🌟 ممکن است پسر تازه بالغ و نوجوان ،
🌟 بخواهد ریش و سبیل خود را بزند
🌟 هیچ وقت نباید
🌟 او را مسخره و شرمنده کرد
🌟 یک پدر خوب می تواند
🌟 با افتخار برای او ،
🌟 یک ماشین اصلاح بخرد
🌟 سپس در مورد احکام زدن ریش ،
🌟 با او صحبت نماید .
#تربیت_نوجوان #نوجوانی #بلوغ #دوره_نوجوانی #دوره_بلوغ #احکام
https://eitaa.com/Hijabandmettle
🔮 وجدان در نوجوانان ،
🔮 به کمال رشد خود می رسد .
🔮 #وجدان ، قوه ای است باطنی
🔮 برای قضاوت اخلاق و رفتار دیگران .
🔮 که درستی یا نادرستی آن رفتار را
🔮 سنجیده
🔮 و به ملامت و سرزنش آن می پردازد .
🔮 به خاطر همین
🔮 به واکنشی که موجب شود
🔮 تا احساس پشیمانی بوجود آید
🔮 عذاب وجدان می گویند .
https://eitaa.com/Hijabandmettle
#تربیت_نوجوان #نوجوانی #بلوغ #دوره_نوجوانی #دوره_بلوغ
💎 نوجوانان با وجدان ،
💎 اگر از همسالان یا بزرگسالان ،
💎 کار اشتباهی ببینند
💎 سخت و جدی ، در برابر آنها ،
💎 ایستادگی خواهند کرد .
https://eitaa.com/Hijabandmettle
#تربیت_نوجوان #نوجوانی #بلوغ #دوره_نوجوانی #دوره_بلوغ #وجدان
💎 نوجوانان با وجدان ،
💎 اگر گناهی کنند
💎 یا خطا و اشتباهی از آنها سر بزند
💎 و یا بر خلاف اصول انسانی و اخلاق ،
💎 عملی یا رفتاری انجام دهند
💎 به شدت احساس تقصیر می کنند
💎 به اصلاح عذاب وجدان می گیرند
💎 و اگر آن گناه و رفتار غلط را ،
💎 از دیگران ببینند
💎 به شدت از آنان ، انتقاد می کنند .
#تربیت_نوجوان #نوجوانی #بلوغ #دوره_نوجوانی #دوره_بلوغ #وجدان
https://eitaa.com/Hijabandmettle
✍🏻 #شعر #غیرت
🌸 مردِ با غیرت خوبه
🌸 مهربون و جذابه
🌸 حافظ خانواده است
🌸 پر نور مثل آفتابه
🌸 پسرِ با غیرت رو
🌸 خداوند دوست میداره
🌸 تاج مردونگی رو
🌸 روی سرش میذاره
🌸 غیرت چیه بچه ها ؟
🌸 چه جوری میشه معنا ؟
🌸 یه پسرِ با غیرت
🌸 کجاها میشه پیدا
🌸 غیرت یعنی حفاظت
🌸 از وطن و مملکت
🌸 از زن ، دختر و ناموس
🌸 از انقلاب و عزت
🌸 غیرت یعنی شرافت
🌸 غیرت یعنی دیانت
🌸 غیرت یعنی شجاعت
🌸 غیرت یعنی رشادت
🌸 الگوی غیرت فقط
🌸 امیر المومنینه
🌸 هم حافظ ناموسه
🌸 هم نگهبان دینه
📙 داستان کوتاه شهید غیرت
🌹 جمعه ، ساعت نُه و نیم شب بود
🌹 آقا حمید خوش غیرت ،
🌹 دنبال دخترش آوا رفت .
🌹 آوا خانه رفیقش بود .
🌹 آقا حمید ، به فلکه سه گوش رسید
🌹 ناگهان متوجه می شود
🌹 که سه پسر اراذل اوباش ،
🌹 افتاده اند به جان دوتا دختر .
🌹 اراذل اوباش ، مزاحم دختران شدند
🌹 به دختران چنگ می اندازند
🌹 مچ دختران را ،
🌹 به زور می گیرند و می کشند
🌹 پسران اراذل ،
🌹 می خواهند دو دختر را ،
🌹 به زور داخل ماشین ببرند
🌹 اما دختران ، خود را عقب می کشند
🌹 و اراذل همچنان وحشیانه ،
🌹 دختران را می کشیدند .
🌹 آقا حمید ، از دیدن این صحنه ها ،
🌹 غیرتی می شود
🌹 و برای نجات دختران ،
🌹 به آن طرف خیابان می رود .
🌹 با خودش می گفت :
🌹 این دختران و هر دختری ،
🌹 مثل دختر من آوا هستند .
🌹 حتی اگر بی حجاب باشند .
🌹 همه دختران ایران و مسلمان ،
🌹 ناموس من هستند و برام مقدسند
🌹 حمید خوش غیرت ،
🌹 پا توی پیاده رو می گذارد .
🌹 اول به آرامی با اراذل حرف می زند
🌹 آنها را نصیحت می کند
🌹 اما انگار آنها ول کن نبودند ،
🌹 دختران هم از ترس اراذل ،
🌹 به خود می لرزیدند .
🌹 سپس حمید داد زد :
🌼 آنها را ول کنید چه کارشان دارید ؟!
🌼 مگر خودتان ناموس ندارید ؟!
🌹 ناگهان یکی از پسران اراذل ،
🌹 پیراهن سیاه خود را بالا می زند
🌹 و چاقویی را از کمرش بیرون می آورد
🌹 آقا حمید با #غیرت ،
🌹 با لگد به طرف اراذل می رود
🌹 پسرک با چاقویش ،
🌹 به سینه آقا حمید می زند
🌹 پسر بدجنس دوم نیز ،
🌹 به پشت آقا حمید می رود .
🌹 حمید یک لگد دیگر ،
🌹 به پسر جلویی می زند .
🌹 و پسر دوم ، از عقب ،
🌹 چاقویش را ، تند تند ،
🌹 به پشت آقا حمید فرو می کند
🌹 پسر اول ، باز از جلو ،
🌹 چاقو را در سینه حمید می زند
🌹 پسر سوم هم ،
🌹 ایستاده است فقط نگاه می کند .
🌹 دختری که ماسک زده ،
🌹 می گوید او را نزنید .
🌹 چاقوها ، از جلو و عقب ،
🌹 توی بدن آقا حمید می روند .
🌹 حمید نمی تواند نفر عقب را بزند .
🌹 او را محاصره کرده بودند
🌹 حمید با دست خالی ،
🌹 گاهی لگد می زد و گاهی مشت .
🌹 و آن اراذل بدجنس ،
🌹 ناجوانمردانه ،
🌹 به حمید چاقو می زدند .
🌹 دو مرد رهگذر سر رسیدند .
🌹 اراذل اوباش ،
🌹 می ترسند و فرار می کنند
🌹 حمید دستش را ،
🌹 روی سینه اش می گذارد .
🌹 پیراهن حمید ، از جلو عقب ،
🌹 خونی شد .
🌹 خیلی درد می کشید .
🌹 از درد به خود می پیچید .
🌹 می خواهد ماشین بگیرد
🌹 تا به بیمارستان برود
🌹 اما گیج شده بود
🌹 همه جا برای او تیره و تار شده بود
🌹 یک موتوری می رسد .
🌹 حمید را که می بیند سوارش می کند .
🌹 پیراهن حمید ، پرخون تر شده بود .
🌹 موتور سوار ، بیشتر گاز می دهد
🌹 سر چهار راه دادگستری ،
🌹 یک نفر سرش را ،
🌹 از ماشین بیرون می آورد
🌹 و به موتورسوار می گوید :
🌼 آقا این دوستت تلوتلو میخورد .
🌹 موتورسوار ، می خواست
🌹 حمید را درست کند
🌹 اما ناگهان ،
🌹 حمید روی آسفالت می افتد
🌹 ترافیک می شود .
🌹 مردم او را دوره می کنند .
🌹 اما حمید به سختی نفس می کشید
🌹 دخترش آوا ، از بازی خسته شده بود
🌹 نشسته است و ثانیه می شمارد
🌹 تا پدرش حمید زود بیاید
🌹 و او را به خانه ببرد
🌹 اما از بابا حمید خبری نیست .
🌹 آوا شماره خانه را می گیرد
🌹 و با مامان می گوید :
🌼 مامان جون ! چرا بابا نیومده ؟!
🌹 یک نفر زنگ می زند به ۱۱۵
🌹 اورژانس به چهارراه آمد
🌹 اما حمید ، توی کما رفته بود .
🌹 آوا و مادرش ، نگران حمید شدند .
🌹 ساعت یازده شب ،
🌹 از فرمانداری ،
🌹 به همسر حمید ، زنگ می زنند
🌹 و با لحنی ناراحت می گویند :
🌼 آقای شما با کسی خصومت دارد ؟
🌹 همسر حمید می گوید :
🌼 نه چرا می پرسید ؟
🌼 یعنی دوباره به خاطر امر به معروف
🌼 کاری کرده ؟
🌹 گفتند :
🌼 متاسفانه آقا حمید شهید شده .
🌹 چند روز بعد ،
🌹 آوا به مادرش گفت :
🌼 مامان ! بابا کجاست ؟!
https://eitaa.com/Hijabandmettle
#داستان #داستان_کوتاه
مداحی غیرت ، نریمانی .mp3
6.56M
✍ ضرب المثل در مورد غیرت
🌸 ۱. به رگ غیرتش برخورده
🌸 ۲. غيرت بی بصيرت ، مثل آتشی بی نور است
🌸 ۳. کل جذابیت مرد به غیرتشه
🌸 ۴. مردی که غیرت ندارد ، هیچ ندارد
#ضرب_المثل #غیرت
https://eitaa.com/Hijabandmettle