eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
[ 💚] _بہ اینطور صدا کردنش حساسیت داشتم دلم یجورے میشد.... لبخندے زدم،لپام قرمز شده بود سرمو انداختم پاییـ. _راستش خانم محمدے فکر میکردم وقتے متوجہ بشید او نامہ رو خوندم از دستم ناراحت و عصبانے بشید راست میگفت طبیعتا باید ناراحت میشدم. اما نہ تنها ناراحت نشدم تازه یجورایے خیالمم راحت شد انگار یہ بار سنگینے ک از رو،دوشم برداشتـݧ _سجادے بہ لیواݧ اشاره کرد و گفت چرا میل نمیکنید؟نکنہ دوست ندارید؟چیز دیگہ اے میل دارید براتوݧ بگیرم؟ همیـݧ خوبہ الاݧ میخورم شما بفرمایید میل کنید باشہ ،چشم _سجادے مشغول خوردݧ آب هویج بود مات و مبهوت بهش نگاه میکردم کے فکرش و میکرد یہ روز منو سجادے روبروے هم بشینیم و باهم آب هویج بخوریم؟درباره ے ازدواج حرف بزنیم؟ سجادیہ اخمو و خشـݧ و ترسناک،جلوےدمـݧ انقدر آروم و مهربوݧ بود. _بهش خیره شده بودم غرق تو افکار خودم بودم کہ متوجہ شدم داره دستشو جلوے صورتم تکوݧ میده صدام میکنہ خانم محمدی؟ بہ خودم اومدم هاااا؟چییییی؟بلہ؟ یہ لحضہ نگاهموݧ بهم گره خورد انگار همو تازه دیده بودیم چند دیقہ خیره با تعجب بہ هم نگاه میکردیم _چہ چشمایے داشت... _چشماے مشکے با مژه هاے بلند،با تہ ریشی کہ چهرشو جذاب تر کرده بود چرا تا حالا ندیده بودم خوب معلومہ چوݧ تو چشام نگاه نمیکرد سجادے بہ چے خیره شده بود؟ فقط خودش میدونست _احساس کردم دوسش دارم،بہ ایـݧ زودی. با صداے آقایے یہ خودموݧ اومدیم آقا؟چیز دیگہ اے میل ندارید؟ از خجالت سرمونو انداختم پاییـ. لپام قرمز شده بود دلم میخواست زمیـݧ دهـݧ باز کنہ مـݧ برم توش _سجادے هم دست کمے از مـݧ نداشت مرد خندید و رو بہ سجادے گفت نامزد هستید؟ سجادے اخمے کردو گفت نخیر آقا بفرمایید. هموݧ طور کہ سرموݧ پاییـݧ بود مشغول خوردݧ آب هویج شدیم گوشیم زنگ خورد مریم بود ینے چیکار داشت؟ جواب دادم: _الو سلام -سلااااااام عروس خانم بے معرفت چہ خبر؟ اقا داماد خوبـ؟ کجاے بحثید؟ تاریخ عقد و اینام کہ مشخص شده دیگہ؟ واے حالا مـݧ چے بپوشم خدا بگم چیکارت نکنہ اسماء همہ ے کارات هول هولکیہ....ماشااالا نفس کم نمیورد. جلوے سجادے نمیتونستم چیزے بگم یہ لبخند نمایشے زدم و گفتم: مریم جاݧ بعدا خودم باهات تماس میگیرم فعلا... إ اسماء وایسا قطع نکن اس... گوشے و قطع کردم انقد بلند حرف میزد کہ سجادے صداشو شنیده بود و داشت میخندید از خندش خندم گرفت _سوار ماشیـݧ شدیم مونده بودیم کجا باید بریم سجادے دستش و گذاشت روفرموݧ و پووووووفے کرد و گفت: خوب ایندفہ شما بگید کجا بریم؟ بہ نظریم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم باشہ چشم .... https://eitaa.com/piyroo
