♥️ #امام_على(ع)فرمودند: 🌴حُسنُ الظَّنِّ يُخَفِّفُ الهَمَّ، و يُنجِي مِن تَقَلُّدِ الإثمِ 🍃خوش بينى، اندوه را مى كاهد و از افتادن در بند گناه مى رهاند. 💠 خوش بینی یک تصمیم است 💠 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡

شهید رضا تمهیدی جزء شهدای جاوید الاثر و شهید پرور شهرستان پاکدشت می باشد که پیکرش در گوشی از خاک ایران آرمیده است و به عنوان شهید گمنام این مرز و بوم شناخته می شود . 🥀زندگینامه شهید رضا تمهیدی در سال ۱۳۴۱/۱۱/۱۹  در شهرستان پاکدشت یکی از شهرستان های استان تهران چشم به جهان گشود ، دوران نوجوانی را در محل زادگاهش سپری کرد و دوران تحصیل خود را در هنرستان فنی تهران با اخذ دیپلم در رشته اتو مکانیک به پایان رسانید .  در دوره فراغت خود وارد سپاه پاسداران منطقه ده تهران شد و در عملیات والفجر مقدماتی عضو تیپ ده سید الشهداء شد . 🥀 نحوه شهادت شهید رضا تمهیدی در دوران جنگ همراه با برادرش شهید حمید تمهیدی وارد جهبه جنگ شد . وی بعد از شهادت برادرش در عملیات سومار در حالی که در مرخصی بود و به طور ناباورانه یعد از اینکه خبر شهادت برادر کوچک خود را شنید بعد از برگزاری مراسم اربعین راهی جبهه شد تا به جمع شهدا بپیوندد . محل شهادت شهید رضا تمهیدی در فکه در تاریخ ۱۳۶۱/۱۱/۱۹ در عملیات والفجر مقدماتی بود که با اصابت ترکش به مقام بزرگ شهادت نائل شد و کمتر از سه ماه از به شهادت رسیدن برادرش به وی پیوست و آسمانی شد . شهید رضا تمهیدی در وصیت نامه ای که نوشته بود در حالی که تحمل دوری برادر خود را نداشت گفته بود که مرا در کنار برادر شهیدم دفن کنید البته اگر جسدی داشتم … روحش جاودانه و مقام بزرگ و والای شهادت را به عنوان شهید فداکار این مرز و بوم به خانواده شهید تمهیدی و مردم شهرستان پاکدشت گرامی میداریم. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

تیمسار سرتیپ شهید جعفر سپهری به سال ۱۳۱۴ در اسبیکلای نور به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۳۷ جهت طی دوره آموزشگاه افسری در دانشگاه نظامی استخدام شد. پس از فارغ التحصیلی و نیل به درجه افسری دوره تخصصی ژاندارمری را گذراند. پس از پایان دوره به ناحیه ژاندارمری خوزستان منتقل شد و به عنوان فرمانده دسته گروهان آبادان خرمشهر، رامهرمز، مسجد سلیمان و بعد ماهشهر، گروهان ساحلی و پس از آن در منطقه کردستان و شهر سنندج و مازندران و در شهر ساری با همین سمت به انجام وظیفه پرداخت. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وی به سمت فرماندهی هنگ ژاندارمری بهبهان و در سال ۱۳۶۰ به سمت فرماندهی هنگ اهواز و افسر عملیات ناحیه ژاندارمری خوزستان منصوب و در مدت جنگ تحمیلی دوشادوش دیگران در حفظت از کیان جمهوری اسلامی پر تلاش و صادق ظاهر شد. به طوری که زحمات ایشان در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی تحسین برانگیز است. نامبرده از بدو خدمت افسری خود در مشاغل حساس منصوب و خدمات وی چشمگیر بود و بدون هیچ توجهی به مسایل و منافع شخصی در نهایت ایثار و جانبازی به طورمستمر و شبانه روزی در هدایت عملیات یگان های ژاندارمری کوشا بود. به طوری که جدیت و تلاش وی به خصوص در رابطه با عملیات و ارایه طرح های عملیاتی و انجام وظایف شرعی و دینی را نشان می داد. وی سرانجام در تاریخ ۶۱/۱۲/۱۹ به دست سفاکان منافق به درجه رفیع شهادت نایل آمد. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

🥀شهیدجاويدالاثر رضا تمهیدی او كه فرزند اول خانواده بود در بیستم بهمن ماه هزارو سیصدو چهل و یک در شهرستان پاکدشت در ۱۵ کیلومتری شهر تهران متولد شد.دوران نوجواني را در اين شهر گذراند و تا پايان مقطع متوسطه به تحصيل ادامه داد .ديپلم را در رشته اتومكانيك در هنرستان فني تهران - شهدا - اخذ كرد . پس از فراغت از تحصيل وارد سپاه پاسداران - منطقه ده تهران شد . او همزمان با عمليات والفجر مقدماتي به عضويت تيپ ده سيد الشهدا درامد.و در تاريخ نوزدهم بهمن هزارو سيصدوشصت و يك همزمان با شب تولد بيست سالگيش آسماني شد. او جز شهدا جاويدالاثر است . شايد پيكر پاكش اكنون به عنوان شهيد گمنام در گوشه اي  از خاك گلگون ايران ارميده است . يادش گرامي  جنگ که شروع شد رضا و حميد روانه میدان شدند . پس از یک دوره حضوردرجبهه  هنگامی كه رضا  در مرخصی بود در بیست و سوم آبان ۶۱ خبر شهادت برادرش حمید در منطقه سومار به او رسید . او که برادر بزرگتر بود باور نمی کرد که برادر کوچکش به جمع شهدا پیوسته باشد . بعد از برگزاری مراسم اربعين برادرش راهی جبهه  شد . فکه .اری. فکه و والفجر مقدماتی میعادگاه او بود با حمید . او که دوری از خداو اولیاش را تمحل نداشت وصیت نامه ای نوشت و رفت . گفته بود مرا در کنار برادر شهیدم دفن کنید البته اگر جسدی داشتم .او رفت و جاودانه شد.  نوزدم بهمن ۶۱ کمتر از سه ماه از شهادت حمید و درست در سالروز تولدش اسمانی شد. 🥀شهيد حميد تمهيدي او در جهارم مرداد ماه هزارو سيصدو چهل و چهار چشم به جهان گشود . دوران حياتش را در شهر پاكدشت گذراند . دوره راهنمايي را كه به پايان رساند  به عضويت بسيج درامد و همراه دوستانش عازم جبهه شد .حميد كه سري پر شور و دلي مالامال از عشق به امام حسين داشت خود را سرباز فرزند حسين ع حضرت امام روح الله  مي دانست . عشق به كربلا اورا ازمدرسه به دانشگاه شهادت كشاند و در تاريخ بيست و سوم آبان شصت و يك در سن ۱۷ سالگي با اخذ درجه شهادت فارغ التحصيل شد. يادش گرامي و راهش پر رهرو. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

