eitaa logo
دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آ .ش
6.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1هزار ویدیو
320 فایل
📣اطلاع رسانی اخبار آموزشی و فرهنگی دانشگاه پیام نور 🙋‍♂️پاسخ به سوالات آموزشی _تبلیغات _تبادل #ادمین_کانال👇 @adminpnuash درخواست ثبت #خدمات_آموزشی #کافی_نت کانال👇 @cafipnuash ✅ارتباط با مشاور مذهبی @gheshlaghiaghdam
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇👇 💫تقريباً سال 1354 بود. صبح يک روز جمعه مشغول بازي بوديم. 💫سه نفرغريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاي غرب تهرانيم، ابراهيم کيه!؟ 💫بعد گفتند: بيا بازي سر 200 تومان. 💫دقايقي بعد بازي شروع شد. ابراهيم تک و آنها سه نفر بودند، ولي به ابراهيم باختند. 💫همان روز به يكي از محله هاي جنوب شهر رفتيم. ســر 700 تومان شرط بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. 💫موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور كنند. 💫يكدفعه ابراهيم گفت :آقا يكي بياد تكي با من بازي كنه. اگه برنده شد ما پول نميگيريم. 💫يكي از آنها جلو آمد و شروع به بازي كرد. ابراهيم خيلي ضعيف بازي كرد. آنقدر ضعيف كه حريفش برنده شد! 💫همه آنها خوشحال از آنجا رفتند. من هم كه خيلي عصباني بودم به ابراهيم گفتم: آقا ابرام، چرا اينجوري بازي كردي؟! 💫باتعجب نگاهم كرد وگفت: ميخواستم ضايع نشن! همه اينها روي هم صد تومن تو جيبشون نبود! 💫هفته بعد دوباره همان بچه هاي غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشان آمدند. 💫آنها پنج نفره با ابراهيم سر 500 تومان بازي کردند. ابراهيم پاچه هاي شلوارش را بالا زد و با پاي برهنه بازي ميکرد. آنچنان به توپ ضربه ميزد که هيچکس نميتوانست آن را جمع کند! آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. 💫شــب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از نماز، حاج آقا احکام ميگفت. 💫تا اينكه از شرط بندي و پول حرام صحبت کرد و گفت: پيامبر (ص) ميفرمايد: هر کس پولي را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست ميدهد. و نيز فرموده اند: کسي که لقمه اي از حرام بخورد نماز چهل شب و دعاي چهل روز او پذيرفته نميشود. 💫ابراهیم با تعجب به صحبت ها گوش ميكرد. 💫بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا و گفت: من امروز سر واليبال 500 تومان تو شـرط بندي برنده شدم. بعد هم ماجــرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده مســتحق بخشیدم! 💫حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش، ورزش بکن اما شرط بندی نکن. 💫هفته بعد دوباره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قوي تر، بعد گفتند: اين دفعه بازي سر هزارتومان! 💫ابراهيم گفت: من بازي ميکنم اما شرط بندي نميکنم. 💫آنها هم شروع کردند به مخره کردن و تحريک کردن ابراهيم و گفتند: ترسيده، ميدونه ميبازه. 💫يکي ديگه گفت: پول نداره و... 💫ابراهیم برگشت و گفت: شرط بندي حرومه، من هم اگه ميدونستم هفته هاي قبل با شما بازي نميکردم، پول شما رو هم دادم به فقير، اگر دوست داريد، بدون شرط بندي بازي ميکنيم. 💫که البته بعد از کلي حرف و سخن و مسخره کردن بازي انجام نشد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫دوستش می گفت: با اينكه بعد از آن ابراهيم به ما بسيار توصيه كرد كه شرط بندي نكنيد اما يكبار با بچه هاي محله نازي آباد بازي كرديم و مبلغ سنگيني را باختيم! 💫آخرای بازي بود كه ابراهيم آمد. به خاطر شرط بندي خيلي از دست ما عصباني شد. از طرفي ما چنين مبلغي نداشتيم كه پرداخت كنيم. 💫وقتي بازي تمام شد ابراهيم جلو آمد و توپ را گرفت. بعدگفت: كسي هســت بياد تك به تك بزنيم؟ 💫از بچه هاي نازي آباد كسي بود به نام( ح.ق) كه عضو تيم ملي و كاپيتان تیم برق بود. 💫با غرور خاصي جلو آمد و گفت: سرچي!؟ 💫ابراهيم گفت: اگه باختي از اين بچه ها پول نگيري. 💫او هم قبول كرد. 💫ابراهيم به قدري خوب بازي كرد كه همه ما تعجب كرديم. 💫او با اختلاف زیاد حريفش را شكست داد. اما بعد از آن حسابي با ما دعوا كرد! 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫ابراهيم به جز واليبال در بسـياري از رشــته هاي ورزشي مهارت داشت. در کوهنوردی يک ورزشکار کامل بود. 