[ ♥️] _بہ نظرم یہ پارکے جایے حرفامونو بزنیم... باشہ چشم... روبروے یہ پارک وایساد... واے خداے مـݧ اینجا کہ...اینجا هموݧ پارکیہ کہ بارامیـ _واے خدا چرا اومد اینجا ...دوباره خاطرات لعنتے...دوباره یاد آورے گذشتہ اے کہ اے کہ ازش متنفرم ... خدایا کمکم کـݧ از ماشیـݧ پیاد شد اما مـݧ از جام تکوݧ نخوردم چند دیقہ منتظر موند.وقتے دید مـݧ پیاده نمیشم سرشو آورد داخل ماشیـݧ و گفت: پیاده نمیشید؟ نگاهش نمیکردم دوباره تکرار کرد. خانم محمدے؟ پیاده نمیشید؟ بازم هیچ عکس العملے نشوݧ ندادم _اومد،داخل ماشیـݧ نشست وبا نگرانے صدام کرد خانم محمدے؟خانم محمدی؟ اسماء خانم؟ سرمو برگردوندم طرفش بله؟ نگراݧ شدم چرا جواب نمیدید؟ معذرت میخوام متوجہ نشدم با تعجب نگاهم میکرد. اینجا رو دوست ندارید؟ میخواید بریم جاے دیگہ؟ سرمو بہ نشونہ ے ݧ تکوݧ دادم و گفتم: شما تشیف ببرید مـݧ الاݧ میام البتہ اگہ اشکالے نداشتہ باشہ.... متعجب از ماشیـݧ پیاده شد و گفت: خواهش میکنم سویچ ماشیـݧ هم خدمت شما باشہ اومدید بے زحمت درو قفل کنید. اینو گفت و ازم دور شد. تو آیینہ ماشیـݧ نگاه کردم رنگم پریده بود احساس میکردم پاهام شل شده _اسماء تو باید قوے باشے همہ چے تموم شده رامیـنے دیگہ وجود نداره بہ خودت نگاه کـݧ تو دیگہ اوݧ اسماء سابق و ضعیف نیستے. _تو اونو خاطراتشو فراموش کردے تو الاݧ بامردے اومدے اینجا کہ امکاݧ داره همسر آیندت باشہ نباید خودتو ضعیف نشوݧ بدے نباید متوجہ ایـݧ حالتت بشہ از ماشیـݧ پیاده شدم خدایا خودت کمکم کـݧ احساس میکردم بدنم یخ کرده ماشیـݧ قفل کردم و رفتم داخل پارک پارک اصلا تغییر نکرده بود از بغل نیمکتے کہ همیشہ میشستیم رد شدم. _قلبم تند تند میزد... یہ دختر و پسر جووݧ اونجا نشستہ بودݧ بہ دختره پوز خندے زدم و تو دلم گفتم:بیچاره خبر نداره چہ بلایے قراره سرش بیاد داره براے خودش خاطره میسازه،ایـݧ جور عاشقیا آخر وعاقبت نداره... _سجادے چند تا نمیکت اون طرف تر نشستہ بود _تا منو دید بلند شد و اومد سمتم خوبید خانم محمدے؟ ممنوݧ اتفاقے افتاده؟ فقط یکم فشارم افتاده میخواید ببرمتوݧ دکتر؟ احتیاجے نیست خوب پس اجازه بدید براتوݧ آبمیوه بگیرم احتیاجے نیست خوبم آخہ اینطورے کہ نمیشہ حداقل... پریدم وسط حرفشو گفتم آقاے سجادے خوبم بهتره بشینیم حرفامونو بزنیم. _بسیار خوب بفرمایید ذهنم متمرکز نمیشد،آرامش نداشتم ایـݧ آیہ رو زیر لب تکرار میکردم(الا بذکر الله تطمعن والقلوب) _کمے آروم شدم و گفتم:خوب آقاے سجادے اگہ سوالے چیزے دارید بفرمایید _والا چی بگم خانم محمدے مـݧ انتخابمو کردم الاݧ مسئلہ فقط شمایید پس شما هر سوالے دارید بپرسید ببینید آقاے سجادے :براے مـݧ اول از همہ ایماݧ و اخلاق و صداقت همسرم ملاکہ چوݧ با بقیه وچیز ها در گرو همیـݧ سہ مورده. با توجہ بہ شناخت کمے کہ ازتوݧ دارم از نظر ایماݧ کہ قبولتوݧ دارم درمورد اخلاقم باید بگم کہ فکر میکردم آدم خشـݧ و خشکے باشید یجورایے ازتوݧ میترسیدم... _ولے مثل اینکہ اشتباه میکردم سجادے خندید و گفت: چرا ایـݧ فکرو میکردید؟ https://eitaa.com/piyroo
