eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#ستاره‌های_زینبی 🔺دخترم زینب بسیار به پدرش وابسته بود. وقتی پدرش به مأموریت می‌رفت لحظه‌شماری می‌کر
🌹علی از همان دوران کودکی علاقه‌ای خاص به قرآن داشت. سال 1375 که مردم جنگ زده خرمشهر به خانه‌هایشان باز می‌گشتند، علی بچه‌ها را جمع می‌کرد و به آنها قرآن آموزش می‌داد. هیچ دلبستگی‌ای در این دنیا او را خوشحال نمی‌کرد. در هر پست و مقام و موقعیتی که بود، دلبسته نمی‌شد. از بهترین چیزهایی که داشت به خاطر دیگران می‌گذشت. 🌹بعد از گرفتن لیسانسش، مهندس‌ آی تی شرکت نفت و گاز اروندان شد و موقعیت شغلی خوبی در این شرکت داشت. من با خوشحالی به او می‌گفتم علی آقا پست خوبی داری اما او اصلاً خوشحال نبود و هیچ گاه دنیایی نبود. 🌹مدتی بعد که زمزمه تجاوز و تعدی تروریست‌ها به خاک اسلام پیش آمد، کم‌کم حرف‌هایی از جنس رفتن از زبان علی می‌شنیدم. ابتدا باور نکردم که می‌خواهد راهی شود اما او ثبت‌نام کرده بود. 🌹همسرم گفت: قرار است بروم! گفتم یعنی چه‌؟ تو کار و زندگی داری. صبر داشته باش اگر به خاک ما و به سرزمین ما تعدی کردند آن وقت برو. 🌹اما علی با قاطعیت گفت: دلم آنجاست. مردانگی و غیرت اجازه نمی‌دهد که بمانم. نمی‌توانم منتظر بمانم که در کشور خودم جنگ پیش بیاید. گفت امروز مرجع من حکم جهاد داده‌اند، این ندا، ندایی است از سوی امام زمان که باید لبیک بگویم. 🌹هر چه اصرار کردم قبول نکرد. در نهایت با تلاش و پیگیری‌هایش توانست به عنوان یک نیروی مردمی به عراق برود. دو روز بعد از ماه مبارک رمضان رفت. ابتدا هم برای رهایی مردم جفرالسخر بسیار تلاش کرده بود و بعد از پیروزی‌های به دست آمده به لطف خدا مردم به خانه‌هایشان باز گشتند. امام حسن عسگری(ع)‌ برات شهادتش را امضا کرد. 🌹آخرین باری که علی برگشت، حال و روز خوبی نداشت. سه روزی در محاصره بودند که به لطف خدا با کمک نیروهای عراقی آزاد شده بودند. دستش جراحت برداشته بود. هر چه به علی اصرار کردم که بیشتر بمان و بعد از بهبودی برو، قبول نکرد. 🌹گفت: من بمانم و همرزمانم آنجا باشند؟ من چه فرماندهی هستم که سربازانم در میان نبرد و میدان کارزار باشند و من اینجا استراحت کنم. نه، من تاب ماندن ندارم. خیلی فرق کرده بود و نورانی شده بود. مثل همیشه نبود. برای رفتن عجله داشت. 🌹در نهایت بعد از چهار روز، دوباره راهی شد. مدتی بعد خبر شهادتش را برایمان آوردند. گویا ابتدا به شدت مجروح می‌شود و بچه‌ها تا او را به بیمارستان می‌رسانند در آنجا شهید می‌شود. می‌گویند تا مسیر رسیدن به بیمارستان علی شهادتین می‌گفت. قبل از عملیات از یکی از دوستانش که در سامرا بود خواست که برایش دعا کند و او هم در محضر امام حسن عسگری(ع) برای علی و شهادتش دعا می‌کند و این گونه امام برات شهادتش را امضا نمود. 🌷 ولادت : ۱۳۶۴ خرمشهر شهادت : ۱۳۹۳/۱۲/۲۰ سامرا https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔻مادر شهید نوری: همیشه رو میذاشت روی ایوان. با زینب زینب مرحوم موذن زاده میکرد. میگفتم: بابک مگه تو جوون نیستی اهنگ بزار. میگفت: مامان اینجوری نگو، من نمیتونم.