⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
﷽
| خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ |
(سجده/۷)
از #خاکی آفریده شده ایم
که به آغوشش برمیگردیم
این #خاک اما ، هرکس را
به نوعی #استقبال میکند!
وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا
فِی سبیلِ اللّهِ ← اَمواتاً...
یکی را با "مرگِ مَمات"
و دیگری را با #حیات!
#شهادت
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊
💠شهردار جبهه
در جبهه هر فرد به مدت ۲۴ ساعت، شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع کردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را بر عهده می گرفت ….
البته بچه های دیگر در پهن کردن سفره، چیدن لوازم، آوردن خوراکی ها و جمع کردن و نظافت وسایل کمک می کردند.
وقتی قرار بود خودشان غذا درست کنند، یکی می پرسید: «برادرا! چی میل دارید؟» و اگر قرار می شد سبزی پلو باشد، دو نفر کارشناس سبزی بیابانی به سراغ سبزی میرفتند. یکی دو نفر هم به دنبال هیزم میرفتند و آشپز و همدستانش هم مشغول پخت و پز می شدند
چنان چه شهردار در نوبت وظیفه اش خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج می داد، مرتب برای سلامتی اش صلوات می فرستادند و از او میخواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهدهی کار برنیامده بود انجام می دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می کردند که «ننه چرا غذا سرد است؟» چرا غذا کم نمک است و از این حرف ها…
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
پیکرت
تنها
غنیمتِ
جنگ بود
که از خط
با خود آوردم...
پیکر بی جان #شهیدمدافعحرم محمدسخندان روی دوش همرزمش با نام جهادی سید ذاکر از لشکر سرافراز فاطمیون.
شادی روح این شهید بزرگوار #صلوات
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
چه فرقی می کند
در عَصرِارتبآطآت نَفَس بکشَم
یاقرون وسطی
وَقتی خبَری از تو نباشَد
دوره جآهلیت است
سلام تنها پادشاه زمین
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✅ #استجابت_آنی_دعا
🌸 بعد از عملیات «بازی دراز» با دلی شکسته رو به خدا کردم و گفتم: پروردگارا! ما که توفیق شهادت نداشتیم، قسمت کن در همین جوانی کعبهات را، حرم رسولت را، غریبی بقیعت را زیارت کنم...
🌸 هنوز مشغول دعا و در خواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که شهید پیچک آمد. دستی به شانهام زد و گفت: حاج علی، مکه میروی؟!
🌸 یکدفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: چطور مگر؟ خندید و ادامه داد: برایم یک سفر حج جور شده است اما من به دلیل تدارک عملیات نمیتوانم بروم. با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشی به مکه بروی!
🌸 سر به آسمان بلند کردم. دلم میخواست با تمام وجود فریاد بکشم : خدایا شکرت...
#قهرمان_من ؛ #شهید_علیرضا_موحددانش ؛ فرمانده لشکر ده سیدالشهدا (ع)
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
آخرین بار تو مدینه هم دیگر را دیدیم. رفته بودیم بقیع.نشسته بود تکیه داده بود به دیوار.
گفتم: " چی شده حاجی ؟ گرفته ای ؟ "
گفت: " دلم مونده پیش بچه ها."
گفتم: " بچه های لشکر ؟ " نشنید.
گفت: " ببین ! خدا کنه دیگه برنگردم. زندگی خیلی برام سخت شده. خیلی از بچه هایی که من فرمانده شون بودم رفتن؛ علی قوچانی، رضا حبیب اللهی، مصطفی. یادته؟ دیگه طاقت ندارم ببینم بچه ها شهید می شن، من بمونم."
بغضش ترکید.سرش را گذاشت روی زانوهاش.
هیچ وقت این طوری حرف نمی زد.
خاطره ای از شهید حسین خرازی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
نام : محمد علی
نام خانوادگی :صفا
نام پدر : سوتر توس
تاریخ تولد: 1325/1/1
تاریخ شهادت : 1359/7/12
محل دفن : گلزار شهدا بجنورد
مصاحبه اختصاص با برادر شهید
شهید محمد علی صفا از جمله شهدا برجسته ای است که خدمات بی نظری را برای کشوردر 8 سال جنگ تحمیلی به منصه ظهور رساند.((شهید محمد علی صفا))در سال 1328 در بجنورد متولد شدو پس از گذراندن دوره ابتدایی در دبستان ابن سینا ، دوره متوسطه را در دبیرستان همت به پایان سپرد و سپس وارد ارتش شد.با توجه به این که هدف ارتش در آن هنگام تشکیل یک پایگاه کماندویی در ایران بود و شهید صفا نیز در رشته های مختلف ورزشی از جمله کاراته و کنگ فو تخصص خاصی داشت پس از گذاراندن دوره های انتخابی در ایران برای ادامه دوره های تخصصی کماندویی در پایگاه کماندویی رویال مارین انگلستان (پایگاه موش های صحرا) انتخاب شد
https://eitaa.com/piyroo
💠فقط برای #رضای_خدا کار کنید👇👇
✍همسر_شهید:
حسین بہ #خوابم اومد. تا دیدمش شروع ڪردم سؤال ڪردن
ع
گفتم: کجایی؟؟
✅ در محضر #سیدالشهدا
یہ ڪم ساڪت شد.
✅ گفت:
جز #شهادت هیچے بہ دردم نخورد.
پرسیدم: #نماز_شب؟
✅ براے رضاے خدا نبود... میدونے فقط چیزے پذیرفتہ میشہ ڪہ فقط و فقط براے #رضاے_خدا باشہ
گفتم: هیئت رفتن هات؟
✅ ڪامل براے رضاے خدا نبود.
دیگہ نگذاشت چیزے بپرسم، خودش ادامہ داد ڪه:
💖شهادت من رو برد بالا
اگہ شهید نمیشدم، دست #خالے بودم
✨خیلے ڪار دارم،
اگہ #میمردم بدبخت میشدم...
✨نفس ڪشیدن هم باید براے رضاے خدا باشہ
بہ سختے صحبت میڪرد، انگار اجازہ صحبت ڪردن نداشت. دوبارہ تأڪید ڪرد:
🌹جز شهادتم هیچے بہ دردم نخورد، اعمال دیگم براے #دل_خودم بود
آخرش هم گفت:
🔶 خیلے زود دیر میشہ
بهش گفتم حسین جان سفارش منم بڪن.
خندید
هیچے نگفت
و رفت...😔😔
🎤راوی:
همسر شهید مدافع حرم
#شهید_حسین_محرابی🌷
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo