eitaa logo
دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آ .ش
6.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1هزار ویدیو
309 فایل
📣اطلاع رسانی اخبار آموزشی و فرهنگی دانشگاه پیام نور 🙋‍♂️پاسخ به سوالات آموزشی _تبلیغات _تبادل #ادمین_کانال👇 @adminpnuash درخواست ثبت #خدمات_آموزشی #کافی_نت کانال👇 @cafipnuash ✅ارتباط با مشاور مذهبی @gheshlaghiaghdam
مشاهده در ایتا
دانلود
یک رود و صد مسیر، همین است زندگی با مرگ خو بگیر! همین است زندگی با گریه سر به سنگ بزن در تمام راه ای رود سر به زیر! همین است زندگی تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار دریاست یا کویر؟ همین است زندگی! بر گِرد خویش پیله تنیدن به صد امید این "رنج" دلپذیر همین است زندگی پرواز در حصار فرو بسته حیات آزاد یا اسیر، همین است زندگی چون زخم، لب گشودن و چون شمع سوختن "لبخند" ناگزیر، همین است زندگی دلخوش به جمع کردن یک مشت "آرزو" این "شادی" حقیر همین است زندگی با "اشک" سر به خانه دلگیر "غم" زدن گاهی اگرچه دیر، همین است زندگی لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو از ما به دل مگیر، همین است زندگی فاضل نظری
قسمت چهل و چهار زیارت🌹 🗣جبار ستوده 🗣مهدی فریدوند 👇👇👇 👇👇👇 💫سال اول جنگ بود. به همراه بچه های گروه اندرزگو به يكی از ارتفاعات در شمال منطقه گيلان غرب رفتيم. 💫صبح زود بود. ما بر فراز يكی از تپه های مشرف به مرز قرار گرفتيم. 💫پاسگاه مرزی در دست عراقی ها بود. خودروهای عراقی به راحتی در جاده های اطراف آن تردد می كردند. 💫ابراهيم كتابچه دعا را باز كرد. به همراه بچه ها زيارت عاشورا خوانديم. 💫بعد از آن در حالی كه با حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه می كردم گفتم: ابرام جون اين جاده مرزی رو ببين. عراقی ها راحت تردد می كنند. 💫بعد با حسرت گفتم: يعنی ميشه يه روز مردم ما راحت از اين جاده ها عبور كنند و به شهرهای خودشون برن! 💫ابراهيم انگار حواسش به حرف های من نبود. با نگاهش دور دستها را می ديد! لبخندی زد و گفت: چی ميگی! روزی می ياد كه از همين جاده، مردم ما دسته دسته به كربلا سفر می كنند! 💫در مسير برگشت از بچه ها پرسيدم: اسم اين پاسگاه مرزی رو می دونيد؟ يكی از بچه ها گفت: «مرز خسروی» 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫بيست سال بعد به كربلا رفتيم. نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان كه ابراهيم بر فراز آن زيارت عاشورا خوانده بود! 💫گوئی ابراهيم را می ديدم كه ما را بدرقه می كرد. آن ارتفاع درست روبروی منطقه مرزی خسروی قرار داشت. 💫آن روز اتوبوس ها به سمت مرز در حركت بودند. از همان جاده دسته دسته مردم ما به زيارت كربلا می رفتند! 💫هر زمان که تهران بوديم برنامه شب های جمعه آقا ابراهيم زيارت حضرت عبدالعظيم بود. 💫می گفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زيارتی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام است. همه اوليا و ملائک می روند كربلا، ما هم جايي می رويم كه اهل بيت گفته اند: ثواب زيارت كربلا را دارد. 💫بعد هم دعای كميل را در آنجا می خواند. ساعت يک نيمه شب هم برمی گشت. 💫زمانی هم كه برنامه بسيج راه اندازی شده بود از زيارت، مستقيما می آمد مسجد پيش بچه های بسيج. 💫يک شب با هم از حرم بيرون آمديم. من چون عجله داشتم با موتور يكی از بچه ها آمدم مسجد. 💫اما ابراهيم دو سه ساعت بعد رسيد. پرسيدم: ابرام جون دير كردی!؟ 💫گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه شيخ صدوق را هم زيارت كنم. چون قديمی های تهران می گويند امام زمان(عج) شبهای جمعه به زيارت مزار شيخ صدوق می آيند. 💫گفتم: خب چرا پياده اومدی!؟ 💫جواب درستی نداد. 💫گفتم: تو عجله داشتی كه زودتر بيائی مسجد، اما پياده آمدی، حتما دليلی داشته؟! 💫بعد از كلی سؤال كردن جواب داد: از حرم كه بيرون آمدم يک آدم خيلی محتاج پيش من آمد، من دسته اسكناس توی جيبم را به آن آقا دادم. 💫موقع سوار شدن به تاكسي ديدم پولی ندارم. برای همين پياده آمدم! 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫اين اواخر هـر هفته با هم می رفتيم زيارت، نيمه های شب هم بهشت زهرا سلام الله علیها سر قبر شهدا. بعد ابراهيم برای ما روضه می خواند. 💫بعضی شب ها داخل قبر می رفت. در همان حال دعای كميل را با سوز و حال عجيبی می خواند و گريه می كرد. 🆔 @nahadpnuash
✅ امام على عليه‌السلام: 📍 احصِدِ الشَّرَّ مِن صَدرِ غَيرِكَ بِقَلعِهِ مِن صَدرِكَ؛ 📌 براى دِرو‌كردن بدى از سينه ديگران، آن را از سينه خودت ريشه‌كَن كُن. 📚 نهج البلاغه، حكمت۱۷۸ 💎 @nahadpnuash 💎
حضور در بین نااهلان و ناپاکان، حتی اگر گناهی نکنیم، باعث کدورت و آلودگی روح می‌شود. شاید کم‌کم عوضمان کند. 💌 ای عیسی! تو را ... به سوی خود بالا می‌برم، و از [ناپاکی] کافران پاک می‌کنم. (۵۵ آل‌عمران) 💐 میلاد حضرت بر تمام موحدان عالم و بر هموطنان مسیحی مبارکباد 💐 @nahadpnuash
کفویت در اعتقادات و باورها 🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌸🌹🌸🌸🌸🌸 ⭕️ اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچ‌کس نمی‌آیند و بروند. 🔻 اگر دو نفر که با هم ازدواج می‌کنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمی‌کند، مگر بر اساس شناخت. 👈 به‌عنوان مثال، پسری به واجبات دینی مثل نماز و روزه و.. اعتقاد ندارد. دختری با او ازدواج می‌کند و می‌گوید به خاطر من نماز بخوان و روزه بگیر و... ممکن است پسر موقتا بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد و دائمی نیست. ☘️❣️☘️❣️☘️❣️☘️❣️☘️❣️☘️❣️☘️❣️☘️❣️☘️❣️☘️ 👇👇 @ezdevajj
🔺جزئیات کسوف (خورشید گرفتگی) فردا پنجشنبه 5 دی‌ماه 1398 🔸خورشید گرفتگی حلقوی 5 دی ماه ۱۳۹۸ از ساعت ۰۲:۲۹ به وقت جهانی از شرق شبه جزیره عربستان آغاز می‌شود و ایران در منطقه‌ای از نیم سایه قرار دارد که خورشید به صورت گرفته طلوع کرده و منظره‌ای زیبا را در افق جنوب شرقی کشور رقم خواهد زد. 🔸 این خورشید گرفتگی در ایران به صورت جزئی دیده می‌شود و البته میزان گرفتگی در مناطق مختلف کشور متفاوت است؛ به گونه‌ای که هرچه به سمت جنوب و جنوب غربی حرکت کنیم، مساحت گرفتگی بیش‌تر می‌شود و هر چه به سمت شمال غرب روانه شویم، مساحت گرفت کاهش می‌یابد. 👈بر اساس دستور دین مبین اسلام، به هنگام رویداد حوادث طبیعی از جمله ماه‌گرفتگی و خورشیدگرفتی، خواندن بر مکلّفین واجب است. به همین منظور در تصویر، ساعت دقیق خورشیدگرفتگی صبح فردا در هر شهر معیّن شده است. @nahadpnuash
🌸 امام على (ع): 💠 المَعذِرَةُ بُرهانُ العَقلِ/ عذرخواهى، دليل خردمندى است 📚عيون الحكم والمواعظ، ص۳۵ 💎 @nahadpnuash 💎
🌟 سخن‌نگاشت | شهادت برترین نماد انقلاب است 👈 در یک حرکت خبیثانه میخواهند این نماد را به فراموشی بسپارند 🔻 رهبر انقلاب: تجلیل از شهدا کار بسیار خوب و لازمی است و یک وظیفه است بر عهده‌ی همه. 🔹 چرا میگوییم وظیفه است؟ به خاطر اینکه یک سیاستی وجود دارد -یک سیاست دنیایی، بین‌المللی؛ که حالا آن سیاست در داخل هم یک شعبی پیدا میکند- برای به فراموشی سپردن نمادهای انقلاب؛ که یکی‌ [از این نهادها] و برترینش مجاهدت و شهادت در راه خدا است؛ برای اینکه نام شهدا را، یادشان را، حرکاتشان را به فراموشی بسپرند؛ شما در واقع در مقابل این حرکت خبیثانه دارید حرکت میکنید. ۱۳۹۸/۰۹/۲۵ 🏷 💻 @nahadpnuash
#اطلاعیه_مسابقه_دومین_دوره #پویش_کتابخوانی سلام بر ابراهیم 📖به اطلاع دانشجویان محترم می رساند که سوالات دومین نوبت از سری مسابقات پویش کتابخوانی ، از داستان 19 الی 40 کتاب سلام بر ابراهیم در کانال قرار گرفت. علاقمندان جهت شرکت به کانال زیر مراجعه فرمایند👇👇 🆔 @nahadpnuash
مسابقه نوبت دوم.pdf
1.3M
و 👆 سلام بر ابراهیم 📖به اطلاع دانشجویان محترم می رساند که سوالات دومین نوبت از سری مسابقات پویش کتابخوانی ، از داستان 19 الی 40 کتاب سلام بر ابراهیم در کانال قرار گرفت. ✅خواهشمند است تا تاریخ 98/10/10 ضمن پاسخ به سوالات پاسخنامه را به ادمین کانال ارسال و یا به دفتر نهاد تحویل دهید. 🏆🏆به نفرات برگزیده جوایز نقدی اهدا خواهد شد. . 🆔 @nahadpnuash
✅ امام رضا علیه‌السلام: 📍 لا يَعْدَمُ المرءُ دائرةَ السّوءِمَعَ نَكْثِ الصَّفْقةِ؛ 📌 آدم پيمان‌شكن از پيشامد بد در امان نيست. 📚 بحار الأنوار، ج۶۷، ص۱۸۶، ح۴ 💎 @nahadpnuash 💎
🔺 , 🔹امروز کشور به نیاز دارد که بتوانند باشند برای پیشرفت کشور، ، ، ، ، ، اعتقاد به اینکه «»، امید به آینده، افقهای آینده را روشن و درخشان دیدن، روح استغناء -نه به معنای اعراض از فراگیری از بیگانگان، که این را ما هرگز توصیه نکرده‌ایم و نمیکنیم؛ 📚 @nahadpnuash
قسمت چهل و پنج نارنجک🌹 🗣علی مقدم 👇👇👇 💫قبل از عمليات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر بين فرماندهان سپاه و ارتش جلسه ای در محل گروه اندرزگو برگزار شد. 💫من و ابراهيم و سه نفر از فرماندهان ارتش و سه نفر از فرماندهان سپاه در جلسه حضور داشتند. 💫تعدادی از بچه ها هم در داخل حياط مشغول آموزش نظامی بودند. 💫اواسط جلسه بود، همه مشغول صحبت بودند که ناگهان از پنجره اتاق يک نارنجک به داخل پرت شد! 💫دقيقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پريد. همينطور كه كنار اتاق نشسته بودم سرم را در بين دستانم قرار دادم و به سمت ديوار چمباتمه زدم! براي لحظاتی َنفس در سينه ام حبس شد! بقيه هم مانند من، هر يک به گوشه ای خزيدند. 💫لحظات به سختی می گذشت اما صدای انفجار نيامد! 💫خيلی آرام چشمانم را باز كردم. از لابه لای دستانم به وسط اتاق نگاه كردم. صحنه ای كه می ديدم باور کردنی نبود! 💫آرام دستانم را از روی سرم برداشتم سرم را بالا آوردم و با چشمانی كه از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام..! 💫بقيه هم يک يک از گوشه و كنار اتاق سرهايشان را بلند كردند. همه با رنگ پريده وسط اتاق را نگاه می كردند. 💫صحنه بسيار عجيبی بود. در حالی كه همه ما به گوشه و كنار اتاق خزيده بوديم ابراهيم روی نارنجک خوابيده بود! 💫در همين حين مسئول آموزش وارد اتاق شد. با كلس معذرت خواهی گفت: خيلی شرمنده ام اين نارنجک آموزشی بود، اشتباهی افتاد داخل اتاق! 💫ابراهيم از روی نارنجک بلند شد در حالی كه تا آن موقع كه سال اول جنگ بود، چنين اتفاقی برای هيچ يک از بچه ها نيفتاده بود. 💫گوئی اين نارنجک آمده بود تا مردانگی ما را بسنجد. 💫بعد از آن ماجرای نارنجک زبان به زبان بين بچه ها می چرخيد. 🆔 @nahadpnuash
✅ امام رضا علیه‌السلام فرمودند: 📍 أحسَنُ الناسِ إیماناً أحسَنُهم خُلقاً و ألطَفُهم باَهلِه، وَ اَنا اَلطَفُکم بِاَهلى؛ 📌 نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق‌ترین و با لطف‌ترین آنها نسبت به اهل خویش است. 📚 عیون اخبار الرضا،ج۲،ص۳۸ ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ 💎 @nahadpnuash 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مقام معظم رهبری: در 9 دی سال 88 تفکر که شاکله ی نظام است، مردم را به خیابان کشاند. 🆔 @nahadpnuash
... 💠 اجتماع دانشگاهیان استان ( و میثاق امت با ولایت) ⏰زمان: 10 دی ماه 1398 بعد از نماز ظهر و عصر 🕌مکان: مسجد بزرگ دانشگاه تبریز ✳️ سخنران : حجت الاسلام والمسلمین علیرضا ✅علاقمندان به شرکت در برنامه جهت هماهنگی وسیله نقلیه حضور خود را تا آخر وقت اداری روز دوشنبه به شماره 04135429070 اعلام فرمایند. 🆔 @nahadpnuash
⭕️ دو بار باید تحقیق کنید توصیه می‌شود که تحقیقات از خواستگار باید بسیار سختگیرانه باشد تا نتیجه آن شناخت واقعی طرف مقابل باشد یک تحقیق باید قبل از خواستگاری و گفتگوی خانواده ها انجام ‌شود و در آن مسئله همتایی خانواده‌ها از نظر اجتماعی، فرهنگی و دینی بررسی شود. اما تحقیق اصلی پس از جلسه ی خواستگاری و با هدف رفع ابهامات انجام می‌شود، در زمانی که هر دو طرف تا حدودی شرایط یکدیگر را پسندیده‌اند. 👇👇 🌸🍃🌷🌺🌷🍃🌸 @ezdevajj
🌹 تصویری از فرزند امیر سرتیپ دوم خلبان شهید محمدرضا رحمانی در آغوش نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی 🌹🌹🌹شادی ارواح طیبه شهدا فاتحه ای با صلوات هدیه کنیم 🌹🌹🌹 #شهید_رحمانی @nahadpnuash
✅پيامبر اكرم صلی‌الله‌عليه‌و‌آله فرمودند: 📍 أفضَلُ الإيمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللَّهَ مَعَكَ حَيثُ ما كُنتَ؛ 📌برترين [مرتبه] ايمان آن است كه بدانى هركجا باشى خدا با تو است. 📚 نهج الفصاحه، ص۲۲۹ 💎 @nahadpnuash 💎
"مردم عزیز ما در روز نهم دی، آنچنان عظمتی از خود نشان دادند که دنیا را خیره کرد." 《مقام معظم رهبری》 سالروز حماسه 9 دیماه ، روز بصیرت و میثاق امت با ولایت ، گرامی باد. 🆔 @nahadpnuash
