eitaa logo
دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آ .ش
6.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1هزار ویدیو
324 فایل
📣اطلاع رسانی اخبار آموزشی و فرهنگی دانشگاه پیام نور 🙋‍♂️پاسخ به سوالات آموزشی _تبلیغات _تبادل #ادمین_کانال👇 @adminpnuash درخواست ثبت #خدمات_آموزشی #کافی_نت کانال👇 @cafipnuash ✅ارتباط با مشاور مذهبی @gheshlaghiaghdam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم کامل اقامه نماز رهبر معظم انقلاب بر پیکرهای مطهر شهدای جبهه مقاومت🇮🇷🇮🇶 🖤🖤اشک های رهبری در فراق حاج قاسم 🇮🇷🇮🇶طلب شهادت رهبر انقلاب @nahadpnuash
✅ پیامبر گرامی اسلام صلی‌‌لله‌علیه‌و‌آله: 📍 الـمُجاهدونَ فی ‌سبیلِ ‌اللهِ قُوّادُ اَهلِ الـجَنّةِ؛ 📌 مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشتند. 📚 مستدرک،‌ ج ١١، ص ١٨ ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ 💎 @nahadpnuash 💎
✅معجزه خون شهید قاسم سلیمانی علامه مصباح یزدی فرمودند شهادت سردار قاسم سلیمانی یک معجزه بود. وجه معجزه بودنش این است که 1. جمعیت چندین میلیون نفری در هر شهر و استان 2. بازگشت آرامش به لبنان و عراق و شستن امواج فتنه 3.تصویب اخراج آمریکایی ها از عراق توسط مجلس عراق 4.ایجاد همدلی در میان ملت های شیعه و سنی 5.شکل گیری وحدت جهان اسلام و آماده شدن برای لطمه زدن به اسرائیل و آمریکا 6فر ا گرفتن ترس و وحشت بر نیروهای امریکایی و اسراییل در منطقه 7.خروج عملی از برجام لعنتی 8.آمادگی مقاومت جهانی برای انتقام از آمریکا یی ها و هم پیمانان آن ها 9.بازگشت معنویت به ایران و منطقه . 10.کور شدن خط سازش و جریان آمریکا در کشور و منطقه/ و... @nahadpnuash
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 فراخوان | تا کنون ۴۰هزار پیام ثبت شده است ✍ پاسخ خود را به پیام رهبر انقلاب از طریق آدرس زیر بنویسید 🔰 در پی آسمانی‌شدن سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیامی «خطاب به ملت عزیز ایران» صادر کردند. پاسخ شما به پیام ایشان چیست؟ 🔻 از اولین ساعات روز جمعه و با انتشار خبر شهادت سپهبد سلیمانی جمع کثیری از مردم قدرشناس کشورمان از طرق مختلف، درصدد ارسال پیام خود به رهبر انقلاب درباره این واقعه بودند. به همین منظور پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR اقدام به راه‌اندازی درگاهی برای ارسال پیامهای شما مخاطبان گرامی نموده است. 🔻شما می‌توانید پیام خود را به رهبر انقلاب درباره شهادت این شهید والامقام به صورت متن و فیلم از طریق پیوند زیر ارسال کنید👇 farsi.khamenei.ir/shahid-soleymani
قسمت پنجاه و یک اسلحه کمری🌹 🗣امیر منجر 👇👇👇 💫آخرين روزهای سال 1360 بود. با جمع آوری وسائل و تحويل سلاح ها آماده حركت به سمت جنوب شديم. 💫بنا به دستور فرماندهی جنگ، قرار است عمليات بزرگی در خوزستان اجرا شود برای همين اكثر نيروهای سپاه و بسيج به سمت جنوب نقل مكان كرده اند. 💫گروه اندرزگو به همراه بچه های سپاه گيلان غرب عازم جنوب شد. 💫روزهای آخر از طرف سپاه كرمانشاه خبر دادند: برادر يک قبضه اسلحه كُلت گرفته و هنوز تحويل نداده است! 💫ابراهيم هر چه صحبت كرد كه من كلت ندارم بی فايده بود. 💫گفتم: ابراهيم، شايد گرفته باشی و فراموش كردی تحويل دهی؟ 💫كمی فكر كرد و گفت: يادم هست كه تحويل گرفتم اما دادم به محمد و گفتم بياره تحويل بده. 💫بعد پيگيری كرد و فهميد سلاح دست محمد مانده و او تحويل نداده يک هفته قبل هم محمد برگشته تهران. 💫آمديم تهران، سراغ آدرس محمد. اما گفتند: از اينجا رفته برگشته روستای خودشان به نام كوهپايه در مسير اصفهان به يزد. 💫ابراهيم كه تحويل سلاح برايش خيلی اهميت داشت گفت: بيا با هم بريم كوهپايه. 💫شب بود كه به سمت اصفهان راه افتاديم. از آنجا به روستای كوهپايه رفتيم. 💫صبح زود رسيديم. هوا تقريبا سرد بود به ابراهيم گفتم: خُب، كجا بايد بريم! 💫گفت: خدا وسيله سازه، خودش راه رو نشان ميده. 💫كمی داخل روستا دور زديم. پيرزنی داشت به سمت خانه اش می رفت. او به ما كه غريبه ای در آن آبادی بوديم نگاه می كرد. 💫ابراهيم از ماشين پياده شد. بلند گفت: سلام مادر 💫پيرزن هم با برخوردی خوب گفت: سلام جانم، دنبال كسی می گردی؟! 💫ابراهيم گفت: ننه، اين ممد كوهپائی رو می شناسی؟! 💫پيرزن گفت: كدوم محمد!؟ 💫ابراهيم جواب داد: همان كه تازه از جبهه برگشته، سنش هم حدود بيست ساله. 💫پيرزن لبخندی زد و گفت: بياييد اينجا، بعد هم وارد خانه اش شد. 💫ابراهيم گفت: امير ماشين رو پارک كن. 💫بعد با هم راه افتاديم. 💫پيرزن ما را دعوت كرد بعد صبحانه را آماده كرد و حسابی از ما پذيرايی نمود و گفت: شما سرباز اسلاميد، بخوريد كه بايد قوی باشيد. 💫بعد گفت: محمد نوه من است، در خانه من زندگی می كند. اما الان رفته شهر تا شب هم برنمی گردد. 💫ابراهيم گفت: ننه ببخشيد، اين نوه شما كاری كرده كه ما را از جبهه كشانده اينجا! 💫پيرزن با تعجب پرسيد: مگه چيكار كرده؟! 💫ابراهيم ادامه داد: اسلحه كُلت را از من گرفته، قبل از اينكه تحويل دهد با خودش آورده، الان هم به من گفتند: بايد آن اسلحه را بياوری و تحويل دهی. 💫پيرزن بلند شد و گفت: از دست كارهای اين پسر! 💫ابراهيم گفت: مادر خودت رو اذيت نكن. ما زياد مزاحم نمیشيم. 💫پيرزن گفت: بياييد اينجا! 💫با ابراهيم رفتيم جلوی يك اتاق. 💫 پيرزن ادامه داد: وسايل محمد توی اين گنجه است. چند روز پيش من ديدم يک چيزی را آورد و گذاشت اينجا. حالا خودتان قفلش را باز كنيد. 💫ابراهيم گفت: مادر، بدون اجازه سر وسايل كسی رفتن خوب نيست! 💫پيرزن گفت: اگر می توانستم خودم بازش می كردم. 💫بعد رفت و پيچ گوشتی آورد. من هم با اهرم كردن، قفل كوچك گنجه را باز كردم. 💫در گنجه كه باز شد اسلحه كمری داخل يک پارچه سفيد روی وسائل مشخص بود. اسلحه را برداشتيم و بيرون آمديم. 💫موقع خداحافظی ابراهيم پرسيد: مادر، چرا به ما اعتماد كردی!؟ 💫پيرزن جواب داد: سرباز اسلام دروغ نميگه. شما با اين چهره نورانی مگه ميشه دروغ بگيد! 💫از آنجا راه افتاديم. آمديم به سمت تهران. در مسير كمربندی اصفهان چشمم به پادگان توپخانه ارتش افتاد. 💫گفتم: آقا ابرام، يادته سرپل ذهاب يه آقائی فرمانده توپخانه ارتش بود که خيلی هم تو عمليات ها كمكمون ميكرد. 💫گفت: آقای مداح رو ميگی؟ 💫گفتم: آره، شده فرمانده توپخانه اصفهان، الان هم شايد اينجا باشه. 💫گفت: خُب بريم ديدنش. 💫رفتيم جلوی پادگان. ماشين را پارک كردم. 💫ابراهيم پياده شد. به سمت دژبانی رفت و پرسيد: سلام، آقای مداح اينجا هستند؟ 💫دژبان نگاهی به ابراهيم كرد. سر تا پای ابراهيم را برانداز نمود. مردی با شلوار كُردي و پيراهن بلند و چهره ای ساده، سراغ فرمانده پادگان را گرفته! 💫من جلو آمدم و گفتم: اخوی ما از رفقای آقای مداح هستيم و از جبهه آمديم. اگر امكان دارد ايشان را ببينيم. 💫دژبان تماس گرفت و ما را معرفی كرد. 💫دقايقي بعد دو تا جيپ از دفتر فرماندهی به سمت درب ورودی آمد. 💫سرهنگ مداح به محض ديدن ما، ابراهيم را بغل كرد و بوسيد. با من هم روبوسی كرد و با اصرار، ما را به دفتر فرماندهی برد. 💫بعد هم ما را به اتاق جلسات برد. حدود بيست فرمانده نظامی داخل جلسه بودند. 💫آقای مداح مسئول جلسه بود. دو تا صندلی برای ما آورد و ما هم در كنار اعضای جلسه نشستيم. 💫بعدهم ايشان شروع به صحبت كرد: دوستان، همه شما من را می شناسيد. من چه قبل از انقلاب، در جنگ 9 روزه، چه در سال اول جنگ تحميلی مدال شجاعت و ترفيع گرفتم. 👇👇👇
💫گروه توپخانه من سخت ترين مأموريت ها را به نحو احسن انجام داد و در همه عملياتهايش موفق بوده. 💫من سخت ترين و مهمترين دوره های نظامی را در داخل وخارج كشور گذرانده ام. 💫اما كسانی بودند و هستند كه تمام آموخته های من را زير سؤال بردند. 💫بعد مثالی زد كه: قانون جنگ های دنيا می گويد؛ اگر به جايی حمله می كنيد كه دشمن يكصد نفر نيرو دارد، شما بايد سيصد نفر داشته باشی. مهمات تو هم بايد بيشتر باشد تا بتوانی موفق شوی. 💫بعد كمي مكث كرد و گفت: اين آقای هادی و دوستانش كارهائی می كردند كه عجيب بود. 💫مثلاً در عملياتی با كمتر از صد نفر به دشمن حمله كردند، اما بيش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند و يا اسير می آوردند. من هم پشتيبانی آنها را انجام می دادم. 💫خوب به ياد دارم كه يكبار می خواستند به منطقه بازی دراز حمله كنند. من وقتي شرايط نيروهای حمله كننده را ديدم به دوستم گفتم: اينها حتما شكست می خورند. 💫اما در آن عمليات خودم مشاهده كردم كه ضمن تصرف مواضع دشمن، بيش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند! 💫يكي از افسران جوان حاضر در جلســه گفت: خُب آقای هادی، توضيح دهيد كه نحوه عمليات شما به چه صورت بوده، تا ما هم ياد بگيريم؟ 💫ابراهيم كه سر به زير نشسته بود گفت: نه اخوی، ما كاری نكرديم. آقای مداح زيادی تعريف كردند، ما كاره ای نبوديم. هر چه بود لطف خدا بود. 💫آقای مداح گفت: چيزی كه ايشان و دوستانشان به ما ياد دادند اين بود كه ديگر مهمات و تعداد نفرات كارساز نيست. آنچه كه در جنگ ها حرف اول را می زند روحيه نيروهاست. 💫اينها با يک تكبير، چنان ترسی در دل دشمن می انداختند كه از صد تا توپ و تانک بيشتر اثر داشت. 💫بعد ادامه داد: اينها دوستی داشتند كه از لحاظ جثه كوچک ولی از لحاظ قدرت و شهامت از آنچه فكر می كنيد بزرگتر بود. 💫اسم او اصغر وصالی بود كه در روزهای اول جنگ با نيروهايش جلوی نفوذ دشمن را گرفت و به شهادت رسيد. 💫من از اين بچه های بسيجی و با اخلاص اين آيه قرآن را فهميدم كه می فرمايد: اگر شما بيست نفر صابر و استوار باشيد بر دويست نفر غلبه می كنيد. 💫ساعتی بعد از جلسه خارج شديم. 💫از اعضای جلسه معذرت خواهی كرديم و به سمت تهران حركت كرديم. 💫بين راه به اتفاقات آن روز فكر می كردم. 💫ابراهيم اسلحه كمری پرماجرا را تحويل سپاه داد و به همراه بچه های اندرزگو راهی جنوب شدند و به خوزستان آمدند. 💫دوران تقريبا چهارده ماهه گيلان غرب با همه خاطرات تلخ و شيرين تمام شد. 💫دورانی كه حماسه های بزرگی را با خود به همراه داشت. 💫در اين مدت سه تيپ مكانيزه ارتش عراق زمين گير حملات يک گروه كوچک چريكی بودند! 🆔 @nahadpnuash
✊ #انتقام_سخت | رهبرانقلاب، در پیام تسلیت به‌مناسبت شهادت سپهبد سلیمانی: 👈 انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند.1398/10/13 #سردار_آسمانی #تربیت_شده_اسلام #انتقام_سخت 💻 @nahadpnuash
🇮🇷 در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند،‌ نبرد کنید. (بقره: ۱۹۰) 🔻ترور سردار، تست پروژه‌ی اصلی جنگ است... هزینه پاسخ به آن هر چقدر زیاد باشد از هزینه جنگ کمتر است؛ برای جنگ نکردن باید انتقام سخت گرفت... ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ 💎 @nahadpnuash 💎
🔵راه وصول به مقامات صالحان ✨و اعْمَلُوا في غَيْرِ رياء وَ لاسُمْعَة، فإنَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللهِ يَکِلْهُ اللهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ نَسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ 💠اعمال خود را از ريا ، پاک کنيد! چرا که هر کس، کارى براى غير خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس واگذارد; از خدا تقاضا مى کنيم که درجات شهيدان و زندگى سعادت مندان و همنشينى پيامبران را، به ما عنايت فرمايد 📚 ۲۳ 💎 @nahadpnuash 💎
قسمت پنجاه و دو عملیات فتح المبین🌹 🗣دوستان شهید 👇👇👇 💫در خوزستان ابتدا به شهر شوش رفتيم زيارت حضرت دانيال نبی علیه السلام. 💫آنجا خبردار شديم، كليه نيروهای داوطلب (كه حالا به نام بسيجی معروف شده اند) در قالب گردان ها و تيپ های رزمی تقسيم بندی شده و جهت عمليات بزرگی آماده می شوند. 💫در حين زيارت، حاج علی فضلی را ديديم. ايشان هم با خوشحالی از ما استقبال كرد. 💫حاج علی ضمن شرح تقسيم نيروها، ما را به همراه خودش به تيپ المهدی(عج) برد. 💫در اين تيپ چندين گردان نيروی بسيجی و چند گردان سرباز حضور داشت. 💫حاج حسين هم بچه های اندرزگو را بين گردان ها تقسيم كرد. بيشتر بچه های اندرزگو مسئوليت شناسايی و اطلاعات گردان ها را به عهده گرفتند. 💫رضا گودينی با يكی از گردان ها بود. جواد افراسيابی با يكی ديگر از گردان ها و ابراهيم در گردانی ديگر. 💫كار آمادگی نيروها خيلی سريع انجام شد. بچه های اطلاعات سپاه ماه ها بود كه در اين منطقه كار می كردند. 💫تمامی مناطق تحت اشغال توسط دشمن شناسايی شد. حتی محل استقرار گردان ها و تيپ های زرهی عراق مشخص شده بود. 💫روز اول فروردين سال 1361 عمليات فتح المبين با رمز يا زهرا سلام الله علیها آغاز شد. 💫عصر همان روز از طرف سپاه، مسئولين و معاونين گردان ها را به منطقه عملياتی بردند. از فاصله ای دور منطقه و نحوه كار را توضيح دادند. 💫يكی از سخت ترين قسمت های عمليات به گردان های تيپ المهدی(عج) واگذار شد. 💫با نزديک شدن غروب روز اول فروردين، جنب و جوش نيروها بيشتر شد. 💫بعد از نماز، حركت نيروها آغاز شد. 💫من لحظه ای از ابراهيم جدا نمی شدم. بالاخره گردان ما هم حركت كرد. اما به دلايلی من و او عقب مانديم! 💫ساعت دو نيمه شب ما هم حركت كرديم. در تاريكی شب به جايی رسيديم كه بچه های گردان در ميان دشت نشسته بودند. 💫ابراهيم پرسيد: اينجا چه می كنيد! شما بايد به خط دشمن بزنيد! 💫گفتند: دستور فرمانده است. 💫با ابراهيم جلو رفتيم و به فرمانده گفت: چرا بچه ها را در دشت نگه داشتيد؟ الان هوا روشن ميشه اين ها جان پناه و خاكريز ندارند، كاملاً هم در تيررس دشمن هستند. 💫فرمانده گفت: جلو ما ميدان مين است، اما تخريبچی نداريم. با قرارگاه تماس گرفتيم. تخريبچی در راه است. 💫ابراهيم گفت: نميشه صبر كرد. بعد رو كرد به بچه ها و گفت: چند نفر داوطلب از جان گذشته با من بيان تا راه رو باز كنيم! 💫چند نفر از بچه ها به دنبال او دويدند. ابراهيم وارد ميدان مين شد. پايش را روی زمين می كشيد و جلو می رفت! بقيه هم همينطور! 💫هاج و واج ابراهيم را نگاه می كردم. َنفَس در سينه ام حبس شده بود. من در كنار بچه های گردان ايستاده بودم و او در ميدان مين. 💫رنگ از چهره ام پريده بود. هر لحظه منتظر صدای انفجار و شهادت ابراهيم بودم! 💫لحظات به سختی می گذشت اما آنها به انتهای مسير رسيدند! شكر خدا در اين مسير مين كار نشده بود. 💫آن شب پس از عبور از ميدان مين به سنگرهای دشمن حمله كرديم. مواضع دشمن تصرف شد. اما زياد جلو نرفتيم. 💫نزديک صبح ابراهيم بر اثر اصابت تركش به پهلويش مجروح شد. بچه ها هم او را سريع به عقب منتقل كردند. 💫صبح می خواستند ابراهيم را با هواپيما به يكی از شهرها انتقال دهند اما با اصرار از هواپيما خارج شد. 💫با پانسمان و بخيه كردن زخم در بهداری دوباره به خط و به جمع بچه ها برگشت. 💫در حمله شب اول فرمانده و معاونين گردان ما هم مجروح شدند. برای همين علی موحد به عنوان فرمانده گردان ما انتخاب شد. 💫همان روز جلسه ای با حضور چندتن از فرماندهان از جمله محسن وزوايی برگزار شد. 💫طرح مرحله بعدی عمليات به اطلاع فرماندهان رسيد. كار مهم اين مرحله تصرف توپخانه سنگين دشمن و عبور از پل رفائيه بود. 💫بچه های اطلاعات سپاه مدت ها بود كه روی اين طرح كار می كردند. پيروزی در مراحل بعدی، منوط به موفقيت اين مرحله بود. 💫شب بعد دوباره حركت نيروها آغاز شد. گروه تخريب جلوتر از بقيه نيروها حركت می كرد، پشت سرشان علی موحد، ابراهيم و بقيه نيروها قرار داشتند. 💫هر چه رفتيم به خاكريز و مواضع توپخانه دشمن نرسيديم! 💫پس از طی شش كيلومتر راه، خسته و كوفته در يک منطقه در ميان دشت توقف كرديم. 💫علی موحد و ابراهيم به اين طرف و آن طرف رفتند. اما اثری از توپخانه دشمن نبود. 💫ما در دشت و در ميان مواضع دشمن گم شده بوديم! با اين حال، آرامش عجيبی بين بچه ها موج می زد. به طوری كه تقريبا همه بچه ها نيم ساعتی به خواب رفتند. 💫ابراهيم بعدها در مصاحبه با مجله پيام انقلاب شماره فروردين 1361 می گويد: آن شب و در آن بيابان هر چه به اطراف می رفتيم چيزی جز دشت نمی ديديم. لذا در همانجا به سجده رفتيم و دقايقی در اين حالت بوديم. خدا را به حق حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه معصومين قسم می داديم. 💫او ادامه داد: در آن بيابان ما بوديم و امام زمان(عج) فقط آقا را صدا می زديم و از او كمك می خواستيم. اصلاً نمی دانستيم چه كاركنيم. 👇👇👇
تنها چیزی که به ذهن ما می رسيد توسل به ايشان بود. 💫هيچ كس نفهميد آن شب چه اتفاقی افتاد! در آن سجده عجيب، چه چيزی بين آنها و خداوند گفته شد؟ 💫اما دقايقی بعد ابراهيم به سمت چپ نيروها كه در وسط دشت مشغول استراحت بودند رفت! 💫پس از طی حدود يک كيلومتر به يک خاكريز بزرگ می رسد. زمانی هم كه به پشت خاكريز نگاه می کند. تعداد زيادی از انواع توپ و سلاح های سنگين را مشاهده می کند. نيروهای عراقی در آرامش كامل استراحت می كردند. فقط تعداد كمی ديده بان و نگهبان در ميان محوطه ديده می شد. 💫ابراهيم سريع به سمت گردان بازگشت. ماجرا را با علی موحد در ميان گذاشت. 💫آنها بچه ها را به پشت خاكريز آوردند. در طی مسير به بچه ها توصيه كردند: تا نگفته ايم شليک نكنيد. در حين درگيری هم تا می توانيد اسير بگيريد. 💫از سوی ديگر نيز گردان حبيب به فرماندهی محسن وزوايی به مقر توپخانه عراق حمله كردند. 💫آن شب بچه ها توانستند با كمترين درگيری و با فرياد الله اكبر و ندای يا زهرا سلام الله علیها توپخانه عراق را تصرف كنند و تعداد زيادی از عراقی ها را اسير بگيرند. 💫تصرف توپخانه، ارتش عراق را در خوزستان با مشكلي جدی روبرو كرد. 💫بچه ها بلافاصله لوله های توپ را به سمت عراق برگرداندند. اما به علت نبود نيروی توپخانه از آنها استفاده نشد. 💫توپخانه تصرف شد. ما هم مشغول پاكسازی اطراف آن شديم. 💫دقايقی بعد ابراهيم را ديدم که يک افسر عراقی را همراه خودش آورد! افسر عراقی را به بچه های گردان تحويل داد. 💫پرسيدم: آقا ابرام اين كی بود؟! 💫جواب داد: اطراف مقر گشت می زدم. يكدفعه اين افسر به سمت من آمد. بيچاره نمی دانست تمام اين منطقه آزاد شده. 💫من به او گفتم اسير بشه اما او به سمت من حمله كرد. او اسلحه نداشت من هم با او كشتی گرفتم و زدمش زمين. بعد دستش را بستم و آوردم. 💫نماز صبح را اطراف توپخانه خوانديم. با آمدن نيروی كمكی به حركتمان در دشت ادامه داديم. هنوز مقابل ما به طور كامل پاكسازی نشده بود. 💫يك دفعه دو تانک عراقی به سمت ما آمد! بعد هم برگشتند و فرار كردند. 💫ابراهيم با سرعت به سمت يكی از آنها دويد. بعد پريد بالای تانک و دَر برجک تانک را باز كرد و به عربی چيزی گفت. 💫تانک ايستاد و چند نفر خدمه آن پياده شدند و تسليم شدند. 💫هوا هنوز روشن نشده بود آرايش مجدد نيروها انجام شد و به سمت جلو حركت كرديم. 💫بين راه به ابراهيم گفتم: دقت كردی كه ما از پشت به توپخانه دشمن حمله كرديم! 💫با تعجب گفت: نه! چطور مگه؟! 💫ادامه دادم: دشمن از قسمت جلو با نيروی زيادی منتظر ما بود. ولی خدا خواست كه ما از راه ديگری آمديم كه به پشت مقر توپخانه رسيديم. به همين خاطر توانستيم اين همه اسير و غنيمت بگيريم. 💫از طرفی دشمن تا ساعت دو بامداد آماده باش كامل بود. بعد از آن مشغول استراحت شده بودند كه ما به آنها حمله كرديم! 💫دوباره اسرای عراقي را جمع كرديم. به همراه گروهی از بچه ها به عقب فرستاديم. بعد به همراه بقيه نيروها برای آخرين مرحله كار به سمت جلو حركت كرديم. 🆔 @nahadpnuash
✅ شهدا قبل از اين كه #ميهمان_خدا شوند، #ميزبان_خدا بودند، 🔹 يعنی آن چنان قدر و مرتبه خود را بالا بردند كه ميزبان وجه الهی شدند و خدا ميهمان دل هر كسی نمی‌شود، مگر اين كه طيب و طاهر شود. 🔹 طبيعت انسان «#فنا_گريز» و «#كمال_جو» است، اما گاهی انسان در تعريف كمال اشتباه می‌كند، آنان كه تمام عمر تلاش می‌كنند تنها #زندگی_دنيايی خود را بسازند و بعد همه چيز را بگذارند و بروند، به #همان_زندگی_حيوانی بسنده می‌كنند، اما آنان كه #حيات_ملكوتی را شناختند، دل از زندگی حيوانی بريده‌اند. 📚 #آیت_الله_جوادی_آملی 💻 @nahadpnuash
🔻بیانیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی امت اسلامی داغدار ،ملت بزرگ و شهیدپرور ایران اسلامی زمان تحقق وعده صادق فرارسید و به اذن خداوند متعال بامداد امروز در پاسخ به عملیات جنایتکارانه و تروریستی نیروهای متجاوز آمریکایی و انتقام ترور ناجوانمردانه و شهادت مظلومانه فرمانده قهرمان و فداکار نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سردار پرافتخار سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی و یارانش، رزمندگان شجاع نیروی هوافضای سپاه طی عملیاتی موفق به نام عملیات شهید سلیمانی، با رمز مقدس یا زهرا(س) با شلیک ده‌ها موشک فروند زمین به زمین، پایگاه هوایی اشغالی ارتش تروریستی و متجاوز آمریکا موسوم به عین‌الاسد را در هم کوبیدند. که جزئیات آن متعاقباً به استحضار ملت شریف ایران و آزادگان جهان اسلام خواهد رسید. سپاه پاسداران انقلاب اسلام به تبریک این پیروزی بزرگ به امت اسلامی و مردم فداکار و عظیم الشان ایران اسلامی اعلام می دارد 1- به شیطان بزرگ، رژیم صفاک و مستکبر آمریکا هشدار می دهیم هر شرارت مجدد و یا تحرک و تجاوز دیگر با پاسخ‌های دردناک‌تر و کوبنده‌تری مواجه خواهد شد. ا- به دولت‌های متحد آمریکا که پایگاه‌های خود را در اختیار ارتش تروریستی این کشور قرار داده‌اند اخطار داده می‌شود هر سرزمینی، به هر ترتیب مبدأ اقدامات خصمانه و تجاوزگرانه علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد، هدف قرار خواهد گرفت. 3- به هیچ وجه رژیم صهیونیستی را در این جنایات جدای از رژیم جنایتکار آمریکا نمی‌دانیم. 4- به مردم آمریکا توصیه می‌کنیم برای پیشگیری از خسارت‌های بیشتر، سربازان آمریکایی را از منطقه فراخوانده و اجازه ندهند با نفرت افزایی روزافزون رژیم ضدمردمی حاکم بر ایالات متحده جان نظامیان آن کشور بیش از این به خطر افتد. و من نصر الا من عندالله العزیز الحکیم. 18 دی ماه 1398 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 🆔 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🚨دوران بزن در رو گذشت! 🔹رهبر انقلاب: بزنید میخورید. ممکنه ضربه هم بزنند اما چندبرابر ضربه میخورند. 🆔 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه حاج قاسم سلیمانی برای عاقبت بخیری... 🔹۶ بار همراه با بغض قسم جلاله می‌خورد: باور کنید راهش این است... @nahadpnuash
‼️ ✋‏این پایگاه ( عین_الاسد)همونیه که ترامپ میگفت دولت عراق هزینه‌ ساخت‌شو بده تا تخلیه کنیم عراق هزینه‌شو نداشت، ما براشون off زدیم‼️😆😆😆 @nahadpnuash
37.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | ویژگی‌های شخصیتی سپهبد شهید سلیمانی در بیانات صبح امروز رهبر انقلاب 💻 @nahadpnuash
🔹 زندگی جهادی (سلام الله علیها) بسیار عظیم، بینظیر و یک نقطه‌ی درخشان و استثنایی است. 🔹 امّا این بزرگوار، نسبت به مقام جهادی و انقلابی و اجتماعی او، باز به مراتب بالاتر است. ▪️ 📚 🏴 @nahadpnuash
🔰 تدبیر و شجاعت : 👈 نقشه‌های آمریکا در منطقه را خنثی کرد 🔻 رهبر انقلاب،در دیدار مردم قم: 🔹 شهید سلیمانی توانست در مقابل همه‌ی نقشه‌هایی که با پول، با تشکیلات تبلیغاتیِ وسیع آمریکایی، با توانایی‌های دیپلماسیِ آمریکایی، زورگویی‌هایی که آمریکایی‌ها روی سیاستمدارانِ دنیا بخصوص کشورهای ضعیف دارند، تهیّه شده بود قد علَم کند و این نقشه‌ها را در این منطقه‌ی غرب آسیا خنثی کند. ۹۸/۱۰/۱۸ 🌹 🌷 💻 @nahadpnuash
💠 «يأتي على الناس زمان الصابر منهم على دينه كالقابض على الجمرة ؛ ✅ رسول خدا فرموند: 🔹 زمانی خواهد آمد که مانند نگه داشتن در دست است. 📚 مستدرک / ج 12 /ص 33 💻 @nahadpnuash
دستور رهبر انقلاب بعد از اطلاع از خطای انسانی / صادقانه و صریح با مردم مطرح کنید پس از سقوط هواپیمای مسافربری بلافاصله تحقیقات در مورد چگونگی این رویداد در دستور کار مسئولین مربوطه قرار گرفت. صبح جمعه در فاصله کمتر از ۴۸ ساعت پس از این اتفاق، با محرز شدن خطای انسانی برای فرماندهان ارشد نظامی کشور، رهبر معظم انقلاب و رئیس جمهور در جریان موضوع قرار می گیرند. رهبر معظم انقلاب به محض اطلاع از خطای فاجعه‌بار صورت گرفته در سامانه پدافند کشور، روز گذشته (ظهرجمعه) دستور تشکیل فوری جلسه شورای عالی امنیت ملی و بررسی موضوع را صادر کرده‌ و تاکید می کنند به محض اتمام بررسی در جلسه شورای عالی امنیت، اصل حادثه و نتایج بررسی‌ها، صریح و صادقانه از سوی نهادهای ذیربط به اطلاع مردم رسانده شود. در پی دستور رهبر انقلاب جلسه شورای عالی امنیت ملی شب گذشته (جمعه ۲۰ دی ماه) با حضور اعضا تشکیل شده و بیانیه صبح امروز ستاد کل نیروهای مسلح و پیام رئیس جمهور خطاب به ملت ایران بخشی از نتایج این جلسه بوده است. @nahadpnuash
🔴 در پی اطلاع از نتایج تحقیقات ستاد کل نیروهای مسلح درباره سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی با ابراز همدردی عمیق و مجدد با خانواده‌های داغدار، ستاد کل نیروهای مسلح را مأمور پیگیری کوتاهی‌ها یا تقصیرهای احتمالی در این حادثه و مراقبت برای عدم امکان تکرار چنین سانحه‌ای کردند. متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم با اطلاع از نتایج تحقیقات ستاد کل درباره‌ی حادثه‌ی هواپیمای مسافربری اوکراینی و اثبات دخالت خطای انسانی در آن، مصیبت درگذشت جان‌باختگان این حادثه‌ی اندوهبار برای اینجانب بسیار سنگین‌تر شد. لازم میدانم اولاً به خانواده‌های معظم این عزیزان بار دیگر همدردی عمیق و تسلیت صمیمانه‌ی خود را ابراز کنم و از خداوند متعال برای آنان بردباری و آرامش روحی و قلبی تمنا نمایم. ثانیاً به ستاد کل نیروهای مسلح مؤکداً درباره‌ی پیگیری کوتاهی‌ها یا تقصیرهای احتمالی در این حادثه‌ی دردناک سفارش کنم. ثالثاً مراقبت و پیگیری‌های لازم برای عدم امکان تکرار چنین سانحه‌ای را از مدیران و مقامات ذی‌ربط مطالبه نمایم. پروردگار عزیز و کریم به درگذشتگان لطف و رحمت و به داغداران صبر و اجر عنایت فرماید. سیّدعلی خامنه‌ای ۲۱ دی‌ماه ۱۳۹۸ 💻 @nahadpnuash
قسمت پنجاه وسه مجروحیت🌹 🗣مرتضی پارسائیان 🗣علی مقدم 👇👇👇 💫همه گردان ها از محورهای خودشان پيشروی كردند. 💫ما بايد از مواضع مقابلمان و سنگرهای اطرافش عبور می كرديم اما با روشن شدن هوا كار بسيار سخت شد! 💫در يک قسمت نزديك پل رفائيه كار بسيار سخت تر بود. يك تيربار عراقی از داخل يک سنگر شليك می كرد و اجازه حركت را به هيچ يک از نيروها نمی داد. 💫ما هر کاری كرديم نتوانستيم سنگر بتونی تيربار را بزنيم. 💫ابراهيم را صدا كردم و سنگر تيربار را از دور نشان دادم. 💫خوب نگاه كرد و گفت: تنها راه چاره نزديک شدن و پرتاب نارنجك توی سنگره! 💫بعد دو تا نارنجک از من گرفت و سينه خيز به سمت سنگرهای دشمن رفت. 💫من هم به دنبال او راه افتادم. در يكی از سنگرها پناه گرفتم. 💫ابراهيم جلوتر رفت و من نگاه می كردم. او موقعيت مناسبی را در يكی از سنگرهای نزديک تيربار پيدا كرد. 💫اما اتفاق عجيبی افتاد! در آن سنگر يک بسيجی كم سن و سال که حالت موج گرفتگی پيدا كرده بود اسلحه كلتش خودش را روی سينه ابراهيم گذاشت و مرتب داد می زد: می كُشمت عراقي! 💫ابراهيم همينطور كه نشسـته بود دست هايش را بالا گرفت. هيچ حرفی نمی زد. 💫نفس در سينه همه حبس شده بود. واقعًا نمی دانستيم چه كار كنيم! 💫چند لحظه گذشت. صدای تيربار دشمن قطع نمی شد. آهسته و سينه خيز به سمت جلو رفتم. خودم را به آن سنگر رساندم. فقط دعا می كردم و می گفتم: خدايا خودت كمک كن! ديشب تا حالا با دشمن مشكل نداشتيم. اما حالا اين وضع بوجود آمده. 💫يک دفعه ابراهيم ضربه ای به صورت آن بسيجی زد و اسلحه را از دستش گرفت. بعد هم آن بسيجی را بغل كرد! 💫جوان كه انگار تازه به حال خودش آمده بود گريه كرد. 💫ابراهيم مرا صدا زد و بسيجی را به من تحويل داد و گفت: تا حالا تو صورت كسی نزده بودم، اما اينجا لازم بود. 💫بعد هم به سمت تيربار رفت. چند لحظه بعد نارنجک اول را انداخت، ولی فايده ای نداشت. 💫بعد بلند شد و به سمت بيرون سنگر دويد. نارنجک دوم را در حال دويدن پرتاب كرد. لحظه ای بعد سنگر تيربار منهدم شد. 💫بچه ها با فرياد الله اكبر از جا بلند شدند و به سمت جلو آمدند. من هم خوشحال به بچه ها نگاه می كردم. 💫يکدفعه با اشاره يكی از بچه ها برگشتم و به بيرون سنگر نگاه كردم! رنگ از صورتم پريد. لبخند بر لبانم خشک شد! ابراهيم غرق خون روی زمين افتاده بود. اسلحه ام را انداختم و به سمت او دويدم. 💫درست در همان لحظه انفجار، يک گلوله به صورت (داخل دهان) و يک گلوله به پشت پای او اصابت كرده بود. 💫خون زيادی از او می رفت. او تقريبا بی هوش روی زمين افتاده بود. داد زدم: ابراهيم! 💫با كمک يكی از بچه ها و با يک ماشين، ابراهيم و چند مجروح ديگر را به بهداری ارتش در دزفول رسانديم. 💫ابراهيم تا آخرين مرحله كار حضور داشت، در زمان تصرف سنگرهای پايانی دشمن در آن منطقه، مورد اصابت قرار گرفت. 💫بين راه دائما گريه ميكردم. ناراحت بودم، نكند ابراهيم.. نه، خدا نكنه، از طرفی ابراهيم در شب اول عمليات هم مجروح شده بود. خون زيادی از بدنش رفت. حالا معلوم نيست بتواند مقاومت كند. 💫پزشک بهداری دزفول گفت: گلوله ای كه به صورت خورده به طرز معجزه آسائی از گردن خارج شده، اما به جايی آسيب نرسانده 💫اما گلوله ای كه به پا اصابت كرده قدرت حركت را گرفته، استخوان پشت پا خرد شده از طرفی زخم پهلوی او باز شده و خونريزی دارد. لذا برای معالجه بايد به تهران منتقل شود. 💫ابراهيم به تهران منتقل شد. يک ماه در بيمارستان نجميه بستری بود. 💫چندين عمل جراحی روی ابراهيم انجام شد و چند تركش ريز و درشت را هم از بدنش خارج كردند. 👇👇👇
💫ابراهیم در مصاحبه با خبرنگاری كه در بيمارستان به سراغ او آمده بود گفت: با اينكه بچه ها برای اين عمليات ماه ها زحمت كشيدند و كار اطلاعاتی كردند اما با عنايت خداوند ما در فتح المبين عمليات نكرديم! ما فقط راهپيمائی كرديم و شعارمان يا زهرا سلام الله علیها بود. آنجا هر چه كه بود نظر عنايت خود خانم حضرت صديقه طاهره(س) بود. 💫ابراهيم ادامه داد: وقتی در صحرا، بچه ها را به اين طرف و آن طرف می برديم و همه خسته شده بودند، سجده رفتم و توسل پيدا كردم به امام زمان(عج) از خود حضرت خواستيم كه راه را به ما نشان دهد. وقتی سر از سجده برداشتم بچه ها آرامش عجيبي داشتند، اكثرا خوابيده بودند. 💫نسيم خنكی هم می وزيد. من در مسير آن نسيم حركت كردم. چيز زيادی نرفتم كه به خاكريز اطراف مقر توپخانه رسيدم. 💫در پايان هم وقتی خبرنگار پرسيد: آيا پيامی برای مردم داريد؟ 💫گفت: ما شرمنده اين مردم هستيم كه از شام شب خود می زنند و برای رزمندگان می فرستند. خود من بايد بدنم تكه تكه شود تا بتوانم نسبت به اين مردم ادای دِين كنم! 💫ابراهيم به خاطر شكستگی استخوان پا، قادر به حركت نبود. پس از مدتی بستری شدن در بيمارستان به خانه آمد و حدود شش ماه از جبهه ها دور بود اما در اين مدت از فعاليت های اجتماعی و مذهبی در بين بچه های محل و مسجد غافل نبود. 🆔 @nahadpnuash
🚫🔥 ❤️امام سجّاد عليه السلام: زبانت را نگه دار تا برادرانت را نگه دارى.✋ 🍃احفَظْ علَيكَ لسانَكَ تَمْلِكْ بهِ إخوانَكَ🍃 ميزان الحكمه ج 1 ص71📗 ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ 💎 @nahadpnuash 💎