eitaa logo
دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آ .ش
6.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1هزار ویدیو
306 فایل
📣اطلاع رسانی اخبار آموزشی و فرهنگی دانشگاه پیام نور 🙋‍♂️پاسخ به سوالات آموزشی _تبلیغات _تبادل #ادمین_کانال👇 @adminpnuash درخواست ثبت #خدمات_آموزشی #کافی_نت کانال👇 @cafipnuash ✅ارتباط با مشاور مذهبی @gheshlaghiaghdam
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 امیرالمؤمنین علیه السلام: 🌸شادی مومن در چهره‌ی اوست، قدرتش در دینش، و اندوهش در دلش است... 📚 غررالحکم 😊 @nahadpnuash ☺️
جوانی؛فرصت سازی یا فرصت سوزی 🔹 #جوانی_و_دانشجویی هم می ‏توانند حجاب چهره ی منعم یا به تعبیر رسا، حجاب دیده ی متنعّم باشند تا خدا را نبیند و هم می ‏توانند آینه ‏دار جمال مُنعم باشد تا ولیّ نعمت خود را در مرآتِ شباب و علم ببیند. 💎 #آیت_الله_جوادی_آملی 🆔 @nahadpnuash
کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که در سیم خاردارهای نفس گیر نکرده باشدو... @tanz_pand
کانون هلال احمر دانشگاه پیام نور تبریز برگزار می نماید: ❤️اهدای خون = اهدای زندگی❤️ 🔺🔻باتوجه به هماهنگی به عمل آمده با سازمان انتقال خون از ♦️دانشجویان♦️ همکاران♦️کارمندان♦️ و اساتید♦️ دانشگاه که مایل به اهداء خون می باشند دعوت به عمل می آید. 📆زمان :روز یکشنبه ۱۷ آذر ماه 📜مکان : دانشگاه پیام نور مرکز تبریز 🕘ساعت شروع برنامه : از ساعت ۹ صبح الی ۱۳ ✅جهت هماهنگی لازم: تا تاریخ ۹۸/۹/۱۶ جهت پیش ثبت نام به کانون هلال احمر دانشگاه (طبقه همکف) مراجعه کنند و نام نویسی کنند. ویا نام و نام خانوادگی و شماره همراه خود را به شماره همراه. ( ۰۹۳۸۲۱۲۷۵۳۲ ) از طریق فضای مجازی یا پیامک اعلام نمایند. باتشکر ⭕️کانون دانشجویی هلال احمر دانشگاه پیام نور تبریز 🆔 @helalpnut 🆔 @nahadpnuash
قسمت بیست و هفت شروع جنگ🌹 🗣تقی مسگرها 👇👇👇 💫صبح روز دوشنبه سی و يكم شهريور 1359 بود. ابراهيم و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشی بودند. 💫سلام كردم و گفتم: امروز عصر قاسم با يک ماشين تداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم. 💫با تعجب پرسيد: خبريه؟! 💫 گفتم: ممكنه دوباره درگيری بشه. 💫جواب داد: باشه اگر شد من هم ميام. 💫ظهر همان روز با حمله هواپيماهای عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه می كردند. 💫ساعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكری با يک جيپ آهو پر از وسایل تدارکاتی آمد. علی خرمدل هم بود. من هم سوار شدم موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. 💫گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشی نداشتيد؟! 💫گفت: اثاث ها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم. 💫روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختی بسيار و عبور از چندين جاده خاكی رسيديم سرپل ذهاب. 💫هيچ كس نمی توانست آنچه را می بيند باور كند. مردم دسته دسته از شهر فرار می كردند. از داخل شهر صدای انفجار گلوله های توپ و خمپاره شنيده می شد. 💫مانده بوديم چه كنيم. در ورودی شهر از يك گردنه رد شديم. از دور بچه های سپاه را ديديم كه دست تكان می دادند! 💫گفتم: قاسم، بچه ها اشاره می كنند كه سريع تر بياييد! 💫 يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. 💫از پشت تپه تانک های عراقی كاملاً پيدا بود. مرتب شليک می كردند. 💫چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد ولی خدا را شكر به خير گذشت. از گردنه رد شديم. 💫يكی از بچه های سپاه جلو آمد و گفت: شما كی هستيد!؟ من مرتب اشاره می كردم كه نياييد، اما شما گاز می داديد! 💫قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! 💫آن رزمنده هم جواب داد: آقای بروجردی تو شهر پيش بچه هاست. امروز صبح عراقی ها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند. 💫حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يک جای امن ماشين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت نماز خواند! 💫ابراهيم جلو رفت و با تعجب پرسيد: قاسم، اين نماز چی بود؟! 💫قاسم هم خيلی با آرامش گفت: تو كردستان هميشه از خدا می خواستم كه وقتی با دشمنان اسلام و انقلاب می جنگم اسير يا معلول نشم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه شهادت رو نصيبم كنه! ديگه تحمل دنيا رو ندارم! 💫ابراهيم خيلی دقيق به حرف های او گوش می كرد. 💫بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردی، ايشان از قبل قاسم را می شناخت. خيلی خوشحال شد. بعد از كمی صحبت، جائی را به ما نشان داد و گفت: دو گردان سرباز آن طرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتونی اونها رو بياری تو شهر. 💫با هم رفتيم. آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولی خيلی ترسيده بودند. اصلاً آمادگی چنين حمله ای را از طرف عراق نداشتند. 💫قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند طوری با آنها حرف زدند كه خيلی از آنها غيرتی شدند. 💫آخر صحبت ها هم گفتند: هر كی مَردِه و غیرت داره و نمی خواد دست بعثی ها به ناموسش برسه با ما بياد. 💫سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند. قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندی. 💫چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. قاسم هم منطقه خوبی را پيدا كرد و نشان داد. توپ ها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليک کردند. 💫با شليک چند گلوله توپ، تانک های عراقی عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند. 💫بچه های ما خيلي روحيه گرفتند. 💫غروب روز دوم جنگ بود. قاسم خانه ای را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به سنگر سربازها نزديک تر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعای توسل بخوانيم. 💫شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نماز مغرب شد. هنوز زياد دور نشده بودم كه يک گلوله خمپاره جلوی درب همان خانه منفجر شـد. 💫 گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صدای انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد. 💫وارد اتاق شديم. چيزی كه می ديديم باورمان نمی شد. يک تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه قاسم خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد! 💫 محمد بروجردی با شنيدن اين خبر خيلی ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعای توسل را خوانديم. 💫فردا جنازه قاسم را به سمت تهران راهی كرديم. 💫روز بعد رفتيم مقر فرماندهی. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد. 💫بعد يک مدرسه را كه تقريباً پر از مهمات بود به ما تحويل دادند. يک روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت مهمات را از شهر خارج كردند. 💫ابراهيم به شوخی می گفت: بچه ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه خمپاره بیاد، هيچی از ما نميمونه! 💫وقتی انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيری رفتيم. سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشكيل شده بود. 💫چند تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالی و علی قربانی مسئول نيروهای رزمنده شده بودند. 👇👇👇
💫آنها در منطقه پاوه گروه چريكی به نام دستمال سرخ ها داشتند. حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند. 💫داخل شهر گشتی زديم‌ چند نفر از رفقا را پيدا كرديم. محمد شاهرودی، مجيد فريدوند و.. با هم رفتيم به سمت محل درگيری با نيروهای عراقی. 💫در سنگر بالای تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيری ما با نیروهای عراقی است. از تپه های بعدی هم عراقی ها قرار دارند. 💫چند دقيقه بعد، از دور يک سرباز عراقی ديده شد. همه رزمنده ها شروع به شليک كردند. 💫ابراهيم داد زد: چيكار می كنيد! شما كه گلوله ها رو تموم كرديد! 💫بچه ها همه ساكت شدند. 💫ابراهيم كه مدتی در كردستان بود و آموزش های نظامی را به خوبی فرا گرفته بود گفت: صبر كنيد دشمن خوب به شما نزديک بشه، بعد شليک كنيد. 💫در همين حين عراقی ها از پايين تپه، شروع به شليک كردند. گلوله های آرپيجی و خمپاره مرتب به سمت ما شليک ميشد. بعد هم به سوی سنگرهای ما حركت كردند. 💫رزمنده هاييی كه برای اولين بار اسلحه به دست می گرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهای عقب دويدند. 💫خيلی ترسيده بوديم. 💫فرمانده داد زد: صبركنيد. نترسيد! 💫لحظاتی بعد صدای شليک عراقی ها كمتر شد. نگاهی به بيرون سنگر انداختم. عراقی ها خوب به سنگرهای ما نزديک شده بودند. 💫يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقی ها حمله كردند! آنها در حالی كه از سنگر بيرون می دويدند فرياد زدند: الله اكبر 💫شايد چند دقيقه ای نگذشت كه چندين عراقی كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقی ها توسط ابراهيم و دوستانش به اسارت درآمدند. 💫بقيه هم فرار كردند. 💫ابراهيم سريع آنها را به طرف داخل شهر حركت داد. 💫تمام بچه ها از اين حركت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اسرا عكس می انداختند. بعضی ها هم با ابراهيم عكس يادگاری می گرفتند! 💫ساعتی بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. 💫ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم. 💫در تهران تشييع جنازه با شكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل تشييع شد. 💫جمعیت بسیار زیادی هم آمده بود. 💫علی خرمدل فریاد می زد فرمانده شهيدم راهت ادامه دارد. @nahadpnuash
💕امام باقر (ع) می فرمایند: ‌ 💎به خدا سوگند، شيعه ما فقط كسى است كه #تقوای_الهی دارد و خدا را اطاعت مى كند. ‌ كافى، ج 2، ص 74📚 💎 @nahadpnuash 💎
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور تبریز برگزار می نماید: ✨مراسم ⏱یکشنبه ۱۷ آذرماه، از ساعت ۱۳ 🏢سالن علامه جعفری پیام نور تبریز 💫برنامه ای متفاوت وجذاب؛ همراه گروه هم‌سرایی، تئاتر، قرعه کشی، تجلیل از دانشجویان نمونه 👤مجری:رامین راستی 🆔 @sdpnut 🆔 @nahadpnuash
#سختتر_از_فتح_خرمشهر 🔴امام خامنه ای :جوانهای عزیز! آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید.خرّمشهرها در پیش است؛نه در میدان جنگ نظامی،بلکه‌ در یک میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است. @nahadpnuash
🔹﴿لاَ تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ﴾🔹 💠 انسان به #یاد_همه چیز هست مگر به #یاد_خودش. 💠یک کتابی، یک خودکاری، را گم کردند اعلامیه می‌کنند که فلان چیز گم شده است! اما #خودش را گم کرده نرفته پیش کسی که من خودم را گم کردم، مرا پیدا کن و راه را به من نشان بده! 💠تمام تلاش و کوشش انبیا (علیهم السلام) این است که این سه اصل؛ یعنی #تعلیم_کتاب و حکمت، #تطهیر_نفس و #تذکره_نفس را به ما بیاموزند. 🔹در نتیجه یکی از این سه راه را انسان باید داشته باشد وگرنه قرآن او را #زنده_نمیداند. 💠 #آیت_الله_جوادی_آملی 💻 @nahadpnuash
قسمت بیست و هشت دومین حضور🌹 🗣امیر منجر 👇👇👇 💫هشتمين روز مهر ماه با بچه های معاونت عمليات سپاه راهی منطقه شديم. 💫در راه در مقر سپاه همدان توقف كوتاهی کرديم. 💫موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردی كه به همراه نيروهای سپاه راهی منطقه بود را در همان مكان ملاقات كرديم. 💫ابراهيم مشغول گفتن اذان بود. بچه ها برای نماز آماده می شدند. حالت معنوی عجيبی در بچه ها ايجاد شد. 💫محمد بروجردی گفت: امير آقا، اين ابراهيم بچه كجاست؟ 💫گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهريور و ميدان خراسان. 💫برادر بروجردی ادامه داد: عجب صدايی داره. يكی دو بار تو منطقه ديدمش، جوان پر دل وجرأتيه. 💫بعد ادامه داد: اگه تونستی بيارش پيش خودمون كرمانشاه. 💫نماز جماعت برگزار شد و حركت كرديم. 💫بار دوم بود كه به سرپل ذهاب می آمديم. 💫اصغر وصالی نيروها را آرايش داده بود. بعد از آن منطقه به يک ثبات و پايداری رسيد. اصغر از فرماندهان بسيار شجاع و دلاور بود. 💫ابراهيم بسيار به او علاقه داشت. او همیشه می گفت: چريكی بــه شجاعت، دلاوری و مديريت اصغر نديده ام. اصغر حتی همسرش را به جبهه آورده و با اتومبيل پيكان خودش كه شبيه انبار مهماته، به همه جبهه ها سر میزنه. 💫اصغر هم، چنين حالتی نسبت به ابراهيم داشت. 💫 يک بار كه قصد شناسايی و انجام عمليات داشت به ابراهيم گفت: آماده باش برويم شناسايی. 💫اصغر وقتی از شناسايی برگشت. گفت: من قبل از انقلاب در لبنان جنگيده ام. كل درگيری های سال58 كردستان را در منطقه بودم، اما اين جوان با اينكه هيچ كدام از دوره های نظامی را نديده، هم بسيار ورزيده است هم مسائل نظامی را خيلی خوب می فهمد. 💫برای همين در طراحی عمليات ها از ابراهيم كمک می گرفت. 💫آنها در يكی از حملات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه تانک دشمن را منهدم كردند و تعدادی از نيروهای دشمن را اسير گرفتند. 💫اصغر وصالی يكی از ساختمان های پادگان ابوذر را برای نيروهای داوطلب و رزمنده آماده كرد و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسيم آنها، نظم خاصی در شهر ايجاد كرد. 💫وقتی شهر كمی آرامش پيدا كرد، ابراهيم به همراه ديگر رزمنده ها ورزش باستانی را بر پا كرد. 💫هر روز صبح ابراهيم با يک قابلمه ضرب می گرفت و با صدای گرم خودش می خواند. اصغر هم مياندار ورزش شده بود، اسلحه ژ3 هم شده بود ميل! با پوكه توپ وتعدادی ديگر از سلاح ها، وسايل ورزشی را درست كرده بودند. 💫يكی از فرماندهان می گفت: آن روزها خيلی از مردم كه در شهر مانده بودند و پرستاران بيمارستان و بچه های رزمنده، صبح ها به محل ورزش باستانی مي آمدند. ابراهيم با آن صدای رسا می خواند و اصغر هم مياندار ورزش بود. به اين ترتيب آنها روح زندگی و اميد را ايجاد می كردند. راستی كه ابراهيم انسان عجيبی بود. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫امام صادق(ع) می فرمايد: هركار نيكی كه بنده ای انجام می دهد در قرآن ثوابی برای آن مشخص است مگر نماز شب! 💫زيرا آنقدر پر اهميت است كه خداوند ثواب آن را معلوم نكرده و فرموده: 💫پهلويشان از بسترها جدا می شود و هيچ كس نمی داند به پاداش آنچه كرده اند چه چیزی برای آنها ذخیره کرده ام. 💫همان دوران كوتاه سرپل ذهاب ابراهیم معمولاً یکی دو ساعت مانده به اذان صبح بيدار می شد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور می شد. اما من شک نداشتم كه از بيداری سحر لذت می برد و مشغول نماز شب می شود. 💫يک بار ابراهيم را ديدم. يك ساعت مانده به اذان صبح، به سختی ظرف آب تهيه كرد و برای غسل و نماز شب از آن استفاده نمود. 🆔 @nahadpnuash
💎 💕 پیامبر (ص): ‌ 🍃 نیکی به قشنگیِ لباس و ظاهر نیست، بلکه نیکی، آرامش و وقار است. ‌ 📚نهج الفصاحه🍃 ‌ ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ 💎 @nahadpnuash 💎
🔹 باید همه مراقبت کنند که به سمت حرکت نکند. گفتمان علم و گفتمان پیشرفت علمی و گفتمان پیشرفت عمومی کشور بر دانشگاهها همچنان حاکم باشد. 💎 @nahadpnuash
🌹 امام حسن عسکری_علیه السلام_ فرمود: ما تَرَكَ الحَقَّ عَزيزٌ إلاّ ذَلَّ و لا أخَذَ بِهِ ذَليلٌ إلاّ عَزَّ. ♦️ هيچ عزّتمندى حق را ترك نكند، مگر آن كه خوار شود، و هيچ خوارى به حق نگرايد، مگر آن كه عزّت يابد. 📚 بحارالأنوار: ج 78، ص 374 🌹🌹میلاد با سعادت حضرت امام حسن عسکری (ع) مبارک باد.🌹🌹 @nahadpnuash
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال (موقت نداریم) ✳️در راستای عمل به توصیه های دین مبین اسلام و اهل بیت (ع) و دغدغه های فرهنگی رهبر معظم انقلاب در باب تسهیل ازدواج و احیای امر واسطه گری در امر ازدواج، کانال زیر نظر اساتید و کارشناسان دانشگاه با اهداف زیر راه اندازی شد. 1⃣توسعه و ترویج احکام الهی و فرهنگ ناب محمدی (ص) 2⃣ تسهیل ازدواج جوانان و احیای نقش واسطه گری در امر ازدواج 3⃣ آموزش مهارت های قبل از ازدواج 4⃣ آموزش مهارت های انتخاب همسر 5⃣ آموزش مهارتهای همسر داری 6⃣ آموزش مهارتهای تحکیم خانواده 7⃣آموزش مهارتهای فرزند آوری و فرزند پروری و... 👇👇 @ezdevajj
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال (موقت نداریم) ✳️در راستای عمل به توصیه های دین مبین اسلام و اهل بیت (ع) و دغدغه های فرهنگی رهبر معظم انقلاب در باب تسهیل ازدواج و احیای امر واسطه گری در امر ازدواج، کانال زیر نظر اساتید و کارشناسان دانشگاه با اهداف زیر راه اندازی شد. 1⃣توسعه و ترویج احکام الهی و فرهنگ ناب محمدی (ص) 2⃣ تسهیل ازدواج جوانان و احیای نقش واسطه گری در امر ازدواج 3⃣ آموزش مهارت های قبل از ازدواج 4⃣ آموزش مهارت های انتخاب همسر 5⃣ آموزش مهارتهای همسر داری 6⃣ آموزش مهارتهای تحکیم خانواده 7⃣آموزش مهارتهای فرزند آوری و فرزند پروری و... 👇👇 @ezdevajj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: ▪️ «قم، حرم مطهّر و مضجع شریف علیها سلام است؛ آن بزرگواری که این نخستین بار از کنار مرقد او جوشید و برکاتش به همه عالم و بخصوص به دنیای اسلام رسید.» 🏴 وفات حضرت معصومه ، کریمه اهل بیت (علیها سلام ) بر پیروان ولایت تسلیت باد 🏴 @nahadpnuash 🏴
به روایت رهبر انقلاب 16 متعلق به جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه‌ی نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله‌ی دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود می‌آید. چرا؟ چون که آن وقت معاون رئیس جمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا ۱۶ آذر در همه‌ی سالها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوی ضد نیکسون است، دانشجوی ضد آمریکاست، دانشجوی ضد سلطه است. ۱۳۸۷/۰۹/۲۴ 🌹🌹.🌹🌹 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | گفت‌وشنود رهبر انقلاب با مدیر کارخانه‌ای که ۸۰۰نفر از کارکنانش دچار معلولیت حرکتی هستند 🔻 شرکت «فیروز» یک تفاوت جدی با همه‌ی شرکت‌های ایرانی دارد. مدیرعامل این شرکت که خودش تمام عمر روی صندلی چرخ‌دار زندگی کرده، تمام ۸۰۰ کارگر کارخانه‌اش را از میان توان‌یابان انتخاب کرده و معتقد است روشی که انتخاب کرده در مقابل شیوه‌های سرمایه‌داری نوین است. او اعتقادی به اتوماسیون ندارد و معتقد است که در این وضعیت بحران بیکاری نباید با اتوماسیون، جلوی اشتغال را گرفت. شعار جالبی هم دارد؛ می‌گوید: «ما چون محدودتریم، سازنده‌تریم.» 🔺️ بازنشر به مناسبت روز 🔍 حاشیه این بازدید را بخوانید: http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=39506
ازدواج را تسهیل می کند 💞💞بیاییم با فرهنگسازی صحیح را ترویج دهیم. 💞💞 👈👈 با دعوت دوستانتان در👇👇👇 @ezdevajj
پیامبر اکرم (ص) : #النِکاحُ_سُنَتی 😍 📢📢دانشجویان، طلبه ها، مؤمنین محترم♥️ 1⃣اگه ازدواج نکردی😔 2⃣نمی دونی چطور ازدواج کنی 😔 3⃣دختر یا پسر خوب سراغ نداری 😅 4⃣و... 💞کافیه عضو این کانال بشی 👇👇👇 #مشاور مذهبی رایگان ❤️ #ملاک_های انتخاب همسر #واسطه_گری در ازدواج #مهارتهای_ قبل و بعد ازدواج و... ✅کانال #ازدواج_آسان 👇👇 @ezdevajj
💠 به مناسبت روز دانشجو جلسه ی هم اندیشی با موضوع وقایع 16 آذر و مسائل و مشکلات دانشجویی با حضور فعالین فرهنگی دانشگاه و حجت الاسلام دکتر جلیلی مسئول دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه پیام نور استان آ-ش در مورخه 98/9/16 برگزار شد. 🆔 @nahadpnuash
قسمت بیست و نه تسبیحات🌹 🗣امیر سپهرنژاد 👇👇👇 💫دوازدهم مهر 1359 است. دو روز بود كه ابراهيم مفقود شده! 💫برای گرفتن خبر به ستاد اسرای جنگی رفتم اما بی فايده بود. 💫تا نيمه های شب بيدار و خيلی ناراحت بودم. من ازصميمی ترين دوستم هيچ خبری نداشتم. 💫بعد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. سكوت عجيبی در پادگان ابوذر حکم فرما بود. روی خاک های محوطه نشستم. تمام خاطراتی كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور می شد. 💫هوا هنوز روشن نشده بود. با صدايی درب پادگان باز شد و چند نفری وارد شدند. 💫ناخودآگاه به درب پادگان نگاه كردم. توی گرگ و ميش هوا به چهره آنها خيره شدم. 💫يک دفعه از جا پريدم! خودش بود، يکی از آنها ابراهيم بود. دويدم و لحظاتی بعد در آغوش هم بوديم. خوشحالی آن لحظه قابل وصف نبود. 💫ساعتی بعد در جمع بچه ها نشستيم. 💫ابراهيم ماجرای اين سه روز را تعريف می كرد: با يک نفربر رفته بوديم جلو، نمی دانستيم عراقی ها تا كجا آمده اند. 💫كنار يک تپه محاصره شديم، نزديک به يکصد عراقی از بالای تپه و از داخل دشت شليک می كردند. 💫ما پنج نفر هم در كنار تپه در چاله ای سنگر گرفتيم و شليک می كرديم. 💫تا غروب مقاومت كرديم، با تاريک شدن هوا عراقی ها عقب نشينی كردند. 💫دو نفر از همراهان ما كه راه را بلد بودند شهيد شدند. 💫از سنگر بيرون آمديم، كسی آن اطراف نبود. به پشت تپه و ميان درخت ها رفتيم. در آنجا پيكر شهدا را مخفي كرديم. خسته و گرسنه بوديم. از مسير غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خوانديم. 💫بعد از نماز به دوستانم گفتم: برای رفع اين گرفتاری ها با دقت تسبيحات حضرت زهرا(س) را بگوئيد. 💫بعد ادامه دادم: اين تسبيحات را پيامبر، زمانی به دخترشان تعليم فرمودند كه ايشان گرفتار مشكلات و سختی های بسيار بودند. 💫بعد از تسبيحات به سنگر قبلی برگشتيم. خبری از عراقی ها نبود. مهمات ما هم كم بود. 💫یک دفعه در كنار تپه چندين جنازه عراقی را ديدم. اسلحه و خشاب و نارنجک های آنها را برداشتيم. مقداری آذوقه هم پيدا كرديم و آماده حركت شديم. اما به كدام سمت!؟ 💫هوا تاريک و در اطراف ما دشتی صاف بود. تسبيحی در دست داشتم و مرتب ذكر می گفتم. در ميان دشمن، خستگی، شب تاريک و.. اما آرامش عجيبی داشتيم! 💫نيمه های شب در ميان دشت يک جاده خاكی پيدا كرديم. مسير آن را ادامه داديم. به يك منطقه نظامي رسيديم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت. چندين نگهبان هم در اطراف آن بودند. سنگرهائی هم در داخل مقر ديده می شد. 💫ما نمی دانسـتيم در كجا هستيم. هيچ اميدی هم به زنده ماندن خودمان نداشتيم، برای همين تصميم عجيبی گرفتيم! 💫بعد هم با تسبيح استخاره كردم و خوب آمد. ما هم شروع كرديم! با یاری خدا توانستيم با پرتاب نارنجک و شليک گلوله، آن مقر نظامی را به هم بريزيم. 💫وقتی رادار از كار افتاد، هر سه از آنجا دور شديم. 💫 ساعتی بعد دوباره به راهمان ادامه داديم. نزديک صبح محل امنی را پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. كل روز را استراحت كرديم. باور كردنی نبود، آرامش عجيبي داشتيم. 💫با تاريک شدن هوا به راهمان ادامه داديم و با ياری خدا به نيروهای خودی رسيديم. 💫ابراهيم ادامه داد: آنچه ما در اين مدت ديديم فقط عنايات خدا بود. 💫تسبيحات حضرت زهرا(س) گره بسياری از مشكلات ما را گشود. 💫بعد گفت: دشمن به خاطر نداشتن ايمان از نيروهای ما می ترسد. 💫ما بايد تا می توانيم نبردهای نامنظم را گسترش دهيم تا جلوی حملات دشمن گرفته شود.