eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 وسـط جـبـھـہ بـھـش گفـتم:🍂 بچـہ! الان چہ وقٺ نمـاز خوندنہ؟ گفٺ: از ڪجا معلوم دیگہ وقٺ ڪنم...و شرو؏ ڪࢪد نمـاز خونـدن🍃 "السـلام علیڪم و ࢪحمة اللہ و برکاتہ" ࢪا ڪہ گفت… یڪ خمـپاره آمد💥 پَر ڪشید!😭💔 ️️ https://eitaa.com/piyroo
گفتمْ : محمد این لباس جدیدت خیلے بھت میاد... گفت : لباس شھادتــه!🥰 گفتم : زده بھ سرت! گفت : مے زنھ ان شاءاللّھ! •[ چند ثانیھ بعد از انفجار💣 رسیدم بالاے سرش، نا نداشت:( ، فقط آروم گفت : دیدے زد!! :)♡ 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹لحظه شهادت شهید منوچهر سعیدی شهید مدافع‌حرم منوچهر سعیدی به علت گرمای داخل کانتینر، بالای سقف کانتینر در منطقه‌ عملیاتی الرمادی کشور عراق خوابیده بود. ساعت ۲ بامداد، سه‌خودروی انتحاری گروه تکفیری داعش از سه‌طرف به سوی نیروهای مدافع حرم حمله کردند؛ نیروهای فاطمیون دوتا از خودروهای گروه داعش را منهدم کردند اما آنها خودروی سوم را نزدیکی کانتینر منفجر کردند. منوچهر سعیدی و تعدادی از نیروهای فاطمیون در آن حمله انتحاری گروه تروریستی داعش در حالی که پیکر آنها سوخته بود، به شهادت رسیدند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 سریع گوشیمو در آوردم که الهه گفت: _تو با کی میری خونه؟ در حالی که شماره بابا رو می گرفتم گفتم: -زنگ می زنم میان دنبالم. سامان گفت: -اگه بخواین می رسومنیمتون. گوشی رو گذاشتم روی گوشم و گفت: -ممنون خودشون گفتم تماس بگیرم. بعد از کلی زنگ خوردن وقتی داشتم نا امید می شدم بابا جواب داد.: -جانم ترنج؟ -سلام بابا. می تونین بیاین دنبالم؟ -مراسم تمام شده؟؟ -آره بابا.ببین زنگ بزن به ماکان من الان خونه نیستم جایی گیرم نمی تونم همین الان بیام دنبالت. -وای بابا پس من چکار کنم؟ -خوب می گم زنگ بزن به ماکان. زیر لب غری زدم و گفتم: -باشه. کاری ندارین؟ -نه بابا جون فقط رسیدی خونه به من خبر بده. -باشه خداحافظ -خدافظ الهه که متوجه حرفام با بابا شده بود گفت: -اگه کسی نمی اد دنبالت برسونیمت سامان ماشین داره ها. نگاهی به الهه کردم و گفتم: -تو این داداش منو نمی شناسی منتظر بهونه اس به من گیر بده می خواستم بیام بابا حرفی نداشت ولی اون ول کن نبود 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 _باشه هر جور راحتی. شماره ماکان اصلا وصل نمی کرد. یه بار اشغال بود یه بار می گفت در دست رس نیست یه بار زنگ خورد ولی وسط کار قطع شد. با حرص گوشی مو قطع کردم. الهه با تردید گفت: _چی شد پس؟ با خجالت نگاش کردم و گفتم: _بابا که نمی تونه بیاد ماکانم جواب نمیده. _خوب من که همون اول گفتم بیا برسونیمت. -نه مزاحم نمیشم. الهه بازومو گرفت و گفت: _اه بیا بریم دیگه این وقت شب می خوای چکار کنی. مجبور شدم قبول کنم در حالی که از دست بابا و ماکان به حد نهایت کفری بودم.