eitaa logo
مسجد امام حسن عسکری(ع
146 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
64 فایل
https://eitaa.com/poiuykjh لینک کانال مسجد #امام_حسن_عسکری ع انتشار بدهید تا انشاءالله دیگران نیز از مطالب کانال بهره ببرند. برای #سلامتی و #تعجیل در #فرج #امام_زمان #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️ داشتم جدول حل می کردم، 🤔یکجا گیر کردم: 👈حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی‼️ 👨‍💼پدرم گفت: معلومه، «پول» گفتم: نه، جور در نمیاد 🧕مادرم گفت: پس بنویس «طلا» گفتم: نه، بازم نمیشه. 🧖‍♀تازه عروس مجلس گفت: «عشق» گفتم : اینم نمیشه. 💁‍♂دامادمان گفت: «وام» گفتم: نه. 👮‍♂داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار» گفتم: نُچ. 👵مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر» گفتم: نه، بهش نمیخوره 💠هرکسی درمانِ دردِ خودش را می‌گفت یقین داشتم در جواب این سؤال، ▪️کودک پابرهنه میگوید «کفش» ▪️نابینا می گوید «نور» ▪️ناشنوا میگوید «صدا» ▪️لال میگوید «حرف» و... ♦️اما هیچ کدام جواب کاملی نبود 💐 جواب«فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: 🌐 تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود...😔 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درمسیر رضایت حجة ابن الحسن قدم برداریم.... 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝از همین جوانی دل بدید به امام عصر ارواحنافداه🏝 🎙 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌸🍃 به ماهی گفتن چقدر آب دورو برته جواب داد :کو آب؟ منکه نمیبینم.... 👈گاهی کافیه خوب نگاه کنیم تا عطر وجود خدا رو حس کنیم 😊 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 •┈┈••✾•|🌹|•✾••┈┈•
‡🎀‡ ‡ ‡ . . 🎥 | زن ایرانی در همه‌ی میدانها با موفّقیّت و سربلندے و با حجاب اسلامی ظاهر شده: 🔸 در دانشگاه‌ها 🔹در مراڪز علمی حسّاس 🔸در ادبیات 🔹در شعر 🔸در رمان 🔹در شرح حال نویسی 🔸در ورزش 🔹در میدان سیاسی 🔸در مسائل علمی 🔹در صداوسیما . . ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻
حمیدرضا روحی را چه کسی و چگونه کشت؟ یکی از مدافعان امنیت درباره ماجرای کشته شدن حمیدرضا روحی که پنجشنبه شب در محله زیباشهر تهران اتفاق افتاد، توضیحاتی داد. به گزارش مشرق، خبر فوت حمیدرضا روحی در جریان حوادث پنج شنبه شب تهران در حالی منتشر شد که روایت‌های متفاوتی پیرامون فوت او وجود دارد و ویدئوهای سبک زندگی وی در شبکه‌های اجتماعی بازتاب گسترده‌ای در میان کاربران داشته است. برای روشن شدن زوایای این حادثه با یکی از مدافعان امنیت حاضر در صحنه گفتگو کردیم که به شرح زیر است: روز پنج شنبه (۲۶ آبان ماه) و حدود ساعت ۹ شب بود که دیدیم عده‌ای در حوالی بلوار شهر زیبا چند سطل اشغال را آتش زدند و همین که ما به سمت آنان رفتیم، فرار کردند. از آن خیابان عبور کردیم که یک خیابان طولانی بود و دیدیم اغتشاشگران به فاصله هر ۱۵ متر سطل آشغال‌ها را آتش زده‌اند. ما سر خیابان رفتیم و دیدیم که از ته خیابان به سمت ما لیزر می‌اندازند که فکر کردیم بچه‌های ناجا هستند، اما کمی جلوتر رفتیم و دیدیم که اغتشاشگران هستند و حتی نارنجک دستی هم به سمت بچه‌های مدافع امنیت پرتاب کردند. شاید ۱۰ تا ۱۲ نارنجک دستی به سمت بچه‌ها زدند. حتی آنان به یکی از بچه‌های مدافع امنیت که جلو رفته بود، یک تیر شکاری زده بودند و فهمیدیم که آن اغتشاشگران اسلحه شکاری هم داشتند. این در حالی است که نیروهای سپاه، بسیج و ناجا که آنجا بودند، سلاح‌هایی چون پینت بال، لانچر اشک‌آور و باتوم داشتند اما اصلاً سلاح گرم نداشتند. نیروهای مدافع امنیت به سمت اغتشاشگران پینت بال و اشک‌آور زدند و همین مسئله باعث شد که آنان عقب‌تر بروند و ما جلوتر رفتیم. کوچه اول و دوم را رد کردیم و بچه‌ها به سمت اغتشاشگران حمله کردند و آنان فرار کردند و ما زمانی که رسیدیم، دیدیدم که تمام کف کوچه پر از میخ‌های ستاره‌ای است. آنان کل کوچه را روغن و گازوئیل ریخته بودند و نمی‌شد در آنجا راه رفت. سه تا از بچه‌های مدافع امنیت هم که با موتور آمده بودند، روی زمین افتادند. کوچه دوم و سوم را که رد کردیم، به یک کوچه فرعی رسیدیم و دیدیم که اغتشاشگران دارند از انتهای کوچه فرار می‌کنند و در این میان، دیدیم که در انتهای کوچه فردی با صورت روی زمین است و ما تصور کردیم که افتاده روی زمین، اما زمانی که وی را برگرداندیم دیدیم که بدنش سرد و صورتش کاملاً سفید شده است. یک پزشک هم همراه ما بود و ضربان قلب وی را گرفت و گفت که او فوت کرده است و مشخص شد که حدود یک ساعت است که در آنجا افتاده و تمام کرده بود. آن فرد «حمیدرضا روحی» بود که یک تیر به قفسه سینه وی خورده بود. بچه‌ها شک داشتند که وی از نیروهای بسیج بوده است یا از طرف مقابل. تا ما پیکر را سر خیابان آوردیم، چند نفر از رفقای وی گفتند که این حمیدرضا روحی و از بچه‌های بسیج است و بعد آنجا همهمه شد که بچه‌های بسیج را زدند و شهید شد. در این میان، چند نفر از افراد دیگری که خیلی تیپ و قیافه آنان به بچه‌های بسیجی نمی‌خورد، به آن جمع اضافه شدند و گفتند که حمیدرضا روحی بسیجی بوده است و بعد برخی از افراد گریه کردند. سپس فردی آمد و حمیدرضا روحی را شناسایی کرد و گفت که او لیدر است. دوباره ما به شک افتادیم که از کجا معلوم که وی شهید است و شاید از طرف مقابل بوده است. فرمانده ناحیه و حوزه آمدند و فرمانده حوزه گفت که وی با من کار می‌کرد و برای جمع‌آوری آمده بود. تا اورژانس آمد که پیکر را ببرد، این همهمه وجود داشت و معلوم نبود که روحی بسیجی بوده است یا خیر. آن شب خود ما صفحه اینستاگرام «حمیدرضا روحی» را پیدا کردیم که در پروفایل وی مطالبی علیه جمهوری اسلامی وجود داشت. همچنین مطالبی درباره زن، زندگی، آزادی گذاشته بود. درباره اعتراضات هم پست و استوری داشت که ما به قطعیت رسیدیم که وی آن طرفی بوده است. البته عکس‌هایی هم از وی بیرون آمد مبنی بر اینکه سابقه بسیج و کارهای جهادی و هیئتی داشته، اما چیزی که قطعیت دارد، این است که توسط اغتشاشگران کشته شده بود. اغتشاشگران، «حمیدرضا روحی» را با کُلت کشته و به قفسه سینه وی تیر زده بودند. وی در محل تجمع اراذل و اغتشاشگران افتاده بود و قبل از رسیدن ما فوت کرده بود. ما اولین نیروهایی بودیم که با ناجا وارد آن صحنه شدیم. اهالی آنجا می‌گفتند که اغتشاشگران یک ساعت قبل از آنکه مدافعان امنیت به آن محل برسند، در آنجا بودند، نارنجک دستی می‌زدند و سطل آشغال‌ها را آتش زدند و آنقدر وقت داشتند که کل خیابان را گازوئیل و میخ ریخته بودند و جنازه روحی هم آنجا بود. این اقدام هم در راستای همان پروژه و توهم کشته‌سازی است.مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|. 🍁'| |' .| . . 😍}• ‌ـچهره بنما دلبرا ـتا جان برافشانم😌 ـچو شمع🕯 /✍ |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده
📝خیلی خسته‌ام. سی سال است که "نخوابیدم" اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود "نمک" می‌ریزم که پلک‌هایم "جرات"بر هم آمدن نداشته باشد، تا نکند در غفلت من آن"طفل" بی پناه را سر ببرند. 🔹 بخشی از نامه‌ی "سردار حاج قاسم سلیمانی" به فرزندشان.
دل زدگی‌های کوچک، دلخوری‌های بزرگ را به وجود می‌آورند! همین که هنگام عصبانی بودن بگویی ''دیگر با من حرف نزن ...'' یا در جواب میخواهم بروم، حرفی از دهانت در نیاید، و یا بگذاری لالایی شبهایم، صدای گریه‌ام باشد... همین‌ها باعث تغییر من می‌شوند! همین‌ها باعث می‌شوند که یک عاشق، راه صد ساله را یک شبه طی کند! و باز همین دلخوری‌ها باعث می‌شوند که یک شب، تمام خاطرات را در چمدانی گذاشته و دور شوم! طوری بروم که حتی وقت نکنی بگویی ''چرا؟'' مواظب همین دل زدگی‌های کوچک باش! عشق یک شبه و بدون خداحافظی ترکت می‌کند!