‌ 🌷لاله های زینبی🌷 روح‌الله تك ‌تيرانداز بود و دوستش علی فرمانده‌اش ... در حلب درگيری شديد می‌شود و قرار می‌شود ڪه برگردند. بہ روح ‌الله گفتہ بود برگـرد من هستم اما روح‌الله قبول نکرده و گفته بود شما فرمانده‌ای و بزرگ‌تر، من می‌مانم شما بروید. وقتی برگشتند انفجاری رخ می‌دهد و علی ديگر روح‌الله را نمی‌بيند. بعد از عقب‌نشينی آن منطقه دست داعش می‌افتد. تمام بيمارستان‌های سوريه را گشتند اما روح‌الله را پيدا نڪردند. بعداز دوماه کہ منطقه را پس گرفتند داعشی‌ها خبـر داده بودند دو نفـر را دفـن ڪرديم. علـی می‌دانست روح‌الله ڪجاست. آن ساختمان را پيدا ڪرده بود و قبر را ديده بود.قسمتی از بدن دفن شده روح‌الله را پيدا ڪرد، سـرش را در جـای ديگری دفن كرده بودند و دست‌هايش جای ديگری،ذكر «يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ اِكْشِفْ لى ڪرْبى بِحَقِ اَخْيكَ الْحُسَيْنِ » را تا لحظه شهادت زمزمه می‌ڪرد تا اينڪہ به آرزويـش رسيد، آرزويش اين بود ڪہ مثل حضرت ‌ابوالفضل (ع) شهيد شود. ☑️روح الله در اولين اعزام و پنج روز بعد از رسيدن به سوريه در روز تاسوعـا به شهـادت رسيد و پیکرش دوماه بعد در ۵ دی‌ماه ۹۴ شناسایی و در کشسرای زادگاهش تشییع و به خاك سپرده ‌شد. 🔸ولادت : ۱۳۶۵ شهرستان مرند 🔹شهادت : ۱۳۹۴ سوریه شهید روح‌الله‌ طالبی‌اقدم روحش شاد https://eitaa.com/piyroo
شهيد عنايت‌ الله‌ محمدي‌ عليسرايي‌ فرزند رجب‌ به‌ سال‌ 1345 در روستاي‌ شكالگوراب‌ بالا قدم‌ به‌جهان‌ گذارد. دوران‌ كودكي‌ را در كنار خانواده‌ كشاورز و مذهبي اش‌ سپري‌ ساخت‌، تا اينكه‌ وارد مدرسه‌ گرديد و تا أخذ مدرك‌ سيكل‌ به‌ پيش‌ رفت‌. و تحصيل خود را ‌تا اول دبیرستان ادامه داد ولی به علت مشکلاتی درس را رها کرد و با توجه به بضاعت کم اقتصادی خانواده به امور کشاورزی با پدر کمک میکرد او علاقه زیادی به کارهای عملی و ساخت بعضی از صنایع دستی می پرداخت ، تا اينكه‌ از طريق‌ سپاه‌ فومن‌ به‌ سوي‌ جبهه‌هاي‌ نور عليه‌ ظلمت‌ رهسپار شد در یکی از مراحلی که به مرخصی آمده بود و آخرین مرخصی او هم بود به مزار 4 شهید روستا رفت و به دوستان خود گفته بود من پنجمین شهید این روستا خواهم بود که اینچنین هم شدو سرانجام‌ در بيست‌ ودوم‌ اسفند 1365 در عمليات‌ كربلاي‌ 5 در منطقه‌ شلمچه‌ به‌ شهادت‌ رسيد و آسماني‌ گردید. پیکرش بعداز تشیع باشکوه در زادگاهش بخاک سپرده شد. در بخشي‌ از وصيت‌نامه‌اش‌ مي‌نويسد: «برادران‌ عزيزم‌، من‌ به‌ عنوان‌ يك‌ برادر كوچك‌ به‌ شماسفارش‌ مي‌كنم‌ كه‌ وحدت‌ خود را همچنان‌ حفظ‌ كنيد. مبادا غفلت‌ كنيد كه‌ دشمن‌ در كمين‌است‌...». https://eitaa.com/piyroo
شهيد محمد محب‌خواه‌ فرزند رجبعلي‌ به‌ سال‌ 1342 در روستاي‌ رودبار چيره‌ شهرستان فومن در خانواده‌اي‌ مذهبي‌پا به‌ هستي‌ نهاد. از دوران‌ كودكي‌ با نظارت‌ والدين‌، تحت‌ تربيت‌ اسلامي‌ و آموزشهاي‌ عقيدتي‌ قرارگرفت‌، تا زمينه‌ساز اعتقادات‌ وي‌ در سالهاي‌ آتي‌ گردد. همزمان‌ با شروع‌ جنگ‌ تحميلي‌، نقش‌ عمده‌اي‌ در ايجاد پايگاه‌ مقاومت‌ بسيج‌ محل‌ سكونت‌ خودداشت‌ و در حالي‌ كه‌ دانش‌آموز دبيرستان‌ بود، يكي‌ از اعضاي‌ فعال‌ و برجسته‌ اين‌ نهاد انقلابي‌ به‌شمار مي‌آمد. شهيد محب‌ خواه‌ جهت‌ تداوم‌ بخشيدن‌ و وسعت‌ دادن‌ به‌ دامنه‌ي‌ مبارزات‌ وفعاليت‌هاي‌ رزمي‌، راهي‌ شهر فومن‌ گرديد و در واحد بسيج‌ سپاه‌ اين‌ شهر ثبت‌ نام‌ كرد. در زمستان‌سال‌ 1359 از طريق‌ اين‌ نهاد، راهي‌ ميادين‌ شرف‌ و خون‌ گرديد و در مرحله‌ اول‌ اعزام‌ خود به‌ جبهه‌،در تاريخ‌ بيست‌ و پنجم‌ اسفند ماه‌ 1360 در عمليات‌ فتح‌ المبين‌ در محل‌ دشت‌ عباس‌ ـ رقابيه‌ بر اثر تركش‌ خمپاره‌، به‌ آرزوي‌ ديرينه‌ خود كه‌ همانا شهادت‌ بود،دست‌ يافت‌. وپيكرش در زادگاهش‌ به‌ خاك‌ سپرده شد. در بخشي‌ از وصيت‌نامه‌ي‌ اين‌ شهيد آمده‌ است‌: «شما اي‌ خواهران‌ و برادران‌ مسلمان‌ من‌، اين‌ شماهستيد كه‌ بايد همچنان‌ ياروياور اين‌ امام‌ عزيزمان‌ خميني‌ بت‌شكن‌ باشيد. هميشه‌ از خون‌ شهيدان‌كه‌ هدفشان‌ جزء استقرار حاكميت‌ الله‌ بر روي‌ زمين‌ و رهايي‌ مستضعفان‌ جهان‌ از يوق‌ ستم‌ جباران‌شرق‌ و غرب‌ چيز ديگري‌ نبوده‌ است‌، همواره‌ پاسدار و نگهبان‌ باشيد». https://eitaa.com/piyroo
سربازشهیدکاظم محسنی https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
سربازشهیدکاظم محسنی https://eitaa.com/piyroo
سرباز وظيفه‌ شهيد كاظم‌ (كاسگل‌) محسني‌ مالواني‌خطیب گورابشهرستان فومن ديده‌به‌ هستي‌ گشود. پس‌ از گذراندن‌ دوران‌ خردسالي‌، وارد مدرسه‌ شد و با جديت‌ و پشتكاري‌ كه‌ داشت‌، به‌ أخذ مدرك‌ ديپلم‌ نايل‌ آمد. بعد از تحصيل‌ به‌ خدمت‌ رفت‌ و در اوايل‌ خدمتش‌ بود كه‌ بنابرضرورت‌، به‌ مناطق‌ جنگي‌ كشور فرستاده‌ شد. اين‌ سرباز اسلام،‌ سرانجام‌ در بيست‌ و يكم‌ آبان‌ 1361در منطقه‌ي‌ كوشك‌ در عمليات‌ موسوم‌ به‌ «محرم»،‌ شهد شيرين‌ شهادت‌ را نوشيد و جاودانه‌ شد. و پيكرش بعداز تشیع باشکوه در گلزار خطیب گوراب به‌ خاك‌ سپرده شد.فرزند اكبر به‌ سال‌ 1340 در روستاي‌ در وصيت‌نامه‌اش‌ مي‌خوانيم‌: «يك‌ توصيه‌ دارم‌ به‌ كسانيكه‌ هنوز به‌ جهان‌ غيب‌ و روز معاد ايمان‌نياورده‌اند و هنوز از مرگ‌ مي‌ترسند. برادران‌ و خواهران‌، راه‌ را قرآن‌ نشان‌ داده‌، منحرف‌ نشويد و راه‌صراط‌ مستقيم‌ را پيدا كنيد». متن کامل وصیت نامه وصيت نا مه ام را با نام خدا شروع كردم كه هر كس آن را مي خواند هيچ وقت خدا را از ياد نبرد. شايد چيزهايي را كه مي خواهم بگويم آنها را شنيده باشيد ولي شايد شيرين باشد سخنان آخر عمر يك بنده خدا را بدانيد من و هر آنكس كه وصيت نامه بنويسد به اين اميد است كه شما كه زنده ايد آن را بخوانيد و به آن عمل كنيد. يك توصيه دارم به كساني كه هنوز به جهان غيب و روز معاد ايمان نياورده اند و هنوز از مرگ مي ترسند قرآن كريم مي فرمايد:(كَيَفَ تَكفُرونَ باالله ثُمّ يُُحييكُم ثُمّ ِاليهِ تُرجَعون) برادران و خواهران راه را قرآن نشان داده منحرف نشويد و راه (صراط مستقيم) را پيدا كنيد . پس حالا كه ما مي دانيم همه بايد به سوي خدا بازگشت كنيم چرا جان خود ر فداي دين خدا نكنيم ما كه چيزي از خودمان نداريم نه آمدن دست خودمان است و نه رفتن مان و ماندن، پس همه چيز از خداست و براي خداست برادران و خواهران ، حب دنيا شما را گول نزند كه بالاخره عمر شما روزي به پايان مي رسد و در آنجاست كه ديگر كسي نيست به فرياد ما برسد و آنجا يعني روز معاد است. به دوستانم توصيه مي كنم كه با خود تنها شده و روح خود را پرورش دهند و توشه خود را جمع كنند و با عشق به الله و با قلبي خالص و با نيتي پاك و با ديدي وسيع و با عملي به دور از ريا و با اشكي سرازير هميشه آماده باشيد چرا كه هر آن انسان ممكن است بميرد و مورد سوال پروردگار جهان قرار گيرد. برادران و خواهران بيشتر به نمازهايتان اهميت دهيد و دعا را از ياد نبريد و در قلبتان با خدا سخن بگوئيد و هميشه خدا را در نظر بداريد و در تمام كارهايتان خدا را در نظر داشته باشيد كه الله يعلم و هر وقت بر شما فشار مي آيد در نمازتان از خدا كمك بخواهيد و صبر را پيشه خود كنيد چناچه قر؟آن مي فرمايد( يا ايها الذين امنو استعينوا بالصبر و الصلوة ان الله مع الصابرين) چند توصيه براي خانواده ام : نماز شب را حتمآ بپا داريد و در دعاهاي كميل شركت كنيد و اشك بريزيد و از خدا طلب مغفرت كنيد و حتمآ براي بخشش گناهان من دعا كنيد. ضمنآ مرا با لباس و بدون غسل دفن كنيد. البته با در نظر گرفتن مسائل شرعيه( اگر در ميدان شهيد شدم) يادتان نرود كه هر پنج شنبه منتظر شما هستم حتما به من سر بزنيد . و قدر امام امت را بدانيد و امام را دعا كنيد كه هر چه داريم از امام امت است. خدايا!خدايا! تا انقلاب مهدي تو را به جان مهدي خميني را نگه دار https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
•[🔸یافاطمه الزهراء"س" 🔸]•: #معرفی_شهدا 💛 #قسمت_اول 💠 #شهیدمجید_قربانخانی 💔🍃 💠زندگینامه شهید مجید قر
🌸🍃 🍃 💔 امروز گذری کوتاه از زندگی مجید قربانخانی از زبان یک خواهر عاشق را برای مخاطبان محترم مشرق می‌نویسیم. مجید هیچ وقت علاقه‌ای به درس خواندن نداشت تا هشتم خواند و برای همیشه کتابهای درسی‌اش را در قفسه‌های کتاب به یادگار گذاشت، و کنار پدر در بازار آهن مشغول به کار شد. در آمد روزانه‌اش را بین من و مادر آن خواهرانم تقسیم می‌کرد، وقتی معترض این رفتارش می‌شدیم می‌گفت روزی‌رسان اصلی خداوند است. همه خانواده و فامیل آرزویمان بود که دامادی مجید را ببینیم، وقتی میگفتیم برایت آستین بالا بزنیم، میگفت: داماد می‌شوم، عروسی‌ام خیلی هم شلوغ می‌شود، ماشین عروسم به جای اینکه گل قرمز داشته باشد، گل سیاه دارد و چون خیلی شوخ طبع بود هیچکدام از ما حرف‌هایش را اصلا جدی نمی‌گرفتیم. مجید هیچ وقت اهل نماز و روزه و دعا نبود‌، اما سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد‌، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می‌خواند و حتی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند، خودش همیشه می‌گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده‌ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم. در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش «پناه حرم، کجا می‌روی برادرم» بود؛ همیشه ارادت خاصی به حضرت زینب (سلام الله علیها) داشت. 💛 ✅ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هفته_نیروی_انتظامی را بر دلاور مردان عرصه امنیت و نگهبانان خستگی ناپذیر شهرها تبریک عرض می‌نماییم. در این هفته یادی از #شهدای_ناجا کنیم که به خاطر امنیت جامعه مظلومانه پر کشیده و آسمانی شدند. #شادی_روح_شهدای_ناجا_صلوات https://eitaa.com/piyroo