این نوحه رو دارم. 🌷 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلامُ عَلَیْڪِ یا سَیِّدَتی یا زیْنَبُ ، یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ یا بِنْتَ فَاطِمَةَ الزَّهرَاءِ صدای در حال سلام دادن به حضرت زینب (س) https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
شهیدمنصور کاظمی؛ جوان عاشق و مخلصی که بچه ها دکتر صدایش می کردند و انتظار داشتند هر ناراحتی آنها را با قرص و دوایی برطرف سازد. منصور با گذراندن دوره بهیاری در ارتش  در سال 1363 - سال ورود وی به نیروی دریایی - و همچنین با طی دوره های بالاتر که خارج از ارتش انجام شد، موفق به اخذ دیپلم بهداری شد. روستاییان "چمن سلطان" از توابع شهرستان الیگودرز نیز او را دکتر خود به حساب می آوردند. منصور هم مجبور بود هربار که به روستای خود می رود ، یک ساک قرص و دارو هم همراه داشته باشد. اگر یکی از بچه های ناو سردرد می گرفت ، در حقیقت این منصور بود که سردرد گرفته بود و تا سلامت او را نمی دید ، در التهاب و ناراحتی به سر می برد. این مرد با چنین روحیه ای بایست شاهد عاشورای سهند باشد، با مجروحانی که در عرشه ناو هر کدام در گوشه ای افتاده بودند و کمک او را می طلبیدند. ای کاش زودتر از همه مرده بود و این چنین فریادهای دلخراش برادرانش را نمی شنید! احساس می کرد تا آخرین نفس بماند، به تیمار سهندیان بپردازد و آخرین نفری باشد که ترک ناو می کند. او با همین عقیده ماند. و خداوند به پاس این صبر و عزم او را به سراپرده قدسیان خواند و در محفل  انس ماوایش داد.روحش شاد و یادش گرامی باد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
عبدالرزاق میراب بیسیمچی شهید باکری می گوید : قبل از عملیات «بدر»، رزمندگان لشکر عاشورا پس از شنیدن سخن «مهدی باکری» عهد بستند تا جان در بدن دارند بجنگند و شهید شوند. قبل از شروع عملیات، » در سخنانی به رزمندگان لشکر عاشورا گفت که هرکس توانایی حضور در عملیات را ندارد به یگان‌های دیگر ملحق شود، اما رزمندگان لشکر عاشورا پس از شنیدن این سخن با عهد بستند تا جان در بدن دارند بجنگند و شهید شوند. به همین جهت شاهد بودیم که در عملیات «بدر»، رزمندگان لشکر عاشورا مردانه پای عهدشان ایستادند و لحظه‌ای «مهدی باکری» را نگذاشتند. «باکری» لحظه به لحظه پیگیر شکستن خط و پیشروی رزمندگان بود. زمانی که خبر شکسته شدن خط به وی رسید، بلافاصله به خط آمد.با آمدن «باکری» به خط مقدم، بسیاری از رزمندگان به شدت نگران شدند که مبادا اتفاقی برای وی بیافتد و او را قسم می‌دادند که به عقب برگردد، اما وی همراه با رزمندگان به پرداخت. زمانی‌که در عملیات «بدر» به «دجله» رسیده بودیم، وی به همراه چندی دیگر از فرماندهان در حال بررسی عبور غواصان از آب بودند که چند رزمنده پس از شنیدن این سخنان، خود به آب زدند، اما به دلیل شدت بالای جریان آب این کار مقدور نشد. زمانی که « » آن‌ها را دید که به آب زده اند، گفت: «مگر من به شما دستور عبور از دجله را داده بودم که این کار را کردید» و آن‌ها در پاسخ گفتند «همان‌طوری که قبل از شروع عملیات با شما عهد بسته بودیم که تا پای جان در عملیات شرکت کنیم و به فرامین شما گوش دهیم، این اقدام ما نیز در راستای همان عهد و پیمان بود» https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
35.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 سخنرانی سردار قاآنی، فرمانده سپاه قدس درباره شجاعت مدافعان حرم https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دست شـ‌هید پیش خدارد نمےشود باید دعاڪنیم ڪه مارا دعاڪنند امـروز، حاج قاسم،ڪاش از بهشت... لطفےکند، یڪ نظرے هم بہ ماڪند ❣قهرمان من! تولدت مبارک❣ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽انتشار برای اولین بار به مناسبت تقارن تولد سردار سلیمانی و رحلت عمه‌ی سادات روایت گری سیدجواد هاشمی از نقاش یزدی و نقاشی تصاویر شهدای مدافع حرم در جلوی حرم حضرت زینب(س) و اتفاقی جانسوز💔💦 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و هفتاد و دوم عدو شود سبب خیر، اگه خدا خواهد می‌گن اگه خدا بخاد عدو سبب خیر می‌شه، یکیش همین حمله عراق به کویت بود. خدا می‌دونه که چقدر این اقدام احمقانۀ صدام برای اسلام و مسلمین خیر و برکت در پی داشت. برکتِ فوریش نصیب ما شد و از زندان دلگیر قلعه خلاص شدیم و برگشتیم اردوگاهِ قبلی‌مون و بین ۶ آسایشگاه تقسیم شدیم. خیر و برکت گسترده‌ترش هم شامل حال دو ملت ایران و عراق شد و منجر به آزادی ۱۱۵ هزار انسان از بند اسارت (حدود ۴۵ هزار اسیر ایرانی و ۷۰ هزار عراقی) شد که این از مهمترین آثار و برکات حماقتِ صدام بود. سال‌ها مذاکره، بی نتیجه موند و حماقت یه دیوونه قدرت طلب، همه کارا رو بسامان کرد. صدام بخاطر این که از ناحیه ایران خیالش راحت باشه و بتونه راحت‌تر لقمه بزرگ کویت رو قورت بده، همه جور امتیازی از پذیرش مجدد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر تا برگشتن به خطوط مرزی و آزاد کردن اسرا رو پذیرفت. یکی نبود بگه خُب مرد ناحسابی همون دو سال پیش که با ایران آتیش بس کردی می‌رفتی کویت رو می‌گرفتی که ما زودتر آزاد بشیم. آفرین صدام این یه دونه کارِت خوب بود. حالا تا می‌تونی نفت کویت رو نوش جون کن و دست از سرِ کچل ما بردار! یه قشقره‌ای توی قلعه بپا شده بود که نگو و نپرس! آشپزای ما که غذا برای کویتیا بُرده بودن می‌گفتن کویتیای نگون بخت که نمی دونستن وضعیت اسارت چطوره، مقداری شلوغ‌کاری کردن و کولرها رو چپه کرده بودن و بعثیا هم حسابی از خجالتشون دراومده بودن و تا می خوردن با کابل و چوب زده بودن توی سرشون. فقط یه چیز رو نفهمیدم که چه فحشایی به اونا می‌دادن. به ما می گفتن «فرس المجوس» حالا به داداشای عربشون چی می گفتن خدا می‌دونه. ادامه دارد ⏪ https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امروز ۲۰ اسفند اولین جشن تولد بدون سردار در روز وفات حضرت زینب(س) 😢 🔹کلیپ ویژه از اعطای مدال ذوالفقار به سردار سپهبد شهید سردار سلیمانی بمناسبت سالروز تولد سردار دلها 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💢 فرزند رجبعلى، در بهمن ماه سال 1338 در مشهد متولد شد.به علّت اينكه تولدش مصادف با عيد پانزدهم شعبان بود، نامش را مهدى گذاشتند.او اغلب اوقات خود را در كودكى صرف نقّاشى مى‏كرد. وى از شش هفت سالگى نماز را ياد گرفت.محمدمهدى در سال 1347 وارد دبستان ابومسلم تربت جام شد كه در سال 1352 تحصيلات ابتدايى را به پايان رساند ودوره راهنمايى را در مدرسه راهنمايى كوثرى گذراند. سپس به علّت انتقال پدر به مشهد يك سال تحصيل را رها كرد. بعد از آن تحصيلات خود را در دبيرستان دولتى رحيميان مشهد به پايان رساند.محمدمهدى براى كمك به خانواده‏اش ضمن تحصيل كار مى‏كرد و تا حدودى در زمينه جوشكارى و عكّاسى مهارت داشت.خواهرشهيدمیگويد:محمدمهدى قبل از انقلاب در همان محل خودمان اعلاميه ‏ها را شبانه در خيابانهاى محل مى‏چسباند. صبح همسايه‏ ها به پدرم مى‏گفتند كه پسر شما اعلاميه‏ ها را پخش مى‏كند. پدرم تعجّب میکرد و میگفت: كار محمدمهدى نيست، چون او تمام شب در منزل بود.محمدمهدى پس از انقلاب عضو بسيج مسجد آل محمد(ص)واقع در خيابان نخريسى شد و در كشيكهاى شبانه و فعاليتهاى تبليغاتى بسيج حضورى فعّال داشت.او در سال 1360 وارد كميته امداد امام خمينى شهرستان تايباد شد.خواهر شهيد همچنين مى‏گويد: «يك مرتبه كه او از تايباد با ماشين به سمت مشهد میامد، يك پيرمرد و پيرزن را همراه خود به منزل آورد. مادرم از او پرسيد: اينها كيستند؟ محمدمهدى گفت: ميهمان هستند. سپس براى درست كردن غذا به آشپزخانه رفت و خودش غذا را درست كرد. بعداً فهميدم كه پيرمرد يك چشمش آب مرواريد داشته و محمدمهدى آنها را آورده بود تا به بيمارستان ببرد. او خيلى احساس مسئوليّت مى‏كرد و تا دو سه روز پيگير موضوع بود تا آن پيرمرد را بسترى كرد و وقتى كه حال پيرمرد خوب شد، آنها را به روستاى خودشان برگرداند.»او پس از ورود به كميته امداد امام خمينى، هميشه در صحبتهايش میگفت: «از اين كار شبانه‏روزى و طاقت‏فرسا كه در دورترين نقطه كشور انجام مى‏دهم اصلاً احساس خستگى نمى‏كنم، چون امر امام امّت است.» او در اين دوره دو مرتبه موفقّ شد به زيارت امام(ره) برود.محمدمهدى در 11 فروردين 1361 به استخدام سپاه پاسداران درآمد. پس از اينكه در سپاه تايباد مشغول انجام وظيفه شد، او را به پادگان امام حسين(ع) تهران اعزام كردند. بعد از گذراندن دوره، به جبهه كردستان تيپ ويژه شهدامنتقل شد و بر اثر فعاليتهاى چشمگير، او را به عنوان فرمانده دسته و بعد از آن فرمانده گروهان و گردان انتخاب كردند. در طى اين سالها او هرگاه براى مرخصّى به مشهد می آمد، اوّل به زيارت حضرت امام رضا(ع) مى‏رفت.محمدمهدى اغلب نماز را به جماعت در مسجد مى‏خواند و در نمازجمعه شركت میكرد و نيز نماز شب مى‏خواند. او در كارهاى دينى و عبادى و در فعاليتهاى مذهبى از قبيل هيئتهاى سينه‏ زنى و نوحه ‏خوانىِ تاسوعا و عاشورا شركت فعّال داشت. اغلب نوارهاى آقاى كافى را گوش می‏داد و همچنين به مبلّغين انقلاب و ائمه اطهار(ع) خيلى علاقه‏مند بود. همواره از ولايت فقيه پيروى میکرد. خيلى امام را دوست داشت و می‏گفت: «امام را نبايد تنها گذاشت.» او در دوران فراغت، كتابهاى آيت‏اللّه دستغيب، شهيد بهشتى و حضرت امام(ره) را مطالعه مى‏كرد.محمدمهدى بسيار صبور بود و با صبر و بردبارى مشكلات را تحمّل میکرد. او تاجايى كه امكان داشت عصبانى نمیشد و اگر گاهى اوقات عصبانى می‏شد، صبر میكرد و صلوات بر محمد(ص) و آل محمد(ص) میفرستاد.او به والدين خود احترام فراوانى میگذاشت و مطيع اوامر ايشان بود. مادرش را در كارهاى منزل كمك و يارى می‏كرد و به بازديد از اقوام و دوستان بسيار مى‏پرداخت.مرضيه عطاران خواهر شهيدمیگويد: «محمدمهدى بسيار مهربان بود. بيشتر اوقات خود را در مسجد به سر میبرد. هرگاه مادرم با او كار داشت به مسجد میرفت، چون برادرم هميشه آنجا بود.» https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💢#شهیدمحمدمهدی_عطاران فرزند رجبعلى، در بهمن ماه سال 1338 در مشهد متولد شد.به علّت اينكه تولدش مصادف
💢مصطفى فصيح راوندى - يكى از همرزمان شهيد - مى‏گويد: «خصوصيّت بارز محمد مهدى، شجاعت و تواضع بود. يك روز براى خنثى كردن مين داوطلب مى‏خواستند. از جمع ما اوّلين نفرى كه بلند شد، محمدمهدى بود و گفت: من حاضرم كه معبر را باز كنم. بزرگ‏ترين آرزوى او شهادت در راه حق بود. او پيوسته ما را نصيحت میكرد و میگفت از نماز يادتان نرود. امام، انقلاب، جنگ و جبهه را فراموش نكنيد و ادامه دهنده راه شهدا باشيد.» 💢وحيد ميرورزنده يكى از دوستان شهيدمیگويد: «دفعه آخرى كه محمدمهدى مى‏خواست به جبهه برود، گويى به او ا لهام شده بود كه شهيد مى‏شود. به من گفت: اين دفعه آخرى است كه به جبهه مى‏روم و بايد با دست و دلى باز بروم و با من خداحافظى كرد و حلاليّت طلبيد. 💢محمدمهدى عطاران در 2 مرداد 1362، در منطقه پيرانشهردر حين آزادسازى پادگان حاج ‏عمران و در عمليّات والفجر 2 به شهادت رسيد كه پيكر پاك او مدّت يك ماه در خاك عراق بود. جسد او پس از انتقال به مشهد در 31 مرداد 1362 تشييع و در بهشت رضا(ع) به خاك سپرده شد. 💢شهيد در وصيّت‏نامه خويش خطاب به برادران و خواهرانش مى‏گويد: «برادران عزيزم! بعد از شهيد شدنم از شما انتظار دارم كه امام را تنها نگذاريد و كارى نكنيد كه اسلحه من بر زمين بماند. بايد بدون وقفه اسلحه من از زمين برداشته شود و در درجه اوّل با نيروى ايمانتان و در درجه دوّم با سلاح من به جنگ منافقين، صدّاميان كافر و اسرائيل غاصب بپردازيد و به اميّد خدا كه موفّق و سربلند باشيد و مبادا كارى كنيد كه امام امّت ناراحت شوند. خواهرانم بايد بعد از شهيد شدن من زينب وار استقامت نشان بدهند و مبادا كارى كنند كه دشمن بتواند از آن به نفع خود بهره ‏بردارى كند.» https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