✅مجلس تکریم و گرامیداشت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدای حادثه تروریستی اخیر با حضور سردار عباسقلیزاده مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان آ-ش ،هیئت رئیسه ،اساتید ، کارکنان و دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین جلیلی مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه پیام نور استان در نمازخانه دانشگاه برگزار گردید.
ایشان به جایگاه شهید و شهادت از نگاه آموزه های دینی اشاره کرده و به ویژگی های رفتاری و اعتقادی و عوامل محبوبیت اجتماعی ایشان در نزد مردم از جمله ، ولایتمداری ، اخلاص ، ایمان قوی ، ظلم ستیزی ، خضوع و خشوع و.... پرداختند.
این مراسم با نوحه سرایی کربلایی بهنام فرج پور پایان یافت.
در پایان مراسم مذکور ساختمان جدیدالاحداث پیام نور مرکز تبریز به نام مبارک سپهبد حاج قاسم سلیمانی نامگذاری شد.
#گزارش_تصویری
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
🆔 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینجا کسی از جنگ نمیترسد!
🔹 پاسخهای امام به تهدیدات کارتر، این روزها هم صادق است...
🎬 @nahadpnuash
17.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فیلم کامل اقامه نماز رهبر معظم انقلاب بر پیکرهای مطهر شهدای جبهه مقاومت🇮🇷🇮🇶
🖤🖤اشک های رهبری در فراق حاج قاسم
🇮🇷🇮🇶طلب شهادت رهبر انقلاب
#اللهم_ارزقنا_الشهادة
#انتقام_سخت
#شهید_قاسم_سلیمانی
@nahadpnuash
✅ پیامبر گرامی اسلام صلیللهعلیهوآله:
📍 الـمُجاهدونَ فی سبیلِ اللهِ قُوّادُ اَهلِ الـجَنّةِ؛
📌 مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشتند.
📚 مستدرک، ج ١١، ص ١٨
↷«ڪلیڪ ڪنید»↶
💎 @nahadpnuash 💎
✅معجزه خون شهید قاسم سلیمانی
علامه مصباح یزدی فرمودند شهادت سردار قاسم سلیمانی یک معجزه بود.
وجه معجزه بودنش این است که
1. جمعیت چندین میلیون نفری در هر شهر و استان
2. بازگشت آرامش به لبنان و عراق و شستن امواج فتنه
3.تصویب اخراج آمریکایی ها از عراق توسط مجلس عراق
4.ایجاد همدلی در میان ملت های شیعه و سنی
5.شکل گیری وحدت جهان اسلام و آماده شدن برای لطمه زدن به اسرائیل و آمریکا
6فر ا گرفتن ترس و وحشت بر نیروهای امریکایی و اسراییل در منطقه
7.خروج عملی از برجام لعنتی
8.آمادگی مقاومت جهانی برای انتقام از آمریکا یی ها و هم پیمانان آن ها
9.بازگشت معنویت به ایران و منطقه .
10.کور شدن خط سازش و جریان آمریکا در کشور و منطقه/
و...
@nahadpnuash
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 فراخوان | تا کنون ۴۰هزار پیام ثبت شده است
✍ پاسخ خود را به پیام رهبر انقلاب از طریق آدرس زیر بنویسید
🔰 در پی آسمانیشدن سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، حضرت آیتالله خامنهای پیامی «خطاب به ملت عزیز ایران» صادر کردند. پاسخ شما به پیام ایشان چیست؟
🔻 از اولین ساعات روز جمعه و با انتشار خبر شهادت سپهبد سلیمانی جمع کثیری از مردم قدرشناس کشورمان از طرق مختلف، درصدد ارسال پیام خود به رهبر انقلاب درباره این واقعه بودند. به همین منظور پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR اقدام به راهاندازی درگاهی برای ارسال پیامهای شما مخاطبان گرامی نموده است.
🔻شما میتوانید پیام خود را به رهبر انقلاب درباره شهادت این شهید والامقام به صورت متن و فیلم از طریق پیوند زیر ارسال کنید👇
farsi.khamenei.ir/shahid-soleymani
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
قسمت پنجاه و یک
اسلحه کمری🌹
🗣امیر منجر
👇👇👇
💫آخرين روزهای سال 1360 بود. با جمع آوری وسائل و تحويل سلاح ها آماده حركت به سمت جنوب شديم.
💫بنا به دستور فرماندهی جنگ، قرار است عمليات بزرگی در خوزستان اجرا شود برای همين اكثر نيروهای سپاه و بسيج به سمت جنوب نقل مكان كرده اند.
💫گروه اندرزگو به همراه بچه های سپاه گيلان غرب عازم جنوب شد.
💫روزهای آخر از طرف سپاه كرمانشاه خبر دادند: برادر #ابراهيم_هادی يک قبضه اسلحه كُلت گرفته و هنوز تحويل نداده است!
💫ابراهيم هر چه صحبت كرد كه من كلت ندارم بی فايده بود.
💫گفتم: ابراهيم، شايد گرفته باشی و فراموش كردی تحويل دهی؟
💫كمی فكر كرد و گفت: يادم هست كه تحويل گرفتم اما دادم به محمد و گفتم بياره تحويل بده.
💫بعد پيگيری كرد و فهميد سلاح دست محمد مانده و او تحويل نداده يک هفته قبل هم محمد برگشته تهران.
💫آمديم تهران، سراغ آدرس محمد. اما گفتند: از اينجا رفته برگشته روستای خودشان به نام كوهپايه در مسير اصفهان به يزد.
💫ابراهيم كه تحويل سلاح برايش خيلی اهميت داشت گفت: بيا با هم بريم كوهپايه.
💫شب بود كه به سمت اصفهان راه افتاديم. از آنجا به روستای كوهپايه رفتيم.
💫صبح زود رسيديم. هوا تقريبا سرد بود به ابراهيم گفتم: خُب، كجا بايد بريم!
💫گفت: خدا وسيله سازه، خودش راه رو نشان ميده.
💫كمی داخل روستا دور زديم. پيرزنی داشت به سمت خانه اش می رفت. او به ما كه غريبه ای در آن آبادی بوديم نگاه می كرد.
💫ابراهيم از ماشين پياده شد. بلند گفت: سلام مادر
💫پيرزن هم با برخوردی خوب گفت: سلام جانم، دنبال كسی می گردی؟!
💫ابراهيم گفت: ننه، اين ممد كوهپائی رو می شناسی؟!
💫پيرزن گفت: كدوم محمد!؟
💫ابراهيم جواب داد: همان كه تازه از جبهه برگشته، سنش هم حدود بيست ساله.
💫پيرزن لبخندی زد و گفت: بياييد اينجا، بعد هم وارد خانه اش شد.
💫ابراهيم گفت: امير ماشين رو پارک كن.
💫بعد با هم راه افتاديم.
💫پيرزن ما را دعوت كرد بعد صبحانه را آماده كرد و حسابی از ما پذيرايی نمود و گفت: شما سرباز اسلاميد، بخوريد كه بايد قوی باشيد.
💫بعد گفت: محمد نوه من است، در خانه من زندگی می كند. اما الان رفته شهر تا شب هم برنمی گردد.
💫ابراهيم گفت: ننه ببخشيد، اين نوه شما كاری كرده كه ما را از جبهه كشانده اينجا!
💫پيرزن با تعجب پرسيد: مگه چيكار كرده؟!
💫ابراهيم ادامه داد: اسلحه كُلت را از من گرفته، قبل از اينكه تحويل دهد با خودش آورده، الان هم به من گفتند: بايد آن اسلحه را بياوری و تحويل دهی.
💫پيرزن بلند شد و گفت: از دست كارهای اين پسر!
💫ابراهيم گفت: مادر خودت رو اذيت نكن. ما زياد مزاحم نمیشيم.
💫پيرزن گفت: بياييد اينجا!
💫با ابراهيم رفتيم جلوی يك اتاق.
💫 پيرزن ادامه داد: وسايل محمد توی اين گنجه است. چند روز پيش من ديدم يک چيزی را آورد و گذاشت اينجا. حالا خودتان قفلش را باز كنيد.
💫ابراهيم گفت: مادر، بدون اجازه سر وسايل كسی رفتن خوب نيست!
💫پيرزن گفت: اگر می توانستم خودم بازش می كردم.
💫بعد رفت و پيچ گوشتی آورد. من هم با اهرم كردن، قفل كوچك گنجه را باز كردم.
💫در گنجه كه باز شد اسلحه كمری داخل يک پارچه سفيد روی وسائل مشخص بود. اسلحه را برداشتيم و بيرون آمديم.
💫موقع خداحافظی ابراهيم پرسيد: مادر، چرا به ما اعتماد كردی!؟
💫پيرزن جواب داد: سرباز اسلام دروغ نميگه. شما با اين چهره نورانی مگه ميشه دروغ بگيد!
💫از آنجا راه افتاديم. آمديم به سمت تهران. در مسير كمربندی اصفهان چشمم به پادگان توپخانه ارتش افتاد.
💫گفتم: آقا ابرام، يادته سرپل ذهاب يه آقائی فرمانده توپخانه ارتش بود که خيلی هم تو عمليات ها كمكمون ميكرد.
💫گفت: آقای مداح رو ميگی؟
💫گفتم: آره، شده فرمانده توپخانه اصفهان، الان هم شايد اينجا باشه.
💫گفت: خُب بريم ديدنش.
💫رفتيم جلوی پادگان. ماشين را پارک كردم.
💫ابراهيم پياده شد. به سمت دژبانی رفت و پرسيد: سلام، آقای مداح اينجا هستند؟
💫دژبان نگاهی به ابراهيم كرد. سر تا پای ابراهيم را برانداز نمود. مردی با شلوار كُردي و پيراهن بلند و چهره ای ساده، سراغ فرمانده پادگان را گرفته!
💫من جلو آمدم و گفتم: اخوی ما از رفقای آقای مداح هستيم و از جبهه آمديم. اگر امكان دارد ايشان را ببينيم.
💫دژبان تماس گرفت و ما را معرفی كرد.
💫دقايقي بعد دو تا جيپ از دفتر فرماندهی به سمت درب ورودی آمد.
💫سرهنگ مداح به محض ديدن ما، ابراهيم را بغل كرد و بوسيد. با من هم روبوسی كرد و با اصرار، ما را به دفتر فرماندهی برد.
💫بعد هم ما را به اتاق جلسات برد. حدود بيست فرمانده نظامی داخل جلسه بودند.
💫آقای مداح مسئول جلسه بود. دو تا صندلی برای ما آورد و ما هم در كنار اعضای جلسه نشستيم.
💫بعدهم ايشان شروع به صحبت كرد:
دوستان، همه شما من را می شناسيد. من چه قبل از انقلاب، در جنگ 9 روزه، چه در سال اول جنگ تحميلی مدال شجاعت و ترفيع گرفتم.
👇👇👇
💫گروه توپخانه من سخت ترين مأموريت ها را به نحو احسن انجام داد و در همه عملياتهايش موفق بوده.
💫من سخت ترين و مهمترين دوره های نظامی را در داخل وخارج كشور گذرانده ام.
💫اما كسانی بودند و هستند كه تمام آموخته های من را زير سؤال بردند.
💫بعد مثالی زد كه: قانون جنگ های دنيا می گويد؛ اگر به جايی حمله می كنيد كه دشمن يكصد نفر نيرو دارد، شما بايد سيصد نفر داشته باشی. مهمات تو هم بايد بيشتر باشد تا بتوانی موفق شوی.
💫بعد كمي مكث كرد و گفت: اين آقای هادی و دوستانش كارهائی می كردند كه عجيب بود.
💫مثلاً در عملياتی با كمتر از صد نفر به دشمن حمله كردند، اما بيش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند و يا اسير می آوردند. من هم پشتيبانی آنها را انجام می دادم.
💫خوب به ياد دارم كه يكبار می خواستند به منطقه بازی دراز حمله كنند. من وقتي شرايط نيروهای حمله كننده را ديدم به دوستم گفتم: اينها حتما شكست می خورند.
💫اما در آن عمليات خودم مشاهده كردم كه ضمن تصرف مواضع دشمن، بيش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند!
💫يكي از افسران جوان حاضر در جلســه گفت: خُب آقای هادی، توضيح دهيد كه نحوه عمليات شما به چه صورت بوده، تا ما هم ياد بگيريم؟
💫ابراهيم كه سر به زير نشسته بود گفت: نه اخوی، ما كاری نكرديم. آقای مداح زيادی تعريف كردند، ما كاره ای نبوديم. هر چه بود لطف خدا بود.
💫آقای مداح گفت: چيزی كه ايشان و دوستانشان به ما ياد دادند اين بود كه ديگر مهمات و تعداد نفرات كارساز نيست. آنچه كه در جنگ ها حرف اول را می زند روحيه نيروهاست.
💫اينها با يک تكبير، چنان ترسی در دل دشمن می انداختند كه از صد تا توپ و تانک بيشتر اثر داشت.
💫بعد ادامه داد: اينها دوستی داشتند كه از لحاظ جثه كوچک ولی از لحاظ قدرت و شهامت از آنچه فكر می كنيد بزرگتر بود.
💫اسم او اصغر وصالی بود كه در روزهای اول جنگ با نيروهايش جلوی نفوذ دشمن را گرفت و به شهادت رسيد.
💫من از اين بچه های بسيجی و با اخلاص اين آيه قرآن را فهميدم كه می فرمايد: اگر شما بيست نفر صابر و استوار باشيد بر دويست نفر غلبه می كنيد.
💫ساعتی بعد از جلسه خارج شديم.
💫از اعضای جلسه معذرت خواهی كرديم و به سمت تهران حركت كرديم.
💫بين راه به اتفاقات آن روز فكر می كردم.
💫ابراهيم اسلحه كمری پرماجرا را تحويل سپاه داد و به همراه بچه های اندرزگو راهی جنوب شدند و به خوزستان آمدند.
💫دوران تقريبا چهارده ماهه گيلان غرب با همه خاطرات تلخ و شيرين تمام شد.
💫دورانی كه حماسه های بزرگی را با خود به همراه داشت.
💫در اين مدت سه تيپ مكانيزه ارتش عراق زمين گير حملات يک گروه كوچک چريكی بودند!
🆔 @nahadpnuash
🇮🇷
در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، نبرد کنید. (بقره: ۱۹۰)
🔻ترور سردار، تست پروژهی اصلی جنگ است...
هزینه پاسخ به آن هر چقدر زیاد باشد
از هزینه جنگ کمتر است؛
برای جنگ نکردن باید انتقام سخت گرفت...
↷«ڪلیڪ ڪنید»↶
💎 @nahadpnuash 💎
🔵راه وصول به مقامات صالحان
#نهج_البلاغه
✨و اعْمَلُوا في غَيْرِ رياء وَ لاسُمْعَة، فإنَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللهِ يَکِلْهُ اللهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ نَسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ
💠اعمال خود را از ريا ، پاک کنيد! چرا که هر کس، کارى براى غير خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس واگذارد;
از خدا تقاضا مى کنيم که درجات شهيدان و زندگى سعادت مندان و همنشينى پيامبران را، به ما عنايت فرمايد
📚 #خطبه ۲۳
💎 @nahadpnuash 💎