ڪوچڪ بـود وقتے ڪه رفت؛ سنـش را مے گویــم... ڪوچڪتر شد وقتے ڪه برگشت؛ قامتــش را مے گویــم...! 📸شهید دهہ هفتادے #سید_مصطفی_موسوی لشڪر #فـاطمیــون https://eitaa.com/piyroo
✨🌺✨ قلب حرم خداست ✨🌺✨ 🌷🌿 بله❗️همچون شهدا که اول مراقبت از دلشون کردند و بعد وسوسه ی هر شیطان و نامحرمی را در دلشون راه ندادند که مدافع حرم شدند. چون به خوبی می دانستند قلب حرم خداست. 🌷🌿 از حرم خدا خوب دفاع کردند و خود را بازیچه ی دست شیاطین قرار ندادند و محبت هیچ نامحرمی را در دل و قلبشون راه ندادند که باعث ایجاد فتنه و آسیب در زندگی دنیوی و اخرویشون بشود پس عاقبتشون ختم بخیر شد. 🌷🌿 و بخاطر همین لیاقت دفاع از حرم حضرت زینب « س » را گرفتند و به مقام شهادت نائل گشتند. بله توجه کنید‼️ 🔰شيطان يك دزد است و هيچ دزدی خانه خالی را ، سرقت نميكند ♻️پس اگر شيطان زياد مزاحمتان ميشود 🔰بدانيد در قلبتان گنجينه ای است كه ارزش دزدی را دارد که شیطان تمام تلاشش را میکند که شما را آلوده به گناه و پلیدی در زندگی دنیا و آخرتتان بکند. پس مراقب ایمانتان باشید تا بازیچه ی دست شیاطین نشوید. ❤️ و آن گنجينه ✨ تنها✨ ايمان ✨است ✳️ بله ایمان ! از آن خوب نگهداری کنید 🌟 همچون کاری که تمام شهدا با تمام ایمان و اخلاصشان ، آن را به خوبی انجام دادند ، و به بهشت برین وارد شدند🌟 ❣شهدا ، شهادتتان مبارک❣ 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸 🏴 https://eitaa.com/piyroo
پرسیدم:قله افتخار یک ملت کجاست؟ آرام دستم را گرفت و بر سر قبر یک شهید مهمانم کرد روی سنگ قبرش نوشته بود:قله افتخارم شهادت است https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهيد عظيم‌ محسني‌پور فومني‌ فرزند علي‌ اصغر به‌ سال‌ 1352 در شهر تهران‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.پس‌ از طي‌ دوران‌ طفوليت‌، در سن‌ پنج‌ سالگي‌ به همراه‌ خانواده‌، به‌ فومن‌ آمد و دوران‌تحصيلي‌ خود را در اين‌ شهر سپري‌ كرد. او در راه‌ آموختن‌ علم‌ و دانش‌ كوشا بود و در همان‌ ايام‌، در كلاس‌هاي‌ قرآن‌ و مساجد، جهت‌ نمازجماعت‌ شركت‌ مي‌جست‌. در دوران‌ نوجواني‌ داراي‌ اخلاقي‌ نيكو و پسنديده‌ و در بين‌ افرادخانواده‌، فاميل‌ و همسايگان‌ مورد توجه‌ بود. از خصوصيات‌ بارز اين‌ شهيد، علاقه‌ به‌ كودكان‌ بود كه به‌ آنها احترام‌ مي‌گذاشت‌ و محبتي‌ بين‌ ايشان‌ برقرار بود. شهيد محسني‌پور پس‌ از طي‌ دوران‌ ابتدايي‌ و راهنمايي‌، وارد دبيرستان‌ شد و بعد هم‌ در آزمون‌ ورودي‌ پزشكياري‌ ارتش‌ شركت كرد و پس از قبولي، وارد بهداري‌ ارتش‌ گرديد. اين شهيد عزيز پس‌ از اينكه‌ دوران‌ آموزش‌ و تحصيل‌ را در ارتش‌ سپري‌ كرد، در آخرين‌ مانور چتر بازي‌اش‌ در چهارم‌ مرداد 1375 در منطقه‌ي‌ آموزشي‌ سروآباد كرج‌ دچار مشكل‌ شد و در آن‌ حادثه‌ به‌ شهادت‌رسيد. پیکرش بعد از تشیع باشکوه در گلزار شهداء فومن بخاک سپرده شد. در فرازي‌ از وصيت‌نامه‌اش‌، آورده‌ است‌: «خدايا اين‌ بنده‌ ناچيز را در پيشگاه‌ با عظمتت‌ بپذير و مراهمچون‌ كساني‌ قرار ده‌ كه‌ با تمام‌ جانفشاني‌ به‌ عهد خود پايبند بودند و توانستند اين‌ امانت‌ الهي‌ راكه‌ در جان‌ و فطرت‌ هر انساني‌ پاكي‌ وجود دارد، به‌ سلامت‌ نگهداري‌ كنند... در هر كجا و در هرلباسي‌ كه‌ هستيد، نگذاريد كه‌ كج‌ روي‌هاي‌ زمانه‌، ما را از اين‌ راه‌ و خط‌ الهي‌ جدا سازد». https://eitaa.com/piyroo
4_5801116467332122278.mp3
5.09M
✅دعا کنید شهیدارو... ❇️پیاده_روی_اربعین 🙏نائب_الشهید_باشیم 🔺 کربلایے مهدی سعیدی 🏴🚩🕌🏴🚩🕌 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️فلسفه پیاده روی به سمت چیست؟ 🔹همواره آیین ها و ادیان مختلف با هدف همبستگی میان پیروان و هویت بخشی به جریان اجتماعی خود، ایامی را در سال مشخص کرده و پیروان خویش را ملزم به شرکت در این اجتماعات می کنند.یکی از پیامدهای اینگونه تجمعات، نمود جهانی و به نوعی تبلیغ آن جریان اجتماعی است که معمولا در جامعه جهانی تاثیر گذار است. به فرموده مقام معظم رهبری خلا وجود اجتماعی عظیم و بین المللی در میان شیعیان را حضور میلیونی در ایام اربعین پر می کند. کربلا می تواند«نماد» تبلور وحدت وبیعت با امام باشد که «نمود»ی جهانی خواهد داشت. شروع جاذبه مغناطیس حسینی در روز اربعین است، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن‌های متمادی در دل من و شما هست. 🔹پیاده به زیارت امام حسین(علیه السلام) رفتن موضوعیت دارد. 🔹بنا به فرموده امام عسکری(ع)؛ یکی از نشانه های مومن-که در این روایت مقصود شیعه است-زیارت سیدالشهدا در روز اربعین می باشد.[۱]زیارتی که با پای پیاده رفتنِ آن هم «موضوعیت» دارد. چرا که امام صادق(ع) به یکی از دوستان خود می‌فرماید: قبر حسین(ع) را زیارت کن و ترک مکن. پرسیدم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟ حضرت فرمود: کسى که با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود خداوند به هر قدمى که برمى دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو مى فرماید و یک درجه مرتبه اش را بالا مى برد.[۲]ایشان در جای دیگری می فرمایند: کسی که به قصد زیارت امام حسین(ع) از منزلش خارج شود اگر پیاده باشد، خداوند بابت هر قدمی که برای زیارت اباعبدالله بر می‌دارد، یک حسنه می‌نویسد و یک سیئه از او محو می‌کند. وقتی که به حرم می‌رسد، خداوند او را جزء صالحین برگزیده می‌نویسد. وقتی مناسک او تمام شد، خداوند نام او را جزء فائزین می‌نویسد. وقتی می‌خواهد بازگردد یک فرشتۀ الهی در مقابل او قرار می‌گیرد و می‌گوید: رسول خدا(ص) به شما سلام می‌رساند، و پیغام می‌دهد (مژده می‌دهد): عملت را از سر بگیر که تمام گناهان گذشته‌ات بخشیده شده است.