eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 لوح | تربیت الهی پیامبر اعظم(ص) 🔹رهبر انقلاب: خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند. ۷۹/۲/۲۳ 💐ولادت با سعادت پیامبر اسلام(ص) مبارک باد ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
50.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ|دوران کودکی پیامبر(ص) به روایت رهبر انقلاب ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
۲۴ آبان ماه سالروز #عملیات‌_فتح‌_3 که در منطقه‌ زاخو – دهوک‌ در عمق‌۳۰۰ کیلومتری‌ جبهه‌ شمالی‌ جنگ‌ و با هدف ضربه‌ به‌ مراکز پشتیبانی‌ و عقبه‌ دشمن‌ به صورت هجومی انجام شد. ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
۲۴ آبان ماه سالروز #عملیات‌_فتح‌_3 که در منطقه‌ زاخو – دهوک‌ در عمق‌۳۰۰ کیلومتری‌ جبهه‌ شمالی‌ جنگ‌
( نامنظم ، تهاجمی‌ به‌ عقبه‌ دشمن) سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با نزدیك‌ شدن‌ « اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ عراق » - به‌ رهبری‌ « جلال‌ طالبانی» - به‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و در پی‌ تشكیل‌ قرارگاه‌ « رمضان » ، به‌ برنامه‌ریزی‌ حركت‌های‌ نامنظم‌ در داخل‌ خاك‌ عراق‌ پرداخت . از طرفی همكاری‌ با این‌ اتحادیه‌ می‌توانست‌ در راستای‌ حركت‌ قرارگاه‌ رمضان‌ ، مفید و موثر باشد و در همین‌ رابطه‌ سلسله‌ عملیات ‌های‌ نامنظم‌ فتح‌ پایه‌ریزی‌ شد . در همین‌ راستا عملیات‌ « فتح ‌3 » در تاریخ 8 آبان ماه‌ سال ‌1365 در جبهه‌ شمالی‌ به‌ اجرا درآمد . نیروهای‌ عمل‌ كننده‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با همكاری‌ معارضین‌ عراقی‌ و نفوذ به‌ عمق ‌300 كیلومتری‌ خاك‌ عراق‌ در منطقه‌ « زاخو – دهوك » درشمال‌ عراق ، ضمن‌ كشته‌ و زخمی‌ ساختن ‌500 تن‌ از نیروهای‌ عقبه‌ دشمن ، مقر لشكر 38 عراق‌ و شماری‌ تانك‌ و زره‌ پوش‌ و 20 خودروی نظامی‌ را منهدم‌ ساخته‌ و به‌ مراكز دولتی ، مخازن‌ سوخت ، گمرك‌ و ترمینال‌ بارگیری‌ نفت‌ زاخو ، مراكز نظامی‌ و دولتی‌ شهر « حی ‌صدام » عراق‌ و چند مركز دولتی‌ شهر « دهوك‌ « آسیب‌ كلی‌ وارد آورده‌ و یك‌ فروند چرخبال‌ را نیز ساقط‌ كردند . *** خلاصه گزارش عملیات : نام‌ عملیات : فتح‌ 3 نوع عملیات : نامنظم زمان‌ اجرا : 8 آبان ماه‌ سال ‌1365 تلفات‌ دشمن‌ : 500 نفر كشته ، زخمی‌ و اسیر مكان‌ اجرا : منطقه‌ زاخو - دهوك‌ در عمق‌300 كیلومتری‌ جبهه‌ شمالی‌ جنگ‌ ارگان‌های‌ عمل‌كننده : نیروهای‌ قرارگاه‌ رمضان‌ از سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و معارضان‌ كرد عراقی اهداف‌ عملیات : ضربه‌ به‌ مراكز پشتیبانی‌ و عقبه‌ دشمن‌  ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت صد و شصت و یکم: معصومیت و مظلومیت(۲) در یه مورد که خودم شاهد بودم در آسایشگاه هشت که ارشدش همون ناصر عرب بود ، نیمه شب دو نفر از بهترین بچه ها رو از خواب بیدار کردن و به ناصر سپردن که فردا اینا رو باید معرفی کنه. روز بعد در زمان هواخوری، آسایشگاه هشت بخط شد و این دو جوون رو بلند کردن و افسر اردوگاه رو به همه کرد و گفت آیا شما می پذیرید که در بینتون کارای زشت انجام بشه. همه گفتن نه در بین ما قابل قبول نیست و این جور مسائل اتفاق نمی افته. اما اون اصرار داشت که این دو نفر می خواستن کار خلاف انجام بِدن و از همه افراد آسایشگاه خواست گواهی بِدن که اینا گنهکار و مستحق مجازات هستن. همه سکوت کرده بودن و هیچکس گواهی نداد. افسر بعثی بشدت عصبانی شده بود و گفت حالا که اینجوره همه شما امروز مجازات خواهید شد و برای آخرین بار اعلام کرد کسانی