#وصیتنامه_شهیدحمید_تمهیدی به نام خدا هيچ قطره ای در مقياس حقيقت ودرنزد خدا از قطره خونی که در راه خدا ريخته شود بهتر نيست مومنين در راه خدا و کافران در راه شيطان جهاد می کنند پس مومنين شما با دوستان شيطان بجنگيد و هيچ بيم و هراس نداشته باشيد که مکر و سياست شيطان بسيار ضعيف است با آگاهی به راهم اميدوارم که در اين راه به شهادت برسم پس از درود فراوان به رهبر کبير انقلاب بت شکن زمان خمينی بزرگ و ملت رزمنده و قهرمان ايران موقعيت ما مانند زمان حسين است و اسلام خون می طلبد وقربانی می خواهد ومن به پيروی از حسينم و خميني عزيزم خون مي دهم تا اسلام پايدار بماند مگر می شود پشت حسين را خالی کرد و خط و حرکت او را تقويت نکرد وخود را طيع و پيرو او دانست. 🍁پيامی به پدرم : پيام من به تو ای پدر عزيزم اين است با خونم به تو پيام می فرستم که بايد چون زين العابدين که همچون انقلاب حسين و خون سرخ حسين رابه گوش تمام مردم رسانيد توهم بايد پيام مرابه تمام انسانها برسانی. و تو اي مادرم از تو ميخواهم که در کوچه که را مي روی سرت را بالا بگيری و با افتخار بگويی من فرزندم را در راه خدا دادم که اگر عجز وناله کني اصلاً با روح من با راهي که من انتخاب کردم مغايرت دارد شايد براي تو مشکل باشد که فرزند از دست داده ای ولی نه مگر آنهايی که بهترين فرزندان خودرا فدا کردند. مادر نبودند که در شهادت فرزند دلبندشان مشتها راگره کرده و با صدای بلند فرياد زدند و گفتند ای مردم به من تسليت نگوييد بلکه تبريک بگوييد و منهم انتظار دارم از تو ای مادراگر می خواهی که دشمن بماند تو هم همچون مادران ديگر مشتها راگره کن صدايت را ده برابر تا می توانی فرياد بزن که ای ابرقدرتها که در خوانده ايد تا ايران ما مادرانی چون من دارد امکان ندارد کسی بتواند بما تجاوز کند که اين آرزو را به گور خواهيد برد. از تمام همشهريان تمام بچه محلها و دوستانم می خواهم که فقط و فقط استقامت کنيد صبر داشته باشيد درمقابل کمبودها و نارسائيها که اگر صبر و استقامت شما نباشد خون ماهم به هدر خواهد رفت. بله مرگ حق است و سرانجام زندگی همه گذرتو اين معبر است اما چه زيباست مرگ در راه خدا و جهاد در راه خدا چه زيباست بدر از دلهره های گناه و خوف از غرور خودخواهی در امواج عشق الهی به لقا الله رسيدن از همه شما ميخواهم که بعد از من گريه ای که به وجود آورنده ضعفتان باشد نکنيد و بياد آوريد کسانيکه در اين انقلاب نوزده تن از افراد خانواده خودرا فداي اسلام نمودند از شما می خواهم که در صورت امکان شبهای جمعه برايم دعای کميل بخوانيد تا طلب آمرزش هر چه بيشتر از بارگاه ابديت روحم را شادنمائيد. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

💠 جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می‌تونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. می‌گفت: «می‌برم با #خانم و بچه هام می‌خورم». می‌گفت: اینکه آدم شیرینی‌های زندگیشو با زن و بچه‌اش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می‌ذاره! #شهید_سید_مرتضی_آوینی 📕سید‌مرتضی‌آوینی،‌کتاب دانشجویی،ص۱۹ 🌷🌷🌷🌷🌷 #افسران_جنگ_نرم_خادمين_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo

بِ دُنْیا آمَدی هادی بِمانی ❤️ تُ هَستی، زِنْده ای، پَس هادی اَم باشْ 🎈 تولدت مبارک... :) ١٣ بهمن سالروز ولادت مدافع حرم شهید محمدهادی ذوالفقاری بر تمام شما، به خصوص دلدادگان این شهید عزیز تبریک و تهنیت باد🌹 ┏━━━🍃🇮🇷🍃━━━┓    #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo 🕊 ┗━━━🍃🇮🇷🍃━━━┛

استاد پناهیان : شهدا از فرشته ها موثرترند! ازشهدا مدد بگیرید چطور به مقام راضیه مرضیه شهدا برسیم؟! 🌷🌷🌷🌷🌷 #افسران_جنگ_نرم_خادمين_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo

همزمان با آغاز دهه فجر انقلاب اسلامی، مقام معظم رهبری صبح امروز (شنبه) پس از حضور در مرقد مطهر امام عظیم‌الشأن ملت ایران در گلزار شهیدان بهشت زهرا (س) حضور یافتند. در میان تصاویر منتشر شده از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر سر مزار شهدا، یک عکس نگاه‌ها را به خود جلب می‌کند و آن حضور رهبر انقلاب بر سر مزار شهیدان شیرازی است؛ دو برادر شهید که مجیدشیرازی در عملیات بدر جاویدالاثر شده و محمد امین شیرازی که نوجوانی ۱۷ ساله بوده، در عملیات والفجر ۸ به فیض شهادت نائل آمده است. بیشتر ببینید: رهبر انقلاب اسلامی در مرقد امام خمینی(ره) و گلزار شهدا حضور یافتند. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

✅ هنرنمايی دیدنی فاطمه عبادی در تصويرگری لحظه شهادت حاج قاسم سليمانی #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

⭕️ #یک_دست_صدا_ندارد؟! 🔺دیگر زبان از گفتن این جمله كه "يک دست صدا ندارد" شرمش می‌آید؛ چون دستی را می‌شناسم که همچنان در حالِ سیلی زدن بر صورتِ دشمنانِ #شیطان_بزرگ است👊 دستی را سراغ دارم که آوای #ضرب_شستش #از_ایران_تا_لبنان، #از_افغانستان_تا_آفریقا، #از_عراق_تا_یمن ، #از_سوریه_و_فلسطین_تا__اسرائیل به گوش می رسد #سردار_دلها #علمدار_انقلاب #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن، زمان تشیع و تدفینم گریه نکن، زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛ فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را. شهید سعید زقاقی #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

لحظاتی از حضور «سردار حاجی زاده» در مناطق سیل زده #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

روایت شهید سپهبد قاسم سلیمانی از نقش امام در پیروزی انقلاب 👈 در اوج ناامیدی حاکم بر مردم، امام خمینی انقلاب کرد و انقلابی‌ها را از زندان خارج کرد؛ نه [اینکه] انقلابی‌ها امام را وارد کردند! 🌷🌷🌷🌷🌷 #افسران_جنگ_نرم_خادمين_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo

🔴 درج نام حاج‌قاسم سلیمانی بر گلوله‌هایی که عملیات آزادسازی خان طومان را به جهنم تکفیری‌ها بدل ساخت. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo

خـــادم الشــღـدا: رخسار تـو سپید در پیش زینب (س) است جانـا ؛ شفاعتـی بہ رُخ تیـره و تـار ما ... ولادت : ۶۴/۰۳/۱۵ مینودشت شهادت: ۹۵/۱۱/۱۳ حمص‌سوریه #پاسدار_مدافـع_حـرم #شهید_جواد_سنجه_ولی #سالروز_شـهادت 🌷🌷🌷🌷🌷 #افسران_جنگ_نرم_خادمين_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo

تصاویری دیده نشده از وضعیت مردم پایتخت در تهران پیش از انقلاب! حتما باید شبکه‌های ماهواره‌ای در ذهن جوان ایرانی اینطور جا می‌انداختند که ایرانِ زمان شاه سوئیس بوده تا صداسیما رضایت دهد و بعد از 40 سال این فیلم‌ها را از آرشیو خارج کند!؟ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

«من سرباز حضرت آقا هستم» نماهنگی ازشهید سپهبدسردار حاج قاسم_سلیمانی ❣ فوروارد با لینک کانال #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo

🍂 🔻 #خاکریز_اسارت روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و چهل و ششم: عملیات نیدو و شعار یا زهرا(۲) فرمانده از ما خواست ساکت بشیم و شروع کرد به تهدید‌ کردن ولی بچه‌ها اصلا اعتنا نکردن و با صدای بلند‌تر و هماهنگ به شعار یا زهرا رو ادامه دادیم. می‌دونستیم حضرت زهرا خودش به داد زندانیا و همه ما می‌رسه و کمک‌مون می کنه. اون بعثی خبیث وقتی دید کار داره خراب می‌شه و اگه گزارش به مقامات بالا برسه احتمالاً کار براش مشکل می شه، گفت خیلی خوب ساکت بشین آزادشون می‌کنیم. عنایت حضرت زهرا شامل حالمون شده بود و به فریاد فرزندای گرفتارش رسید. درِ زندان رو وا کردن و بچه‌ها رو که غرق در کثافت شده بودن و از شدت گرما و کتک کاری بیحال بودن و بدناشون همه سیاه و کبود بود رو از شکنجه‌گاه بیرون آوردن. اجازه بهش دادن که برن حموم و بچه‌های ما هم لباس تمیز بهشون دادن و به لطف بی بی دو عالم برگشتن سرِ جاهاشون تو سوله ها. این مسئله عاملی شد برای پیوند بیشتر بین ما و سوله‌ها که اکثرا ارتشی بودن و همدلی بین ما و اونا دو چندان شد. شکستن دهان منافق بعضی در اسارت شده بودن سمبل مقاومت و نترسی. یکی از اونا جوهر محمدیان بچه اسلام آبادِ غرب بود. جوهر‌ از پاسدارای قدیمی بود که دو تا بچه داشت و بچه سومش تو راه بوده که اسیر شده بود و نمی‌دونست بچه‌ش پسره یا دختر یا اصلا سالم بدنیا اومده یا نه. سی و خورده ای سالش بود و سرِ بی باکی داشت. از کسانی بود که علاقه ویژه ای به حضرت امام خمینی داشت و کوچیک‌ترین بی احترامی به امام رو نمی تونست تحمل کنه. روزی یکی از جاسوسا در حضورش به امام توهین کرده بود. نمی دونست جوهر چجور آدمیه و الّا به گور باباش می‌خندید که همچین غلطی بکنه. جوهر با مشت کوبیده بود توی دهانش و فکشو پایین آورده بود. بچه ها هم دخالت کردن و بهش گفتن اگه چیزی به بعثیا بگه تکه پاره‌ش می کنن. بیچاره با فکِ آویزون تا مدتا درد می‌کشید و مثل موش مرده یه گوشه‌ای کز می‌کرد و تا آخر هم جرات نکرد بِره گزارش بده. به شوخی بین خودمون می‌گفتیم این نتیجه دهن لقی کردنه. جوهر شده بود قهرمان مشت زنی و مثل محمد‌علی‌کلی که فکِ جوفریزر رو پایین آورد، کاری کرد موندگار. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡

『  #ڪتاب_صوتے 📚🎧 』 " حاج قاسم" خاطرات خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی #حاج_قاسم_سلیمانی 6⃣قسمت ششم #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡

ماکه دیگه اثرنداره دعامون همنشین حسین دعاکن برامون ♥️ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡

📩 #ڪـــلام_شهـــید 🍁 شهــید هادی ذوالفــقاری: از برادرانم‌ میخواهم که غیر حرف #آقــا حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگـر در حال طبیعی نیست الان‌دو #جهاد در پیش داریم اول جهادنفس که واحب تر است زیرا همه چیز لحظه ی #آخــر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهـــشت. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

🌙 نیمه پنهان ماه کاظمی به روایت همسر شهید🌷 🍃🌺ناصر کاظمی تولد: ۱۰ خرداد ۱۳۳۵ ازدواج با منیژه ساغرچی: ۲٨ اسفند ۱۳۶۰ شهادت: ۶ شهریور ۱۳۶۱ همیشه در بهترین روزهای عمرش باران آمده، روزی که به عقد ناصر درآمد، روزی که تنها پسرش در آن همه تنهایی به دنیا آمد و شب هایی که خواب ناصر را دیده است. عاشق باران بود و در همین باران ها عاشق ناصر شد. فقط می دانست پاسدار است و در کردستان است. در کردستان، حتی آن هایی که او را ندیده اند، می شناسندش. از پدر و مادرهاشان شنیده اند: کاک ناصر؛ فرمانده سپاه کردستان، فرماندار پاوه، معلم بچه ها، برادر بچه ها. قرار بود دست منیژه را بگیرد، با هم بروند پاوه برای بچه ها کار کنند، کار فرهنگی؛ کاری که جنگ فرصتش را به هیچ کدامشان نداد. نه به او، نه به ناصر و نه به بچه هایی که زیر آتش عراقی ها و وحشت از دموکرات و منافق و کومله، این فرصت را پیدا نکردند که خودشان را نشان بدهند. کاک ناصر می خواست این کار را بکند. " اگر جنگ امانم بدهد" کتاب نیمه پنهان ماه ٧ نویسنده: نفیسه ثبات #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅

🌷 شهید کاظمی به روایت همسر 🔹 قسمت اول •┈┈┈•✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• جلوی در ورودی حرم، همان جایی که مریض ها را می بندند، نشست. فکر می کرد ضریح همان جا است. خیلی وقت بود که زیارت امام رضا(علیه السلام) نیامده بود، شاید بیشتر از سیزده چهارده سال؛ از همان وقتی که چهار پنج ساله بود. نمازش را که خواند، چشم هایش را روی هم گذاشت. توی خواب رودخانه پر آبی را دید؛ آن قدر زلال که سنگ های کف رودخانه معلوم بود. چشم هایش را بست، نفس عمیقی کشید، رد آب را گرفت. کنار رودخانه قدم می زد، یک دفعه از پشت سرش یک شاخه گل سرخ پرت شد توی آب. بهش گفتند: دنبال گل را بگیر و برو. رودخانه توی خانه ای رفت، او هم رفت. آقای سیدی با ریش های سفید و صورت نورانی نشسته بود بالای اتاق، پشت یک میز کوچک، دور تا دور هم کتاب چیده بودند، سلام کرد و نشست بغل دست آقا. او برایش خیلی حرف زد، بعد یک سیب سرخ توی یک دستش گذاشت، دست یک پسر بچه ی یکی دو ساله را هم توی یک دستش و گفت: برو این رو قوام بیار. تا آن روز امام خمینی(ره) را ندیده بودم حتی عکسش را. سال پنجاه و شش بود. همه از امام حرف می زدند، بعضی وقت ها هم اعلامیه ای توی دانشگاه رد و بدل می شد، ولی هیچ تصویری از امام توی ذهنم نبود. با آن چیزهایی که از امام شنیده بودم، عاشقش شده بودم. خیلی دلم می خواست یک عکس ازش داشته باشم. آن روز توی حرم امام رضا(علیه السلام) با خودم فکر می کردم امام رضا(علیه السلام) را توی خواب دیدم یا شاید هم یکی از امام ها را، تا این که بالآخره عکس امام را توی دانشگاه دیدم. تازه فهمیدم که خواب کی را دیده ام... حتما چون خیلی دوستش داشتم آمده بود به خوابم. کی می داند سرنوشت آدم چه می شود؟ آن سال، بعد از سال ها، مادربزرگ من را به آرزویم رساند و دوتایی با هم رفتیم مشهد. چه قدر هم زیارت خوبی بود. پدر نمی توانست ما را ببرد. بچه ها بزرگ شده بودند. با هفت تا بچه سفر کردن سخت بود. از طرفی نمی توانست مغازه را تعطیل کند، مغازه نزدیک خانه بود. هر وقت می توانستم برای کمک می رفتم، خیاطیم بد نبود. بعضی از خرده کاری ها را برایش انجام می دادم. شب های عید کارش خیلی زیاد می شد. یک وقت هایی دوتایی تا صبح می ماندیم مغازه و کار می کردیم. مادر هم خانه مواظب بچه ها بود. خیلی با هم صمیمی بودیم، تنها که می شدیم، کلی با هم درد دل می کردیم؛ از دانشگاه می گفتم، از درس ها، از دوست هام. پدر همیشه اصرار داشت دوست هام را دعوت کنم خانه، هم آن ها را بیش تر می شناخت، هم من احساس راحتی بیشتری می کردم. حتی از حزب ها و گروه هایی که توی دانشگاه صحبتش بود می گفتم، پدر هم با احتیاط حرف هایی می زد؛ از دختر یکی از دوست هایش که دستگیر شده بود و چه ها که به سرش نیاورده بودند. بعضی روزها پدر مغازه را تعطیل می کرد و با بقیه ی کاسب های محل و مسجدی ها می رفتند تظاهرات، من و مادر و برادرها هم دنبالشان. توی دانشگاه خیلی نمی شد از این کارها کرد. #ادامه_دارد.... #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