داشتیم از سالن خارج میشیدم که استاد مهران و دیدم رو به همه تبریک گفت و با دیدن من گفت: _به به ترنج خانم من هنوز منتظر خبرتونم. با خونه صحبت کردی؟ ای وای که اصلا همه چیز و فراموش کرده بودم خواستم بگم نه که روم نشد. انگار هنوز جو زده موسیقی سنتی هم بودم که بی هوا گفتم: _بله مشکلی نیست میام کلاس. بعد لبم و گاز گرفتم و به استاد چشم دوختم. _عالی شد. پس هفته آینده منتظرت هستم. بعد رو به بقیه خداحافظی کرد و رفت. الهه با خوشحالی گفت: _خیلی خوبه که میای کلاس. می تونیم بیشتر همو ببینیم. مهدی جلوی در از همه خداحافظی کرد و رفت ما هم قدم زنان به طرف خیابون رفتیم و سامان با ماشین جلوی ما ترمز کرد. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 الهه در جلو رو باز کرد و به مادر شوهرش گفت: -بفرما جلو بشینین. -نه دخترم بشین پیش شوهرت. و در عقب را باز کردو نشست. مامان الهه هم کنارش نشست. الهه به من گفت: -سوار شو دیگه! حسابی داشتم خجالت می کشیدم. اینقدر توی دلم به ماکان فحش داده بودم که حد نداشت. الهه خودش هم سوار شد و رو به عقب گفت: -ببخشید پشتم به شماست. که مادر شوهرش گفت: -عزیزم راحت باش. سامان از توی آینه پرسید: -ترنج خانم کجا برم؟ -واقعا ببخشید امشب خیلی مزاحمتون شدم. -این حرفا چیه مگه سوار کول ما شدین ماشین می بره دیگه. با شرمندگی آدرس دادم و سامان حرکت کرد. خدا رو شکر فاصله نزدیک بود و این خجالت کشیدن من خیلی طول نکشید.حالا داشتم حرص می خوردم که باید به بابا اینا جواب پس بدم که با کی اومدم. وقتی سامان جلوی خونه توقف کرد با دنیایی خجالت و تشکر پیاده شدم.الهه هم پیاده شد و گفت: -زنگ بزن ببین هستن. -بله دستت درد نکنه کلید دارم. -باشه تو زنگ بزن. من تا سالم تحویلت ندم نمی رم که. -باشه چشم. دستم و روی زنگ گذاشتم بعد از چند ثانیه مهربان جواب داد: -کیه؟ -منم مهربان. مامان هست.؟ -بله عزیزم.بگو بیاد دم در. -چی شده؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم بی خود ازحادثه عشق تو دیوانه و مست عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نحوه شهادتـــــ شــــــــــهید حسن عبدالله‌زاده از زبان پـــــدر پدر شـــــهید حسن عبدالله‌زاده در گفت‌وگو با تسنیم: 🔹پس از آنڪه نابودی داعش توسط حاج قاسم اعلام شد، داعشی‌ها در مناطقی از ســـــوریه همانند دیرالزور پراڪنده شده‌اند ڪه تعدادی از آنها در منطقه «بادیه» حضور داشتند. 🔹شـــــهید حسن عبدالله‌زاده مأموریتـــــ پیدا می‌ڪند در برابر ڪمین‌های داعشی‌ها به منطقه عـــــازم و ضمن شناسایی، آن منطقه را پاڪسازی ڪند. 🔹به همین دلیل در آن منطقه حـــــضور پیدا می‌ڪند و در ڪمین داعش قرار گرفته و توسط موشڪ «ڪورنتـــــ» مـــــورد اصابتـــــ قرار می‌گیرد. 🔹موشڪ زمانی ڪه به آنها اصابتـــــ می‌ڪند حـــــسن آقا از ناحیه پهلو، شڪم و ڪمر آسیبـــــ جـــــدی می‌بیند و حتی یڪ دستـــــ او جدا می‌شود. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo