فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از شهید حبیب مقدم دزفولی
چهل و چند سال پیش و در این سن و سال اینگونه حرف زدن هنر بود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_حبیب_مقدم_دزفولی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
🔹عزیزم! من از بی قراری و رسوایی جاماندگی، سر به بیابان ها گذارده ام...
تو خود می دانی دوستت دارم.
خوب می دانی جز تو را نمی خواهم.
مرا به خودت متصل کن.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_طریق_القدس
#وصیت_نامه
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احتیاط کن تو خیابون راه میری
همش تو ذهنتون باشه
راه میری بگو یکی داره منو میبینه
یه اقایی داره منو میبینه
منو میپاد ، دست از پا خطا نکنم
مهدی فاطمه خجالت بکشه
#شهیدسیدمجتبیعلمدار
#یادشهداباصلوات
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
یک استاد دانشگاه مےگفت : شبی در خواب شهید همت را دیدم . با موتور تریل آمد به من گفت : بپر بالا .
از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم ، به در یک خانه رسیدیم . و بعد از خواب پریدم ...
به اطرافیان گفتم به نظر شما تفسیر این خواب چیست ؟ گفتند : آدرس خانه را بلدی ؟ گفتم : بله . گفتند معلوم است ، حاج ابراهیم گفته آنجا بروی .
خودم را به در آن خانه رساندم . در زدم . پسر جوانی دم در آمد . گفتم : شما با #حاج_ابراهیم_همت کاری داشتی ؟ یک دفعه رنگش عوض شد و شروع به گریه کرد .
👈رفتیم داخل و گفت : چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم . داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم ، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت .
گفتم : می گن شماها زنده اید ، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه . الآن هم شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید.✨
📚 برگرفته از کتاب «شهیدان زندهاند»
#شهید_ابراهیم_همت
#شادی_روح_پاکش_صلوات
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞️ سریال «تنها گریه کن» بعد از تغییر نام به روی آنتن میرود.
🔸این سریال با نام «آخرین دیدار» از امشب ساعت ۲۰ از شبکه افق پخش خواهد شد.
🔸 اخرین دیدار روایتی از زندگی نامه مادر شهید محمد معماریان با اقتباسی از کتاب تنها گریه کن است که به تهیه کنندگی میلاد حاجی پروانه و کارگردانی علی درخشنده تولید و از پنجشنبه ۶ دی ماه از شبکه افق و پلتفرم های روبیکا و نماوا پخش خواهد شد.
۶ دی ماه سالروز شهادت
شهید#محمد_معماریان❤️
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود.
موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین پایین بیاید تا با من عکس بگیرد.
انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود...
قبل از جبهه هم کمتر خانه بود، راستش همیشه مسجد بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم...
و فقط خدا خواست اینگونه تربیت شود..
موقع جبهه رفتنش گفتم؛ هر جا میخواهی برو، خدا به همرات.
من سه تا از بچه هایم را، همزمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار می کنم، خدا ان شاالله این هدیه ناقابل من را قبول کند.
پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)...
چند سالی مفقودالاثر بود.
باران که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در
همش می ترسیدم بچه ام بیاید و پشت در بماند
خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره...
📎 به روایت مادر شهید شهید علی اکبر احمدیان 🌷
قائمشهر ،فاتحان۲۵
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
نسیم یادت
پیراهن دلتنگی را
بر تن ساعتهای انتظار
می دوزد ،
و آرزوها با هر پلک زدن
دنیای با تو بودن را
بر قامت واژه ها
هجی می کنند ..
کاش!
آغوشت رویایی
دور از دست نبود...
#شهید_حاجقاسم_سلیمانی
#شهیدالقدس
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
#شهید_آوینــــے
✍کجا از مـرگ می هراسد
آن کـس کہ
بہ جــاودانگـی روح
در جـوار رحـمت حـق
آگـاہ اسـت؟؟؟
#شهید_علی_اکبر_عربی
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
این خـــون
تا قیامٺ جاریست
مـن و شمـا
باید مواظب باشـیم
تا حـرمـتِ
چنین خون هایی نشڪند ...
#رزقک_شهادت
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_سی_نهم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
مسئول اردوگاه و مسئول اتوبوس ما اجازه ندادن من برم برای خادمی
هرچقدرم گریه کردم التماس کردم
گفتن نه که نه
من بقیه مناطق را با اشک و گریه سپری کردم
از جنوب که برگشتیم زمان آزمون ورودی حوزه اعلام شد ۱۵اردیبهشت
برای همین شدیدا مشغول خوندن دروس دبیرستان بودم
بالاخره روز آزمون رسید
با استرس تمام تو جلسه حاضر شدم
گویا جواب این آزمون ۱۵شهریور
و اعلام جواب آزمون پرسش پاسخ اول شهریور بود
آزمون دادیم
و از اونور اعلام شد باید برای بسیج ویژه شدن آزمون بدیم
آزمون اواسط خرداد بود
و اعلام جواب یک هفته بعد
روز آزمون بسیج بالاخره رسید مثل آزمون طلبگی اصلا استرس نداشتم
روز اعلام جواب رسید بسیجی ویژه نشده بود 😛😛😌😌
اما جزو گردان بسیج شده بودم ☺️☺️
برام زیاد مهم نبود
خسته و کوفته از پایگاه برگشتم
بهمون گفتن از روز شنبه دوره های آموزشیمون شروع میشه
این دوروز خوبه دیگه خونم پیش مامان اینا
تو فکرش بودم که یهو گوشیم زنگ خورد
-الو سلام زینب جان
زینب :سلام حنانه گلم
حنانه من با یه سری از بچه ها میریم جمکران
توام میای؟
-جدی ؟
میشه منم بیام ؟
زینب : آره عزیزم آقا طلبیدتت
اگه میای فردا بیام دنبالت ؟
-آره حتما ممنونم عزیزم به یادم بودی
زینب : آقا طلبیدتت
من چیکاره ام؟
-مرسی
از ذوق تا صبح خوابم نبرد
بعدازنماز صبح حاضر شدم
رفتم ی چای بخورم که بابام گفت : کله سحر کجامیری؟
-مسجد جمکران
بابا:این امل بازی های تو کی تموم میشه
ما راحت بشیم
نیم ساعت نشد زینب اومد
بابا: برو چهارتا امل منتظرتن
-خداحافظ
با ماشین شخصی رفتیم مستقیم رفتیم جمکران
مسجدی که مکانش توسط خود امام زمان(عج) تعیین شده بود
شیخ حسن جمکرانی
تو حیاط مسجد با بچه ها نشستیم رو به روی گنبد
-آقا خیلی دوستت دارم
آقا هنوز یادمه تو شلمچه روتونو ازم برگردوندید
میشه الان نگاهم کنید
همیشه زیر نگاهتون باشم
اون دوروز عالی بود
تو راه برگشت رفتیم مزارشهدای قم
سرمزار شهید معماری و شهید صالحی
یکیشون مادرشو شفا داده بود
و دیگری از بهشت اومده بود
و زیر کارنامه دخترشو امضا کرده بود
شهید مهدی زین الدین هم که گل سرسبدشون بود
فرمانده لشگر ۱۷علی بن ابی طالب
اون روز عالی بود واقعا
باید برگردیم و فردا کلاسام شروع میشه
#ادامه_دارد..
#سوریه
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31