eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
ای شهـید... ای‌آنڪه‌بر‌ڪرانـه‌ازلی‌و‌ابدۍ‌وجود‌... برنشستـه‌اۍ! دستے‌برآر وَ مـا ...💔 https://eitaa.com/piyroo
دشمن هر روز از یه رنگ میترسه! ^•^ یه روز از لباس سبز سپاه... یه روز از لباس خاڪے بسیج... یه روز از سرخے خون شهدا... یه روز از جوهر آبے رأے دادن.. . ولی.. هر روز از سیاهے چادر تو میترسه بانو... 🖤 پس اسلحه‌ات رو زمین نگذار...✨😌 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨کلاس اول راهنمایی بودم. معلم دینی تک تک دانش آموزان کلاس را امتحان کرد. از همه ما خواست جلوی بقیه نماز را به طور کامل بخوانیم. من بلد نبودم. به همین دلیل با چشم گریان آمدم خانه. عبدالله همان شب مرا به مسجد برد و نماز خواندن را یادم داد. آموزش مقداری طول کشید اما او صبور و با حــوصله بـود: «تا یاد نگیری نمی ریم» # شهید عبداله نيرومندتپه🌷 :24/7/1358 شهادت: درگیری با قاچاقچیان _ آذربایجان غربی https://eitaa.com/piyroo
گفتم‌:بهشتت‌؟! گفت:لبخند‌حسین'؏' گفتم:جهنمت؟! گفت:دورےازحسین'؏' گفتم:دنیایت؟! گفت:خیمھ‌عذاےحسین'؏' گفتم:مرگت؟! گفت:شهادت‌درراه‌حسین'؏' گفتم:مدفنت؟! گفت:بےنشان‌شبیه‌مادر‌حسین'؏' گفتم:حرف‌آخرت؟! گفت:السلام‌علی‌الحسین"؏" :) https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از خصوصیات جالب این بود که با هر رده سنی ای ارتباط میگرفت. همیشه صحبت هاش تو مراسما و مجالس مختلف بین کودکان ونوجوانان، تعریف وتمجید از شهدا بود.به زبون خودشون، به اندازه فهمشون از شهدا و ارزشها وهدف هاشون میگفت. علی میگفت تمام دارایی که متعلق به خودم می باشد در راه ارباب بی کفن سید الشهداء(ع) خرج کنید. خودش هم مثل ارباب بی کفنش چیزی از پیکرش باقی نماند . همیشه کنار قبور شهدای تو میدون نماز،برگزار میکرد. باصداش غوغا به پا میکرد. علی عادت داشت این بود که همیشه به _شهدا سرمیزد. به دیدنشون میرفت ودیگران رو هم به این کار تشویق میکرد. ۹۴/۴/۱ علی امرایی🌷 https://eitaa.com/piyroo
تو یه جمعی دور حاج قاسم حلقه نشسته بودیم. ✨یکی از بچه ها از عمو پرسید: ⁉️چیکار کنیم که موقع ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، تو سپاه حضرت باشیم و به قولی از رکابشون جا نمونیم؟ چه توصیه ای دارید برامون؟ 🌱عمو با همون لبخند همیشگی زیبایی که داشت گفت: یه جا برای خودت پیدا کن که ... ❤️ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 زندگی به سبک مدافع حرم 🌹شهید محمد جمالی 🔸 از خصوصیات مهم «شهید محمد جمالی» این بود که در هر سِمت، پُست و مقامی که قرار می‌گرفت دچار غفلت و غرور نمی شد! 🔹 همیشه در زندگی خود فرمایشات حضرت مولا علی(ع) در نهج البلاغه را در مورد پستی و بی اهمیتی دنیا، و یاد مرگ را مرور می کرد و آن‌ها را سر مشق زندگی خود قرار می داد و حتی به دیگران هم مخصوصاً به خانواده خود انتقال می داد و به همین خاطر هیچ چیز از پول و ثروت و جاه و مقام و… نتوانست او را فریب دهد. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در هفده سالگی نامزد کرد و چند روز قبل از عروسی اش به شهادت رسید. او در بسیج خواهران فعالیت فرهنگی میکرد و بانوان را برای مبارزه با منافقین تشویق و هماهنگ می نمود . بارها منافقان برایش نامه های تهدیدآمیز فرستاده بودند اما او توجهی نمیکرد. شب شهادتش ( دوازدهم شهریور سال ۱۳۶۰ ) او و مادر و دو خواهر کوچکترش در خانه تنها بودند و پدر و برادرش در جبهه بودند. سفره را پهن میکنند تا شام بخورند که ناگهان صدای در بلند میشود. منیره به حیاط میرود. منافقان به محض دیدنش نارنجک را داخل حیاط می اندازند. منیره روی نارنجک می خوابد و به مادرش میگوید بچه ها را از اینجا ببر. نارنجک منفجر میشود و نوعروس هفده ساله به آسمان ها سفر میکند. خواهرش میگوید که منیره علاقه زیادی به فلسطین داشت و به جای روسری چفیه فلسطین را می بست . اتاق منیره پر بود از عکس های امام خمینی. او برای پیروزی امام و یارانش دائم سفره نذر میکرد . 🌷 https://eitaa.com/piyroo