💫تقريباً از سه سال قبل از پيروزي انقلاب تا ايام انقلاب هر هفته صبح هاي جمعه با چندنفر از بچه هاي زورخانه ميرفتند تجريش. 💫نماز صبح را در امامزاده صالح ميخواندند، بعد هم به حالت دويدن از کوه بالا ميرفتند. آنجا صبحانه ميخوردند و برميگشتند. 💫فراموش نميكنم ابراهيم مشغول تمرينات كشتي بود و ميخواست پاهايش را قوي كند از ميدان دربند يكي از بچه ها را روي كول خود گذاشت و تا نزديك آبشار دوقلو بالا برد! 💫این کوهنوردي در منطقه دربند و کولکچال تا ايام پيروزي انقلاب هر هفته ادامه داشت. 💫ابراهيم فوتبال را هم خيلی خوب بازي ميكرد. در پينگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو تا راكت بازي ميكرد و كسي حريفش نبود. @nahadpnuash
✅ همه مردم نسبت به #يكديگر بايد به منزلهٴ #چشم_و_گوش باشند 🔶 وجود مبارك رسول گرامی(ص) فرمود: همان‌طوری كه از چشم‌ و گوش خود حمایت می‌كنید و همان‌طوری كه درباره چشم و گوش خود مسئول هستید یا مسئولیت دارید، همه مردم نسبت به یكدیگر باید به منزلهٴ چشم و گوش باشند. چقدر این بیان شیرین است! 🔶 در سورهٴ مباركهٴ «اسراء» فرمود: ﴿لا تَقْفُ ما لَیسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ﴾ انسان باید مواظب چشم، گوش، دلِ خود باشد، گوش و چشم و دل خود را كاملاً حفظ كند، مسئول است. 🔶 همین بیان نورانی سورهٴ «اسراء» در بیان نورانی وجود مبارك پیامبر آمد، فرمود: «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیتِه»همه ما موظّف هستیم كه یكدیگر را، چشم یكدیگر بدانیم، گوش یكدیگر بدانیم، قلب یكدیگر بدانیم، مردم به منزلهٴ چشم و گوش و قلب ما هستند، 🔶 فرمود: همان‌طوری كه از چشم خود حمایت می‌كنید، از جوان‌ها حمایت كنید، همان‌طوری كه از گوش خود مواظبت می‌كنید، از قلب خود مواظبت می‌كنید، از این جوان‌ها مواظبت كنید، نگذارید، اینها بیراهه بروند، كج‌راهه بروند. ✅ #علامه_جوادی_آملی 💻 @nahadpnuash
✳️ #آزادگان_عالم اگر #پیامبر را بشناسند، #ایمان می آورند 🔸امروز که دشمن با شیوه های مختلف، روی امحای شخصیت پیامبر از ذهنهای آزادگان عالم کار کرده است، مردم بسیاری در دنیا هستند که اگر پیامبر اسلام را به همان اندازه یی که مسلمانها میشناسند یا حتی کمتر از آن بشناسند عقیده و گرایش آنها نسبت به اسلام و معنویت اسلامی تضمین خواهد شد. ✅ مقام معظم رهبری 💻 @nahadpnuash
📚 پویش کتابخوانی سلام بر ابراهیم هر روز یک قسمت از کتاب سلام بر ابراهیم را در کانال دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه پیام نور استان آ ش مطالعه فرمایید و در کتابخوانی سلام بر ابراهیم شرکت فرمایید. 🆔 @nahadpnuash
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم ۱ #قسمت نه کشتی🌹 🗣برادران شهید 👇👇👇
💫هنوز مدتي از حضور ابراهيم در ورزش باستاني نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ کشتي رفت. 💫او در باشگاه ابومسلم در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد. 💫آقايان گودرزي و محمدي مربيان خوب ابراهيم در آن دوران بودند. 💫آقاي محمدي، ابراهيم را به خاطر اخلاق و رفتارش خيلي دوست داشت. 💫آقاي گودرزي خيلي خوب فنون کشتي را به ابراهيم مي آموخت. هميشه ميگفت: اين پسر خيلي آرومه، اما تو کشتي وقتي زير ميگيره، چون قد بلند و دستاي کشيده و قوي داره مثل پلنگ حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست. براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! 💫سال های اول دهه 50 در مسابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد. ابراهيم همه حريفان را با اقتدار شکست داد. او در حالي که 15 سال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد. 💫مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! 💫مربي ها خيلي از دست او ناراحت شدند. 💫 بعدها فهميديم مسابقات در حضور وليعهد برگزار ميشد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براي همين ابراهيم در مسابقات شرکت نکرده بود. 💫سال بعد ابراهيم در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال در وزن 62 کيلو در قهرماني باشگاه هاي تهران شرکت کرد. 💫در سال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها وقتي ديد دوست صمیمی خودش در وزن او، يعني 68 کيلو شرکت کرده، ابراهيم يک وزن بالاتر رفت و در 74 کيلو شرکت کرد. 💫در آن سال درخشش ابراهيم خيره کننده بود و جوان 18 ساله، قهرمان 74کيلو آموزشگاه ها شد. 💫 تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوي و بلند خود باعث شده بود که به کشتي گيري تمام عيار تبديل شود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫صبح زود ابراهيم با وسائل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جائي ميرفت دنبالش بوديم! 💫تا اينکه داخل سالن هفتِ تير فعلي رفت. ما هم رفتيم توي سالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. 💫ساعتي بعد مسابقات کشتي آغاز شد. آن روز ابراهيم چندکشتي گرفت و همه را پيروز شد. 💫تا اينکه يکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشاگرها تشويقش ميکرديم. 💫با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا!؟ 💫گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم کجا ميري. 💫بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاي شما نيست. زود باشين بريم خونه 💫با تعجب گفتم: مگه چي شده!؟ 💫جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشين، پاشین بریم خونه. 💫همينطور که حرف ميزد بلندگو اعلام کرد: کشتي نيمه نهائي وزن 74کيلو آقايان هادي و تهراني. ابراهيم نگاهي به سمت تشک انداخت و نگاهي به سمت ما. چند لحظه سکوت کرد و رفت سمت تشک. 💫ما هم حسابي داد ميزديم و تشويقش ميکرديم. مربي ابراهيم مرتب داد ميزد و ميگفت كه چه کاري بکن. ولي ابراهيم فقط دفاع ميکرد. نيم نگاهي هم به ما مي انداخت. 💫مربي که خيلي عصباني شده بود داد زد: ابرام چرا کشتي نميگيري؟ بزن ديگه. 💫ابراهيم هم با يك فن زيبا حريف را از روي زمين بلند کرد. بعد هم يک دور چرخيد و او را محکم به تشك کوبيد. 💫هنوز كشتي تمام نشده بود كه از جا بلند شد و از تشک خارج شد. آن روز از دست ما خيلي عصباني بود. 💫فکر کردم از اينکه تعقيبش کرديم ناراحت شده، وقتي در راه برگشت صحبت ميکرديم گفت: آدم بايد ورزش را براي قوي شدن انجام بده، نه قهرمان شدن. من هم اگه تو مسابقات شركت ميكنم ميخوام فنون مختلف رو ياد بگيرم. هدف ديگه اي هم ندارم. 💫گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟! 💫بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفيت مشهور شدن رو نداره، از مشهور شدن مهمتر اينه که آدم بشيم. 💫آن روز ابراهيم به فينال رسيد. اما قبل از مسابقه نهائي، همراه ما به خانه برگشت! او عملاً ثابت کرد که رتبه و مقام برايش اهميت ندارد. 💫ابراهيم هميشه جمله معروف امام راحل را ميگفت: ورزش نبايد هدف زندگي شود. @nahadpnuash
🔴امام رضا عليه السلام : به كودك دستور ده كه با دست خودش صدقه بدهد، اگر چه به اندازه تكّه نانى يا يك مشت چيز اندك باشد؛ زيرا هر چيزى كه در راه خدا داده مى شود، هر چند كم اگر با نیت پاک باشد زیاد است👌😍 میزان‌الحکمه ج ۱ ص ۱۰۸📗 💎 @nahadpnuash 💎
💠 لقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ .... 💠 🔺 #الگویی_برای_گفتار_و_رفتار 🔸 ما باید به #پیامبر اقتدا و تاسی کنیم. نه فقط در چند رکعت نماز خواندن ، که در #رفتارمان ، در #گفتارمان ، در #معاشرت و در #معامله مان هم باید به او اقتدا کنیم . پس باید او را بشناسیم. ✅ مقام معظم رهبری 💻 @nahadpnuash
💠 رسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ 🔸خداوند در مورد بعضی از انبیا تعبیر کرده می فرماید: «برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، «برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم»، «…آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت… » ولی درباره تعبیر برادر نیامده، بلکه می فرماید: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ﴾ یا اینکه می فرماید ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ﴾: پیامبری برای شما آمده که از ، انحراف شما برای او بسیار سخت است، با حرص و شوق کوشش می کند تا شما ، او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است. 📚 و میلاد با سعادت حضرت رسول اعظم و امام صادق (ع) بر تمام مسلمین مبارک باد. ✅ @nahadpnuash
photo_2019-11-12_09-53-25.jpg
44.5K
💢☀️آیه ای از قرآن که زمینه ساز مسلمان شدن مبلغ مسیحی شد ✅دکتر گری میلر (Gary miller) آیه 82 از سوره نساء را آیه‌ای عظیم و شگفت‌انگیز می‌داند. او کانادایی تبار و از مبلغان فعال مسیحی بود که در سال 1977 به دین اسلام روی آورد. 📝وی در مورد چگونگی اسلام آوردنش در کتابش می آورد: روزي شروع به خواندن قرآن كردم تا بتوانم اشتباه و خطايي در آن پيدا كنم و با اين كار عظمت و مقام مسيحيت را در ديد مسلمانان بالا ببرم. فكر مي‌كردم قرآني كه 14 قرن پيش در صحرا نازل ‌شده است بايد قديمي و پر از اشتباه باشد. اما متوجه شدم در قرآن اشتباهي وجود ندارد. حتي قرآن به مسائل و امور زيادي پرداخته كه در كتاب‌هاي آسماني ديگر اثري از آن‌ها ديده نمي‌شود. اين كتاب كنجكاوي و تعجب مرا برانگيخت تا آن را كامل مطالعه كنم. .... 📌💢دکتر میلر در ادامه می گوید هيچ نويسنده‌اي در جهان وجود ندارد كه كتابي بنويسد و با اطمینان از همگان بخواهد اشتباه آن را بازگو كنند. اما قرآن مردم را به تأمل و انديشه در آياتش دعوت مي‌كند. 📌💢 📗منبع: کتاب قرآن، علم، اعجاز ص 18 ┄┅┅✿💠🌺🌼🌺💠✿┅┅┄ @nahadpnuash
۱ ده قهرمان🌹 🗣حسین الله کرم 👇👇👇 💫مسابقات قهرماني74 کيلو باشگاه ها بود. ابراهيم همه حريفان را يکي پس از ديگري شكست داد و به نيمه نهائي رسيد. آن سال ابراهيم خيلي خوب تمرين کرده بود. 💫اکثر حريف ها را با اقتدار شکست داد. اگر اين مســابقه را ميزد حتماً در فينال قهرمان ميشد. اما در نيمه نهائي خيلي بد کشتي گرفت. بالاخره با يک امتياز بازي را واگذار كرد آن سال ابراهيم مقام سوم را کسب کرد. 💫اما سال ها بعد، همان پسري که حريف نيمه نهائي ابراهيم بود را ديدم. آمده بود به ابراهيم سر بزند. 💫 آن آقا از خاطرات خودش با ابراهيم تعريف ميکرد. همه ما هم گوش ميکرديم. 💫تا اينکه رسید به ماجراي آشنائي خودش با ابراهيم و گفت: آشنائي ما بر ميگردد به نيمه نهائي کشتي باشگاه ها در وزن 74 کيلو، قرار بود من با ابراهيم کشتي بگيرم. 💫اما هر چه خواست آن ماجرا را تعريف کند ابراهيم بحث را عوض ميکرد! آخر هم نگذاشت كه ماجرا تعريف شود! 💫روز بعد همان آقا را ديدم و گفتم: اگه ميشه قضيه کشتي خودتان را تعريف کنيد. 💫او هم نگاهي به من کرد. نََفس عميقي کشيد و گفت: آن سال من در نيمه نهائي حريف ابراهيم شدم. اما يکي از پاهايم شديداً آسيب ديد. به ابراهيم که تا آن موقع نميشناختمش گفتم: رفيق، اين پاي من آسيب ديده. هواي ما رو داشته باش 💫ابراهيم هم گفت: باشه داداش، چشم. 💫بازي هاي او را ديده بودم. توي كشتي استاد بود. با اينکه شگرد ابراهيم فن هایي بود که روي پا ميزد. اما اصلاً به پاي من نزديک نشد ولي من، در کمال نامردي يه خاک ازش گرفتم و خوشحال از اين پيروزي به فينال رفتم. 💫ابراهيم با اينکه راحت ميتونست من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولي اين کار رو نکرد. 💫بعد ادامه داد: البته فكر ميكنم او از قصد كاري كرد كه من برنده بشم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرماني براي او تعريف ديگه اي داشت. 💫ولي من خوشحال بودم. خوشحالي من بيشتر از اين بود که حريف فينال، بچه محل خودمون بود. فکر ميکردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن. اما توي فينال با اينکه قبل از مســابقه به دوســتم گفته بودم که پايم آسيب ديده، اما دقيقاً با اولين حرکت همان پاي آسيب ديده من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روي زمين و بالاخره من ضربه شدم. 💫آن سال من دوم شدم و ابراهيم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهيم قهرماني بود. از آن روز تا حالا با او رفيقم. چيزهاي عجيبي هم از او ديده ام. خدا را هم شکر ميکنم که چنين رفيقي نصيبم کرده. 💫صحبت هايش که تمام شد خداحافظي کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه فقط به صحبت هايش فکر ميکردم. 💫يادم افتاد در مقر سپاه گيلان غرب روي يكي از ديوارها براي هر كدام از رزمنده ها جمله اي نوشته شده بود. 💫در مورد ابراهيم نوشته بودند: ابراهيم هادي رزمنده اي با خصائص پورياي ولي. 🆔 @nahadpnuash
💟🍃 ❤️امیرالمؤمنین علیه السلام : فرصت را دریاب پیش از آنکه [با از دست رفتن] به اندوه تبدیل شود. 🍃بادِرِ الفُرصَةَ قبلَ أن تکونَ غُصّةً🍃 📚غرر الحکم حدیث 4362 💎 @nahadpnuash 💎
🔰 لوح | #چقدر_منتظر_بمانیم؟! 🔻 رهبر انقلاب: به #انتظار خارجی‌ها نمیشود ماند برای #رفع_مشکلات_کشور. یک مدّتی منتظر بمانیم به خاطر #برجام؛ یک مدّتی به خاطر اینکه ببینیم آیا رئیس ‌جمهور #آمریکا آن مهلت سه ماه را که در قراردادِ برجام متأسفانه گذاشتند -وِیوِر- تمدید میکند یا نه؛ یک مدّتی معطّل بمانیم برای اینکه ببینیم برنامه‌ی رئیس ‌جمهور #فرانسه چه میشود، خب همه‌اش شد انتظار؛ در حال وجود انتظار، سرمایه‌گذار اقتصادی سرمایه‌گذاری نمیکند، فعّال اقتصادی تکلیفش معلوم نیست، خود این انتظار کشور را به رکود و عقب‌ماندگی میکشانَد. چقدر انتظار بکشیم؟ رها کنید... ۱۳۹۸/۸/۱۲ @nahadpnuash
۱ یازده پوریای ولی🌹 🗣ایرج گرائی 👇👇👇 👇👇👇 💫مسابقات قهرماني باشگاه ها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. 💫ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. 💫مربيان ميگفتند: امسال در 74 کيلو کسي حريف ابراهيم نيست. 💫مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برميداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتي ها را يا ضربه ميکرد يا با امتياز بالا ميبُرد. 💫به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. 💫در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت. 💫حريف پاياني او آقاي (محمود ک) بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود. 💫قبل از شروع فينال رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي. 💫مربي، آخرين توصيه ها را به ابراهيم گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. 💫من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. 💫ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با لبخند به حريفش سلام كرد و دست داد. 💫حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالای سالن بين تماشاگرها به او نشان داد! 💫من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. 💫نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش دفاع ميکرد. 💫بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صدايش گرفت. 💫ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدن هاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد. 💫حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما جرأت پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. 💫ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. 💫داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و باخت و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد! 💫وقتي داور دست حريف را بالا ميبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشتي گير يکديگر را بغل کردند. 💫حريف ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! 💫دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالای سکوها پريدم پائين. 💫باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. 💫ابراهيم خيلي آرام و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر حرص نخور! 💫بعد سريع رفت تو رختکن، لباس هايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت. 💫از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. 💫جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر وکلي از فاميل ها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي خوشحال بودند. 💫يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! 💫آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ 💫با عصبانيت گفتم: فرمايش؟! 💫بی مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرامي داريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالای سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. 💫بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدونی مادرم چقدر خوشحاله. 💫بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کرده ام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. 💫مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهره اش نگاه كردم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. 💫بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. 💫از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. 💫در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمي ياد!با خودم فکر مي کردم، پورياي ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. 💫اما ابراهيم...ياد تمرين هاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم! 🆔 @nahadpnuash
image_2019-11-13_11-56-45.png
1.11M
💠 رسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ 🔸خداوند در مورد بعضی از انبیا تعبیر کرده می فرماید: «برای قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، «برای قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم»، «…آن هنگام که برادرشان نوح آنها را گفت… » ولی درباره تعبیر برادر نیامده، بلکه می فرماید: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ﴾ یا اینکه می فرماید ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ﴾: پیامبری برای شما آمده که از ، انحراف شما برای او بسیار سخت است، با حرص و شوق کوشش می کند تا شما ، او مظهر رأفت و رحمت خدا برای مؤمنان است. 📚 و میلاد با سعادت حضرت رسول اعظم و امام صادق (ع) بر تمام مسلمین مبارک باد. ✅ @nahadpnuash
هدایت شده از مهدی قشلاقی
🔰 مدیر بلند همت 🔺رهبر انقلاب : شهید طهرانی‌مقدم سراپا اخلاص بود همت خیلی بلندی داشت افقهای خیلی بلندی را می دید 🔻 یکی از خصوصیات برجسته شهید طهرانی‌مقدم مدیریت بود. 🔹یک مدیر طبیعی بود، درس مدیریت هم نخوانده بود، اما واقعاً یک مدیر بود. 🏴 سالگرد شهادت شهید حسن ✅روحش شاد راهش پررهرو 💻 @nahadpnuash
هدایت شده از مهدی قشلاقی
🔴 نظر رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای درباره مسئله‌ی منتشر شد: ♦️در نظر ایشان بنابر ادله‌ی معتبر دینی چند همسری مردان، مباح اما غیر مستحب است، اما از آنجا که مطابق دلایل قرآنی جواز آن به اطمینان از رعایت بین همسران شده است، بنابراین هر گاه از نظر عقلایی عدم تحقق رعایت عدالت بین همسران محتمل باشد، ازدواج مجدد شوهر . ♦️بر این اساس از آنجا که در جامعه و کشور ما ازدواج مجدد مردان غالباً به ضرر استحکام خانواده و موجب تضعیف محبت زوجین و گاه فروپاشی خانواده است، نگاه معظم‌له به آن خوشبینانه و مثبت نیست و از این روست که این جمله در بیان ایشان تکرار شده است که: «خدا یکی و محبت یکی و یار یکی» @nahadpnuash
#محمد(صل الله علیه و آله) درخشان ترین ستاره عالم وقتی نام پیامبر اعظم را می آوریم،کاَنَّهُ شخصیت همه ی بندگان صالح و برجسته و شخصیت امیر مومنان و ائمه اطهار(علیهم السلام) در این وجود مقدس، متبلور و مجسم است. پیامبر اعظم (ص) را میتوان به #درخشان_ترین_ستاره در کائنات عالم وجود تشبیه کرد. 🔸 مقام معظم رهبری 🆔 @nahadpnuash
۱ دوازده شکستن نفس🌹 🗣دوستان شهید 👇👇👇 👇👇👇 💫باران شديدي در تهران باريده بود. خيابان 17 شهريور را آب گرفته بود. 💫چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. 💫همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد. 💫ابراهيم از اين کارها زياد انجام می داد. هدفي هم جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصاً زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود! 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫همراه ابراهيم راه ميرفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند. 💫به محض عبور ما، پسر بچه اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. به طوري که ابراهيم لحظه روي زمين نشست. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. 💫خيلي عصباني شدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. 💫ابراهيم همينطور که نشسته بود دست کرد توي ساك خودش پلاستيک گردو را برداشت داد زد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد! بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم. 💫توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود! 💫گفت: بنده هاي خدا ترسيده بودند. از قصدکه نزدند. 💫بعد به بحث قبلي برگشت و موضوع را عوض کرد! 💫اما من ميدانستم انسان هاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل ميکنند. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫در باشگاه كشتي بوديم. آماده ميشديم براي تمرين. 💫ابراهيم هم وارد شد. 💫چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد. تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده! تو راه كه مي اومدي دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف ميزدند! بعد ادامه داد: شلوار و پيراهن شيك كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي. کاملاً مشخصه ورزشکاري! 💫به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. ناراحت شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت. 💫جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خنده ام گرفت! پيراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پلاستيكي ريخته بود! 💫از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد! 💫بچه ها ميگفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟! ما باشگاه می آییم تا هيکل ورزشکاري پيدا کنيم بعد هم لباس تنگ بپوشيم اما تو با اين هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباسهائيه که ميپوشي؟! 💫ابراهيم به حرف هاي آنها اهميت نميداد. به دوستانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشد، ميشه عبادت. اما اگه به هر نيت ديگه اي باشه ضرر ميکنين. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫توي زمين چمن بودم. مشغول فوتبال. يکدفعه ديدم ابراهيم در كنار سكو ايستاده. 💫سريع رفتم به سراغش. سلام کردم و باخوشحالي گفتم: چه عجب، اين طرف ها اومدي؟! 💫مجله اي دستش بود. آورد بالا و گفت: عکست رو چاپ کردن! 💫از خوشحالي داشتم بال در مي آوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را از دستش بگيرم. 💫دستش را كشيد عقب و گفت: يه شرط داره! 💫گفتم: هر چي باشه قبول. 💫دوباره گفت: هر چي بگم قبول ميکني؟ 💫گفتم: آره بابا قبول. 💫مجله را به من داد. داخل صفحه وسط، عکس قدي و بزرگي از من چاپ شده بود. در كنارآن نوشته بود: پديده جديد فوتبال جوانان و کلي از من تعريف کرده بود. 💫کنار سكو نشستم. دوباره متن صفحه را خواندم. حسابي مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خيلي خوشحالم کردي، راستي شرطت چي بود!؟ 💫آهسته گفت: هر چي باشه قبول ديگه؟ 💫گفتم: آره بابا بگو 💫کمي مکث کرد و گفت: ديگه دنبال فوتبال نرو!! 💫خشکم زد. با چشماني گرد شــده و با تعجب گفتم: ديگه فوتبال بازي نکنم؟! يعني چي، من تازه دارم مطرح ميشم!! 💫گفت: نه اينکه بازي نکني، اما اينطوري دنبال فوتبال حرفه اي نرو. 💫گفتم: چرا؟! 💫جلو آمد و مجله را از دستم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت: اين عکس رنگي رو ببين، اينجا عکس تو با لباس و شورت ورزشيه. اين مجله فقط دست من و تو نيست. دست همه مردم هست. خيلي از دخترها ممکنه اين رو ديده باشن يا ببينن. بعد ادامه داد: چون بچه مسجدي هستي دارم اين حرف ها رو ميزنم وگرنه کاري باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوي کن، بعد دنبال ورزش حرفه اي برو تا برات مشکلي پيش نياد. 💫بعد گفت: کار دارم خداحافظي کرد و رفت. 💫من خيلي جا خوردم. نشستم و کلي به حرف هاي ابراهيم فکر کردم. از آدمي که هميشه شوخي ميکرد و حرف هاي عوامانه ميزد اين حرفها بعيد بود. 💫هر چند بعدها به سخن او رسيدم. زماني که ميديدم بعضي از بچه هاي مسجدي و نمازخوان که اعتقادات محکمي نداشتند به دنبال ورزش حرفه اي رفتند و به مرور به خاطر جو زدگي و... حتي نمازشان را هم ترک کردند! 🆔 @nahadpnuash
💠 حجت الاسلام دکتر جلیلی مسئول دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه پیام نور استان آ ش در منطقه زلزله زده ترکمانچای حضور یافتند . ایشان با حضور در کنار بسیجیان دانشجو ضمن عرض خداقوت ، یک روز کاری را مشغول امداد رسانی به زلزله زدگان شدند. 🆔 @nahadpnuash
✳️ قابل توجه دانشجویان محترم ✳️ ✅اردوی زیارتی قم و جمکران #ویژه_خواهران ⏳مهلت ثبت نام : تا سه شنبه 28 آبان 📅 زمان اردو : 3 تا 6 آذر ماه 💎هزینه سفر هر نفر : 60/000 تومان 🔶 همراه با کارگاه مهدویت 🔺جهت ثبت نام حضوری و کسب اطلاعات بیشتر به کانون الزهرا(س) و برای ثبت نام غیر حضوری به ادمین کانال Quran_tpnu@ مراجعه فرمایید. 💻 @nahadpnuash
✅آغاز ثبت نام ببیست و سومین جشن ✳️شرایط ثبت نام : 🔆 مجاز جهت ثبت نام اوليه 1397/01/01 تا 1398/09/30 مي باشد. 🔆 در مواردي كه هر دو زوج دانشجو هستند ، فقط يكي از آنها به عنوان داوطلب اصلي ثبت نام نمايد. 🔆دانشجويان عزیزتا بعد پس از ثبت نام ، مدارك لازم را جهت تائيد به دفتر نهادرهبری دانشگاه تحویل دهید. 🔆 لازم جهت تاييد: اصل عقدنامه، اصل شناسنامه و كارت ملي زوجين، اصل كارت دانشجويي 🕑 ثبت نام تا 30 آذر ماه 1398 مي باشد. لینک ثبت نام : 👇👇👇👇 http://ezdevaj.nahad.ir/98/ 🆔 @nahadpnuash
هدایت شده از اطلاع رسانی ایتا
🆕 عرضه نسخه جدید اندروید 🔹ضمن تبریک و میلاد مسعود نبی مکرم اسلام(ص)، با شماره ورژن 4.1 به کاربران عزیز تقدیم می‌شود 🔸این نسخه نسبت به آخرین برنامه‌ی منتشر شده در فروشگاه‌های اندرویدی دارای به شرح زیر است: 1. امکان ورود با سه حساب کاربری 2. امکان تعیین قالب مجزا برای هر حساب 3. امکان ارسال موقعیت مکانی 4. امکان ارسال تصاویر بصورت آلبوم 5. تعیین ترتیب ارسال تصاویر در آلبوم 6. نمایش محتویات گفتگو بدون باز کردن آن 7. امکان فوروارد همزمان پیام به چندین گیرنده 8. امکان جستجو در گروه بر اساس فرستنده‌ی پیام 9. تفکیک نتایج جستجو بر اساس نوع محتوا (متن، عکس، فیلم، صوت و فایل) 10. تفکیک رسانه‌های اشتراکی بر اساس نوع محتوا 11. امکان زیبانویسی متون (بولد، ایتالیک و...) 12. امکان درج لینک در متن 13. استفاده از مدیا پلیر جدید با امکانات بیشتر 14. امکان پخش پیوسته ویدئو (پخش ویدئو همزمان با شروع دانلود) 15. امکان پخش پیوسته صوت 16. پخش پیام صوتی و تصویری با سرعت 2x 17. امکان پرش به جلو یا عقب هنگام پخش فیلم 18. کاهش تدریجی تعداد نخوانده‌ها با مرور پیام‌های جدید در گفتگو 19. ارائه تنظیمات پیشرفته برای دانلود خودکار رسانه‌ها 20. امکان دانلود خودکار رسانه‌ها تا یک حجم مشخص 21. ارائه حالت شب خودکار در تنظیمات قالب 22. امکان مشاهده لیست سیاه(کاربران حذف شده) در کانال 23. امکان ارسال همزمان چندین عکس با دوربین 24. مشاهده همزمان سایر تصاویر آلبوم بصورت Thumbnail (تصویر کوچک در پایین صفحه) 25. دسترسی به مدیریت حافظه از منوی اصلی برنامه 26. امکان افزودن استیکر به علاقمندی‌ها با کلیک روی آن 27. امکان لغو ارسال پیام‌هایی که هنوز فرستاده نشده‌اند 28. نمایش برچسب مدیر روی پیام‌های ارسالی مدیران در گروه 29. امکان علامت زدن گفتگو به عنوان خوانده شده یا نخوانده 30. تبدیل فضای ابری به منوی پیام‌های ذخیره شده با قابلیت‌های جدید 31. امکان اشتراک گذاری جزئیات مخاطب 32. لینک شدن پیوندهای موجود در کپشن رسانه (موارد زیر در نسخه‌هایی که پیشتر صرفاً در وب‌سایت رسمی ایتا منتشر شدند، ارائه گردیده‌اند) 33. امکان علامت‌گذاری یک تب به عنوان خوانده شده 34. تمایز مخاطبین عضو شده هنگام افزودن عضو جدید به کانال 35. ذخیره شدن حالت نمایش نتیجه جستجو (بر اساس پست یا بر اساس کانال) 36. امکان کپی کردن بیو 37. فعال شدن میانبر گفتگو در صفحه اصلی 38. امکان عدم نمایش لیست اعضا در سوپرگروه (برای همه اعضای عادی یا چند کاربر خاص) 39. امکان جستجو بر اساس تاریخ در گفتگوهای شخصی 40. اصلاح عملکرد منوی «رفتن به اولین پیام» در گفتگوهای شخصی 🔹این نسخه هم‌اکنون در فروشگاه‌های اندرویدی کافه بازار، مایکت،‌ ایران اپس، کندو و چارخونه ارائه شده و از طریق وبسایت رسمی ایتا به نشانی زیر نیز قابل دریافت است: http://www.eitaa.org/dl •┈••✾••┈• 🔰کانال رسمی اطلاع‌رسانی ایتا: https://eitaa.com/eitaa
با آمدنت قرار دل‌ها آمد محبوبترین نگار دل‌ها آمد این نور محمد است و فجر صادق با عطر دو گل بهار دل‌ها آمد ❤️میلاد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) و امام صادق(علیه‌السلام) مبارک باد. 🍃🌸🌸🍃🌺🍃🌸🌸🍃 @nahadpnuash
هدایت شده از مهدی قشلاقی
یه سربند داده بود؛ گفت: که شدم ببندیدش به سینه ام... پیکرش که اومد سر نداشت... رو بستیم به سینه اش روی سربند نوشته بود: شب جمعه است هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم 🌹شادی ارواح طیبه شهدا و درگذشتگانمان بخوانیم الفاتحه مع الصلوات 🌹 @nahadpnuash