رو که حاضر بشن گواهی به ضرر اینا بدن از مجازات معاف خواهند شد. بازم کسی بلند نشد. دستور داد ابتدا اون دو جوون بیگناه رو بشدت مجازات کردن و تا تونستن زدن و بدنشون رو با کابل سیاه کردن. بعد یکی یکی افراد رو بلند می کردن و می پرسید اینا ادمای خوبی ان یا بد. چند نفر زخمی و مریض بدحال داشتیم که اگر تنبیه می شدن احتمال خطر جدی براشون وجود داشت به اشاره بزرگتر به اونا گفته شد که بگن بد هستن. اون چن نفر بدون کتک داخل آسایشگاه فرستاده شدن و اون روز هر نفری که بلند می شد چن تا کابل و سیلی نوش جون می کرد و می رفت داخل آسایشگاه. نوبت به من که رسید بخاطر دِق دلی که حسین و قیس ازم داشتن و با اشاره حسین که این همونیه که کفش رو نکرد تو دهنش، چن نفری ریختن روی سرمو و حسابی از خجالتِ اون روزی که خودم رو به حالت غش زدم در اومدن. اون روزِ غم انگیز و روزای مشابه چنین روزی چه روسیاهانی که سعی داشتن با زغال روی نورانی و چهره معصوم بچه ها رو سیاه کنن. ولی فقط روسیاهی دنیا و آخرت نصیب خودشون شد . امروز اکثر اون بچه ها زنده هستن و با عزت و آبرو زندگی می کنن و اون نانجیبا گرفتار انواع عذاب ها و بدبختی ها شدن و تاوان پس دادن. ادامه دارد ⏪ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت صد و شصت و دوم: ولایت پذیری انتظاری که ما از نتیجه جنگ داشتیم پیروزی قاطع نظامی در جنگ بود. هیچوقت فِک نمی کردیم کار به توافق و مذاکره برسه ، اما صلاح و مصلحت امام خمینی و نظام اسلامی بر این قرار گرفته بود و ایران در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ با بیانیه ای که حضرت امام صادر کرد، قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را پذیرفت. شرایطی جدیدی شکل گرفت و برای بعضی از بچه ها سؤالاتی ایجاد شده بود که چه اتفاقی افتاده و چرا سرانجامِ جنگ به اینجا ختم شد؟ با وجود اینکه در شرایط بسیار سختی بسر می بردیم و قاعدتا خبر پذیرش قطعنامه باید افراد رو خوشحال می کرد، ولی نشونه های خوشحالی در چهره اکثر بچه ها دیده نمی شد و حتی عده ای هم ناراحت بودن، اما از اونجایی که نظر و تصمیم حضرت امام خمینی برای همه ما که به امر او پا به عرصه دفاع مقدس گذاشته بودیم فصل الخطاب بود ، کسی اعتراضی به این تصمیم نداشت ، تنها چیزی که باعث ناراحتی و غم بچه ها بود اون جمله امام بود که فرمودن «جام زهر رو می نوشم» می دونستیم امام از این تصمیم خوشحال نیست و در واقع علیرغم میل باطنی و بر اساس مصالح نظام اسلامی این تصمیم رو گرفته اند. بنابراین بدیهی بود فرزندان معنوی امام، از غم درونی امام، غمگین باشن. در این شرایط وظیفه بزرگترا بود تا با تحلیل و تبیین مطالب ، بچه ها رو از غم و نگرانی دور کنن. با تاکید بر ولایت پذیری و بصورت چهره به چهره همه افراد توجیه می شدن و موضوع مهم در گفتگوها، بحث تکلیف گرایی و مهم نبودن نتیجه بود. بعد از چند روز بتدریج غم و نگرانی از چهره بچه ها زدوده شد و همه از این امر خرسند و شادمان بودن که موفق شدن بعنوان سربازی کوچک و به امر ولی فقیه شون در دفاع مقدس شرکت کنن و سختیای اسارت رو با روسفیدی پشت سر بزارن و اکنون که صلاح و مصلحت بر صلح و سازش است با طیب خاطر امر و فرمان ولی و امامشان رو بر دیده منت بگذارن. ادامه دارد ⏪ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
✍ به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت می‌داد. در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. روزی که جنازه‌اش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه می‌کردند و می‌گفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن! ✍حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خمس من است. برایم رد کن. من دیگر فرصت نمی‌کنم. در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت. شب‌های جمعه به بهشت زهرا می‌رفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، می‌رفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشته‌هایش رفته بود، با قلم بازنویسی می‌کرد. قلم‌هایش را هنوز نگه داشتیم. ‌✍ بعد از آن به زیارت حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام می‌رفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت می‌کرد و تا صبح آنجا بود. این برنامه ثابت شبهای جمعه‌اش بود. صبح می‌آمد خانه، استراحت مختصری می‌کرد و دوباره بلند می‌شد و می‌رفت بیرون. هیچ وقت بیکار نبود. وقتی که شهید شده بود، سر مزارش مداح می‌گفت تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایه‌های ایمان و تقوایش را محکم کند. 🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠شهیدی که به احترام امام زمان عج زنده شد.. در پست بعدی بخونید👇 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠شهیدی که به احترام امام زمان عج زنده شد.. در پست بعدی بخونید👇 🍃🌹 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهد
✍پاسدار شهيد احمد خادم الحسينى در سال ١٣٣٢ در شيراز متولد شد. در شهر در دوران دفاع مقدس به هنگام تشييع و تدفين شهدا رسم بر این بود که علماى برجسته شهر و ائمه جماعات دوشادوش مردم در مراسم شرکت مى کردند و در پایان مراسم تشييع، مسؤوليت شهدا را برعهده مى گرفتند. از نماینده و امام جمعه محترم شيراز شنيدم: «پس از عمليات بيت المقدس که منجر به فتح گردید عده اى از شهدایى را که در این عمليات به شهادت رسيده بودند به شيراز آوردند. زیادى از مردم در این مراسم تشييع حضور یافته بودند که در ميان آنها علماى شهر دیده مى شدند. اجساد مطهر شهدا در ميان حزن و اندوه فراوان مردم بر دستهاى آنان تا "دارالرحمه" شيراز تشييع گردید و پيكرهاى مطهر شهدا در آنار قبرهایى که از قبل آماده شده بود، قرار گرفت. در شيراز رسم بر این بود که علماى شهر بخصوص روحانيونى که از لحاظ سنى و موقعيت اجتماعى از دیگران ممتازتر بودند مسؤوليت تلقين شهدا را برعهده مى گرفتند. حجة الاسلام و المسلمين طوبائى از روحانيون شهر که امام جماعت مسجد کوشک عباسعلى شيراز بود براى من نقل مى کرد: شب قبل که براى نماز شب برخاستم مسائلى برایم پيش آمد که دانستم فردا با امری عجيب مواجه مى شوم. وقتى وارد قبر شدم تا تلقين شهيد مورد نظر را انجام دهم، به محض ورود به قبر در چهره شهيد حالت تبسمى احساس کردم و فهميدم با صحنه اى غير طبيعى روبرو هستم. وقتى خم شدم و تلقين شهيد را آغاز کردم، به محض اینكه به اسم مبارك امام (عج) رسيدم مشاهده کردم جان به بدن این شهيد مراجعت کرد، چون شهيد به احترام امام زمان(عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت. 🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌷 پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله): در روز قیامت نزدیکترین مردم نسبت به من کسی است که بیشتر بر من صلوات فرستاده باشد. 💫 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
4_6023867086349010145.mp3
3.43M
❤️ ترانه جدید 313 🎤🎤 پویا بیاتی 🎧 ترانه های مناسبتی 🎧 https://eitaa.com/piyroo 🌺 عضو شوید☝️ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