[۳] 🔹سابقه ای تاریخی سنت پیاده روی 🔹از جهتی جریان پیاده روی برای زیارت سیدالشهدا در روز اربعین سابقه ای تاریخی نیز دارد؛ زیارت کربلا با پای پیاده در زمان «شیخ انصاری»[۴]رسم بوده است،‌ اما در برهه‌ای از زمان به فراموشی سپرده می‌شود که در نهایت توسط «شیخ میرزا حسین نوری» دوباره احیا می‌شود.ایشان آخرین بار در سال ۱۳۱۹ هجری با پای پیاده به زیارت حرم أباعبدالله حسین(ع) رفت. با اینکه زیارت سید‌الشهدا(ع) در اکثر برهه‌های تاریخی به سختی انجام می‌شد و جان زائران در خطر بود، اما با این وجود زائران، عاشقانه خطرات را به جان می‌خریدند و به پابوسی امام حسین(ع) در روز اربعین نائل می‌شدند. پی نوشتها: [۱]. بحار الانوار،علامه مجلسی،ج۹۸،ص۳۴۸ [۲]. کامل الزیارات،ابن قولویه،ص۱۳۴ (عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ الصَّائِغِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یَا عَلِیُّ زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ قُلْتُ: مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً؛) [۳]. همان ، ص۱۳۲-«مَنْ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یُرِیدُ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ص، إِنْ کَانَ مَاشِیاً، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً، حَتَّى إِذَا صَارَ فِی الْحَائِرِ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْمُصْلِحِینَ الْمُنْتَجَبِینَ، حَتَّى إِذَا قَضَى مَنَاسِکَهُ کَتَبَهُ اللَّهُ مِنَ الْفَائِزِینَ، حَتَّى إِذَا أَرَادَ الِانْصِرَافَ أَتَاهُ مَلَکٌ فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: اسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ فَقَدْ غُفِرَ لَکَ مَا مَضَى» [۴]. (متوفی سال ۱۲۸۱ قمری) https://eitaa.com/piyroo
✍دیروز شما در قاب عڪسے جمع شدید ونفهمیدیم ڪدام‌تان حسینــے شدند؟! امــروز ما نظاره میڪنیم ایــن حلقــہ‌ے عاشــقانہ را، و افسوس مےخوریم: ڪہ جا مانده‌ایم .. https://eitaa.com/piyroo
وصیت‌شهید💌🕊 به‌بانوۍهموطن: همیشه‌این‌بیت‌شعررابه‌یادبیاورید آن‌زمانۍڪه‌حضرت‌رقیه(س)خطاب‌به پدرش‌فرمودند: *غصه‌حجاب‌من‌را‌نخورۍباباجان *چادرم‌سوخته‌امابه‌سرم‌هست‌هنوز ♥️ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
شهید‌بسیجۍ بسیار‌سجده‌میڪرد‌ومی‌گریست. در‌شبانه‌روز‌"5"بار‌ "زیارت‌عاشورا‌"می‌خواند.... همیشه‌میگفت: «من‌درسجده‌به‌شهادت‌میرسم.» در‌ڪربلاۍ"5"بود‌ڪه‌شنیدیم؛ شهید‌قرائے‌درحال‌سجده‌ به‌شهادت‌رسیده‌است.... ♥️ 🏴 https://eitaa.com/piyroo
شهید جوان جنگ نرم او هم مانند ما روزی افسر جوان جنگ نرم بود افسری بی ریا شاید هم سربازی مخلص باغیرتی مثال زدنی.... وبسیجی بود،همین!بسیجی بود!! بسیجی... ولیاقت بزرگترین مدال افسران جوان جنگ نرم راداشت یعنی 🏴 https://eitaa.com/piyroo