eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.8هزار عکس
17.4هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
18.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کشف پیکرهای مطهر ۲ شهید دوران دفاع مقدس در جزیره مجنون در روز مادر 🔸گروه‌های تفحص شهدا موفق شدند روز گذشته (سوم بهمن ۱۴۰۰) همزمان با روز میلاد حضرت زهرا(س) پیکرهای مطهر ۲ شهید دفاع مقدس را در منطقه جزیره مجنون تفحص نمایند. ارواح طیبه شهدا صلوات https://eitaa.com/piyroo
پرواز و شهادت به سبک شهید علی حیدری🌷 🔹️ علی جوانی بود که تمام اعضا و جوارحش رادر کنترل خود داشت او دفترچه ای داشت که نامش را «طریق پرواز» گذاشته بود و اعمال روزانه خود را در انتهای روز با امتیاز مثبت و منفی مشخص می‌کرد و اینگونه به حسابرسی اعمالش می‌پرداخت و به خود تذکر می‌داد ... 🔸او از شاگردان آیت‌الله‌ حق‌شناس بود 📝 در بخشی از وصیت‌نامه‌اش آمده است : من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطـر می خواستم از ته دلم می‌ گفتم "حسین‌ جان" آن وقت فضا معطر می‌‌ شد.  🌹علی در سن ۱۹سالگی در عملیات بدر به فیض شهادت رسید و در قطعه ۲۷ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. 📚کتاب « علی بی‌خیال » زندگی‌نامه و خاطرات این شهید عزیز است. روح پرفتوح شهید صلوات https://eitaa.com/piyroo
که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کردند👌👌 شهیدی که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد. شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد. شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود. شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد. شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند. شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. شهیدی که روی قالیهای خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالیها مرا از یاد محرومان غافل می کند. شهیدی که در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت. شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود “کسر کار” می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. شهیدی که عارف حوزه علمیه، او را استاد خود می دانست. 🌸شهید والامقام عبدالمهدی مغفوری روح پاکش صلوات https://eitaa.com/piyroo
چند ماه قبل شهید مهدی برزگری خدایا، ای کاش آخر دیکته پر غلط من بنویسی، شهادت🌷 ارواح طیبه شهدا صلوات https://eitaa.com/piyroo
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ مصاحبه با شهید مدافع حرم محمدحسین حمزه🌷 درست بیست روز بعد از این مصاحبه ایشون به شهادت میرسند🕊 روح مطهرهمه شهدابخوانیم فاتحه مع الصلوات 🌹 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
شهید احمد مرتضایی در تاریخ دهم فروردین سال 1340 در شهرستان زنجان به دنیا آمد. وی در دوران پیش از دبستان نزد حجت الاسلام سید مجتبی موسوی به تعلم و تلاوت کلام الله مجید پرداخت، پس ازآن دوران دبستان و راهنمایی را در مدرسه مصدق و فردوسی گذراند و وارد دبیرستان امیرکبیر شد.  با آغاز انقلاب با حضور چشمگیر در محافل سخنرانی، راهپیمایی ها و در درگیریها تا پای جان در سنگر قیام به مبارزه پرداخت تا اینکه در تاریخ ششم شهریور ماه سال ۱۳۵۷ در چهار راه پایین از ناحیه سر مورد هدف تیر نیروهای شهربانی قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر پاکش را پس از تشییع در مزار پایین شهرستان زنجان به خاک سپردند. ولی بعدازظهر آن روز خانواده این شهید که در مسجد حجت‌الاسلام که در بین مساجد چهل‌ستون، ولیعصر (عج) و سید فتح‌الله قرار دارد مراسم شب هفت برگزار کردند. پس از برگزاری مراسم شب هفت، 50 نفر از خانم‌ها حرکتی آرام و دسته‌جمعی را که از قبل هماهنگ شده بود آغاز کردند و سایر بانوان زنجانی نیز با دیدن این حرکت به آن‌ها پیوستند، این حرکت بانوان زنجانی بدون شعار و کاملا در حالت سکوت بود تا بهانه‌ای دست نیروهای امنیتی داده نشود. پیشاپیش این راهپیمایی عکس احمد مرتضایی حمل می‌شد و فرزانه اسلامی که نقش زیادی در مبارزات انقلابی داشته است در صف جلو حرکت می‌کرد. این گروه در مسیر حرکت خود از مسجد حجت‌الاسلام، از کوچه سید فتح‌الله وارد خیابان اصلی شده و با توجه به اینکه احمد مرتضایی در دبیرستان امیرکبیر تحصیل می‌کرد به چهارراه امیرکبیر رفته و سپس با حضور در بلوار شاهنشاهی، خیابان پهلوی، میدان پهلوی و دبیرستان پهلوی به مسجد بازگشته و از آنجا پراکنده شدند و اگرچه در این مراسم پلیس حضور داشت ولی هیچ برخوردی انجام نگرفت و هیچ کس بازداشت نشد.  با وجود اینکه در آن زمان اکثر بانوان چادر رنگی سر می‌کردند ولی در این راهپیمایی به جز چند نفر بقیه چادر مشکی به سر داشتند و همین موضوع بازتاب زیادی در روزنامه‌های کثیرالانتشار داشت و از زنان سیاه پوش زنجانی یاد کردند که دلیل آن تاکید بر این موضوع بود که راهپیمایی توسط مذهبی‌ها انجام گرفته است. 🌷 روح شهدا صلوات https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
نام:مسلم نام خانوادگی: نوروزی نآم پدر:حسینقلی تاریخ تولد:: ۱۳۴۱ تاریخ شهادت:۵۷/۱۱/۱۹ محل شهادت: یکی
انقلابی تا اینکه در بحبوحه، تظاهرات مردم علیه رژیم شاه او هم با وجود سن کمی که داشت شانه هایش را تهی از سنگینی مسئولیت حفظ و دفاع از مملکت اسلامی و پیروزی از خط امام نکرد این نوجوان برومند 17 ساله  برخلاف بسیاری از هم سن و سالانش که در شیطنت های نوجوانی خود سپری می کردند از ضمیری روشن و بصیرتی مذهبی، سیاسی برخوردار بود. به همین سبب با شناختی که نسبت به قیام امام و علل مخالفت های مردم با سلطنت پهلوی داشت به جرگه مبارزان پیوست و با حضور در برنامه های سیاسی، سهم ارزنده ای در نقش آفرینی های نوجوان در انقلاب خود به یادگار گذاشت و الگو نسل نوجوان شد. مسلم نوروزی از دردمنترین و دلسوز ترین انقلابیون عصر خود بود که درد و رنج انقلاب و اسلام را به جان خرید و دلش برای اسلام انقلاب می طلبید. مسلم نوروزی از هیچگونه فعالیت سیاسی و ضد رژیم پهلوی از حضورش در صفوف مساجد و شنیدن سخنرانی ها گرفته تا پخش اعلامیه و عکس امام در بین مردم، دریغ نمی کرد. روز نوزدهم بهمن مردم مظلوم گرگان در زیر گلوله باران مأموران شهربانی با چنگ و دندان به یاری هم می شتافتند تا آتش سوزی ها راخاموش نمایند و برخی از اجناس مغازه ها را تخلیه کنند و از شعله های آتش نجات دهند مأموران که جنب و جوش فوق العاده مردم را دیدند با شلیک به سوی ماشین آتش نشانی خواستند مانع از اطفای حریق شوند اما رانندگان آتش نشانی حتی با چرخ های پنجر شده به حرکت خود ادامه میدادند و مردم نیز با شلنگ هایی آب منزل با مغازه ی خود متصل کرده بودند تلاش می کردند تا منبع آب ماشین آتش نشانی را پر نمایند و در حالیکه زمزمه (الله اکبر) داشتند سعی می کردند آتش ها را خاموش کنند. روز نوزده بهمن مأموران شهربانی بسیار با خشونت با مردم رفتار کردند آنها مواد آتش زا را داخل مغازه های شهری می ریختند و آنها را به آتش می کشیدند. آتش در چند جای شهر زبانه کشید و صدای رگبار گلوله هم مرتب به گوش می رسید آری گرگان در 19 بهمن به شهر جنگ زده ای شباهت یافت که گویی توسط فانتوم های متجاوزان خارجی مورد بیماران وحشیانه قرار گرفته است. فضای شهر آکنده از دود و آتش و بوی خون و باروت و صدای گلوله بود که همراه با فریادهای الله اکبر و جیغ و فریادهای مردم بی گناه و زبانه های سرکش آتش به کسی مجال تأمل و تحمل نمی داد. آنها حتی از پنجره های هتل نیز به سوی مردم بی گناه تیراندازی می کردند خلاصه در نتیجه این رفتار خشونت بار مأموران شهربانی عده ای به شهادت رسیدند که شهید مسلم نوروزی یکی از آن بزرگوران بود که در ساعات 10 صبح بر اثر اصابت گلوله به قلب به درجه رفیع شهادت نائل آمد. نوروزی🌷 روح شهدا صلوات فجر🇮🇷 https://eitaa.com/piyroo
نام:سیدجواد نام خانوادگی:موسوی نام پدر : سید علی اكبر نام مادر :صفیه اصغری تاریخ تولد :1337/01/02 محل تولد:خلیلکلا بابل تاریخ شهادت : 1363/11/20 محل شهادت :موسیان گلزار:شهدای خلیلکلا 🌷شهیدسيدجواد موسوي در سال 1337 درخانه علی‌اکبر و صفیه از خليل­كلاي بابل به دنيا آمد. در هفت سالگی به دبستان زادگاهش رفت. سپس با طی مقطع راهنمایی، به دلیل شرایط نامساعد اقتصادی پدرش ترک تحصیل کرد و و در يك خياطي در تهران مشغول به كار شد. بعدكم­ك توانست براي خودش مغازه و شاگرد بگيرد. 🌱در همان سال­ها نیز،با همسرش حوا غفاري ازدواج كرد و صاحب فرزندی به نام محمدجواد شد. 🌿وقتي عراق در31شهريور 59 به ايران حمله كرد و جنگ آغاز شد،وظيفه خود دانست تا در اين پيكار مقابل،نقش داشته باشند اما پس از اولين اعزام که به محل كارش برگشت.شوق جبهه، روحش را تسخير كرده بود. از این‌رو، دوباره به جبهه رفت و اين‌بار در عمليات والفجر مقدماتي شركت كرد؛ و در همین عملیات، مجروح شد. ✨و سرانجام، در 20بهمن 63 درموسیان، به آرزوي ديرينه­ اش یعنی شهادت رسید.پيكرش را نیز بعد از تشییع، درگلزارشهدای زادگاهش به خاك سپردند. 🌷 روح شهدا صلوات https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
  شهید : در پنج اسفند ماه 1368 برابر با شب مبعث رسول اکرم (ص)  شهید محمد احمدی جوان در خانه ای ساده و با صفا در روستای باشی از توابع شهرستان تنگستان و از دیار رئیسعلی  دلواری استان بوشهر متولد شد. شهید دوره ابتدایی را در دبستان شهید حیدر افساء روستای خود و دوره راهنمایی را در مدرسه دکتر حسابی بندر رستمی و تحصیلات دوره متوسطه را در هنرستان حاج جاسم بوشهر در رشته مکانیک خودرو گذراند و پس از آن دوره تحصیلی کاردانی مکانیک را در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندر گناوه با معدل 18/04 به پایان رساند و علی رغم قبولی در رشته مهندسی مکانیک سیالات دانشگاه شیراز به منظور خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ادامه تحصیل منصرف شد. از ابتدای سال 1385 عضو بسیج شد و در سال 1386 به عضویت فعال در این نهاد درآمد و به رغم سن کم به دلیل فعالیت های ارزشمندی که داشت در شهریور ماه 1388 در حالی که حدود بیست سال داشت به عنوان فرمانده پایگاه شهید دستغیب روستا انتخاب گردید. دوران سربازی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی نمود و در فروردین ماه سال 1391 وارد تیپ پیاده امام صادق (علیه السلام) بوشهر گردید و بعد از گذراندن دوره های آموزشی مختلف در سپاه پاسداران دوره ی تکاوری را در سال 1393 با کسب معدل 18/18 با موفقیت به اتمام رساند. 🕊شهید در مهرماه 1394 به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم مطهر اهل بیت (س) به سوریه اعزام شد و در ظهر تاسوعای حسینی(در  روز شهادت دو شهید روستایش) در حومه شهر حلب توسط تکفیری ها مورد اصابت ترکش قرار میگیرد و درحالی که دو چشم خود را از دست داده بود مجروح شده و پس از 43 روز بستری  شدن و تحمل درد های ناشی از جراحت های میدان نبرد  در یکی از بیمارستان های تهران در روز جمعه 13/ آذر / 94 (روز معراج پیامبر اکرم(ص) ) به فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد. پیکر این شهید پس از تشیع در شهر بوشهر در گلزار شهدای روستای “باشی” شهرستان “تنگستان” آرام گرفت. جوان🌷 روح شهدا صلوات https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
نام:علی نام خانوادگی:محمودوند نام پدر:عباس تاریخ تولد:۴۳/۴/۶ محل تولد:تهران تاریخ شهادت:۷۹/۱۱/۲۲ محل شهادت:فکه علی در 6 تیر ماه سال 1343در بیمارستان مادر واقع در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد.بعد ازبه دنیا آمدنش مادرش به شدت مریض شد و با توسل به حضرت علی (ع) شفا یافت.اسم او را می خواستند (امیر) بگذارند ولی در اداره ثبت گفتند:امیر فقط شاه است و اوست که امیر مملکت است.آنها هم اسم او را “علی “گذاشتند.مادر همیشه موقع اذان به او شیر می داد و اکثرا”نیز با وضو بود.پدرش خیلی به نانی که به خانه می برد حساس بود و اصرار داشت تا حلال باشد.از همان طفولیت به قرآن و اذان حساس بود طوری که به محض گفتن اذان یا خواندن قرآن از خواب بیدار می شد.خلاصه هر چه بزرگتر می شد بیشتر به دل می نشست.سعی می کرد کاری نکند که خانواده ناراحت شوند ، به همه حرفهای آنها گوش می کرد.تحصیلاتش را تا پایان دوره راهنمایی ادامه داد.عجیب به مسجد علاقه داشت و هر وقت می خواستند پیدایش کنند باید آنجا سراغش را می گرفتند. علی در دوران نوجوانی خیلی بازیگوش بود. طوری که همه مدرسه او را می شناختند و همه دوست داشتند اطراف او باشند. پانزده شانزده ساله که شد جنگ شروع شد و بسیج بیست میلیونی تشکیل گردید. علی هم  رفت و ثبت نام کرد. مادر مخالف ثبت نام  و رفتنش به جبهه بود او هم خیلی زیرکانه، یک روز یک عکس می برد، روز بعد یک کپی شناسنامه و روز بعد چیزهای دیگر تا اینکه یک روز آمد و گفت  ثبت نام کردم و رضایت نامه برای رفتن به جبهه می خواست.گفتم: کجا می خواهی بری؟ از دست تو کاری بر نمی آید.گفت: مادر تو بگو بمیر من می میرم ولی نگو نرو باید برم.اصلا” هیچ کاری که نتونم بکنم آب که می تونم به رزمنده ها بدم وتابستان سال1361 همزمان با شروع عملیات رمضان به جبهه رفت . کارش را در گردان تخریب لشگر27 محمد رسول الله (ص) آغاز کردودر عملیات والفجر مقدماتی همراه گردان حنظله به منطقه فکه رفت و مجروح شد عملیاتهای خیبرو بدر نیز شاهد رزمش بودند،در عملیات والفجر8 برای همیشه پایش را از دست داد و با وجود 70درصد جانبازی(شیمیایی،موجی،قطع پا،و25ساچمه در بدنش) باز هم خستگی را خسته کرد. علی صبر عجیبی داشت. در مقابل مشکلات سر تعظیم فرود نمی آورد.توی عملیاتها مثل شیر می غرید. هیچ وقت ندیدم که او بترسد.با توجه به مجروحیتش در همه عملیاتها شرکت می کرد و اگر ممانعت حاج آقا رحیمی و شهید دین شعاری نبود علی به عنوان مسوول گروهان سیدالشهدا باز می خواست نفر اول خط مقدم باشد.علی کسی نبود که خودش دنبال مسوولیت و ریاست برود.دنبال این نبود که به کسی حرفی بزند و دیگری اطاعت کند. دنبال این بود که کار انجام دهد و تکلیفش را انجام دهد. و تا آخرجنگ  حضور داشت . درسال 1367عقد ازدواج بست و در سال1368 زندگی مشترک را با سفر به آستان علی ابن موسی الرضا(ع) آغازکرد و ندبه های فراق امام خمینیt را به حجره های دلتنگی گره بست.سال 1371 تجربیات دست نیافتنی جنگ را در کوله باری از امید با خود به تفحص برد وباز خاک نشین رملهای فکه شد و همزبان رازهای نهفته در دل گنجینه های مدفون. دست تقدیر رقم خورد و علی آقا شد مسئول گروه تفحص. همچنان روزهای سپری شده از دروازه شهادت می گذشت و علی آقا در معبری تنگ در جستجوی روزنه ای بود و شهادت واژه ای بود که از خاطرش نرفته بود. و بلاخره سرباز گمنام تفحص در عصر22بهمن ماه1379 با سجده ای خونین بر خاکهای فکه بوسه زد و از همانجا زائر شهر شهادت و همنشین شهدای قطعه 27  گردید. محمودوند🌷 روح شهدا صلوات https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
طبق گفته همکاران شهید بزرگوار سید حمزه طباطبایی یک کارمند نمونه و فعال بوده که حتی در دوره کارآموزي
فرداي آن روز یعنی 1366/06/17 جهت رفتن به جبهه هاي حق علیه باطل با تیپ الغدیر اعزام می گردد و تا تاریخ 1366/11/07 براي دفاع از ناموس و دین و کشور خودش فعالیت شایان و ستودنی داشته است . با برگشت مجددا در اداره مخابرات فعالیت خود را از سر می گیرد و در عین حال در فعالیت هاي بسیجی و پایگاههاي محل نیز تلاش و کوشش فراوان انجام می دهد .مجدداً مرغ روحش هواي جبهه هاي جنگ می کند و از مسئولین مخابرات درخواست اعزام مجدد به جبهه می نمایند پس ازموافقت مخابرات راهی جبهه حق علیه باطل میگردد. سید حمزه در این اعزام در طی عملیات بیت المقدس هفت پس از زحمات فراوان و فداکاري هاي به یاد ماندنی به درجه رفیع شهادت نائل می گردد و به عنوان مفقودالاثر در منطقه عمومی شلمچه در خیل آنها قرار می گیرد . در تاریخ 1367/03/23 از شهید بزرگوار دیگري خبري در دست نبود و همه خانواده و دوستان و همکارانش از بازگشت پیکر پاکش ناامید شده بودند و نام وي در لیست مفقودالاثرهاي دفاع مقدس قرار گرفته بود . وبلاخره پس ازهشت سال انتظار درتاریخ 1374/5/9 جسد مبارك این شهید گرانقدر توسط گروه تفحص شناسایی وبه محل تولد خود بازمی گردد ودر مزار شهدا به خاك سپرده می شود یادش گرامی وراهش پررهروباد.ضمنا براساس قانون استخدام کشوري این شهید در تاریخ 1392/12/05 به افتخار بازنشستگی از طرف شرکت مخابرات ایران نائل می گردد. باتشکر از آقای عباس شاکراردکانی که در گردآوری زندگینامه شهید تلاش بسیار نمودند طباطبایی 🌷 روح شهدا صلوات https://eitaa.com/piyroo