از شما میخواهم به جان امام زمانمان مهدےموعود(عج)پشت وݪایت را خالےنکنید.گوش بہ امر رهبر انقݪاب و دنباݪه رو ایشان ، هرچه امر مےڪنند بی چون و چرا بپذیرید ، ڪہ ولله سعادتتان در همین است.امام عزیزمان فرمودند : پشتیبان ولایت فقیہ باشید تا بہ مملڪت شما آسیبی نرسد . این را بدانید اگر مےخواهید چشمتان جماݪ مبارڪ امام زمان(عج)را ملاقات ڪند . اگر مےخواهید ݪبیڪ یا حسینتان معنادار باشد ، اگر مےخواهیداعماݪتان قبوݪ باشد و فرداے قیامت مقابݪ بےبےدوعاݪم حضرت زهرا(س)سرتان افراشتہ باشد پشتیبان ولی امر مسلمین حضرت آیت الله امام خامنہ اےباشید ڪہ او نورےاست از انوار رسول الله (ص)ڪہ برحق او ولےو صاحب ماست.   🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
─┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅─ ─┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅─ ─┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅─ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ وقــتــے بــا شــهدا هســتــے دوســت دارے قــدم قــدم خــیــلــے نــزدیــڪــشــون بــشــے بــه قــول مــعــروف بــاهاشــون بــریــ شــهدا مــا رو هم در قــافــلــه تــون جــا بــدیــن .... ـ_ایــتــا ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ ایــ_بــجــنــورد_دلــتــنــگــ_شــهادتــ https://eitaa.com/piyroo جملات طلایی شهدا ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/jomalat_talaei_shohadaei ـ_ســروشــ پــیــروانــ_شــهدا ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://sapp.ir/afsaran_piyroo خوشاعشقےڪه معشوقش حسین است الــســَّلــامــُ عــَلــَيْكَ يا اَبــا عــَبــْدِالــلــهِ وَعــَلــَى الــاَْرْواحــِ الــَّتــي حــَلــَّتــْ بــِفــِنــائِكَ عــَلــَيْكَ مــِنــّي ســَلــامــُ الــلــهِ اَبــَداً مــا بــَقــيتــ ُ وَبــَقــِيَ الــلــَّيْلــُ وَالــنــَّهارُ وَلــا جــَعــَلــَهُ الــلــهُ آخــِرَ الــْعــَهْدِ مــِنــّي لــِزِيارَتــِكُمــْ، اَلــســَّلــامــُ عــَلــَى الــْحــُســَيْنــِ وَعــَلــى عــَلــِيِّ بــْنــِ الــْحــُســَيْنــِ وَعــَلــى اَوْلــادِ الــْحــُســَيْنــِ وَعــَلــى اَصــْحــابــِ الــْحــُســَيْن ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/oshaghalhosein_313 ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ https://sapp.ir/oshaghalhosein_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج همت دفترچه کوچکی داشت🍃 که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود. یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان 🌹 او بود. اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید شده بود.❤️ یکی، دو ماه قبل از شهادتش، در اسلام‌آباد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود🌷🌷 و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود. پرسیدم: «این چهاردهمی ‌کیه؟ چرا ننوشته‌ای؟» گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»😔❤️ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💚امام جعفر صادق (ع) فرمودند: "بهشتى‌ها چهار نشانه دارند: 💕➖روى گشــــاده 💕➖زبان نـــــــــــــرم 💕➖دل مهـــــــربان 💕➖دستِ دهنده" 📚"مجموعه ورام ج2/ ص91" 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💖🕊💖🕊💖🕊💖 خانواده اش نشستند پیش مادروپدرم. خانواده هاباچشم وابروباهم اشاره کردند که این دوتابرن توی اتاق حرفهاشون روبزنن!) با آدمی که تادیروزمثل کاردوپنیر بودیم. حالابایدباهم می نشستیم برای آینده مان حرف می زنیم. تاواردشد,نگاهی به سرتاپای اتاقم انداخت وگفت:(چقدرآینه! از بس خودتون رومی بینین این قدراعتمادبه نفستون رفته بالادیگه)از بس هول کرده بودم,فقط باناخن هایم بازی می کردم. مثل گوشی درحال ویبره می لرزید. خیلی خوشحال بود. به وسائل اتاقم نگاه می کرد. خوب بودعروسک پشمالو و عکس هایم راجمع کرده بودم. فقط مانده بود قاب چهارسالگیم. اتاق راگز می‌کرد. انگار روی مغزم رژه می رفت جلوی همان قاب عکس ایستادوخندید. چه درذهنش می چرخیدنمی دانم! نشست روبه رویم. خندید وگفت:《دیدیدآخربه دلتون نشستم. 》زبانم بندآمده بود. من که همیشه حاضرجواب بودم وپنج تاروی حرفش می گذاشتم وتحویلش می دادم حالاانگارلال شده بودم. خودش جواب خودش را داد:(رفتم مشهد,یه دهه متوسل شدم. گفتم حالاکه بله نمی گید,امام رضا"علیه السلام"ازتوی دلم بیرونتون کنه🚫پاک پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشه رواق که سخنران گفت:اینجاجاییه که می توان چیزی روکه خیرنیست,خیرکنن وبهتون بدن.نظرم عوض شد.دودهه ی دیگه دخیل بستم که برام خیربشید!)نفسم بنداومده بود,قلبم❤️ تندتندمی زد وسرم داغ شده بود.توی دلم حال عجیبی داشتم.حالافهمیدم الکی نبودکه یک دفعه نظرم عوض شد.انگاردست امام رضا《علیه السلام》بودودل من. ازنوزده سالگی اش گفت که قصدازدواج💞 داشته ودنبال گزینه ی مناسب بوده دقیقاًجمله اش این بود:(راستِ کارم نبودن,گیروگورداشتن!)👌گفتم:ازکجامعلوم من به درددلتون بخورم? خندید وگفت:(توی این سالا شمارو خوب شناختم.)یکی ازچیزهایی که خیلی نظرش راجلب کرده بود,کتاب هایی بودکه دیده وشنیده بود می خوانم. ادامه دارد.. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💖🕊💖🕊💖🕊💖 همان کتابهای📚 پالتویی روایت فتح,خاطرات همسران شهدا🌷 می گفت:خوشم میادشما این کتابارونخوندین,بلکه خوردین. فهمیدم خودش هم دستی برآتش🔥 دارد. می گفت:(وقتی این کتابارومی خوندم ,واقعاًبه حال اوناغبطه می خوردم که اگه پنج سال ده سال یاحتی یه لحظه باهم زندگی کردن,واقعاً زندگی کردن ایناخیلی کم دیده می شه,نایابه✅) من هم وقتی آن هارامی خواندم,به همین رسیده بودم که اگرالان سختی می کشند,ولی حلاوتی راکه آن هاچشیده اند,خیلی هانچشیده اند 👌این جمله راهم ضمیمه اش کردکه(اگه همین امشب جنگ بشه,منم می رم. مثل وهب) می خواستم کم نیاورم,گفتم: (خب منم میام.)منبرکاملی رفت. مثل آخوندها,ازدانشگاه 🏦ومسائل جامعه گرفته تا اهداف زندگی اش. ازخواستگاری هایش گفت واینکه کجاهارفته وهرکدام راچه کسی معرفی کرده. حتی چیزهایی که به آن هاگفته بود. گفتم:(من نیازی نمی بینم ایناروبشنوم) می گفت:(اتفاقاًبایدبدونین تابتونین خوب تصمیم بگیرین✅)گفت:(ازوقتی شمابه دلم نشستین,به خاطراصرارخانواده بقیه خواستگاریاروصوری می رفتم. می رفتم تابهونه ای پیداکنم یابهونه ای بدم دست طرف)می خندیدکه(چون اکثردختراازریش بلندخوششون نمیاد,این شکلی می رفتم. اگه کسی هم پیدامی شدکه خوشش میومدومی پرسید که آیاریشاتون رودرست ومرتب می کنین,می گفتم:نه من همین ریختی می چرخم.) یادم می آیدازقبل به مادرم گفته بودم که من پذیرایی نمی کنم❌مادرم در زد وچای ومیوه آوردوگفت:(حرفتون که تموم شد,کارتون دارم‌.)ازبس دلشوره داشتم,دست ودلم به هیچ چیزنمی رفت. یک ریزحرف می زدو لابه لایش میوه🍎🍊 پوست می کندومی خورد. گاهی باخنده به من تعارف می کرد:《خونه خودتونه بفرمایین. 》زیادسوال می پرسید. بعضی هایش سخت بود. بعضی هم خنده دار خاطرم هست که پرسید:(نظرشمادرباره ی حضرت آقاچیه?) گفتم:(ایشون روقبول دارم وهرچی بگن اطاعت می کنم✅)گیرداده بودکه دارید?درآن لحظه مضطرب بودم وچیزی به ذهنم نمی رسید. گفتم:(خیلی)خودم را راحت کردم که نمی توانم بگویم چقدر. زیرکی به خرج دادوگفت:(اگه آقا بگن من رابکشید,می کشید❓)بی معطلی گفتم اگه آقابگن ,بله ❗️)نتوانست جلوی خنده اش رابگیرد. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo