روضه خانگی - امام حسین(ع) - 254.mp3
9.05M
🎙و أسرعَ فَرَسُکَ شارداً مُحَمْحِماً باکیاً...
🔻روضه #امام_حسین(ع)
⏱ #ده_دقیقه | 08:12
🔹مجلس #رهبرانقلاب
👤استاد مسعود #عالی
♦️@pmsh313
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌟﷽🌟
💎#پیام_معنوی_شبانه✨((۴۷۰))
🔰#هفته_حدیث_خوانی(۱۵)
📚#اصول_کافی_مرحوم_کلینی
📕#كتاب۲_فضل_علم_حدیث_۴۴
👈باب۸#همنشینی_با_علما
🌿#حدیث_شماره_۲
🕯شماره ۱۰۰
✍موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمودند: گفتگوى با عالم در خاکروبه بهتر از گفتگوى با جاهل است روى تشکها🍁
🦋عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع)قَالَ مُحَادَثَةُ الْعَالِمِ عَلَى الْمَزَابِلِ خَيْرٌ مِنْ مُحَادَثَةِ الْجَاهِلِ عَلَى الزَّرَابِيِّ🍁
📚اصول كافي جلد۱ صفحه: ۱۱۱ رواية:۷۸
✨🔮#اللهـم_عجل_لولـیڪ_الـفـرج🔮✨
🌓#شبتون_در_پناه_مهربان_خدا🌗
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
☜【پیام_معنوی】
✅ @pmsh313
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
❇️عشق دنیا یا عشق حسین(ع)❇️
۶
★ــــــ★ــــــ★ــــــ★
#زندگی_به_سبک_حسین_علیه_السلام
#کلام_امام_و_رهبری
#پیام_معنوی
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
☜【پیام_معنوی】
✅ @pmsh313
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
✅ پرسش ۱۷۹
#هزینه_جهت_ساخت_ضریح_ائمه(ع)
📝آیا هزینه کردن برای ساخت ضریح هایی از طلا و نقره برای حضرات اهل بیت (علیهم السلام) در شرایطی که بسیاری از شیعیان و حتی غیر شیعیان در مخارج روزمره ی خود مانده اند درست است؟
🔰پاسخ کوتاه
1⃣اوّلاً: مردم از اموال شخصی خود می پردازند و از اموال دولتی و عموم مردم نیست.
2⃣ثانیاً: همین مردم که ضریح می سازند همین مردم هم در هر مورد به کمک نیازمندان می شتابند.
3⃣ثالثاً: با عظمت بودن مراقد مقدّسه از شعائر است و عبادت می باشد.
4⃣رابعاً: در روایت آمده که در صدر اسلام پیشنهاد شد ستار کعبه را که قیمتی بوده بفروش برسد امیرالمؤمنین علیه السلام مانع شدند. و در زمان ما ستار خانه خدا خیلی قیمتی است که قابل وصف نیست، و با تشریفات خاصّی سالی یکبار بافته می شود.
5⃣خامساً: این سؤال هر چند به ظاهر بین شیعیان مطرح است اما ریشه وهّابی دارد.همان وهابیانی که قبور ائمه بقیع را تخریب کردند.
6⃣سادساً: برای اداره امور زندگی فقرا در شریعت و اسلام زکات و موارد دیگر جعل شده.
7⃣سابعاً: هر چیزی در جای خود لازم است، شما پارک ها را، میادین ورزش را، ساختمان های ادارات را، جادّه ها را، دانشگاه ها و مدارس را... ملاحظه کنید، که خرج حرم ائمه علیهم السلام نسبت به یکی از آن ها چیزی نیست.
8⃣ثامنا: ما اعتقاد داریم حرم ائمه علیهم السلام دانشگاه معنوی انسان سازی است لذا چنین دانشگاهی باید زیبا و باشکوه باشد.
9⃣تاسعاً: ما در انتظار روزی هستیم که قبور ائمه بقیع علیهم السلام هم با عظمت هر چه تمامتر از اموال شخصی مردم در مقابل چشم و خشم دشمنان ساخته شود ان شاء الله.
♨️پرسش و پاسخ مذهبی ۱۷۹
http://eitaa.com/joinchat/2066153484C14908f16fb
🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🍃از رجبعلی خیاط ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍمی؟
🎋گفت ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪگیﺧﻮﺩﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ:
1⃣دانستم ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ نميخورد ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ
2⃣دانستم ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ميبيند ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ
3⃣دانستم ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ نميدهد ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ
4⃣دانستم ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ
5⃣دانستم ﮐﻪ نیکی ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ نميشود ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ميگردد، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮبي ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ
🍃ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ۵ اصل ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ میکنم .
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
☜【پیام_معنوی】
✅ @pmsh313
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۱۳)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۳_پايان عمل جراحی ص ۲۰
🔹️يكي از پزشكها گفت: دستگاه شوك رو بياريد ... نگاهي به دستگاهها و مانيتور اتاق عمل كردم. همه از حركت ايستاده بودند! عجيب بود كه دكتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من مي توانستم صورتش را ببينم! حتي مي فهميدم كه در فكرش چه مي گذرد!
🔹️من افكار افرادي كه داخل اتاق بودند را هم ميفهميدم.همان لحظه نگاهم به بيرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را ميديدم! برادرم با يك تسبيح در دست، نشسته بود و ذكر مي گفت.خوب به ياد دارم كه چه ذكري مي گفت.
🔹️اما از آن عجيب تر اينكه ذهن او را مي توانستم بخوانم! او با خودش مي گفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزند كوچك دارد و سومي هم در راه است. اگر اتفاقي برايش بيفتد، ما با بچه هايش چه كنيم؟
🔹️يعني بيشتر ناراحت خودش بود كه با بچه هاي
من چه كند!؟كمي آنسوتر، داخل يكي از اتاقهاي بخش، يك نفر در مورد من با خدا حرف مي زد! من او را هم مي ديدم.
🔹️داخل بخش آقايان، يك جانباز بود كه روي تخت خوابيده و برايم دعا مي كرد. او را مي شناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظي كردم و گفتم كه شايد برنگردم. اين جانباز خالصانه مي گفت: خدايا من را ببر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد، اما من نه.
🔹️يكباره احساس كردم كه باطن تمام افراد را متوجه مي شوم. نيتها و اعمال آنها را مي بينم و...
🔹️بار ديگر جوان خوش سيما به من گفت: برويم؟
خيلي زود فهميدم منظور ايشان، مرگ من و انتقال به آن جهان است. از وضعيت به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماري خوشحال بودم. فهميدم كه شرايط خيلي بهتر شده، اما گفتم: نه!
🔹️مكثي كردم و به پسر عمه ام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوي #شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اينجا و با اين وضع بروم؟!اما انگار اصرارهاي من بي فايده بود. بايد مي رفتم...
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
☜【پیام_معنوی】
✅ @pmsh313
••✾❀🕊⭐🕊❀✾••