eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
ب یاد شهدای گمنام به یاد شهدای کهنوج فرمانده گردان ۴۱۵ لشكر ۴۱ ثارالله (ع) رمز این پیشاني‌بندهای سبز و قرمز چیست؟ جلوه‌ی انگیزه‌های قلبی است كه بر پیشاني‌ها مي‌نشیند و یا پیمان سرباختن است كه با خدا مي‌بندند؟ شور درونی آنها در چشم دوربین جلوه نمي‌كند، اگرنه، تصویر فرزند چندماهه‌اش را لای قرآنی كه در جیب دارد مي‌دیدی؛ یعنی من برای حفظ قرآن از فرزندم مي‌گذرم، و همه‌ی عظمت كار ما در همین‌جاست: قرب خدا در نفی وابستگي‌هاست و كدام بستگی از محبت فرزند قوي‌تر؟ ما اقمار منظومه‌ی شمس ایمان هستیم و همین جاذبه است كه ما را از خانه و كاشانه، پدر و مادر و زن و فرزند مي‌بُرد و به حضرت حق مي‌رساند. نه برادر، خداوند به همه توفیق رفتن به جبهه نمي‌بخشد. تا اهل ولایت نباشی، گام‌هایت در طریق جبهه استوار نمي‌گردد و اهل ولایت كسی است كه با قدرت ایمان بر وابستگي‌هایش غلبه كند. فرزند قلب پدر و مادر است، اما قلبی زنده است كه با یاد خدا بتپد. حسین بن علي‌(ع) نیز قلب امامت بود و وقتی هنوز صدای هل من ناصر او از صحرای كربلا به گوش مي‌رسد، ماندن، صد بار از مردن بدتر است. و امت ما چه خوب این حقیقت را دریافته‌اند. ( ) https://eitaa.com/piyroo
وصف از زبان سردار 🔻همیشه شهدا را یاد می کرد كسی هر وقت یک عزیزی را از دست می‌دهد، یكسال، دو سال یا چهل روز به یادش هست، ازش اسم می‌برد، كمتر اتفاق می‌افتد یک مدت طولانی آدم درگیر كسی بشود كه از دست می‌دهد، 19 سال احمد، حسین حسین می‌كرد به یاد شهید خرازی. هیچ جلسه‌ای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت كه او یاد باكری و خرازی و همت و این شهدا را نكند. هیچ نمازی ندیدم، كه احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نكند و پیوسته این ذكر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی» ورد زبان احمد بود و بعد گریه می‌كرد. https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ داستان هایی از زندگی شهدا یه آرزو داشت که همیشه به زبون می آورد. می گفت:می خوام روز عاشورای امام حسین (ع) عاشورایی بشم. روز عاشورا داشت جعبه های مهمات رو جا به جا می کرد که صدای انفجار بلند شد! وقتی گرد و غبار خوابید دیدم سرش از بدنش جدا شده. شهید تلکو https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🔰 اینارو باش...... بدبختا موندن سر دنیا باهم دعوا میکنن!!!!!!! https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
یکی میگفت↓✨ _بچه ها! نگید حرم نداره... یِه بَرگِه بِگیرین روش بِنِویسین بِیت الزَهرا(س) بِزنین سَر دَر اُتاق یا خونَتون! بگید من میخوام🙃🌱 ازاین به بعد اینجا باشه اونوقت هرکاری میکنید نیت کنید... ظرف هم می شورید به نیت ظرفای حرمش،هیئتش بشورید.. شما هم بسازید🕌😉 دیگہ ناخودآگاه مراقب رفتارمونیم مبادا تو حرم هر ... ...!😌❌ https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و چهل و سوم: توبه نصوح محمد امین یه استوار ارتشی داشتیم بنام محمد امین که اونو از اردوگاه دیگه‌ای آورده بودن قلعه. بچه‌ها می‌گفتن مدتی با بعثیا همکاری داشته و بچه‌ها رو اذیت کرده، اما بعدا پشیمون شده و توبه کرده بود. در قضیۀ شعار علیه حضرت امام به محمد‌‌امین گیر دادن که باید به امام توهین کنه. ولی سرشون پایین انداخته بود و هیچی نمی‌گفت. بعثیا با کابل به جونش افتادن و بشدت می‌زدن. محمد امین نه تنها داد و بیداد نمی‌کرد، بلکه به طرز عجیبی مقاومت می کرد و حتی تشویق به زدن می‌کرد. همه متعجب بودن. بلند‌بلند می‌گفت بزنید. این بدن باید تاوان گناهاشو پس بده. می‌گفت: بزنید این بدن باید تاوان خیانتاش رو به این بچه‌ها پس بده. محمد امین جزو کسانی بود که حاضر نشد حتی بصورت تقیه هم یه کلمه به امام توهین کنه. شدیدترین کتک ها رو تحمل کرد. کابل خورد، اذیت شد ، اما به برکت و لطف توبه نصوحی که کرده بود، مشمول لطف خدا شد و توانست تمام اون شکنجه‌ها رو تحمل کنه. اون روز، تولدی دوباره برای محمد‌امین بود و گرچه مدت‌ها قبل توبه کرده بود، ولی کسی باورش نمی‌شد توبه او توبه واقعی باشه، اما اون صحنه و استقامت دیدنی و اعتراف به گناهش زیر شکنجه از محمد‌امین چهره‌ای محبوب و دوست‌داشتنی پیش بچه ها ساخت و به عنوان توبه نصوح در اذهان همه ما نقش بست. برادران ارتشی ما همدوش با بچه های سپاه و بسیج صحنه های عجیب و باورنکردنی از ارادت و عشق به انقلاب و امام به نمایش گذاشتند و ثابت کردند ایرانی رو نمی‌شه به ارتشی و بسیجی و سپاهی تقسیم کرد ٬محمد‌امین چند سال بعد از آزادی بعلت حادثه ای از دنیا پرکشید و به جوار رحمت الهی شتافت. ادامه دارد خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
💠ارادت خاصی به امام علی(ع)داشت بهش تو سوریه میگفتن ابو سه نقطه چون همسرش باردار بود و نمیدونستن بچه چیه،رضا قبل تولد فرزندش شهید شد 💠۱۹سالش بود که داعشیا سر از بدنش جدا کردند ،قبل شهادت خواب امام حسین(ع) دیده که امام فرموده بود تو شهید میشی سرتم میبُرن ولی نترس درد نداره 💠تنها آرزوی مادرش این است که رهبر پسر رضا را به آغوش بگیرد https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰روایتِ مادرِ شهید : اوایل سال 92، آن موقع هنوز بحث اینقدر مطرح نبود، رضا هم جزو اولین گروه اعزامی فاطمیون به سوریه بود. آن موقع اولین گروه، 22 نفر بودند که دور هم جمع شدند به فرماندهی که به معروف بود، را تشکیل دادند. عکس‌هایش را قاب کرده بود زده بود روی دیوار می گفت، اگر من شهید شدم همه می‌گویند چه شهید خوش‌تیپی... می‌گفت وقتی من بروم شهید بشوم، تو افتخار می‌کنی که مادر شهید رضا اسماعیلی هستی... حتی یادم است یک بار که مرخصی آمده بود، یکی از همرزمانش که خیلی خیلی با هم نزدیک بودند- شهید غلامرضا محمدی- درسوریه شهید شد، الان هم جاویدالاثر است، خبر شهادت ایشان در اینترنت پخش شد و آقا رضا هم دید و خیلی ناراحت شد، انگار که از رفیقش جا مانده باشد، تنها مانده باشد، همان موقع بود که گفت من هم این دفعه بروم شهید می‌شوم. شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی اولین ذبیح فاطمیون ... 🕊 https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
🔰 شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی زمانی که برای باز پس گیری شهرک شیعه نشین "زمانیه" واقع در غوطه شرقی از چنگال گروه های تکفیری درگیری شدیدی رخ داده بود و هر روز فقط چند ساعت آتش بس بود در یکی از این آتش بس ها متوجه عدم حضور یکی از نیروها شدند که شهید اسماعیلی برای جستجوی او به محل درگیری رفت. شهید رضا اسماعیلی در حین جستجوی نیروی مفقود شده٬ با نیروهای دشمن درگیر و سپس زخمی شد. متأسفانه وی به دلیل شدت مجروحیت توان بازگشت نداشت و اسیر تکفیریون شد وتکفیری های خدا نشناس سر پاک ومطهرش رااز بدنش جدا ساختند وبه لقاءالله پیوست وآسمانی شد. https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
4_631729572584357938.ogg
479.4K
روضه مجسم....😔 🎙صوتِ شهید مدافع حرم سید حکیم، از نحوه ی شهادت ذبیح فاطمیون شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی 🌹انتشار بمناسبت 🕊 🌸شادی روحشون صلوات🌸 https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 🔅 در سنگر فرماندهی با حاجی نشسته بودیم که ناگهان یک نفر با داد و فریاد وارد شد. بدون مقدمه حاجی را خطاب قرار داده و در مقابل همه با لحنی اهانت آمیز سر حاجی فریاد می کشید. وسط حرف هایش پریدم و گفتم :« مرد حسابی! این چه وضع حرف زدنه!؟ درست صحبت کن، داری با فرمانده ی لشکر حرف میزنی ها. گیریم حق با تو باشه، ولی کی به تو همچین اجازه ای داده که با حاجی این جوری صحبت کنی؟» گفت:« بشین سرجات! تو دیگه چی کاره ای؟» بعد هم دوباره به حرف هایش ادامه داد. سر مسئله ای اعتراض داشت و حاجی را مقصر میدانست که چرا توجه نمی کند. در تمام مدتی که او سر حاجی فریاد می کشید، حاجی ساکت و آرام نشسته بود و بدون کوچکترین عکس العملی به حرف های او گوش می کرد. آخر سر هم وقتی حرف هایش تمام شد، به او گف :« حق با شماست، ناراحت نباش، خونسردی خودت را هم حفظ کن. من حتما قضیه رو پی گیری میکنم. انشاءالله درست میشه.» همه از این نحوه برخورد حاجی درس گرفتیم که او چطور توانست خودش را کنترل کند و در کمال آرامش و ادب جواب او را بدهد و خشمگین نشود. 💬 https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
🔰 عجیب با (س) 🔸به مناسبت شهادت 🔸 👈سید کاظم حسینی میگه من معاون شهید برونسی بودم، اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده، رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد... 🌷بهش گفتم حالا وقت این حرفا نیس ، پاشو فرماندهی کن بچه های مردم دارن شهید میشن، میگفت شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا" توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت. گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم گفتم بله، گفت سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، 25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد 40 قدم ببر جلو. گفتم بچه ها اصلا" نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟ گفت خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین. گفت وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو، بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم گفت بگو یا زهرا و شلیک کن. می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد. تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا، گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم. چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست. قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم 40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن. شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِرّ اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟ 40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟ 🔺گفت سید کاظم دست از سرم بردار گفتم نه تا این سِرّ رو نگی رهات نمیکنم، گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی گفتم باشه گفت تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟ گفتم بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟😥 گفت آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ان شاء ا... تانک منفجر میشه و شما ان شاء ا... پیروز میشی... https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
4_5881742834658181153.mp3
1.66M
🔊 🔹خاطرۀ شنیدنی از یک ، دربارۀ حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) ◾️روضۀ جانگداز" " قبل ازعملیات برای گردان حبیب ⇦ وسِـرّ سربند ِ"یازهـــرا س " درجبـهه... https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.mp3
7.36M
『  📚🎧 』 " حاج قاسم" خاطرات خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی 4⃣قسمت چهارم https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
نمیدونیم‌سال‌بعد‌هستیم‌براے‌نوکرے حضرت‌مادر‌یا‌نہ جاشون‌خیلی‌خیلی‌خیلی‌خالیه ان‌شاءاللہ‌الان‌محشور‌ و‌همنشین‌با‌حضرت‌مادر‌شفاعتمون‌میکنن https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