نام : شهید جواد الله کرم
تولد : 2 / تیر / 1360
محل تولد : تهران _ مهرآباد
شهادت : 19 / اردیبهشت / 1395
محل شهادت : سوریه _ حلب
سن : 35
مزار : تهران _ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) _ قطعه 50
خلاصه ای از زندگی :
سلام به همگی من جواد الله کرم هستم .
خداروشکر از همون اول مادرم خیلی مراعات می کرد که بدون وضو به من شیر ندهد و همین امر و تربیت درست والدینم ، باعث شد که سرگرمی روزهای کودکی و نوجوانی من مسجد باشد .
اخلاق برای من خیلی مهم بود حتی در جلسه خواستگاری هم به همسرم گفتم که اخلاق برای من مهمترین چیزه و کسی که اخلاق نداره ایمان نداره . یادمه شب عروسیم پا به مجلس خانم ها نذاشتم ، از قبل قرارمان همین بود .
به نظرم خیلی اشتباه است داماد به مجلس خانم ها بیاید ، هم مهمان ها به سختی می افتند ، هم داماد موذب می شود . قاب عکسی ازم را که همان روز در آتلیه گرفته بودیم آماده کردند و در مجلس گرداندند . فرزندانم ، زهرا و علی اکبر حاصل این ازدواج هستند .
من لیسانس و کار و زندگی خودم را داشتم اما با آغاز جنگ سوریه از سال 1390 داوطلبانه راهی این کشور شدم و از جمله مستشاران و نظامیان زبده ی ایرانی به حساب می آمدم .
یکی از مهمترین دلایلم برای رفتن به سوریه این بود که اگر به سوریه نرویم باید در ایران با دشمن رو به رو شویم . اعتقاد داشتم که حتی اگر حرم حضرت زینب (س) هم در سوریه نبود باید می رفتم و چیزی از اهمیت رفتنم کم نمی شد چه برسد به اینکه بحث حرم هم پیش آمده بود . سوریه محور مقاومت ما است اگر از دست برود خطر بزرگی برای انقلاب اسلامی است و از طرف دیگر غرور و غیرتم اجازه نمی داد که زنان و کودکان مسلمان در این کشور بی دفاع و بی سرپناه بمانند .
در سال های 93 و 94 در سوریه سه بار مجروح شدم ولی دوباره به جبهه ها بازگشتم و در نهایت در 19 اردیبهشت سال 95 و در زمان آتش بس ، با گلوله ی تکفیری ها در جنوب غربی حلب به دیدار یار رفتم و پیکرم نیز در منطقه ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار داشتم تا اینکه بعد از چهارسال پیکرم شناسایی شد و به وطن و آغوش خانواده ام بازگشت .
همسر شهید :
برایمان جا افتاده بود که آقا جواد خانواده اش را دوست دارد اما تکلیف را مهمتر از خانواده می داند برای همین هرگز مانع رفتنش به ماموریت نشدیم .
خیلی به بالا بردن سطح سواد خانواده اهمیت می داد ، معتقد بود که حزب اللهی باید با سواد باشه وگرنه عرصه های علمی در مملکت شیعه دست آدم های ناصالح می افتد .
به فضل خدا ایشان به من در زمینه تحصیل خیلی کمک کرد . در حقیقت مشوق اصلی برای درس خواندنم خودش بود . زمانی که خانه بود سر بچه ها را گرم می کرد و به امور خانه می رسید تا بتوانم درسم را بخوانم . وقتی در مقطع دکتری در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم خیلی خوشحال شد .
همرزم شهید :
شب بود ، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی میکردیم ، جواد گفت : بچه ها امشب کمتر شوخی کنید . تعجب کردم ، به شوخی گفتم : جواد نکنه داری شهید میشی .
گفت : آره نزدیکه ...
هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم .
همه لحظه ای سکوت کردند .
یکی از بچه ها دوربین آورد و گفت : بگذار چند تا عکس بگیریم . قبول کرد ، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم و فرداش جواد شهید شد ...
همرزم شهید :
با اینکه فرمانده بود و همه گوش به فرمانش ولی در عملیات های سخت بعد از تشریح دقیق منطقه و دشمن ، راه می افتاد می گفت دارم می روم هر کس می خواهد بیایید ، کسی را صدا نمی زد ، نگاه نمی کرد چند نفر دنبالش می آیدند . در چشم جواد هیچ ترسی وجود نداشت .
سخن شهید :
مهم نیست چه مسیولیتی داریم و کجا هستیم هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه کنیم .
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - جمعه زیارتامامزمان(عج)صدقی.mp3
878.5K
💠 زیارت امام زمان(عج)در روزجمعه
🎙 بانوای مهدی صدقی
❇️السَّلامُ عَلَيكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرضِهِ
🔶السَّلامُ عَلَيكَ يا عَينَ اللهِ في خَلقِه
❇️السَّلامُ عَلَيكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهتَدي بِهِ المُهتَدُونَ
🔶ويُفَرَّجُ بِهِ عَنِ المُؤمِنينَ
❇️السَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا المُهَذَّبُ الخآئِفُ
🔶السَّلامُ عَلَيكَ اَيُّهَا الوَلِيُّ النّاصِحُ
❇️السَّلامُ عَلَيكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ
🔶السَّلامُ عَلَيكَ يا عَينَ الحَيوةِ
❇️السَّلامُ عَلَيكَ صَلَّي اللهُ عَلَيكَ
🔶وعَلي آلِ بَيتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ
❇️السَّلامُ عَلَيكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصرِ وَظُهُورِ الامر
🔶السَّلامُ عَلَيكَ يامَولايَ
❇️انا مَولاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخريكَ
🔶اتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيتِكَ
❇️واَنتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الحَقِّ عَلي يَدَيكَ
🔶واَسئَلُ اللهَ اَن يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
❇️واَن يَجعَلَني مِنَ المُنتَظِرينَ لَكَ
🔶والتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعدآئِكَ
❇️والمُستَشهَدينَ بَينَ يَدَيكَ في جُملَةِ اَولِيآئِكَ
🔶يا مَولايَ يا صاحِبَ الزَّمان
❇️صلَواتُ اللهِ عَلَيكَ وَعَلي آلِ بَيتِك
🔶هذا يَومُ الجُمُعَةِ وَهُوَ يَومُكَ
❇️المُتَوَقَّعُ فيه ظُهُورُكَ
🔶و الفَرَجُ فيه لِلمُؤمِنينَ عَلي يَدَيكَ
❇️وقَتلُ الكافِرينَ بِسَيفِكَ
🔶واَنَا يا مَولايَ فيهِ ضَيفُكَ وَجارُكَ
❇️واَنتَ يا مَولايَ كَريمٌ مِن اَولادِ الكِرامِ
🔶ومأمُورٌ بِالضِّيافةِ وَالاجارَةِ
❇️ فاَضِفني وَ اَجِرني
🔶صلَواتُ اللهِ عَلَيكَ وَعَلي اَهلِ بَيتِكَ الطّاهِرين
💫 به مناسبت ولادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام موسس مذهب جعفری (۸۳ ه. ق)
⭕️ مومن و بی احترامی به او
📖 داستانک:
🔹 محَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ عَنْ أَبِی هَارُونَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ لِنَفَرٍ عِنْدَهُ وَ أَنَا حَاضِرٌ مَا لَکُمْ تَسْتَخِفُّونَ بِنَا قَالَ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ خُرَاسَانَ فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللهِ أَنْ نَسْتَخِفَّ بِکَ أَوْ بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِکَ فَقَالَ بَلَى إِنَّکَ أَحَدُ مَنِ اسْتَخَفَّ بِی فَقَالَ مَعَاذٌ لِوَجْهِ اللهِ أَنْ أَسْتَخِفَّ بِکَ فَقَالَ لَهُ وَیْحَکَ أَ وَ لَمْ تَسْمَعْ فُلَاناً وَ نَحْنُ بِقُرْبِ الْجُحْفَهِ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ احْمِلْنِی قَدْرَ مِیلٍ فَقَدْ وَ اللهِ أَعْیَیْتُ وَ اللهِ مَا رَفَعْتَ بِهِ رَأْساً وَ لَقَدِ اسْتَخْفَفْتَ بِهِ وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِمُؤْمِنٍ فِینَا اسْتَخَفَّ وَ ضَیَّعَ حُرْمَهَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»
💬 ابو هارون میگوید:
❓ در محضر امام صادق علیه السلام بودیم، امام به جمعی رو کرد و فرمود: چرا ما را سبک میشمرید؟ و به ما اهانت میکنید؟
♻️ مردی از اهالی خراسان برخاست و عرض کرد: پناه میبرم به خدا که من تو را سبک بشمرم و احترام تو را حفظ ننمایم.
✨ امام صادق علیه السلام فرمودند: آری تو یکی از آن افرادی هستی که مرا سبک انگاشتی.
🔹 آن مرد عرض کرد: پناه میبرم به خدا از اینکه شما را سبک بشمرم و به چشم حقارت به شما بنگرم.
✨ امام فرمودند: عزیزم! به یاد داری که فلان شخص در جحفه (میقاتگاه حاجیان در نزدیکی مدینه) به تو گفت مرا نیز سوار مرکب خود کن و به مقدار یک میل (دو کیلومتر) بهسوی (مکه) ببر، به خدا سوگند از پیادهروی خسته شدهام؛
🔹 سوگند به خدا تو حتی سرت را بلند نکردی و به او اعتنا ننمودی و مقام او را کوچک شمردی؛
🔹 بنابراین «و من استخفّ بمؤمن فینا إستخف و ضیّع حرمةالله» و کسی که مؤمن در راه ما را سبک بشمارد (و تحقیرکند)، حرمت خدا را سبک شمرده و تباه ساخته است.
📚 منبع: [الکافی (ط الإسلامیه)، ج ۸، ص: ۱۰۲، ح ۷۳٫ روضه الکافی ص ۱۰۲]
⁉️ ببینیم آیا ما نیز شیعیان را خوار کردهایم؟
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
🤲 الهی آمین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱امام ما:منو دعا کنی منم شمارو دعا میکنم
😇توهم با این صدای دوست داشتنی زمزمه اش کن و دعاشون کن😍
#رهبر
#دعا
#امام_زمان
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#تاکتیک_محمود
🌷نرسيده به سقز، يكی از ماشينها كه مينیبوس بود از ستون خارج شد و شروع كرد به گاز دادن. بعداً فهميديم رانندهاش فكر كرده، چون توی شهر هستيم، خطر كمين هم از بين رفته است. زياد فاصله نگرفته بود كه افتاد تو كمين. همان اول كار يك تير به پای راننده مينیبوس خورد. مينیبوس پر از نيرو بود؛ داشت به سمت پرتگاه میرفت. تنها دعا و توسل بود كه به دردمان خورد. يك لحظه ديدم مينیبوس لبه پرتگاه ايستاد. لاستيكش به يك سنگ بزرگ گير كرده است. بچهها پريدند بيرون و تو سينه كوه سنگر گرفتند.
🌷تا محمود خودش را رساند به سر ستون، محمد يزدی با كاليبرش آتش شديدی ريخت روی سر ضد انقلاب. تيربار آخر ستون هم آمد كمك. بيشتر نيروهای تازه وارد، نمیدانستند كمين يعنی چه و اينطور جاها بايد چه كار كنند. محمود چند تا از بچهها را از سمت راست گردنه كشاند بالا. يك گروه را هم از توی جاده حركت داد طرف خود گردنه، جاییكه بيشتر حجم آتش دشمن از آنجا بود. مانده بودم كه تاكتيك محمود چيست و چه نقشهای دارد، اما مطمئن بودم كه منطقه و دشمن را خوب میشناسد. انتظارم خيلی طول نكشيد؛ ضد انقلاب از سه طرف محاصره شد. حالا ديگر هيچ راهی جز فرار نداشت، فرار هم كرد....
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید معزز محمود کاوه
راوی: شهید معزز ناصر ظريف
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅
@plack31