📚 عنوان کتاب: بی برادر 🔻روایت‌هایی از زبان دوستان و همرزمان شهید مدافع‌حرم جواد محمدی ✍ نویسنده: بهزاد دانشگر https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت هفتم: کوله پشتی پر از آتش و کانال خونرنگ در طول مسیر پیشروی گاهی ترکشِ گلوله های بی هدفِ توپ و خمپاره دشمن موجب زخمی شدن تعدادی از بچه ها می شد که البته تاثیری در ادامه پیشروی نداشت. نم نمک و بی سر و صدا خودمون رو به خط اول دشمن نزدیک کردیم و پشت کانال آب مستقر شدیم. از کناره کانال تا خاکریز کمتر از پنجاه متر بود. دقایقی رو پشت کانال زمین گیر شدیم و منتظر موندیم شاید الوارا به دادمون برسن و بتونن برای عبور از روی کانال کمکمون کنن و برای بار دوم وارد آب نشیم ولی بازم نشد و خبری از الوار نبود. هر لحظه احتمال داشت دشمن متوجه حضور ما بشه و عملیات لو بره. با مایوس شدن فرمانده محور از رسیدن الوار فرمان عبور از کانال و حمله به خاکریز صادر شد. باید برای بار دوم به آب می زدیم و با سرعت خودمون رو به خاکریز میرسوندیم. هنوز دشمن متوجه حضور ما در منطقه نشده بود. تعدادی از بچه ها با کمک هم از کانال عبور کردن و منتظر موندند تا بقیه بچه ها هم برسن و با شعار الله اکبر به خط بزنیم. هنوز اکثر بچه ها پشت کانال بودند که در همین اثنا یه خمپاره شصت نزدیک یکی از کمک آرپی چی زنا منفجر شد و یکی از ترکشهاش خورد تو خرج گلوله ی آرپی چی و آتیش گرفت. طفلکی که میون شعله ها می سوخت، ناخوداگاه شروع کردن فریاد زدن. شعله آتیش و فریاد اون رزمنده که داشت زنده زنده کباب میشد ، دشمن رو متوجه ما کرد و قبل از اینکه ما دس به اسلحه ببریم و درگیر بشیم ، اونا با تمام قوا بسمت ما شلیک کردند. صدها آرپی چی و تیربار همزمان بچه ها رو هدف گرفتند و از همه عجیبتر تیربارای چارلول و پدافندای ضد هوایی بود که برای مقابله با هواپیما و هلی کوپتر از اونا استفاده میشد، ولی از ترس عملیاتای پی در پی ایران اونا رو پشت خاکریز مستقر کرده بودند و مثل بارون سرِ بچه ها گلوله می ریختند. این اولین باری بود که میدیدم از پدافند هوایی برای جنگ زمینی استفاده میشه. ما هنوز خودمونو جم و جور نکرده بودیم و سی چِل متری با خاکریز فاصله داشتیم و تعدادی از بچه ها داخل کانال آب گیر افتاده بودند. لبه کانال بشدت لجنی و لیز و بالا اومدن از اون بدون کمک یکی دیگه خیلی سخت بود. تا یکی میخاست سرشو بلند کنه و بیاد بیرون می زدنش و میفتاد تو آب. همزمان با آتش باری سنگین عراقیا ، تلاش کردیم با عبور از کانال به کمک بچه ها بریم که زیر آتش دشمن زمین گیر شدیم و چند نفر از بچه ها گلوله خوردند و شهید شدند و بقیه تو کانال آب گیر افتادیم. نه راه پیشروی بود و نه حتی برگشتن. در هر حال عراقیا می دیدند و می زدن. تعدادی همینجوری گلوله خوردن و تو آب شهید شدن. همه داشتن قتل عام می شدند، تلاش ها بی نتیجه بود. چند نفر بیشتر سالم نبودیم اکثرا به شهادت رسیدند و تعدادی هم داخل کانال آب و زمینای دو طرف کانال زخمی شده بودند. دشمن منطقه رو با منورهای خوشه ای مثل روز روشن کرده بود و کوچکترین تحرکی را زیر نظر داشت. حتی مجروحانی که خوابیده تلاش می کردند فاصله شونو با خاکریز دشمن زیاد کنن و خوشونو به عقب بکشند با دوشکا و پدافند زیر رگبار شدید می گرفتند و سوراخ سوراخ می کردند. کافی بود از اون فاصله نزدیک یه گلوله دوشکا به کسی بخوره تا در دم جان بده. حتی میدیدم زخمیا رو با آرپی جی هدف قرار می دن و می زنن و بدنشون متلاشی میشه. توپخانه ایرانم چون می دونست ما نزدیک خاکریز هستیم نمی تونست کاری بکنه و خاکریز عراق کاملا امن و آرام بود و اطراف ما جهنمی از دود و آتیش. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا