت این بزرگوار... .:: شادی روح پاکش صلوات::. (ع)...
   🔶 آقا در جنگ، شده بودند. و ، و اصلی در این  مسیر ایشون بودند. 🔶 این اواخر،  نزدیک سال نو ، بی قرار بود. 🔶توی حال و هوای  دیگه ای سیر می کرد. همه حالاتشو متوجه می شدند. مخصوصاً این اواخر، که با نگاهش با همه حرف می زد.... : 🔶و اما بشنویم از پدر : جنگ هستم، پرونده ای در هیچ بنیاد شهیدی تشکیل ندادم، معتقدم برای رفتم، دیگر نیازی به این چیزها نداره...مستاجر هستیم و از اینکه با خرّمی در کنارهم زندگی می کنیم راضی هستیم. 🔶 فقط از خواستم که داغ عزیز به من نشان نده، و مرا پیش مرگ عزیزانم قرار بده. که داغ عزیز بر دلم ماند. 🔶باز راضیم به رضای او و دلم خوشه به راهی رفت که عاشقه راهش بود. بود. 🔶در کودکی برای اسباب بازی لج نمی کرد.یادم هست، به اون نایلکسی  می دادیم و اون ساعتها نگهش  می داشت و بادش می کرد و باهاش بازی می کرد. 🔶هیچ وقت چیزی از ما درخواست نکرد. یادم هست وقتی لباسی براش می خواستیم بگیریم خودش با ما نمی اومد. 🔶اصلاً این چیزها براش مهم نبود.خودم شلوار قبلیشو به خیاطی می بردم تا از روی اون براش شلوار نو بدوزم. سادگی خصلت برجسته اش بود. 🔶میتونم قسم بخورم که وابستگی به هیچ چیز نداشت. 🔶قلبش عاری بود از این تعلقات دنیایی. ازش راضی بودم. 🔶هر شب من و با هم تو همین اتاق می خوابیدیم. 🔶هر وقت قصد سفر داشت می اومد بهم می گفت تا برم مادرشو راضی کنم. 🔶در مسائل مادرشو الگو قرار می داد. 🔶در دوران کودکیش هر وقت مادرش رو در حال می دید می اومد مثل مادرش رو به قبله می موند و حرکات مادرش رو انجام می داد. 🔶اون مادرش را خیلی دوست داشت. خوب بود. اون مثل یه گل بود. 🔶از کدوم خوبیهاش بگم...موتورشو دزدیدند...از کلانتری زنگ زدن که موتورتون پیدا شده. سارق موتورکتک خورده تو کلانتری نشسته بود. 🔶وقتی چشم بهش می افته، سوال می پرسه، این آقا برای موتور بنده به این روز افتاده؟ سریع کاراشو انجام می ده واز اونجا میارش بیرون...بعد دستشو می گیره و موتورو بهش می بخشه...سارق موتور بدجور شرمنده میشه... با و خیلی هارو هیئتی کرد. 🔶خیلی ها رو عاشق کرد... حساب بانکی نداشت... 🔶تو مراسم تشییع دو تا خانواده اومدن گفتن پسر شما حقوقشو ماهانه برای ما مصرف می کرد. اومدیم ازتون تشکر کنیم. مااصلاً از این کارهای خبر نداشتیم. پیرو مولاش بود. 🔶 تو چقدر رنگ و بوی گرفتی. 🔶وقتی پدرشون این چیزارو بابغض شرح می دادن قرارو از قلب آدمی می بردن. 🔶به یاد جمله افتادم وقتی سر پیکر رسید گفت خدایا تو شاهد باش رحم منو قطع کردن. من و بود، شبیه بود. من بود، اما ای همین که تو شاهدی برام کافیه. 🔶رفقا پیکر را از مسافت طولانی تا منزلگاه آخرتش،(قبرش)بدرقه کردن. 🔶با چه و به خاک سپردنش، جان قسم به خون پاکت هیچ روز مثل روز تو نبود. برای تو چه جان؟ تو که تموم هستی به دور سرت می چرخه. امان از اون روزی که اسب هایی رو زین و لگام تازه زدن و بر این پیکر های ...وای جان...همه هستی در سوگ تو می سوزند.بابی انت وامی ونفسی  یا ...هر مصیبتی بر هر قلبی وارد بشه محاله مصائب تو را به خاطر نیاره...نام تو التیام بخش جگر های داغدیدست .... 🔶پدر اینگونه از جگر گوشه اش می گفت: یه بار با رفقا راهی جنوب شده بود، این مطلبو بعداً رفیقاش برام گفتن. 🔶تواین سفر یه جا رفته بدون که گِل زار بود. مسئول اتوبوس گفت با این وضع نمی تونین بیاین داخل اتوبوس. اتوبوس با این پاهای گِل آلود کثیف نمیشه. 🔶 دم در اتوبوس وایستاد و پاهای تک تک رفقا رو شست و وارد اتوبوس کرد، هر چهل نفرو...👌👌👌 ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ🌼ঊঈ═┅─ 🔶 سرشار از و بود. 🔶لبخندهاشو نمی شد ازش جدا کرد. 🔶پدر بزرگوار   این طور می گفتن: یه روز اومد منزل گفت بابا تا ده روز خونه رو می خوام...تا ده روز شما برید یه جای دیگه...اون منزل قبلی که نشسته بودیم یه پارکینگ هم داشت، دکورشو خیلی زیبا چید و قشنگ درستش کرد. 🔶دهه سلام الله علیها بود. 🔶خونه رو برای برپایی مراسم می خواست، قرار بود بیاد. 🔶چون خودش می کرد دوست نداشت ما باشیمو صداشو بشنویم. 🔶اول مادرش فکر می کرد مراسم فقط برای آقایونه...اما بعد که دیدیم قشنگ قسمت خانمها رو دکور زده. متوجه شدیم که چون می کرد دوست نداشت صداشو بشنویم. از خود نمایی بیزار بود. 🔶هیچ وقت کارای که انجام می داد رو نمی گفت. بهش گفتم بابایی آخه کجا بریم؟ گفت بابا اشکال نداره اگه این روزها اسیر هم بشید به نفع ماست. 🔶بعضی اوقات با نوای مداحی آرام تو خونه زمزمه مداحی می کرد، هرچی پول دارم برای کفترات دونه و گندم میخرم... 🔶روز پایان مراسم بود، پارچه نصب شده عزا بر روی دیوارها رنگ مشکی پس داده بود. 🔶 با چند تا از رفقا اومدن حسابی شستنش. اما رنگش نرفت. 🔶اومدن تا صبح با همون چند تا رفیق دیوارو رنگ  زدن.... خادم بود...  ─┅═ঊঈ🌼ঊঈ═┅─