قسمت چهل و شش مطلع الفجر🌹 🗣حسین الله کرم 👇👇👇 💫مدتی از عزل بنی صدر از فرماندهی كل قوا گذشت. برای درهم شكستن عظمت ارتش عراق، سلسله عمليات هائی در جنوب، غرب و شمال جبهه های نبرد طراحی گرديد. 💫در هشتم آذرماه اولين عمليات بزرگ يعنی طريق القدس(آزادی بستان) انجام شد و اولين شكست سنگين به نيروهای حزب بعث وارد شد. 💫طبق توافق فرماندهان، دومين عمليات در منطقه گيلان غرب تا سرپل ذهاب كه نزديک ترين جبهه به شهر بغداد بود انجام می شد. 💫 لذا از مدت ها قبل، كار شناسائی منطقه و آمادگی نيروها آغاز شده بود. 💫مسئوليت عمليات اين محور به عهده فرماندهی سپاه گيلان غرب بود. 💫 همه بچه های اندرزگو در تكاپوی كار بودند. 💫 مسئوليت شناسايی منطقه دشمن به عهده ابراهيم بود. اين كار در مدت كوتاهی به صورت كامل انجام پذيرفت. 💫ابراهيم برای جمع آوری اطلاعات، به همراه يكی از كردها به پشت نيروهای دشمن رفت. آنها طی يک هفته تا نفت شهر رفتند. 💫ابراهيم در اين مدت نقشه های خوبی از منطقه عملياتی آماده كرد. بعد هم به همراه چهار عراقی كه به اسارت گرفته بودند به مقر بازگشتند! 💫ابراهيم پس از بازجوئی از اسرا و تكميل اطلاعات لازم، نقشه های عمليات را كامل كرد و در جلسه فرماندهان آنها را ارائه نمود. 💫سـرهنگ علي ياری و سرگرد سلامی از تيپ ذوالفقار ارتش نيز با نيروهای سپاه هماهنگ شدند. 💫بسياری از نيروهای محلی از سرپل ذهاب تا گيلان غرب در قالب گردان های مشخص تقسيم بندی شدند. 💫اكثر بچه های اندرزگو به عنوان مسئولين اين نيروها انتخاب شدند. 💫چندين گردان از نيروهای سپاه و داوطلب به عنوان نيروهای خط شكن، وظيفه شروع عمليات را بر عهده داشتند. 💫فرماندهان در جلسه نهايی ابراهيم را به عنوان مسئول جبهه ميانی، برادر صفر خوشروان را به عنوان فرمانده جناح چپ و برادر داريوش ريزهوندی را فرمانده جناح راست عمليات انتخاب كردند. 💫 هدف عمليات پاكسازی ارتفاعات مشرف به شهر گيلان، تصرف ارتفاعات مرزی و تنگه های حاجيان و گورک و پاسگاه های مرزی اعلام شده بود. 💫وسعت منطقه عملياتی نزديک به هفتاد كيلومتر بود. 💫از قرارگاه خبر رسيد كه بلافاصله پس از اين عمليات، سومين حمله در منطقه مريوان انجام خواهد شد. 💫همه چيز در حال هماهنگي بود. 💫چند روز قبل از شروع كار از فرماندهی سپاه اعلام شد: عراق پاتک وسيعی را برای باز پس گيری بستان آماده كرده، شما بايد خيلی سريع عمليات را آغاز كنيد تا توجه عراق از جبهه بستان خارج شود. 💫برای همين، روز بعد يعنی بيستم آذر 1360 برای شروع عمليات انتخاب شد. 💫شور وحال عجيبی داشتيم. فردا اولين عمليات گسترده در غرب كشور و بر روی ارتفاعات شروع می شد. 💫هيچ چيز قابل پيش بينـی نبود. آخرين خداحافظی بچه ها در آن شب ديدنی بود. 💫بالاخره روز موعود فرا رسيد. با هجوم وسيع بچه ها از محورهاي مختلف، بســياری از مناطق مهم و استراتژيک نظير تنگه حاجيان و گورک، منطقه برآفتاب، ارتفاعات سرتتان، چرميان، ديزه كش، فريدون هوشيار و قسمت هایی از ارتفاعات شياكوه و همه روستاهای دشت گيلان آزاد شد. 💫در جبهه ميانی با تصرف چندين تپه و رودخانه، نيروها به سمت تپه های انار حركت كردند. 💫دشمن ديوانه وار آتش می ريخت. 💫بعضی از گردان ها با عبور از تپه ها، به ارتفاعات شياكوه رسيدند. حتی بالای ارتفاعات رفته بودند. 💫دشمن می دانست كه از دست دادن شياكوه يعنی از دست دادن شهر خانقين عراق، برای همين نيروی زيادی را به سمت ارتفاعات و به منطقه درگيری وارد كرد. 💫نيمه های شب بيسيم اعلام كرد: حسن بالاش و جمال تاجيک به همراه نيروهايشان از جبهه ميانی به شياكوه رسيده اند و تقاضای كمک كرده اند. 💫لحظاتی بعد ابراهيم تماس گرفت و گفت: همه ارتفاعات انار آزاد شده، فقط يكی از تپه ها كه موقعيت مهمی دارد شديدا مقاومت می كند، ما هم نيروی زيادی نداريم. 💫به ابراهيم گفتم: تا قبل از صبح با نيروی كمكی به شما ملحق می شود شما با فرماندهان ارتش هماهنگ كنيد و هر طور شده آن تپه را هم آزاد كنيد. 💫همراه يک گردان نيروی کمکی به سـمت جبهه ميانی حركت كرديم. 💫در راه از فرماندهی سپاه گفتند: دشمن از پاتک به بستان منصرف شده، اما بسياری از نيروهای خودش را به جبهه شما منتقل كرده. شما مقاومت كنيد كه ان شاءالله سپاه مريوان به فرماندهی حاج احمد متوسليان عمليات بعدی را به زودی آغاز می كند. 💫در ضمن از هماهنگی خوب بچه های ارتش و سپاه تشكر كردند و گفتند: طبق اخبار بدست آمده تلفات عراق در محور عملياتی شما بسيار سنگين بوده. 💫فرماندهی ارتش عراق دستور داده كه نيروهای احتياط به اين منطقه فرستاده شوند. 💫هوا در حال روشن شدن بود. در راه نماز صبح را خوانديم. 💫هنوز به منطقه انار نرسيده بوديم كه خبر شهادت غلام علی پيچک در جبهه گيلان غرب همه ما را متأسف كرد. 👇👇👇
💫به محض رسیدن به ارتفاعات انار، یکی از بچه ها با لهجه مشهدی به سمت من آمد و گفت: حاج حسین، خبر داری ابراهیم رو زدن!! 💫بدنم یکدفعه لزرید. آب دهانم را فرو دادم و گفتم: چی شده؟! 💫جواب داد: يه گلوله خورده تو گردن ابراهيم. 💫رنگم پريد. سرم داغ شد. ناخودآگاه به سمت سنگرهای مقابل دويدم. 💫در راه تمام خاطراتی كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور می شد، وارد سنگر امدادگر شدم و بالای سرش آمدم. 💫گلوله ای به عضله گردن ابراهيم خورده بود. خون زيادی از او می رفت. 💫جواد را پيدا كردم و پرسيدم: ابرام چی شده؟! 💫با كمی مكث گفت: نمی دونم چی بگم. 💫گفتم: يعنی چی؟! 💫جواب داد: با فرماندهان ارتش صحبت كرديم كه چطور به تپه حمله كنيم. 💫عراقی ها شديدا مقاومت می كردند. نيروی زيادی روی تپه و اطراف آن داشتند. 💫هر طرحی داديم به نتيجه نرسيد. 💫نزديک اذان صبح بود و بايد كاری می كرديم، اما نمی دانستيم چه كاری بهتره. 💫يكدفعه ابراهيم از سنگر خارج شد! به سمت تپه عراقی ها حركت كرد و بعد روی تخته سنگی به سمت قبله ايستاد! با صدای بلند شـروع به گفتن اذان صبح كرد! 💫ما هـر چه داد می زديم كه ابراهيم بيا عقب، الان عراقی ها تو رو ميزنن، فايده نداشت. 💫تقريبا تا آخر اذان را گفت. 💫با تعجب ديديم كه صدای تيراندازی عراقی ها قطع شده! ولی همان موقع يک گلوله شليک شد و به ابراهيم اصابت كرد. ما هم آورديمش عقب! 🆔 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا - وب.pdf
767K
🔍 | چکیده یادداشت ویژه کتاب فتنه تغلب 👈 «چرا!؟»؛ روایتی برای اندیشیدن 🔻 آنچه در پی می‌آید چکیده روایتی مبتنی بر گزیده‌ی اخبار و مطالب درباره‌ی پیدا و پنهان فتنه‌ی ۸۸ است که در صفحات ۵۵ تا ۱۳۰ «کتاب فتنه تغلب» منتشر شده است. 🔹 در این متن چندین بار به رویکردها و تدابیر رهبر معظّم انقلاب در مواجهه با فتنه ۸۸ برای اولین بار در اختیار عموم قرار گرفته است. 👆👆 👆👆 🆔 @nahadpnuash