🎧 تند خوانی #جزء_17 قرآن کریم 🎙استاد معتز آقائی 💠مدرسه عشق 🆔 eitaa.com/pmbshmbmm

🎧 ترتیل قرآن #جزء_17 🎙استاد محمد منشاوی 💠مدرسه عشق 🆔 eitaa.com/pmbshmbmm

🎧ترتیل قرآن #جزء_17 🎙استاد خلیل الحصری 💠مدرسه عشق 🆔️ eitaa.com/pmbshmbmm

🎧 ترجمه استاد فولادوند #جزء_17 🎙هدایت فر 💠مدرسه عشق 🆔️ eitaa.com/pmbshmbmm

⚜سوره مبارکه #غافر⚜ 🔹 #صفحه_468 🔸️سوره ۴۰ 🔹️جزء ۲۴ ✅ مدرسه عشق 🆔️ http://eitaa.com/pmbshmbmm 🆔️ http://splus.ir/pmbshmbmm

🎧 ترتیل سوره مبارکه #غافر 🔹️ #صفحه_468 🔸️سوره ۴۰ 🔹️جزء ۲۴ ✅ مدرسه عشق 🆔️ http://eitaa.com/pmbshmbmm 🆔️ http://splus.ir/pmbshmbmm

🎧 ترجمه سوره مبارکه #غافر 🔹️ #صفحه_468 🔸️سوره ۴۰ 🔹️جزء ۲۴ ✅ مدرسه عشق 🆔️ http://eitaa.com/pmbshmbmm 🆔️ http://splus.ir/pmbshmbmm

🎥 نگاه خیر داشته باشیم http://eitaa.com/pmbshmbmm http://splus.ir/pmbshmbmm

🔆 #پندانه ✍ ده روز مهر گردون، افسانه است و افسون نیکی به‌جای یاران، فرصت شمار یارا 🔹توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه مردی که با تلفن صحبت می‌کرد، فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد. 🔸بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت: همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستند به باقالی‌پلو و ماهیچه؛ بعد از ۱۸ سال دارم بابا می‌شم. 🔹چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچه سه یا چهار ساله‌ای رو گرفته بود که به او بابا می‌گفت. 🔸پیش مرد رفتم و علت کار اون روزش رو پرسیدم. 🔹مرد با شرمندگی زیاد گفت: اون روز در میز بغل‌دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند. پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت ای کاش می‌شد امروز باقالی‌پلو با ماهیچه می‌خوردیم. 🔸شوهرش با شرمندگی ازش عذرخواهی کرد و خواست به‌خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند. 🔹من هم با اون تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش رو فراهم کنه. 🆔 http://eitaa.com/pmbshmbmm 🆔️ http://splus.ir/pmbshmbmm

📖متن عربی #جزء_18 قرآن کریم 🔰مدرسه عشق 🆔 eitaa.com/pmbshmbmm

🎧 تند خوانی #جزء_18 قرآن کریم 🎙استاد حامد شاکرنژاد 🔰مدرسه عشق 🆔 eitaa.com/pmbshmbmm

🎧 ترجمه استاد فولادوند #جزء_18 🎙هدایت فر 🔰مدرسه عشق 🆔️ eitaa.com/pmbshmbmm