صبر حضرت زینب علیهاالسلام
بندگان خوب خدا اگر در زندگی مشکل و مصیبتی برایشان پیش بیاید در مقابل مشکلات صبر می کنند. صبر، یکی از صفت های خوب است که به ما قدرت و توانایی می دهد تا بتوانیم در مقابل رنج ها و سختی ها مقاومت کنیم و هیچ وقت شکست نخوریم. اما هر وقت کلمه صبر را به زبان می آوریم به یاد حضرت زینب علیهاالسلام می افتیم؛ زیرا او دارای صبر زیادی بود. او از کودکی با صبر آشنا شد؛ زیرا از همان دوران، مصیبت ها و رنج های او شروع شد؛ مثلاً مادرش حضرت فاطمه علیهاالسلام را از دست داد. بعد هم پدر و سپس برادرش امام حسن علیه السلام را از دست داد. در کربلا هم شهادت همه برادران و دو پسرش را دید؛ اما با صبر همه آن مصیبت ها را تحمل کرد
#سخنرانی_کوتاه
#پانزدهم_رجب
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ابتدایی
https://eitaa.com/planAmin
عبادت حضرت زینب علیهاالسلام
آیا می دانید چه چیزهایی باعث نزدیکی ما به خدا می شود؟ کارهایی که خدا به ما دستور داده و دوست دارد ما آنها را انجام بدهیم ما را به خدا نزدیک می کند؛ مثل نماز خواندن و دعا کردن که عبادت نام دارد. همه امامان ما عبادت کردن را خیلی دوست داشتند و شیرین ترین لحظه های زندگی آنها زمانی بود که عبادت می کردند و نماز می خواندند. حضرت زینب علیهاالسلام هم مثل آنها عبادت کردن را دوست داشت؛ زیاد نماز می خواند و عبادت می کرد؛ به طوری که همه از او می خواستند موقع عبادت برایشان دعا کند.
#سخنرانی_کوتاه
#پانزدهم_رجب
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ابتدایی
https://eitaa.com/planAmin
مصائب زینب سلام الله علیها در مدینه
زینب، دختری پنج ساله بود که پیامبر اکرم از دنیا رفت او در سنی بود که فقدان جدّ بزرگوارش را درک می کرد، او به چشم خود دید که پیکر مطهر رسول خدا را از خانه برده و به خاک سپردند.چند ماهی نگذشته بود که به سوگ مادرش خانم فاطمه زهرا (س) نشست، او به چشم خود دید که مادرش چگونه با ضربات مغیره و قُنفُذ، نقش زمین گشت و با بدنی مجروح در بستر بیماری قرار گرفت.
زینب، حدودا، سی و پنج سال داشت که نوبت داغ پدر فرا رسید. علی (ع) بر اثر ضربتی که از شمشیر زهرآلود ابن ملجم خورده بود، از پای در امد و او را بر روی دوش به خانه آوردند، زینب با دیدن پدر، خود را به روی او انداخت و زخم او را با اشک چشم شستشو داد.
بعد از شهادت پدر، نوبت به برادرش امام حسن (ع) رسید، او بانویی چهل و پنج ساله بود که دید چگونه آن نامردان به امام خود خیانت کردند، خیمه او را تاراج نمودند و جانماز از زیر پایش کشیدند. یکی ردای وی را برد و دیگری جراحتی به پای او رسانید، ناچار شد کار را به معاویه واگذار کند. زینب در هنگام مجروحیت برادر، پرستاری وی را به عهده گرفت تا بهبود یافت. او گمان می کرد که چون برادرش کار را به معاویه واگذاشته است، جانش محفوظ خواهد ماند، ولی با توطئه و نیرنگ معاویه و سمّ جعده، امام را در حالی که آن روز، روزه گرفته بود، به هنگام افطار مسموم کردند و به شهادت رساندند. اما این انتهای مصیبت نبود بلکه زینب (س) شاهد توطئه ننگین دیگری بود که با تحریک عایشه و مروان بدن مطهر برادرش آماج تیرهای کینه توزانه قرار گرفت به گونه ای که هفتاد تیر تابوت را به بدن دوخته بود.
#سخنرانی_کوتاه
#پانزدهم_رجب
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/planAmin
مصائب حضرت زینب سلام الله علیها در شام
عبید الله بن زیاد، نامه ای به یزید نوشت و وقایع کربلا و شهادت امام حسین (ع) را گزارش نموده، کسب تکلیف کرد و یزید نیز در جواب نوشت: «همه اسیران و اموال آنان را همراه با سرهای شهدا به شام بفرستد» اهل بیت که در زندان کوفه به سر می بردند، پس از دریافت نامه یزید با وضع دلخراشی آماده حرکت به سوی شام شدند، در راه شام، شهرهای مختلفی قرار گرفته بود، به هر یک نامه ای نوشتند که به استقبال اسیران بشتابند، و با ساز و آواز و رقص و پایکوبی شادی نمایند تا بدین طریق بر تحقیر و تأثرات خاندان رسول خدا بیفزایند، ولی غالبا نتیجه معکوس می گرفتند! چون کاروان به شهر سیبور رسید، اهالی آن شهر از جریان با خبر گشتند، جوانان فداکار آنان با تمام شجاعت با سپاه یزید پیکار نمودند و عدّه ای از انان را کشتند.
در شهر «حمص» و بعضی از شهرهای دیگر نیز قضیه همین طور بود، اما در شهر بعلبک از یزید و سپاه او استقبال کردند، و علیه اهل بیت شعار دادند و شادی کنان به دف زدن و رقص و پایکوبی پرداختند، اسیران در دروازه شام قرار گرفتند، یزید دستور داد شام را زینت دهند و خوانندگان و رقاصه ها را برای استقبال از آنان مهیا سازند. زینب (س) شمر را نزد خود فرا خواند و به او فرمود: «ای شمر! از تو در خواستی دارم، ما را از دروازه ای وارد دمشق کن که تماشاگران کمتری داشته باشد تا به صورت زنان و دختران آل پیامبر کمتر نگاه کنند و به سپاهیان خود دستور ده تا سرهای سرفراز حسین و جوانان آزادی خواه او را از میان کجاوه های مابیرون برند و از ما دورتر دارند.» ولی آن مرد بی وجدان و پست فطرت برخلاف خواسته زینب عمل کرد و دستور داد تا سرهای شهیدان را بر فراز نیزه ها بزنند ودر میان کجاوه ها حرکت کنند.و اهل بیت را از دروازه ای وارد کرد که جمعیت زیادی به استقبال آمده بودند. آری مردم شام با مردم کوفه فرق بسیار داشتند،
مردم کوفه از دیدن وضع رقت بار خاندان حسین گریه گردند، در حالی که در شام، زنان و مردان شادی کنان به نی ها و چوب ها، آتش می زدند و به سر وصورت اسیران می افکندند و با سنگ ها، آنان را هدف قرار می دادند و از اینکه حسین و یارانش شهید، و یزید پیروز شده بود! سپاسگذاری می کردند! یزید بعد از گرداندن اسیران در بازار و کوچه های شام، مجلسی اشرافی و سلطنتی در کاخ تشکیل داد که در این مجلس علاوه بر سردمداران کفر داخلی، سفرای خارجی نیز حضور داشتند، یزید از دیدن اهل بیت امام حسین آن هم در حال اسارت که به زنجیر بسته شده بودند احساس غرور بسیاری می کرد.
او به تاثرات فرزندان و خانواده اهل بیت کوچکترین توجهی نمی کرد. به گونه ای که حتی زمانی که رقیه، سراغ پدر را از عمّه خود می گیرد یزید دستور می دهد تا سر حسین (ع) را در تشتی برای او ببرند، کودک با دیدن آن چنان هراسان می شود که صیحه کشیده و بیمار می شود و در دمشق وفات می یابد[]. آری زینب همه ناملایمات را لمس کرد و اشعار کفر آمیز یزید را در کاخ او شنید، شراب نوشیدن او را دید و تازیانه خلیفه بدمست را بر لب و دندان جگر گوشه زهرا ملاحظه کرد، از سوی دیگر ناله های بلند ربابه و سکینه و فاطمه و امّ کلثوم و سایر زنان و کودکان اسیر را گوش کرد، غل و زنجیر سنگین امام سجاد (ع) و صدمات آن را در گردن زخم دار آن یادگار برادر مشاهده نمود.
آن گاه زبان به سخن گشود و خطبه ای فصیح و بلیغ مانند پدرش، حیدر کرّار ایراد کرد و یزید را مفتضح ساخت! خانواده یزید و سایر زنان اموی را با خود همسو کرد و پرچم فتح وظفر را در خانه دشمن و در دربار اموی نصب کرد و خانه عیش و نوش آنان را به عزاخانه حسین تبدیل نمود، با سرافرازی و پیروزی لباس سیاه پوشید و به آنان باوراند که معاویه و پسرش در طول 45 سال امارت و خلافت تا آن زمان دروغ گفته و اسلام و آیین محّدی را وارونه نشان داده اند.
اگر صبر وپایداری حضرت زینب نبود از اسلام اثری نمی ماند، خطبه ها، مبارزه ها و افشاگری های زینب، یزید و یارانش را رسوا کرد و چهره واقعی آنان را شناساند. امروز با اینکه 14 قرن از حادثه کربلا می گذرد بفای اسلام مرهون شجاعت واستقامت زینب (س) است.
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود...
#سخنرانی_کوتاه
#پانزدهم_رجب
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
https://eitaa.com/planAmin
🌱🪴میثاق نامه-(عصر روز سوم)
✍خداوندا؛
💫اکنون که به لحظات پایانی میهمانی تو نزدیک می شویم؛ بابت توفیقی که به ما عطا نمودی تا شایسته همجواری با خانه و میهمانیت شویم ممنون و سپاس گزاریم، و درخواست داریم؛
🔸️همان طور که نعمت "بودن" در مسیرت را به ما چشاندی، لذت "ماندن" و ثابت قدم بودن در مسیرت را به ما عطا نما.
🔸️فکر، احساس و رفتار ما را در راستای رضایت خودت، تربیت فرما.
🔸️ما را نسبت به آگاهی و حرکت بر اساس ماموریت و اولویت هایمان در این عالَم انگیزه ببخش.
🔸️ضرورتِ حضور و ارتباط داشتن با مسجد و معارف دین را؛ در عصر آخر الزمان به ما بچشان.
🔸️ثانیه های عمر ما به سیره امام زمان "عج" آمیخته بفرما.
🔸️در آخر؛ این خلوت ها، تفکر ها و عبادت های ما را قبول بفرما.
👌اگریادتان بود و باران گرفت
دعایی به حال بیابان کنید.
#اعتکاف_علمدار
https://eitaa.com/planAmin
🔸️مناجات اختتامیه🔸️
✍به همراه زیر صدا می توان به صورت زنده اجرا نمود وهمزمان تصاویر اعتکاف پخش شود؛
🌱خدایا؛
این دقیقه های باقیمانده اجازه بده بغض گلوم رو بشکنم.
بذار با سکوتم باهات حرف بزنم؛ چون دقیقاً نمیدونم؛
از کجا باید بگم،
چطوری بگم،
و مهمتر با چه رویی بگم.
آخه؛
"من رها بودم تو دستم را گرفتی آمدم"
اصلاً تا اومدم توی مسجد یه لحظه جا خوردم؛
من کجا مهمونه شما بودن کجا!
اصن حرف زدن با شما کجا!
بین این همه دوستای پاک کجا؟!
این سه روز تازه طعم با شما بودن رو چشیدم،
تازه شیرینی با شما بودن رو با تمام وجودم حس کردم،
این سه روز فهمیدم هر کی با تو باشه چقدر عزیز میشه، چقدر ارزشمند میشه!
هر کی با تو همسایه بشه دیگه گم نمیشه، دیگه تنها نیست، این حسی که تا حالا تجربش نکرده بودم چه زود تموم شد.حیف.
من این سه روز با تمام وجود خودمو برات لوس کردم،
من در کنار تو احساس ارزشمندی و توجه گرفتم. با وجودی که میدونستی راز خلوت های نازیبای منو...
این چند روز فرار از ناامیدی رو در مهمونی تو یاد گرفتم.
فرار از گناهانم و بعد از گناه سراسیمه به طرف مهربونی تو اومدن رو یاد گرفتم.
یاد گرفتم وقتی بنده ی تو گناه میکنه و برمیگرده چقدر خوشحال میشی.
🌱مادرم؛
نگاه های مادرم بعد افطارها خیلی قشنگ بود، خیلی معنا داشت، پر از رضایت بود، زُل زدن هاش به حال خوش معنویم قابل وصف نبود، انگار منو اینجا با این وضعیت می دید، ارامش و امنیت خاصی داشت؛
خدایا مادرم تو زمزمه قنوت هاش خیلی دعام میکنه،
تو نصیحت هاش خیلی از تو مسیرت بودن و موندن میگه.
بیا و لطف کن و منو مدیون دعای مادرم نکن. مدیون زحمات مادرم و دلسوزیهاش نکن.
بیا و لطف کن، نذار از نعمت هات غافل باشم، نعمت سلامتیم، نعمت پدر و مادر خوب، نعمت خوش ذاتیم، حلال زادگیم، نعمت اومدن توی این جمع پاک و دوست داشتنی؛ نذار از دنیا فقط خوردن و خوابیدن رو بلد باشم و تکرار کنم. باتمام وجود دستان پر محبتت رو دیدم که چگونه منو تو آغوش گرفته؛
"دست من را ول نکن دنیا خرابم می کند"
🌱ای کاش؛
ای کاش بتونم این احساس قشنگ با تو بودن رو ازش خوب نگه داری کنم، این حس های خوب معنوی رو تو وجودم نگه دارم. من تو تنهایی هام به این احساس حیا و ادبِ قشنگ خیلی نیاز دارم، من به جمع های پاک این چنینی خیلی نیاز دارم.
تازه یادگرفتم اونی که به جای مچ گیری، دست گیری میکنه تویی.
تازه یاد گرفتم اونی که به جای بازجویی، دل جویی میکنه تویی!
تازه با تمام وجودم دیدم، اون موقعی که همه روشون را برگردوند تو به من نگاه کردی!
اون موقعی که نگاه همه سنگین بود، تو نگاهت آرومم می کرد.
تو منو مثل این سه روز، تو آغوش محبتت بگیر و آرومم کن، من گناه دارم....
منو هر طوری شده، از همسایه بودن با نامت، با یادت، محروم نکن. آخه گناه دارم. انتظار که نداری کسی که تازه راه رفتن تو مسیرتو یاد گرفته، بخواد به تنهایی قدم بزنه و راه بره.
منو هر طوری شده، حتی به زور، توی این جاده نگهم دار، آخه من گناه دارم.
🌱این سه روز؛
این سه روز یادگرفتم بدون نگرانی میتونم باهات حرف بزنم..
این سه روز از شهدا گفتند، از سبک زندگیشون، از حال خوبشون با تو و امام زمانشون، از اینکه چقدر با تو ناز می کردند، راحت بودند. منم دوست دارم حال قشنگ اونها رو میداشتم.
گریه می کنم بابت خوبیهات و و بدیهای خودم!
گریه می کنم بابت آبرو داریت و کم خیالی خودم!
گریه می کنم برای مهربونیات، کم لطفیای خودم!
گریه می کنم برای از دست دادن فضای مومنانه این چند روز. این صفا و پاکیِ وجودمو با عاشق مسجد و نماز شدن، حفظ کن. چرا که قطره از دریا جدابشه، تبخیر میشه.
🌱در حال سجده خوانده شود؛
من در نزدیک ترین جا به تو؛ میخوام قدردانی کنم؛
ممنونم. بابت همه چیز.
ممنونم. بابت حس خوب با توبودن.
ممنونم از اینکه اعتکاف رو پیش پام گذاشتی.
من گمشده خودم رو در ِخونه تو پیدا کردم
ممنونم از اینکه حقیقت خودم رو به من نشون دادی
ممنونم از اینکه خودم را به من برگردوندی
ممنونم بابت مهربانی های تو قدر نشناسی های من،
ممنونم که محبت امام زمان رو رزق من کردی.
ممنونم از اینکه محبت شهدا رو رزق من کردی.
ممنونم از اینکه الان تو حالت سجده دارم باهات حرف می زنم.
سبحان ربی الاعلی و بحمده.شکرا لله (۳)
#اعتکاف_مناجات
#اعتکاف_اختتامیه
https://eitaa.com/planAmin
del-nava.mp3
1.65M
زیرصدا ویژه خواندن مناجات اختتامیه.👆👆👆👆👆👆👆👆👆
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/planAmin
🪴متن مناجات اختتامیه(۲)
✍️الحمدلله رب العالمین
🔸️ممنونم بابت کَنده شدن از هیاهوهای دنیا و دنیا زدگی
ممنونم بابت آغوش پر از بزرگی و محبت تو
ممنونم بابت نیت های زیبایی که محبت تو در درونم کاشت
ممنونم بابت توفیقات بی نظیری که این چند روز من رو احاطه کرده بود
🔸️بغض گلوم به خاطر حسرت خدا حافظی با این حس و حال معنویست
بغض گلوم به خاطر خدا حافظی از این جمع مومنانه است
بغض گلوم به خاطر ترس از دور شدن از مسیر محبت تو و امام زمان است
بغض گلوم به خاطر هراس از دست دادن تقرب این چند روزه است...
🔸️من این سه روز نگاه های قشنگ تو رو دیدم
من این سه روز محبت و مهربونیای تو رو دیدم
من این سه روز تو رو کنار لبخندهام دیدم
من این سه روز آبروداری و پرده پوشیت دیدم
🔸️دلتنگ لحظه های افطار و سحرم
دلتنگ لحظه های نماز و عبادتم
دلتنگ با هم خندیدن ها و گریه کردن ها
دلتنگ میهمونای با صفای خونه ی خدا
🔸️من این چند روز سرسری از نعمت حضور در خونه تو گذشتم
من این چند روز سرسری از نعمت نَفَس کشیدن در خانه تو گذشتم
من این چند روز باز درخواب غفلت خودم فرو رفتم:
در حال و هوای دنیازدگی،
در حال و هوای لذت زدگی و رفاه زدگی
در حال و هوای دنیای مادی
🔸️کمکم کن یادم نره ماموریتم در این عالم چه بود؟
کمکم کن معنوی فکر کنم، معنوی رفتار کنم
کمکم کن اهل رفت و آمد در خونه تو باشم
کمکم کن این احساس قشنگ با تو بودن را همیشه با خودم حمل کنم
کمکم کن در مسیر شما ثابت قدم باشم
من این سرمایه مناجات با شما را به محضر شما امانت میسپارم تا سالیان سال جز درب خانه ی تو اصلاً جایی را بلد نباشم.
#اعتکاف_فرهنگی
#مناجات_خوانی_اصولی
https://eitaa.com/planAmin
مداحی آنلاین - اسارت حضرت زینب کبری - حجت الاسلام دارستانی.mp3
4.42M
ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب کبری(س)
حجت الاسلام دارستانی🎙
#سخنرانی 🔊
#شهادت_حضرت_زینب(س)🏴
https://eitaa.com/planAmin
مداحی آنلاین - دلهای انبیاء همه سرشار زینب است - طاهر قلندری.mp3
11.72M
اسرار عشق جلوهی اسرار زینب است
دلهای انبیاء همه سرشار زینب است
#ترکی🔊
#طاهر_قلندری🎙
#شهادت_حضرت_زینب(س)🏴
♨️ @Maddahionlin 👈
4_5893498568169229578.mp3
5.27M
روضه حضرت زینب(س)
دست زینب(س) عبدالله گرفت
#روضه🔊
#سید_مجید_بنی_فاطمه🎙
#شهادت_حضرت_زینب(س)🏴
https://eitaa.com/planAmin